جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
تعدد زوجات در نظامهاي قبل و غير از اسلام
-(3 Body) 
تعدد زوجات در نظامهاي قبل و غير از اسلام
Visitor 872
Category: دنياي فن آوري

1- 1) تعدد زوجات در دين يهود
 

تعدد زوجات در دين « تحريف شده آنها» خيلي زشت بود، تا جاي که روايت شده که حضرت داود و حضرت سليمان « عليهماالسلام » هر يک صدها زن داشته اند و گويا حضرت سليمان (ع) هفتصد زن آزاده و سيصد کنيز داشته که اين کار با عصمت انبياء سازگار نيست و سخن تحريف شده آنها است و فقط جهت اطلاع ذکر شده است.
تورات يهود هيچ قيد و بندي براي تعدد زوجات ذکر نکرده است، ولي رد نصوص« تلمود» آمده است که براي توده مردم تا چهار عدد و براي ولي امير يهود به قياس به ملک داود «ع» تا هيجده زن مباح است.[1]

1-2) تعدد زوجات در عراق قديم.
 

در ماده 148 شريعت و قانون حمورابي آمده است که اگر زن اولي بيمار باشد براي مرد جائز است که زن دوم بگيرد.
نيوفيلد: در ضمن سخن از تعدد زوجات نزد عبرانيها گفته است.
قوانين با بليان و همسايگانشان که با بني اسرائيل در ارتباط بوده اند همگي تعدد زوجات را قبول داشتند.
آشوريها نيز به دليل ماده 46 از لوح اول که ازدواج با همسر پدر بعداز وفات او سخن ميگويد تعدد زوجات را قبول داشته اند.[2]

1- 3) تعدد زوجات نزد ايرانيان و هندوستان.
 

تعدد زوجات و داشتن کنيزکان بدون حدود و ضابطه در نظام آشفته روابط بين زن ومرد وجود داشته است.
تعدد زوجات بدون تمديد و مقيد بودن به عدد خاص ميان هندوها وجود داشته و ليکن يکي از آنها رئيس ديگران بود.

1ـ 4) تعدد زوجات در چين
 

شريعت «ليکي» چين تعدد زوجات را تا يکصد و سي تن اجازه داده است. و يکي از پادشاهان قديم چين در حدود سه هزار زن داشته است. چينيان نيز همچون هنديان يکي از زنان را بر ديگران ترجيح ميدادند و رئيس به حساب ميآيد.[3]

1-5) تعدد زوجات در مصر
 

ثروتمندان و بويژه اميران و خانواده هاي سلطنتي در تعدد همسران اسراف ميکردند، و حدي براي آن قائل نبودند و بدان ميباليدند تا جايي که « رامسيس » دوم افتخار ميکند به اينکه از زنان متعددش يکصد و شش فرزند داشته باشد، و ليکن يک زن اصلي بوده و بقيه زنان درجه دوم به حساب ميآمدند.2[4]

1-6)تعدد زوجات در مسيحيت
 

مسيحيت تنها ديني است که مردم را به عدم ازدواج تشويق ميکند و آن را به عنوان دليل اصلاح و تزکيه و رشد ايماني معرفي مينمايد، بولس گفته: که اصل بر اين است که مردم خود را از ازدواج منع کنند و تنها در حالات ضرورت از آن استفاده نمايند، و نيکو است که هيچ مردي هيچ زني را لمس نکند، و بخاطر ضرورت ميشود که مردي همسري و زني همسري داشته باشد.[5]
ولي اين قانون مسيحيت زياد دوام نداشت، زيرا موجب عدم رغبت مردم به آيين مسيحيت شده بود، و بعد از مدتي آن را لغو کردند.
حتي بعضي از مسيحيان تعدد زوجات را واجب دانستند، در سال 1351م " لا معمدانيان " مونستر به صراحت فرياد برداشتند که هر مسيحي بايد چند همسر داشته باشد، و "مورومونها " تعدد زوجات را نظام الهي مقدس دانستند.[6]
"جان ميلتون " که يکي از مبرزترين مدافعان تعدد زوجات به حساب ميآيد در رساله به نام"تحقيق درباره فلسفه مسيحيت " در ص 237 مدارک مختلفي از کتاب مقدس در زمينه دفاع از اين عمل بيان نموده است.[7]
مسيحيت معاصر در افريقاي سياه به نظام تعدد زوجات اعتراف کرده است چون بدين نتيجه رسيده بودند که منع آن مانع داخل شدن آفريقاييها به مسيحيت ميشود، لذا فرياد زدند که تعدد زوجات بصورت غير محدود مباح است.[8]

1-7) تعدد در ميان عربها پيش از اسلام
 

عربهاي پيش از اسلام با نظام چند همسري و داشتن کنيزکان همانند اقوام و ملتهاي همسايه خود بودند، و مقيد به عدد محدودي نبودند، بلکه اين امر بستگي داشت به ميل و رغبت مرد و مال و جاه و مقامش، که از جمله آمده است که " غيلان ثقفي " هنگامي که اسلام آورد ده 10 تا همسر داشت و روايات ديگري نيزوجود دارد که به مفاد آنها کساني هم بودند که بيشتر يا کمتر داشتند.[9]

