? چكيده
همسرگزيني در جامعه ايران از جنبههاي متعدد، تحتتأثير آموزههاي مذهب شيعه قرار دارد كه نگارنده درصدد بيان ميزان و موارد اين تأثيرگذاري بر الگوي ازدواج در جامعه ايران ميباشد. قداست و ارزش معنوي ازدواج، نقش والدين در انتخاب همسر براي فرزندان، قاعده محرميّت، قاعده درونهمسري ديني و مذهبي، الگوي چندهمسري، رسم مهريه و آداب مربوط به زمان اجراي مراسم عقد و عروسي و الگوي ازدواج موقّت از مواردي هستند كه تأثير آموزههاي اسلامي و شيعي بر آنها آشكارتر است.
? مقدّمه
نقش خطير و بيبديل نهاد خانواده در توليد و پرورش انسانها آن را كانون توجه بيشتر مكاتب فكري و فلسفي الهي و مادي گردانيده است. در اين ميان، دين اسلام و به طور خاص، مذهب تشيّع به دليل آنكه سعادت حقيقي و اخروي انسانها را هدف غايي خود قرار داده و با توجه به ارتباط تنگاتنگي كه بين دنيا و آخرت قايل است، ديدگاهها، خطمشيها و رهنمودهاي فراواني در مورد خانواده ارائه داده؛ چرا كه اولياي دين نسبت به نقش سرنوشتساز اين نهاد اجتماعي در تأمين سعادت فرد و جامعه و دنيا و آخرت وقوف كامل داشتهاند.
در اين مقاله، از جايگاه ازدواج، سنّ ازدواج، آزادي انتخاب، همسان همسري، محرميّت، درون همسري ديني و مذهبي، تك همسري، مهريه، مراسم عقد و عروسي و ازدواج موقّت سخن به ميان آمده است.
1. جايگاه ازدواج
نهاد ازدواج در اصل، از نيازهاي طبيعي مرد و زن به يكديگر سرچشمه ميگيرد و تداوم آن نيز تا حد زيادي در گرو استمرار همين نيازهاست. ولي عوامل و موانع اجتماعي ـ فرهنگي نيز همواره نقش قابل توجهي در استحكام و تداوم رابطه زناشويي يا سستي و گسست آن ايفا كردهاند. يكي از اين عوامل فرهنگي تأثيرگذار، كه بيشتر از سوي اديان الهي مورد تأكيد قرار گرفته، تقدّس يافتن پيوند زناشويي است. واضح است كه تقدّس داشتن يك پديده، به ويژه هنگامي كه به صورت يك نگرش عمومي درآيد، تأثير عمدهاي بر تحكيم موقعيت آن و متقابلاً تضعيف ارادهها و كنشهاي ناهمسو به جا ميگذارد. به باور صاحبنظران، يكي از عوامل مهم سقوط جايگاه خانواده در جوامع غربي و گسترش طلاق و ديگر آسيبهاي اجتماعي مربوط به آن، فرايند عمومي دنيوي شدن يا غيردينيسازي(1) بوده كه افزون بر ساير حوزههاي حيات اجتماعي، نهاد خانواده را نيز به شدت تحت تأثير قرار داده؛ زيرا باعث شده است ازدواج، كه پيشتر اقدامي مقدّس و ديني تلقّي ميشد، قداست خود را از دست بدهد و به يك قرارداد مدني صرف مبدّل گردد.
اسلام، آنگونه كه از آيات و روايات متعدد استفاده ميشود، كوشيده است نگرش عمومي مسلمانان را به اين سمت هدايت كند كه ازدواج را عملي مقدّس و موجب جلب رضايت خداوند تلقّي كنند. بر حسب روايتي معروف، پيامبر گرامي صلياللهعليهوآله فرمودند: «نزد خداوند هيچ چيز محبوبتر از خانهاي نيست كه به واسطه ازدواج آباد ميشود، و نزد خداوند هيچ چيز مبغوضتر از خانهاي نيست كه به واسطه طلاق از هم ميپاشد.»(2) همچنين در خطبه عقد ازدواج، كه از سنّتهاي مذهبي ازدواج در بين ايرانيان است و معمولاً توسط روحانيان قرائت ميگردد، به حديثي از پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله تبرّك جسته ميشود كه بر حسب آن ايشان فرمودند: «ازدواج سنّت من است. پس هر كس از سنّت من روي گرداند، از من نيست.»(3)
از اينرو، ازدواج در ايران به رغم برخي دشواريها، همچنان از جايگاه والايي برخوردار است و بر خلاف تعدادي از جوامع غربي، كه در آنها تشكيل خانواده و نيز انحلال خانواده به تدريج به صورت عملي عادي و نه چندان مهم درآمده، از نظر جوان ايراني، انتخاب همسر و تشكيل خانواده يك مرحله مهم و سرنوشتساز در زندگي اوست و برعكس، طلاق و از هم پاشيدن كانون گرم خانواده، ضربهاي جبرانناپذير تلقّي ميشود.
2. سنّ ازدواج
از مهمترين عوامل تأثيرگذار بر سنّ ازدواج، خاستگاه طبيعي اين نهاد اجتماعي است و همين امر مشابهت جوامع گوناگون را از نظر تأكيد بر بلوغ طبيعي دختر و پسر به عنوان شرط اصلي ازدواج توجيه ميكند. از سوي ديگر، نقش عوامل فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي نيز در سنّ ازدواج انكارناپذير است و به همين دليل، شاهد تفاوت سنّ ازدواج در جوامع گوناگون و نيز در زمانهاي متفاوت در جامعهاي واحد هستيم. بدون شك، آموزههاي ديني نيز، كه از عناصر مهمّ فرهنگياند، در بيشتر جوامع نقش عمدهاي در اين خصوص ايفا كردهاند.
الگوي سنّي ازدواج در ايران در چند دهه گذشته، برايند تأثير متقابل عوامل مزبور بوده است؛ از يك سو، تحوّلات اجتماعي ـ اقتصادي در جهت افزايش سنّ ازدواج عمل كردهاند، به طوري كه در سال 1375 ميانگين سن در اولين ازدواج در شهرها به بيش از 26 سال براي مردان و 5/22 سال براي زنان رسيده است، در حالي كه اين رقم در سال 1345 بيش از 25 سال براي مردان و 19 سال براي زنان بوده است.
از سوي ديگر، جهتگيري دين به سمت كاهش سنّ ازدواج و كم كردن فاصله آن با سنّ بلوغ طبيعي است. در روايتي كه از پيامبر گرامي صلياللهعليهوآله نقل شده، دوشيزگان به ميوههاي روي درخت تشبيه شدهاند، از اين حيث كه تأخير در چيدن ميوهها باعث ميشود گرماي آفتاب آنها را فاسد نموده؛ بادها آنها را پراكنده سازند. به همينسان، دوشيزگاني كه به بلوغ ميرسند، چنانچه ازدواجشان به تأخير افتد، در معرض فساد و انحراف قرار ميگيرند.(4) همچنين در روايتي آمده است: از جمله حقوق فرزند بر پدر آن است كه وقتي به بلوغ رسيد، پدرش امر ازدواج او را مهيّا گرداند.(5)
روشن است كه دين براي ازدواج در سنين پايينتر جنبه الزامي قايل نشده، بلكه آن را به عنوان اولويت مطرح كرده است. بدين لحاظ، جاي تعجب نيست كه جامعه مسلمان و غالبا شيعي مذهب ايران تحتتأثير ضرورتهاي اجتماعي و اقتصادي با افزايش سنّ ازدواج كنار آمده و آن را پذيرفته است.
در مورد ازدواج كودكان نابالغ نيز وضع به همين قرار است؛ يعني اسلام به دليل برخي كاركردهاي مثبت اين نوع ازدواج، مانند انتقال ارث يا همبستگي ميان قبايل و عشاير، اصل مشروعيت آن را امضا نموده، ولي نه تنها آن را الزامي ندانسته، بلكه حتي تشويقي هم نسبت به آن ابراز نكرده است. از اينرو، با وجود رواج نسبي اين نوع ازدواج در دورههاي گذشته، در دوران معاصر از ميزان آن به شدت كاسته شده است، به طوري كه ميتوان گفت: عرف امروزي آن را به عنوان ازدواجي حقيقي برنميتابد و تنها در برخي شرايط خاص، مانند زماني كه براي حل مشكلات محرميّت در يك خانواده به ازدواجي صوري نياز است، به عقد ازدواج با كودكان متوسّل ميشوند.
تغييرات الگوي سنّي ازدواج در ايران طي دهههاي گذشته به نحوي در قوانين مدني كشور نيز بازتاب يافتهاند. ماده 1041 قانون مدني مصوّب سال 1313 ازدواج دختران پيش از رسيدن به سنّ پانزده سال تمام و ازدواج پسران قبل از رسيدن به سنّ هجده سال تمام را بجز در موارد اقتضاي مصلحت ممنوع اعلام كرده بود. در ماده 23 قانون جديد حمايت خانواده، مصوّب سال 1353 سنّ قانوني ازدواج دختران به هجده سال تمام و پسران به بيست سال تمام افزايش يافت. اما در اصلاح سال 1361، ماده 1041 قانون مدني به گونهاي تغيير يافت كه با احكام شرع اسلام انطباق يابد. طبق قانون اخير، «نكاح قبل از بلوغ ممنوع است» و در تبصره آن نيز چنين مقرّر شده است كه «عقد نكاح قبل از بلوغ با اجازه ولي صحيح است، به شرط رعايت مصلحت مولّي عليه.»