تعدد زوجات در نظامهاي قبل و غير از اسلام

فصل دوم) تعدد زوجات در اسلام
 

1-2) موقف اسلام در برابر تعدد زوجات
 

وقتي که قرآن نازل ميشود، و حضرت محمد (ص) به پيامبري مبعوث ميشود بسياري از عادتهاي زشت که دامن گير جامعه بشريت بودند، نابود کرد ولي بعضاً که ميبايست تعديل و منضبط شوند از جمله تعدد زوجات منضبط و تعديل کرد.
همچنانکه خداوند در قرآن ميفرمايد:
«واِن خِفتُم ألاّ تُقسطِوُا في اليَتاس فانکحوا ما طابَ لَکُم من النساء مثني و ثُلثَ و رُبعَ فإنِ خِفتُم ألاّ تَعدِلوُا فوحدةً اوما مَلَکَت أيّمنُکُم ذلک أدني ألاّ تعولوا» نساء آيه 3
ترجمه: اگر ترسيديد که در ازدواج با يتيمان تحت سر پرستي خود نتوانيد دادگوي کنيد با زنان ديگري که براي شما حلالند و دوست داريد با دو يا سه يا چهار تا ازدواج کنيد. اگر هم ميترسيد که نتوانيد ميان زنان دادگري را مراعات داريد، به يک زن اکتفاء کنيد يا با کنيزان خود ازدواج نمائيد. اين سبب ميشود که کمتر دچار کجروي و ستم شويد و فرزندان کمتري داشته باشيد.[10]
موقف اسلام در برابر تعدد زوجات اين است که آن رااز نامحدوديتّي و بي انضباطي به محدود بودن به عدد چهار و منضبط بودن به شرائط و حالاتي که در صفحات آتيه خواهد آمد انتقال داد ف که در هر حال که شخص مايل به تعدد باشد اجازه نميدهد و تا شرائط تعدد فراهم نباشد هيچ کس چنين حقي ندارد.

2-2) شرايط تعدد زوجات در اسلام
 

اسلام در صورتي تعدد زوجات را مباح کرده که شرائط آن فراهم باشد که اگر اين شرائطي که براي مباح بودن تعدد زوجات فراهم نباشد، اسلام مانع آن است، و يکي از شرائط که رعايت عدالت است ميان همسران، اگر زوج نتوانست آن را رعايت کند و به آنها ظلم کرد حکم حرمت پيدا ميکند.[11]
پس يکي از شرائط براي تعدد زوجات و مباح بودن آن در نظام اسلامي وجود عدالت است، که توضيح عدالت در کتابهاي فقهي بحث نکاح آمده، چه به خاطر پرهيز از طولاني شدن مطلب از آن صرف نظر نموديم. حقيقت اين است که «تجويز تعدد زوجات » در اسلام ارائه راه حل وتکليفي اجتماعي است، در شرائط مخصوص که در غير آن شرائط، اين مسأله مطرح نيست. همچنانکه مجازات سارق بهنگام وجود سرقت، و تحقق شرائط مخصوص قابل اجرا ؛ و در غير آن حالات منتفي است.[12]
توضيح مطلب چنين است که جوامع بشري، هميشه صحنه مبارزه و نبرد انسانها است درنگاه کلي از سه صورت خارج نيست.
1)جنگ دو نيروي باطل باهم
2) جنگ نيروي حق و باطل
3) جنگ دو نيروي حق بخاطر شبهه هاي قوي و عدم امکان ازال? شبهات.
اسلام جنگ نوع دوم بخاطر نجات مستضعفان و از اله باطل تأييد کرده است. آنچه که در هر سه جنگ پيش ميآيد.
کشته شدن تعدادي از طرفين درگير، و يا حتي غير درگير و معمولاً کشته شده گان از مردانند، زيرا حاضرين صحنه هاي جنگ آنانند، و در تاريخ نمونه روشني عرضه نشده است که در آن زنان در حد قابل توجهي بيشتر از مردان کشته شده باشند. نتيجه طبيعي اين اوضاع کثرت زنان بي سرپرست و کم شدن مردان و بهم خوردن وضع طبيعي اجتماع زائل شدن اعتدال اجتماعي است.[13]
راه حل اين مشکل چيست ؟ شهيد سيد قطب در تفسير في ضلال القرآن جلد1 ص 579-580
ميفرمايد: لازم است که شانه هاي خود را براي حل اين مشکل تکان دهيم، يا معالجه آن به تصادف واگذار کنيم که قضيه را حل نمايد هر طوري که خواست همان باشد. نظام و اجتماع جاهلي اين مشکل را به سه طريق حل کرده است.
1) ازدواج هر مرد قادر به ازدواج ؛ يک زن و بي زوج ماندن باقي زنها در طول حياتشان
2) ازدواج هر مرد قادر به ازدواج با يک زن، و استفاده زنان ديگر بصورت زنا و معشوقه گيري
3) ازدواج هر مرد قادر به ازدواج با بيشتر از يک زن ؛ بدون تحديد.
اسلام راه سوّم را با تحديد و مقيد به عنوان يک رخصت مورد استفاده قرار ميدهد و اختيار مينمايد ـ البته محدود به عدد چهار – براي حل اين مشکل کثرت زنان که دامن گير جامعه شده، که شانه خالي کردن از حل آن، مشکل را حل نمينمايد.[14]
پس کثرت زنان بنا به حوادثي که پيش ميآيد يکي ديگر از شرايط مباح بودن تعدد زوجات است. يکي ديگر از شرائط مباح بودن تعدد زوجات ميتوان به اين اشاره کرد که گاهاً پيش ميآيد زن بر اثر پيري و مريضي نميتواند نياز مسائل جنسي همسرش را برآورده نمايد.
در حاليکه هر دو تا با ادامه دادن زنگي مشترک با هم موافقند، و از جدايي و طلاق بيزارند، پس چگونه اين مشکل حل ميشود ؟ به اين صورت که زوج به حال خود و نابود کردن غريز? جنسيش ادامه به زندگي دهد، يا اين که با زنهاي ديگر بصورت زشت و فحشاء رابطه بر قرار نمايد و غريزه فطري خود تأمين نمايد.
يا اينکه ازدواج مجدد کند با حفظ حقوق همسر اولش ؟
اسلام براي حل اين مشکل قايل به تعدد زوجات است و بهتر ميداند که زن اوليش زير عقد او باقي بماند و براي حل غريز? فطريش همسر ديگري را انتخاب نمايد و با آن ازدواج نمايد.[15]
يا گاهاً زن عقيم باشد و همسر آن علاقه مند به پسر است، که در اين حالت هم به دو احتمال برخورد ميکنيم يکي اينکه اين زن عقيم را طلاق دهد. دوّمي اينکه با زن ديگري ازدواج کند، و با زن اوّليش نيز به زندگي مشترک ادامه دهد.
که در اين حالت راه حل پسنديده براي حل مشکل راه حل دوّم است و بس.[16] پس يکي ديگر از شرائط مباح بودن تعدد زوجات وجود مشاکلي همچون تأمين نشدن نياز فطري مرد، اعم از ميل به فرزند و تأمين غريز? زناشوئي.

3-2) فلسفه تعدد زوجات در اسلام
 

مسأله تعدد زوجات مثل يک ضرورت اجتماعي اسلام به آن توجه نموده، و لازم به يادآوري است که اسلام چنين قضيه اي را که وجود آن به پيش از اسلام برميگردد تعديل نموده است و خود مبدع آن نبوده، و آ ن را مثل يک علاج و دواء براي بعضي از حالات ضروري که براي جامعه بشريت پيش ميآيد تلقي مينمايد.
و تشريع آن براي حل يکي از معضلهاي جامعه که مثلاً کثرت زنان ميباشد، و نجات بسياري از زنان از نبودن تکيه گاه زندگي و بسياري از مزاياي خانواده وجود آن قانون با رعايت شرائط آن يکي از افتخارات دين اسلام به حساب ميآيد.
جامعه بشري مانند يک ميزان، لازم است که دو کفيّه آن متعادل باشد، و بايد ميزان زن و مرد که دو رکن جامعه هستند و اسلام در رعايت حقوق آنها قائل به تساوي و مساوات است، در تمام حقوق با هم مساوي باشند.
پس چکار کنيم در حاليکه اين توازن به هم خورد و عدد زنان چند برابرازعدد مردان بيشتر باشند، براي اثبات اين قضيه به حادثه اي که براي کشور آلمان بعد از جنگ جهاني دوّم پيش آمد بنگريم، که بعد از بررسي، تعداد زنان در آن کشور بيشتر از تعداد مردان بودند که هر سه زن در مقابل يک مرد قرار گرفت، پس اگر قائل به عدم تعدد زوجات باشيم در اين حالت توازن اجتماع به هم خورده و حقوق بعضي از اعضاي جامعه پايمال شده است، و ضرورتاً براي رعايت عدالت و حل اين معضل لازم است که قائل به تعدد زوجات باشيم. و اسلام آمده وآن مسأله را کاملا حل نموده است، و تعدد زوجات را با شرائطي که دارد مشروع نموده است.[17]
بيشتر بودن تعداد زنان از مردان يک امر مسلّم است. در بيشتر از کشورهاي جهان همچون شمال اروپا تعدد زنان در حال عادي بيش از مردان است. مرحوم دکتر سيباعي به نقل از يک پزشک در يکي از بيمارستانهاي هلسنکي فنلاند ميگويد: از بين سه يا چهار کودک که متولد ميشوند يکي پسر و بقيه دخترند.[18]
دکتر سليمان دنيا خود شخصاً شاهد بر پاي مجلس مناظره فکري و تبادل آرا پيرامون تعدد زوجات بوده است که از طرف جوانان دانشجوي دانشگاه لندن در سالن بزرگ يکي از کليساها برگزار شده است، مناظره کنندگان به دو گروه تقسيم شده بودند، که گروهي تعدد زوجاترا تأييد ميکرد، و گروه ديگر با آن مخالفت ميورزيد ؛ و هر گروه از دو مرد و دو زن تشکيل شده بود، و شنوندگان بسيار زياد بودند، که سرانجام نتيجه رأي گيري برابري موافق و مخالف بود.
از يکي از زنان مناظره کننده موافق با تعدد زوجات سؤال کردند که آيا شخصاً راضي هستيد همسر دوّم يکي باشيد ؟!
جواب او مثبت بود و گفت: من اگر با نصف شوهر زندگي کنم، بهتر از آن است که بدون شوهر زندگي کنم، اگر با کودکاني زندگي کنم که فردا مردان و زنان جامعه را تشکيل خواهند داد، براي من بهتر از آن که فردا در تنهايي در خانه بميرم، و کسي جز همسايه گان و آن هم بر اثر بوي گنديده لاشه ام در خانه از حال من خبر دار نشوند.[19]

فصل سوّم) تعدد زوجات پيامبر (ص)
 