بديهي است پايين آوردن سنّ قانوني ازدواج به خودي خود موجب كاهش سنّ واقعي ازدواج نميشود، ولي اين نيز موجّه به نظر نميرسد كه قانونگذار به بهانه بالا بودن سنّ واقعي ازدواج، در جهت سازگار نمودن قانون با اوضاع واقعي، سنّ قانوني ازدواج را افزايش دهد و به اين صورت، مانعي بر موانع ازدواج جوانان بيفزايد.
3. آزادي انتخاب
جوامع به طور كلي، به دو دسته جمعگرا و فردگرا تقسيم ميشوند. در جوامع جمعگرا، به دليل جايگاه ويژهاي كه شبكه خويشاوندي از آن برخوردار است، معمولاً از نقش جوانان در انتخاب همسر كاسته ميشود و برعكس، نقش والدين و ديگر بزرگترهاي خانواده گسترده اهميت بيشتري مييابد. اما در جوامع فردگرا، به دليل آنكه فرد محوريت مييابد و خواستهها، منافع و حقوق فردي كانون توجه قرار ميگيرند، نقش والدين و ديگر اعضاي خانواده گسترده در انتخاب همسر براي جوانان كمرنگ ميشود و موافقت آنان شرط ازدواج پسر يا دختر جوان تلقّي نميگردد.
به نظر ميرسد الگوي شيعي همسرگزيني از حيث نظري، تلفيقي از اصول فردگرايي و جمعگرايي را به نمايش ميگذارد. بر حسب روايت، شخصي به امام جعفر صادق عليهالسلام عرض كرد: «قصد دارم با زني ازدواج كنم، اما پدر و مادرم مايلند زن ديگري را به همسري من درآورند.» حضرت به او فرمودند: «با زني كه خودت دوست داري ازدواج كن و آن را كه پدر و مادرت به او تمايل دارند، رها كن.»(6) همچنين در مورد لزوم كسب موافقت دختر در ازدواج، رواياتي وارد شدهاند.(7)از سوي ديگر، تأكيد فراوان بر جايگاه والدين و حقوق آنان نسبت به فرزند، زمينه غلبه فردگرايي افراطي و تبديل شدن ازدواج به تصميمي كاملاً شخصي را از ميان ميبرد. اين امر به ويژه در مورد دختران نمود بيشتري دارد؛ چرا كه محدوديت نسبي دختران از روابط اجتماعي باز در الگوي اسلامي، گزينش همسر را براي آنان نسبت به پسران، مخاطرهآميزتر ميسازد و از اينرو، اسلام به منظور كاهش اين مخاطرات، نقش فعّالتري براي پدر و جدّ پدري در ازدواج دختران باكره در نظر گرفته است.(8)
شايان ذكر است فقهاي شيعه به پيروي از احاديث اهل بيت پيامبر عليهمالسلام موافقت پدر يا جدّ پدري را در ازدواج مجدّد زن و ازدواج دختري كه پدر و جدّ پدري او از دنيا رفته يا در دسترس نيستند يا مصلحت دختر را رعايت نميكنند، معتبر ندانستهاند. اما فقهاي اهل سنّت موافقت وليّ دختر را، حتي در ازدواجهاي مجدّد، معتبر ميدانند و در مفهوم «ولي» نيز توسعه قايل ميشوند، به گونهاي كه بستگان نزديك مانند برادر، پسر و عمو را نيز شامل ميشود.(9)
ماده 1043 اصلاحي قانون مدني به تبعيت از فقه شيعه، چنين مقرّر ميدارد: «نكاح دختري كه هنوز شوهر نكرده، اگرچه به سن بلوغ رسيده باشد، موقوف به اجازه پدر يا جدّ پدري اوست و هر گاه پدر يا جدّ پدري بدون علت موجّه از دادن اجازه مضايقه كند، دختر ميتواند با معرفي كامل مردي كه ميخواهد با او شوهر كند و شرايط نكاح و مهري كه بين آنها قرار داده شده، به دادگاه مدني خاص مراجعه و به توسط دادگاه مزبور مراتب به پدر يا جدّ پدري اطلاع داده شود و بعد از 15 روز از تاريخ اطلاع و عدم پاسخ موجّه از طرف ولي، دادگاه مزبور ميتواند اجازه نكاح را صادر نمايد.»