1-3) پيامبر (ص) چند همسر داشت ؟
 

در بين مورخان در مورد آنکه پيامبر اسلام (ص) در زمان رحلت نه 9 همسر داشت اختلافي نيست که آنها را بدين صورت ذکر کرده اند:
1)عايشه دختر ابوبکر صديق از طايفه اليتيمه
2) حفصه دختر عمر بن خطاب از طايفه الغدويه.
3) ام حبيبه، رحله دختر ابوسفيان صخر بن حرب ابن اميه الأموية.
4) زينب دختر حجش الأسدية.
5) ام سلمه هند دختر ابي اميه المخزوميه.
6) ميمونه دختر حارث الهلالية.
7) سوده دختر زمعة العامرية.
8)جويريه دختر حارث ابن ابي ضرار المصطلقية.
9) صفيه دختر حي ابن اخطب النضرية الاسرائلية الهارونية.
و براي پيامبر (ص) دو جاريه بود که عبارتند از.
1) ريحانه دختر شمعون القرظية.
2)مارية دختر شمعون القبطية المصرية.[20]
حافظ کبير ابوبکر بيهقي از طريق سعيد بن ابي عروبة ازقتادة روايت کرده که حضرت محمد (ص) کلاَ با پانزده زن ازدواج فرموده و يازده زن در آن واحد در حرمت نکاح رسول الله (ص) بوده و در حين رحلت 9 زن در حباله نکاح وي بوده اند و بيهقي اسامي 9 زن همسران حين الرحلت پيامبر(ص) را معرفي کرده که قبلاً ذکر کرديم.[21]
اولين زني که پيامبر (ص) در حاليکه بيست و پنج سال(25) داشت با آن ازدواج کرد و سن آن چهل سال بود، خديجه دختر خويلد ابن اسد نام داشت و از آن سه پسر به نام هاي قاسم، طيّب طاهر و چهار دختر به نامهاي زينب، رقيه،ام کلثوم و فاطمه داشت، خديجه مادر تمام فرزندان پيامبر (ص) بود بجز ابراهيم که از ماريه قبطي بدنيا آمد.
ابن عبدالله در کتابش به نام استيعاب مينويسد: که در اين هيچ اختلافي نيست پيامبر (ص) قبل از بعثت با هيچ بانويي غير از خديجه ازدواج نکرد و تا او زنده بود کسي ديگري را به همسري نگرفت و خديجه اوليّن کسي است که به پيامبر (ص) ايمان آورده است، و هر ناراحتي که از مشرکان ميرسيد همه را بوسيله خديجه جبران ميکرد.[22]
علاقه محبّت و دوستي زيادي ميان حضرت محمد (ص) و حضرت خديجه (ص) در هنگاميکه با هم زندگي ميکردند وجود داشته، و حضرت خديجه خيلي حضرت محمد را ستايش نموده است به عنوان مثال:
وقتي پيامبر (ص) خبر نزول ملک و ماجراي غاررا براي خديجه تعريف کرد، وي در جواب گفت وقتي حضرت (ص) آمد و فرمود مرا بپوشانيد و من از اين حالت که در غار حرا برام پيش آمده از نفس خودم ميترسم، بله خديجه ميفرمايد:
نه اي محمد چنين نيست، قسم به خدا که خدا وند تو را خوار نميکند هرگز، زيرا شما صله رحم به جا ميآوريد، و انسان در مانده را دستگيري، و فقير و نيازمند را مال و دارايي ميبخشي، تو مهمان را گرامي ميداري و از آن پذيرايي ميکني.[23]
حضرت خديجه در سال دهم بعثت دو ماه بعداز وفات ابو طالب دارفاني را وداع گفتند در ماه مبارک رمضان در سن 65 سالگي و پيامبر (ص) آن سال را بنام عام الحزن يعني سال اندوه و غم نامگذاري نمودند و حضرت (ص) در مورد ايشان ميفرمايد: هنگامي به من ايمان آورد که مردم من را تکذيب ميکردند و به من کافر بودند. وقتي مردم مرا تکذيب ميکردند او مرا تصديق مينمود. مالش را در اختيار من قرار ميداد در حاليکه مرا محروم ميکردند، و خداوند فرزندانم را توسط او به من بخشيد در حاليکه از بقيه مرا محروم مينمايد.[24]
در اين مدت که حضرت محمد (ص) با خديجه زندگي ميکند، حضرت خديجه هيچگونه ضعفي چه جنسي و چه مالي از پيامبر (ص) مشاهده نميکند، زيرا اگر چنين بود آن قدر خديجه حضرت محمد را نميستايد.
3 ـ 2) چرا حکم آيه تحديد تعدد زوجات شامل پيامبر (ص) نبود.
آيه اي که مربوط به تحديد تعدد زوجات است، در آواخر سال هشتم هجري نازل ميشود، در حاليکه پيامبر (ص) قبل از آن تمام زنان خود را گرفته و با آنها ازدواج کرده، و بعداز آن آيه نزول مييابد که فقط تا چهار زن ميتوانيد در آن واحد همسر داشته باشيد.[25]
در اينجا يک سؤال مطرح است که چرا شخص پيامبر (ص) بعداز نزول آيه به بقيه اصحاب دستور ميدهد کساني که بيشتر از چهار زن دارند بجز چهار بقيه را طلاق دهند.
همچنانکه امام ابو داود و غيره آن نيز از قيس پسر حارث « رضي الله عنهم» روايت ميکنند که قيس فرموده: مسلمان شدم در حاليکه هشت تا زن داشتم، و آن را براي شخص پيامبر (ص) مطرح نمودم و پيامبر (ص) فرمودند پس چهار تا از آنها را انتخاب کنيد و بقيه را طلاق دهيد.[26]
و شخص پيامبر در هنگام نزول آيه تحديد بيشتر از چهار زن داشته و هيچ کدام از آنها را طلاق نداد، پس چرا آن حکم شامل پيامبر (ص) نشد ؟
در جواب ميتوان به اين قضيه اشاره کرد که که زنهاي پيامبر (ص) به نص صريح قرآن که ميفرمايد: (النبي أولِي بالمؤمنين مِن أنفُسِهِم و أزواجُهُ أمّهتهُم ).
ترجمه: پيغمبر از خود مؤمنان نسبت به آنان اولويت بيشتري دارد و همسران پيامبر (ص) مادران مؤمنان محسوبند...[27]
پس آنها مادران مؤمنان هستند، و مادر جزء محارم ابدي است يعني براي هيچ کس جائز نيست با آنها بعداز پيامبر (ص) ازدواج کند.
و اگر شخص پيامبر (ص) بعداز نزول تحديد فقط چهار تاي آنها انتخاب ميکرد و بقيه را طلاق ميداد، آنهاي که مطلقه مي شدند چه کار مي کردند و سرنوشت آنها چه مي شد؟
خوب قبلاً که اشاره شد هيچ کس حق ندارد با آنها ازدواج کرد زيرا آنها مادران مسلمانان هستند، و يکي از نياز مهم زنان وجود تکيه گهاه است که عبارت است از همسر. کاک ناصر سبحاني در يکي از نوارهايش که مربوط به خانواده است مي فرمايد:
يک زن به تکيه گاه نيازمند است، و لازم است که به آن تکيه دهد، و بدون آن احساس تزلزل و عدم امنيّت مي کند.[28]
و اگر پيامبر بجز چهار بقيه را طلاق مي داد، آنها از بسياري حقوق محروم مي شدند از جمله همسر و خيلي متضرر مي گشتند، در حاليکه زنان ديگران هر گاه همسرانشان آنها را طلاق مي دادند آنها مي توانستند ازدواج کنند البته بعد از تمام شدن عدّه آنها و اصلاً حقوق آنها پايمال نمي شد. بنابراين بخاطر رعايت حقوق زنان پيامبر حکم آيه تحديد شامل حال شخص پيامبر نمي شود.[29]
و مي توان نيز به ابن مطلب اشاره کرد که اين حالت از خواص پيامبر (ص) بوده مثل چيزهاي ديگر که جزء خواص پيامبر (ص) بودند. مثل وجوب نماز شب يعني صلاة الليل و قيام الليل که براي شخص پيامبر واجب و براي ديگران سنت بوده. 1
و همچنين روز? وصال يعني اينکه دو تا روزه را بدون افطار بهم وصل کنيد براي شخص پيامبر سنّت بوده و براي ديگران سنّت نبوده است اصحاب عرض پيامبر کردند که اي رسول خدا شما روز وصال را روزه مي گيري ؟
پيامبر (ص) فرمودند:" اِ نّي لستُ کَهَيئَتِکُم " رواه بخاري (1967) و ابو داود( 2361)
من مثل شما نيستم. 2