به نظر ميرسد همگام با تحوّلات اجتماعي و انتقال از ساختارهاي سنّتي به ساختارهاي جديد، الگوي واقعي همسرگزيني در ميان شيعيان ايران نيز به سوي تأييد هر چه بيشتر آزادي جوانان در انتخاب همسر پيش رفته است. در اين الگوي جديد، كه بيشتر در محيطهاي شهري شاهد آن هستيم، جوانان نقش فعّالتري در انتخاب همسر به عهده گرفتهاند و اين امر در بيشتر موارد، با حفظ نقش والدين و ساير نزديكان همراه است. بسياري از جوانان پسر و دختر در محيطهاي شغلي، تحصيلي و مانند آنها، آشناييهاي ابتدايي با يكديگر كسب ميكنند و در مرحله بعد، موضوع را به اطلاع خانوادههاي خود ميرسانند تا آنان پس از بررسي و ارزيابي موردي، در صورتي كه مانعي در كار نباشد، مقدّمات ازدواج را فراهم كنند.
البته بروز كشمكشهايي بين والدين و فرزندان در اين مرحله دور از انتظار نيست، ولي با توجه به هنجارهاي ديني و فرهنگي جوامع جمعگرا مانند ايران، كه به موجب آنها فرزندان موظّف به پيروي از رهنمودهاي والدين ميباشند، مخالفت فرزند با نظر آنان ميتواند پيامدهاي رواني و اجتماعي ناخوشايندي براي وي به بار آورد. به طور خاص، مخالفت با والدين خطر محروميت از پشتيباني مالي آنان در امر ازدواج را در پي دارد و به همين دليل، جوانان براي آنكه اين پشتوانه مالي را از دست ندهند، معمولاً ترجيح ميدهند تا حد امكان، خود را با نقطه نظرهاي والدين سازگار نمايند. به هر تقدير، برخي تحقيقات نشان دادهاند كه بيش از 90 درصد ايرانيان با لزوم جلب رضايت پدر و مادر با ازدواج به عنوان يك هنجار موافقند و از هر صد نفر، تنها سه نفر با اين امر مخالفت كردهاند.(10)
4. همسان همسري
اصل «همسان همسري» يكي از هنجارهاي عمومي ازدواج در بسياري از جوامع است. طبق اين اصل، همسر مناسب شخص، كسي است كه از بيشترين سطح همساني و مشابهت با وي برخوردار باشد و به همين دليل، هر قدر وجوه اختلاف و تمايز بين دو شخص بيشتر باشد، تمايل آنان به ازدواج با يكديگر كاهش مييابد. صاحبنظران مسائل خانواده بر اين باورند كه همساني زوجين در جنبههاي گوناگون، به ويژه در جنبههاي فرهنگي، تداوم و استحكام زندگي مشترك آنها را تا حدّ زيادي تضمين ميكند. از ميان جنبههاي گوناگون همسان همسري، ميتوان به همساني در سن، محل سكونت، ويژگيهاي جسماني و هوشي، تحصيلات، طبقه اجتماعي، نژاد، قوميت و دين اشاره كرد.
اسلام ضمن پذيرش و تأييد اصل «همسان همسري» و به تعبير ديني، اصل «كفويّت»، تعريفي جديد از آن ارائه داده است. برخورد اسلام با برخي جنبههاي همسان همسري (همساني ديني و اخلاقي) برخورد ايجابي و با برخي ديگر از جنبههاي آن (همساني نژادي، قومي و طبقاتي) برخوردي سلبي بوده است، ضمن آنكه با برخي ديگر از جنبهها (همساني در سن، محل سكونت و ويژگيهاي جسماني) موافقت يا مخالفتي صورت نگرفته است.
در مورد بخش نخست، مرد باايمان كفو زن باايمان، و مرد مسلمان كفو زن مسلمان تلقّي شده است؛(11) به اين معنا كه «ايمان» و «اسلام» همسر نه تنها شرط لازم ازدواج، بلكه شرط كافي آن نيز ميباشند. واضح است كه مقصود صرفا ايمان و اسلام رسمي نيست، بلكه پايبندي عملي شخص به لوازم ايمان است. براي مثال، زناكاري، خيانت در امانت و شرابخواري به عنوان شاخصهايي براي عدم كفويت شخص مطرح شدهاند.(12)
در مورد بخش دوم نيز در تاريخ اسلام به نمونههاي فراواني از مبارزه فرهنگي اسلام براي زدودن گرايشهاي قوممدارانه، نژادپرستانه و طبقاتي برميخوريم كه از جمله ميتوان به داستان ازدواج جويبر، جوان سياهپوست و تهيدست، با ذلفاء، دختر زيباروي يكي از اشراف برجسته مدينه، كه با وساطت پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله اين ازدواج صورت گرفت؛ ازدواج مقداد، غلام آزادشده سياهپوست با ضُباعه، دختر عموي پيامبر صلياللهعليهوآله ، كه به خواست خود حضرت انجام گرفت؛ و ازدواج امام سجّاد عليهالسلام با كنيز آزادشده خود، كه نامه سرزنشآميز خليفه وقت و واكنش تند حضرت نسبت به آن نامه را در پي داشت، اشاره كرد.(13)
5. محرميّت
تقريبا در همه فرهنگها، برقراري رابطه زناشويي ميان تعدادي از خويشاوندان نزديك ممنوع است. گستره قاعده محرميّت در جوامع گوناگون، متفاوت است، ولي در بيشتر فرهنگها، پدر و دختر، مادر و پسر، و برادر و خواهر، محرم همديگر محسوب ميشوند و ازدواج آنان نامشروع تلقّي ميگردد. در بين اديان گوناگون نيز قلمرو محرميّت تفاوت دارد. در ميان سه دين بزرگ يهوديت، مسيحيت و اسلام، محدودترين قلمرو به يهوديت و وسيعترين آن به مسيحيت تعلّق دارد: يهوديت ازدواج افراد با برادران، خواهران، والدين، فرزندان، اجداد و نوادگان را منع ميكند. در اسلام، افزون بر اين موارد، ازدواج با عمو، عمه، دايي و خاله نيز حرام است. اما مسيحيت علاوه بر همه موارد ياد شده، ازدواج با فرزندان هر يك از آنها را نيز غيرمجاز ميداند.
به طور كلي، در اسلام، مرد با سه دسته از زنان محارم نميتواند ازدواج كند:
1) زناني كه رابطه نزديك نَسبي با وي دارند؛ مانند: مادر، مادربرزگ، دختر و دختران او، خواهر و دختران او، دختر برادر و دختران او، عمّه و خاله؛
2) زناني كه از طريق رضاع (شير خوردن از سينه يك زن) نسبتهاي ياد شده را با مرد پيدا ميكنند؛ مانند مادر رضاعي و خواهر رضاعي؛
3) محارم سببي مانند مادرزن كه به واسطه ازدواج دخترش با داماد محرم ميشود، يا عروس كه به واسطه ازدواج با شوهر، نسبت به پدرشوهرش محرم ميگردد.(14)
ماده 1045 قانون مدني نيز محارم نسبي، سببي و رضاعي را دقيقا بر اساس حكم شرعي معرفي كرده است و با توجه به جايگاه والاي قاعده محرميّت و غيرقابل نقض بودن آن در جوامع گوناگون، به نظر نميرسد بتوان در جامعه اسلامي ايران مواردي از زيرپا گذاشتن اين قاعده را يافت.
6. درون همسري ديني و مذهبي
اصطلاح «درون همسري»(15) در مردمشناسي و جامعهشناسي، به قاعدهاي اشاره دارد كه به موجب آن، قلمرو انتخاب همسر به افراد درون گروه خود محدود ميشود و در نتيجه، ازدواج با فردي خارج از گروه تجويز نميگردد. بر حسب اينكه مرز ميان درون گروه و برون گروه بر مبناي خويشاوندي، قبيله، قوم، نژاد، طبقه يا غير آن تعريف شده باشد، با انواع گوناگوني از درونهمسري روبهرو هستيم، ولي آنچه در اين بحث حايز اهميت ميباشد، قاعده درون همسري ديني و مذهبي است كه افراد را از ازدواج با غير همكيشان بازميدارد. همه اديان كم و بيش محدوديتهايي در روابط ميان پيروان خود و پيروان ساير اديان ايجاد ميكنند. اين امر به ويژه در مورد ازدواج اهميت بيشتري مييابد؛ چرا كه ازدواج نزديكترين و صميميترين پيوند را بين دو فرد به وجود ميآورد و اگر چنين ارتباطي بين پيروان اديان مختلف برقرار شود، احتمال اينكه اشخاص دين خود را ترك گويند و به دين همسر خود درآيند، به طور قابل توجهي افزايش مييابد.
بر اين اساس، قرآن كريم ازدواج بين اهل اسلام و اهل شرك را ممنوع اعلام كرده است(16) و در مورد ازدواج مسلمان با اهل كتاب (يهوديان و مسيحيان) روايات متعددي وارد شده كه بعضي آن را تجويز و بعضي ديگر منع كردهاند(17) و به همين دليل، در فتاواي فقهاي شيعه برخي اختلاف نظرها به چشم ميخورند. با توجه به همين اختلافها، ماده 1059 قانون مدني نكاح مسلمه با غير مسلم را ممنوع اعلام كرده، اما در مورد نكاح مسلم با غيرمسلمه سكوت كرده است؛ چرا كه بسياري از فقها در فرض اخير، تفصيل دادهاند. به هر تقدير، قاعده درونهمسري ديني از قواعد تثبيتشده در نظام اجتماعي ايران ميباشد و تخلّف از آن، اگر هم صورت بگيرد، بسيار نادر است.