3-3) شبهاتي پيرامون تعدد زوجات پيامبر (ص) و پاسخ به آنها
 

دشمنان اسلام از هنگام شروع رسالت پيامر (ص) براي لکّه دار نمودن شخصيّت پيامبر (ص) و ايجاد شبهه در رسالت آن بزرگوار و به ارتداد کشاندن مسلمانان لحظه اي غافل نبودند و دائماً شروع به پخش شبهات نمودند،که اين مبارزه نه تنها خاص حضرت نبوده بلکه براي همه پرچمداران رسالت پيامبر خدا "عليه السلام "بوده.
خداوند مي فرمايد: " يُريدوُنَ ليُطفِئوا نُورَ الله بأفواههم و الله مُُتِمُّ نوره و لو کَرِهَ الکافرون هو الذي أرسَلَ رَسُولَهِ بالهدي و دينِ الحق لِيُطهِرَه علي الدينِ کلّه و لوکَرهَ المُشرِکون " 3
ترجمه: مي خواهند نور (آئين ) خدا را با دهانهايشان خاموش گردانند، ولي خدا نور (آئين ) خود را کامل مي گرداند هر چند که کافران دوست نداشته باشند.
1) فقه السنة بحث قيام الليل
2) فقه العبادات لفضيلة الشيخ محمد بن صالح العثمين ـ دارالصفوة ـ الطبقه الاولي ص 246
3) شبهات و اباطيل حول تعدد زوجات الرسول ص 6 ـ 5
خدا است که پيامبر خود را همراه با هدايت و رهنمود ( آسماني ) و آئين راستين (اسلام ) فرستاده است تا اين آئين را بر همه آئين هاي ديگر چيره گرداند. هر چند مشرکان دوست نداشته باشند.[30]
دشمنان اسلام مي گويند: محمد (ص) يک مرد شهواني بوده، و بدنبال شهوات حرکت نموده، و با يک زن اکتفا ننموده است، و بين عيسي و محمد خيلي تفاوت وجود دارد زيرا عيسي با شهوات مي جنگيد ولي محمد (ص) دنبال شهوات بوده، همچنين دنبال لذات.
خداوند مي فرمايد: " کَبُرَت کلِمةً تخرجُ مِن اَفواهِهِم ان يقولون اِلا کذَبا " چه سخن (وحشتناک و ) بزرگي از دهانشان بيرون مي آيد !!.....[31]
دو نکته اساسي که موجب ردّ شبهه از پيامبر مي شوند لازم است از آنها غافل نباشيم و آنها را نصب چشمانمان قرار دهيم، و زير نظر بگيريم.
1) که يکي از اين دو نقطه اينست که حضرت محمد (ص) در هنگامي تعدد زوجات را شروع مي کنند که به سن پيري رسيده واز سن پنجاه سال تجاوز کرده است.)
2) دوم اينکه پيامبر (ص) بجز حضرت عايشه همگي زنهاي ديگرش بيوه و پيره زن بودند.
از اين دو نقطه به صراحت مي فهميم که شبهه اي که کينه در دلان نسبت به حضرت رسول (ص) وارد مي کنند باطل و پوچ است.[32]
زيرا اگر پيامبر (ص) قصد شهوت داشت در حال جواني چنين کار تعدد را شروع مي کرد و نه در سن پيري و همچنين با دختران ازدواج مي کرد نه بيوه و پيره زنان، در حاليکه به جابر پسرعبدالله مي فرمايد وقتي که پيش حضرت مي آيد و اثار خوشحالي و بوي خوش از او مشاهده مي کند، آيا جابر ازدواج کردي ؟ جابر گفت: بلي پيامبر فرمود: دختر است يا بيوه ؟ جابر فرمود: بيوه
پيامبر (ص) فرموند: چرا با دختري ازدواج نمي کردي که با هم ملاعبه و شوخي مي کرديد و هم مي خنديديد ؟ آري پيامبر(ص) راه استمتاع و شهوت نيز بلد بود. پس آيا معقول است که پيامبر با پير زنان و بيوه ها ازدواج کند و دختران را ترک نمايد، ودر سن پيري ازدواج کند و شروع به تعدد نمايد در حاليکه در سن جواني آن را انجام نداده است، آيا در اين کار جنبه شهواني مد نظر ايشان بوده باشد؟ يا غير آن.در حاليکه کاملاً زمينه تعدد براي ايشان فراهم بوده و همه اصحاب دوست داشتند که پيامبر (ص) داماد ايشان باشند.[33]