اما در مورد درونهمسري مذهبي، با توجه به جواز شرعي ازدواج شيعيان با اهل تسنّن و عدم منع قانوني آن، به نظر ميرسد چنين قاعدهاي تحقق خارجي نداشته باشد، بجز در مورد ازدواج با افراد ناصبي كه دشمني با اهل بيت پيامبر عليهمالسلام و شيعيان آنان را در دستور كار خود قرار دادهاند و بر حسب روايات منقول از امامان معصوم عليهمالسلام حكم كافران مشرك براي آنها ثابت شده است. از اينرو، ممنوعيت ازدواج با ناصبيها از باب ممنوعيت برونهمسري ديني توجيه ميشود. اما در غير اين مورد، ازدواج شيعه با مسلمانان غيرشيعه ممنوعيت شرعي و قانوني ندارد، گرچه پيشينه تاريخي پيشداوريها و ستيزههاي فرقهاي و مذهبي از يك سو، و برخي تعارضهاي واقعي، كه موجب كاهش احتمال سازگاري زوجين در ازدواجهاي بين مذهبي است، از سوي ديگر، مانع رواج اين الگوي ازدواج در ايران گرديده است.
7. تك همسري
الگوي تكهمسري الگوي غالب ازدواج در ايران، چه در دورانهاي گذشته و چه در دوران معاصر بوده است؛ همانگونه كه در ديگر جوامع چنين است. اما وجود برخي ضرورتهاي فردي يا اجتماعي همواره بخشي از مردان را به سوي چند همسري سوق داده و اسلام نيز چندهمسري (در قالب چند زني نه چند شوهري) را به شرط رعايت عدالت بين همسران و حداكثر تا چهار زن تجويز نموده است.(18)
با توجه به اينكه علماي شيعه مانند علماي مذاهب ديگر اسلامي چندهمسري را جايز ميدانند و اختلافي در اين مسئله وجود ندارد، در گذشته چند همسري بين شيعيان ايران همانند مسلمانان ديگر كشورها تا حدّي رواج داشته است. در سال 1353 در جهت محدودسازي چندهمسري، قانوني به تصويب رسيد كه ازدواج دوم مرد همسردار را بجز در چند مورد ممنوع اعلام كرد. اين موارد عبارت بودند از: رضايت همسر اول، ناتواني همسر اول از ايفاي وظايف زناشويي، عدم تمكين زن از شوهر، ابتلاي زن به جنون يا امراض صعبالعلاج، محكوميت زن، ابتلاي زن به هر گونه اعتياد مضر، ترك زندگي خانوادگي از طرف زن، عقيم بودن زن و غايب يا مفقودالاثر شدن زن.
با وجود اين، در حال حاضر، دادگاههاي مدني خاص اين قانون را به طور كامل اجرا نميكنند؛ چرا كه بيشتر محدوديتهاي مقرّر شده با ضوابط شرعي ناسازگارند، هرچند لزوم كسب اجازه از دادگاه و اجراي عدالت بين همسران را رعايت ميكنند. در ضمن، شوراي نگهبان نيز ضمانت اجراي كيفري اين قانون يعني حبس شش ماه تا يك سال براي متخلّفان را مخالف شرع اعلام كرده است.(19)
به هر تقدير، چندهمسري در دهههاي اخير به دليل گسترش انديشههاي مساواتجويانه، جايگاه پيشين خود را از دست داده و فراواني آن به طور محسوسي كاهش يافته است، به طوري كه برخي جامعهشناسان محو كامل اين الگو را در سالهاي آينده پيشبيني ميكنند. نتايج برخي پژوهشها حاكي از آن هستند كه بيش از 90 درصد ايرانيان با چندزني مخالف بودهاند كه اين مخالفت به تفكيك جنسيت در مورد زنان 92 درصد و در مورد مردان 89 درصد بوده است.(20) البته اظهار نظر در مورد رفتار واقعي افراد به بررسيهاي جداگانهاي نياز دارد، ولي با توجه به اينكه كنش تابع نگرش است، مخالفت ذهني بيشتر افراد با يك رفتار، اغلب مستلزم ترك آن است.
8. مهريه
يكي از آداب و رسوم شناخته شده ازدواج در بسياري از فرهنگهاي جهان، رسم پرداختن مهريه به زن يا خانواده او توسط داماد است. اين رسم گذشته از فرهنگهايي همچون فرهنگهاي آفريقايي، چيني و ژاپني در فرهنگ اسلام و مسلمانان پذيرفته شده است و در حال حاضر نيز كاملاً متداول است. بر حسب پژوهشي كه در سالهاي اخير انجام شده، قريب 80 درصد ايرانيان به اين سؤال كه «آيا با رسم مهريه موافقيد؟» پاسخ مثبت دادهاند.(21)
بر خلاف اين برداشت جامعهشناختي، كه كاركرد مهريه را تضمين آينده زن پس از طلاق يا مرگ شوهر تلقّي ميكند، به نظر ميرسد در ديدگاه اسلام، اين كاركرد مورد تأكيد چندان نبوده و تشويق به كاهش ميزان مهريه و بخشيدن مهريه به شوهر از شواهد اين مدّعا هستند.
به هر تقدير، گرايشي كه امروزه در بخشي از اقشار مذهبي ايران به تعيين «مهر السنّه» در ازدواجها ديده ميشود، از نمونههاي تأثيرگذاري آموزههاي شيعي بر همسرگزيني است؛ زيرا گرايش مزبور معمولاً با ارجاع به نمونه آرماني آن، يعني مهريه حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام تفسير و توجيه ميشود. با اينهمه، نميتوان انكار كرد كه رويكرد اكثريت خانوادههاي ايراني به مهريه با رويكرد ياد شده مغايرت دارد و بسيارند افراد و خانوادههايي كه به مهريه همچون ابزاري مينگرند كه در وقت لزوم ميتواند به عنوان اهرم فشار عليه شوهر خاطي مورد استفاده قرار گيرد و پس از جدايي زن و شوهر نيز در جهت تأمين مالي زن عمل خواهد كرد. به نظر ميرسد عامل اصلي رواج چنين نگرشي را بايد در كاهش ضريب امنيت رواني و اجتماعي زنان در جامعه ايران جستوجو كرد.
از نكات ديگري كه در مورد موضوع مهريه درخور توجه است، پيوندي است كه در بسياري از ازدواجها ميان اين موضوع و برخي كنشها يا نمادهاي مذهبي شيعه برقرار ميشود. براي مثال، اماكن مقدّس مذهبي مانند كربلا، مشهد و شام جايگاه ويژهاي در نظام ارزشي شيعيان دارند و زيارت اين اماكن از رفتارهاي مذهبي بسيار ارزشمند به شمار ميآيد. از اينرو، تعدادي از دختران ايراني در ضمن مهريه خود، سفرهاي زيارتي را از داماد درخواست ميكنند. همچنين برخي اعداد در بينش شيعيان از جنبههاي نمادين برخوردار شدهاند؛ مانند اعداد 5، 12، 14 و 110 كه به ترتيب، به پنج تن آل عبا (پيامبر، علي، فاطمه، حسن و حسين عليهمالسلام )، دوازده امام شيعيان عليهمالسلام ، چهارده معصوم (پيامبر اكرم، فاطمه زهرا و دوازده امام عليهمالسلام ) و حضرت علي عليهالسلام (به لحاظ اينكه رقم ابجدي اسم مبارك «علي» 110 ميباشد) اشاره دارند. بر اين اساس، بسياري از خانوادهها مهريه دختران خود را با اين اعداد ويژه تحديد مينمايند و براي مثال، 14 يا 110 سكه طلا (در اين زمان، سكه بهار آزادي) از داماد درخواست ميكنند.
9. مراسم عقد و عروسي
اهميت و جايگاه ازدواج در فرهنگهاي گوناگون در آداب و رسومي تجلّي مييابد كه با مراسم ويژه عقد و عروسي همراهند. بخشي از آداب و رسوم ازدواج در ميان ايرانيان از ريشههاي ملّي، قومي يا خانوادگي و مانند آنها سرچشمه ميگيرد، اما در بين اين آداب و رسوم به مواردي برميخوريم كه خاستگاه ديني دارند. براي نمونه، خطبه عقد و سنّت ديني اطعام (وليمه) از آداب متداول ازدواج در ايران است. در ميان همين آداب و رسوم اسلامي ازدواج، مواردي نيز وجود دارند كه به طور خاص، بينش شيعي در شكلگيري و تداوم آنها نقش داشته است.
شيعيان ايران در ايّام عزاداري مذهبي، كه يادآور حزن و اندوه خاندان گرامي پيامبر عليهمالسلام است، از برگزاري مراسم جشن خودداري ميكنند و برعكس، بيشترين جشنهاي عقد و عروسي در اعياد مذهبي و ايّام ولادت معصومان عليهمالسلام صورت ميگيرد. عدهاي از مردم ترجيح ميدهند عقد ازدواج را در اماكن مقدّس مذهبي، به ويژه حرمهاي امامان يا امامزادگان، انجام دهند و بسياري از افراد نيز در دوره موسوم به «ماه عسل» مسافرت به اين اماكن را برميگزينند. همچنين گروهي از خانوادههاي مذهبي براي تبرّك جستن در امر ازدواج، براي خواندن خطبه و اجراي صيغه عقد، به عالمان ديني شيعه، به ويژه علماي سادات، مراجعه ميكنند يا از آنان براي اين كار دعوت به عمل ميآورند.