3 ـ 4 )فلسفه و حکمت تعدد زوجات پيامبر (ص) و پاسخ با آنها
 

3ـ4ـ1) رعايت حقوق و توازن اجتماعي
 

کثرت زنان در همه زمانها يکي از معضلات جامعه بوده، که به علت آن در صفحات گذشته اشاره شده و هميشه براي حل اين معضل و توازن بين حقوق زن و مرد کساني اقدام نمودند که بيشترين بهره از ايمان و اسلام داشتند، و بيشتر از همه متحمل تکليفات اجتماعي شدند، که پيامبر (ص) اسوه و نمونه اين راه است.[34]
استاد فاروق فرساد در کتابش به نام مجموعه مقالات دفتر اول مي فرمايد:
پيامبر (ص) در عين بهره مندي از کمترين امکانات جامعه، و در عين مکلّف بودن به بيشترين برنامه هاي عبادي، مکلّف است که بيش همه در تحمل تکليفات اجتماعي کوشا باشد. و گفتيم که مسأله تعدد زوجات قضيه اي اجتماعي سياسي است و جنبه فردي ندارد، يا فقط در موارد نادري جنبه فردي آن غالب است، در اين وقت هم پيامبر (ص) مکلّف است، بيش از ديگران تحمل بار سر پرستي زنان بي سر پرست جامعه را عهده دار شود، اگر ضروريات جامعه اقتضاء مي کرد پيامبر (ص) بيش آن تعداد ازدواج مي کرد، اما الحمّدلله که وضع بيشتر از آن تکليف را نمي طلبيد.[35]
سر محدود نبودن تعدد زوجات رسول خدا (ص) در همين تفاوت عميق و همه جانبه مسئوليتهاي ايشان با باقي افراد امت مي باشد. و اگر کسي بداند اداره کردن يک زن چه مشکلاتي دارد مي تواند تا حدّي حدس بزند که اداره کردن ده زن چه بار سنگيني است.... تعدد زوجات در جامعه اسلامي يک راه حل اجتماعي است به نفع زنان، ودر جهت حفظ حقوق آنان، و رعايت قسط در مورد امکان استفاده از شوهر و فرزند و وجود سر پرستي که امکانات زندگيش را تأمين کند، و شرافت انسانيش را از تعرض روباها و گرگها و خوکها مصون دارد. و در اين ايثار و عهده دار شدن بارها، پيامبر (ص) نقش استثنائي دارد، همچنانکه در همه چيز استثنائي بود، در عبادتهاي طولانيش، در جهاد و فداکاريش، در سر چشم? خير و برکت بودنش، در اخلاق والاي انسانيش در ضد اتراف و استکباربودنش، در زندگي ساده و بدور از هر گونه مظاهر رفاه و... بودنش و... «صلي الله عليه و علي آله»[36]
استاد محمد علي صابوني در کتاب روائع البيان تفسير آيات الاحکام في القرآن چهار حکمت را براي تعدد زوجات پيامبر (ص) ذکر مي کند که لازم است به آنها نگاهي داشته باشيم.
حکمت تعدد زوجات پيامبر(ص) زياد است ولي مي توان آن را در چهار قسم خلاصه کرد.

3ـ4ـ2) حکمت تعليمي:
 

زنان که نصف ـ يا بيشتر ـ افراد جامعه مي باشند و آنچه از تکاليف بر مردان واجب شد بر آنها نيز واجب شده است، و مثل مردان نياز به يادگيري احکامات شرعي دارند، و لازم به يادآوري است که بسياري از احکامات هستند که زنان شرم داشتند از شخص پيامبر (ص) سؤال کنند.
1و حتي شخص پيامبر در بعضي موارد که از وي سؤال شده بطور صريح به مسائل زنانه آنها پاسخ نداده مثل احکام حيض، و استحاضه و...
که گاهاً پيامبر (ص) بصورت کنايه به آنها پاسخداده و زنان حالي نشدند.[37]
از آن جمله مي توان به اين قضيه اشاره کرد که از حضرت عايشه روايت شده اسماء دختر يزيد انصاري مي آيد پيش پيامبر (ص) و از ايشان سؤال مي کند که از حيض چگونه غسل کنم ؟ پيامبر (ص) فرمود: پنبه اي برگير و انگاه وضو بساز سه بار سؤال کرد و پيامبر(ص) همان پاسخ را تکرار نمودند، و سپس پيامبر (ص) از شرم رخسار مبارکشان را بر گرداند و فرمود: "سبحان الله تَطَهِّريِ بها" حضرت عايشه آن را بسوي خويش کشيد و مقصود پيامبر را براي او شرح داد. پيامبر در مورد حضرت عايشه(ع) فرمودند:" خذوا نصف دينکم عن هذا الحمراء " يعني نيمي از احکام دين خود را از عايشه فرا بگيريد.[38]
زنها در هنگام شب نزد حضرت عايشه مي آمدند و از احکام مربوط به خود مثل حيض، نفاس جنابت و... سؤال مي نمودند و حضرت عايشه (ع) مثل يک معلّم به آنها پاسخ مي داد.
آري زنهاي پيامبر (ص) "عليهن السلام " معلمان و موجهان زنان شدند و آنها احکامات را از پيامبر (ص) مي آموختند و بعد به زنان ياد مي دادند. و سنتهاي قولي و فعلي و تقريري پيامبر (ص) را از خانه به بيرون خانه منتقل مي دادند.[39]

3ـ4ـ3) حکمت تشريعي:
 

پيامبر(ص): در بعضي از ازدواجهايش قصد ابطال يک سري از عادات نا پسند جاهلي داشته، از جمله عادت پسر خواندگي که ميان عربهاي قبل از اسلام خيلي رواج بود، اينکه شخص مي آمد و پسر ديگري به عنوان پسر خود قرار مي داد و مثل پسر حقيقيش با آن رفتار مي کرد و در هيچ چيزي اعم از نکاح، ميراث، ازدواج و غيره با پسر اصليش فرق و امتياز و تفاوتي وجود نداشت و پيامبر (ص) نيز پسري به نام زيد پسر حارثه را پسر خود مي خواند، و بعد زيد را پسر محمد (ص) صدا مي کردند. امام بخاري و مسلم از عبدالله پسر عمر " رضي الله و عنهما " روايت مي کنند: که عبدالله فرموده: زيد پسر حارثه مولي رسول خدا را به نام پسر محمد (ص) صدا مي کرديم تا آي? " أُدعُوهُم لأ بائِهِم هُوِاقسط عند الله " يعني عدالت اين است که به نام پدرانشان آنها را صدا کنيد. سپاس پيامبر (ص) فرمودند: از اين به بعد شما زيد پسر شرجيل هستيد. پيامبر (ص): زينب دختر جحش اسدي به ازدواج زيد در آورد، و زينب مدتي با زيد زندگي کرد، و چون او را عبد مي شمردند، زينب با او سازگار نبود و علاقه بدي با زيد داشت و بر اثر همين عدم سازش از هم جدا شدند، و بعد از تمام کردن عدّ ه خداوند به پيامبر دستور مي دهد، به خاطر ابطال عادت بد پسر خواندگي با زينب ازدواج کند ولي پيامبر در اعمال چنين دستوري سرعت نداشت، از اينکه منافقين مي گفتند پيامبر همسر پسر خودش عقد کرده است مي ترسيد تا آيه: " و تخشي الناسَ و الله اَحَقُ اَن تخشاه،فَلّما قضي زيدُ منهما وَ طَراً زوَّجناکها لکيلايکون علي المؤمنين حَرَجٌ في أزواج ِ أدعيائَهم اذاقَضَوا مِنَهُنّ وَ طَراً و کان امرالله مفعولا"[40]
يعني: و از مردم ميترسيدي در حاليکه خداوند سزاوارتر است که از او بترسي، هنگامي که زيد نياز خود را بدو به پايان برد، ما او را به همسري تو در آورديم تا مشکلي براي مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خواندگان خود نباشند. بدانگاه که نياز خود را بدانان به پايان ببرند (وطلاقشان دهند ) فرمان خدا بايد انجام بشود.[41]
و بعد ازدواج حضرت (ص) با زينب به دستور خداوند، عادت پسر خواندگي يکسره لغو مي شود.

3ـ4ـ4) حکمت اجتماعي:
 

حکمت سوّم از تعدد زوجات پيامبر (ص) حکمت اجتماعي بود که پيامبر (ص) با دختر ابوبکر صدّيق وزير اولش و دختر عمر بن خطاب وزير دومش ازدواج مي کند و بوسيله همان دو ازدواج، با قريش ارتباط و خويشاوندي ايجاد مي کند.
و براي اتصال بيشتر و اکرام حضرت عثمان دو تا دختر خود را بعقد او در مي آورد.
همچنانکه يکي از دخترانش به حضرت علي مي دهد و بعقد او در مي آورد، آري بوسيله اين ازدواجها رابطه ميان پيامبر (ص) و يارانش محکمتر شد.

3ـ4ـ5 ) حکمت سياسي:
 

حکمت چهارم اين است که پيامبر (ص) در دوران رسالتش نيازمند تأليف قلوب مردم بود، همچنين نيازمند جمع آوري قبائل وطائفه ها حول و حوش خود و معلوم و واضح است که يکي از اسباب ايجاد الفت و محبت و خويشاوندي، خواستگاري از هم ديگر است و رابطه مصاهره است، که بعضاَ موجب نصرت و ياري رساندن به همديگر است.[42]
براي اثبات مطلب به چند نمونه زير توجه فرمائيد.
1 ) پيامبر (ص) هنگاميکه «جويرية دختر حارث » بزرگ طايفه مصطلق همراه با عشيره اش در جنگ و غزوه بني مصطلق اسير مي شود. در سال ششم هجري و بعد جويرية در تقسيمات سهم ثابت پسر قيس مي گردد.
و بعداز مکاتبه ثابت با آن، حضرت محمد (ص) مبلغي به جويرية مي دهد و خود را آزاد مي کند و سپس با آن ازدواج مي کند و اين ازدواج سبب مي شود که يکصد خانوار از بني مصطلق آزاد شوند و بعد همگي مسلمان شدند و مدافعان حضرت محمد (ص) گرديدند.[43]
2) نمونه دوم ازدواج حضرت (ص) با (صفيه دختر جبي بن اخطب) است که در غزوه خيبر بعداز کشته شدن همسرش به اسارت در آمد و پيامبر (ص) او را بين ازدواج با خودش و يا خود را آزاد کند و به خانواده اش ملحق شود، مختار مي گرداند، ولي آن زن ازدواج با پيامبر (ص) را انتخاب مي کند، و بعداز سپري شدن مدتي از ازدواج جمعي کثيري از اهالي او مسلمان مي شوند.
3) نمونه سوّم ازدواج حضرت (ص) با بيوه زني به نام ام حبيبه دختر أبوسفيان که ابي سفيان که در آن هنگام حامل پرچم شرک و يکي از دشمنان حضرت بود، و خبر ازدواج حضرت با دخترش به او مي رسد و بجاي انکار آن را تأييد مي نمايد، و سبب مي شود که ابو سفيان اذيت و آزارش نسبت به حضرت (ص) و مسلمانان کم کند، و همان ازدواج سبب تأليف قلب او و هم عشيرتش مي گردد.[44]
اين بود مختصر حکمتها و فلسفه هايي که در تعدد زوجات پيامبر (ص)مشاهده مي شود و شايد حکمتهايي ديگري داشته باشد و ما نتوانستيم آنها را تحقيق کنيم و روي صفحه نوشتار بياوريم، و مطالعه بيشتر آنرا حواله دوستداران محمد(ص) مي کنيم که به وفور در ميان کتابها بصورت پراکنده پيدا مي شود.

? نتيج? تحقيق:
 

از مطالبي که در صفحات گذشته بدانها اشاره شد نتيجه مي گيريم که تعدد زوجات ميان ملتها، قبل از آمدن اسلام بدون حد و ضابطه وجود داشته، و دين اسلام مبدأ آن نبوده است، و ليکن وقتي که وحي نازل مي شود و پيامبر (ص) به منزلت پيامبري مفتخر مي گردد، عادتهايي که در نظام جاهليّت قابليّت تعديل داشتند و نيازي نداشت که آنها ريشه کن نمايد، تعديل کرد، که از جمله تعدد زوجات بود. وچون دريافتيم که در هر زماني بنا به دلايلي که ذکر شد عدد زنان بيشتر از عدد مردان است، اسلام براي رعايت حقوق زنان، با وجود شرائط و ضوابطي که قرار داده است آن را تأييد مي نمايد، وه عنوان يک راه حل و تکليفي سياسي - جتماعي در شرائط مخصوص، به تعدد زوجات مي نگرد.
و هم در تعدد زوجات حضرت رسول (ص) نتيجه مي گيريم که رسول خدا(ص) خيلي مبرّا است از آن تهمتهايي که کينه در دلان به شخصيت بزرگ آن وارد مي نمايد. و از ذکر حکمتها و فلسفه هايي که در تعدد زوجاتش توضيح داده شد، در مي يابيم که تعدد زوجاتش ناشي از دلسوزي و رحم و مهرباني او است نسبت به جامعه و مستضعفان همچنانکه خداوند در وصف او مي فرمايد: " لَقَد جاءکُم رَسُولٌ مِن اَنفُسِکُم عَزيزٌ عليه ما عَنِتُّم حريصٌ عليکم بالمؤمنينَ رَءُوف رَحيمٌ" يعني: بيگمان پيغمبري (محمد نام ) از خود شما ( انسانها ) به سويتان آمده است هر گونه درد و رنج و بلا و مصيبتي که به شما برسد. بر او سخت و گران ميآيد به شما عشق مي ورزد و اصرار به هدايت شما دارد. و نسبت به مؤمنان داراي محبّت و لطف فراوان و بسيار مهربان است.[45]
و معلوم شد اگر پيامبر (ص) مردي شهواني و تابع لذات ميبود، ميبايست که در دوران جواني شروع به تعدد زوجات ميکرد، در حاليکه در دوراني به اين کار شروع مينمايد که به سن پيري رسيد، و آدم عاقل و با انصاف هيچگاه مسأله شهوت در آن مشاهده نميکند، البته با زنهايي که آنها هم به سن پيري رسيدند و همگي بالاي پنجاه سال بودند بجز حضرت عايشه. آري پيامبر (ص) بري است از تهمتهايي که به شخصيت آن بزرگوار وارد ميشوند، همچنين برنامه و قوانيني که از طرف خداوند براي نجات بشر در دنيا و آخرت آورده است. قابل نقد نيست، زيرا خداوند ميفرمايد و تحدي ميکند: الذي خَلَقَ سبع تسموتٍ طِباقاً ما تَري في خلق الرحمن من تَفوُتٍ فَارجع البصر هل تري من فتور. ثُم ارجع البصر کَرَّتَين يَنقَلِب اِلَيکَ البصر خاسِئاً و هو حسير. يعني: آن هفت آسمان را بالاي يکديگر و هماهنگ آفريده است، اصلاً در آفرينش و آفريده هاي خداوند مهربان خلل و تضاد و عدم تناسبي نميبيني. پس ديگر باره بنگر ( وبا دقّت جهان را وارسي کن ) آيا هيچگونه خلل و رخنه اي ميبيني ؟ باز هم بارها و بارها بنگر و رانداز کن. ديده سر انجام فروهشته و حيران، و در مانده و ناتوان به سويت باز ميگردد.[46]
پس وقتي در جهان هستي خللي نمييابي و نقصي مشاهده نميکني، خوب دين اسلام توسط همان خالق هستي براي بشريت فرستاده شده و هيچ گونه نقصي و خللي در آن مشاهده نيست. شاعر ميفرمايد:
اسلام به ذات خود ندارد عيبي هر عيبي که دارد از مسلماني ما است
پس اصل و متن دين قابل نقديست و اگر نقدي باشد از عمل کرد مسلمانان است.
" و صلي الله علي محمد و علي آل محمد و أتباع محمد اجمعين "
حسن عليپور منابع و مآخذ: 1ـ قرآن مجيد 2ـ زکي علي السيد ابو غضة، المرأة في اليهودية و المسيحية و الاسلام، چاپ 1 ـ2003 ميلادي دارالوفا. 3ـ المرأة بين الفقه و القانون و المرأة في الاسلام 4ـ صفي الرحمن المبارکفوري، الرحيق المختوم، الطبعه الاولي ـ بيروت لبنان. 5 ـ قرطبي، الجامع الاحکام 6 ـ المستشار سالم البهسناوي، المرأة بين الاسلام و القوانين العالمية، درالوفاء الطبعه الاولي. 7ـ البهي الخولي، الاسلام و قضايا المرأة المعاصر ة ـ الطبقه دارالقلم الکويت. 8 ـ خرم دل، تفسير نور، چاپ اول ـ چاپخانه مهارت ـ تهران 9 ـ محمد صالح سعيدي، تحليلي در فلسفه احکام اسلامي ـ چاپ و صحافي پيام 10 ـ محمد علي صابوني، روائع البيان تفسيرآيات الاحکام في القرآن «الطبعه الاولي» بيروت 1986 ميلادي 11ـ جمال محمد فقي رسول، مترجم؛ دکتر محمود ابراهيمي، زن در انديشه اسلام 12ـ محمد علي صابوني، شبهات و اباطيل حول تعدد زوجات الرسول 13ـ محمد علي صابوني، صفوة التفاسير ـ چاپ اول ـ سور يه ـ حلب دارالقلم 14ـ سپهروز مولودي، عايشه در حيات محمد ويژه اهل سنت ـ چاپ ششم ـ چاپ بهارستان 15ـ سيد قطب، في ظلال القرآن ـ دارالشروق ـ بيروت ، نشر اوحدي 16ـ سيد سابق، فقه السنة، الفتح للاعلام العربي مصر 17 ـ محمد بن صالح عثيمين، فقه العبادات، دارالصفوة ـ الطبعة الاولي 18 ـ دکتر مصطفي الخن و دکتر مصطفي البفا، الفقه المنهجي ـ نشر احسان 19ـ استاد ناصر سبحاني، مافي ئافرهت ( نوار) 20 ـ استاد فاروق فرساد، مجموعه مقالات دفتر اول ـ چاپ اول چاپ معاصر، نشر عابد
منبع: پايگاه اطلاع رساني اصلاح
ارسال توسط کاربر محترم سايت : hojat20
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image