در ميان آداب و رسوم ازدواج، برنامههاي شاديآفرين مانند آوازخواني، رقص و موسيقي همواره براي بسياري از خانوادههاي متديّن مسئلهساز بودهاند. بر خلاف ديدگاه متداول در ميان علماي اهل سنّت مبني بر جواز آوازخواني و استفاده از آلات موسيقي در اعياد و جشنهاي عروسي، در بين علماي شيعه اين مسئله به دليل ابهام يا تعارض روايات وارد شده، از وضوح كافي برخوردار نبوده و از اينرو، برخي حكم به ممنوعيت اين امور داده و برخي به جواز مشروط آن قايل شدهاند. در نتيجه، عموم مردم نيز شيوههاي ناهمانندي در قبال اين امور در پيش گرفتهاند؛ جمعي از متديّنان به طور مطلق از اين امور اجتناب ميورزند و حداكثر به قرائت اشعاري در مدح پيامبر و آل او عليهمالسلام و به اصطلاح، «مولوديخواني» بسنده ميكنند؛ عدهاي ديگر با رعايت بعضي حدود و تحفّظات شرعي، مراسم را به صورت شادتر برگزار ميكنند و در برابر اين دو گروه، گروه سومي قرار دارند كه انواع وسايل و شيوههاي شاديآفرين را بدون محدوديت به كار ميگيرند. روشن است كه تحت چنين شرايطي، گاه تنشها و كشمكشهايي بين خانوادهها و خويشاوندان عروس و داماد بروز مينمايند.
نكته ديگر در اين رابطه، هزينههاي سنگين اين مراسم است. اصولاً از نظر ديني و مذهبي، نگاه مثبتي به مراسم پرهزينه و باشكوه وجود ندارد و الگوي مذهبي مورد احترام شيعيان، به ويژه الگوي ازدواج حضرت علي و فاطمه عليهماالسلام ، اين نگرش سادهگرايانه را به طور واضح منعكس مينمايد. بر حسب برخي تحقيقات، در سالهاي اخير، گرايش به ساده برگزار كردن مراسم ازدواج در بيشتر ايرانيان مشاهده ميشود و بين 57 تا 77 درصد مردم با مراسم باشكوه و پرهزينه مخالفند.(22) با اين همه، در كنار تأثير ارزشهاي مذهبي در اين گرايش، نبايد احتمال دخالت عوامل ديگري مانند فشارهاي اقتصادي و ضعف نسبي پيوندهاي خويشاوندي را از نظر دور داشت. فشارهاي اقتصادي باعث ميشوند افراد و خانوادهها تا حدّ امكان در جهت كاهش هزينههاي اضافي تلاش كنند و نفوذ خويشاوندان كه پيش از اين ميتوانست برخي هزينهها و تشريفات زايد را ايجاب كند، امروزه در سطحي نيست كه اين امور را بر زوجهاي جوان، كه آزادي و استقلال بيشتري را تجربه ميكنند، تحميل نمايد.
10. ازدواج موقّت
يكي از ويژگيهاي مذهب تشيّع، كه آن را از ديگر مذاهب و فرق اسلامي متمايز ميكند، اعتقاد به جواز ازدواج موقّت يا عقد متعه است. ويژگي اين نوع ازدواج در مقابل ازدواج دايم، مدتدار بودن آن است؛ يعني زمان مشخصي در قرارداد ازدواج تعيين ميشود و با پايان يافتن آن زمان، ازدواج به خودي خود و بدون نياز به طلاق خاتمه مييابد.
به نظر ميرسد برخي ضرورتها مانند عدم امكان تشكيل خانواده، نازايي زن، دوري مرد از خانه، بعضي بيماريها و اموري از اين دست، در تشريع اين نوع ازدواج در اسلام مؤثر بودهاند. در واقع، كاركرد مطلوب ازدواج موقّت، ارضاي نيازهاي جنسي و بعضا توليد مثل در موارد ضروري بوده؛ يعني مواردي كه خانوادهاي براي تأمين اين كاركردها در دست نيست يا اگر هست، توان ايفاي اين كاركرد را ندارد. ولي اين الگوي ازدواج از همان آغاز، يعني از زمان حيات پيامبر گرامي صلياللهعليهوآله با چالشهايي روبهرو شد و در زمان خليفه دوم ممنوع گرديد. ممنوعيت مزبور علي رغم آنكه برخي از بزرگان اهل سنّت به جواز آن قايل بودند، سرانجام در بين عامّه مسلمانان تثبيت شد و رسميت يافت و تنها شيعيان اهل بيت پيامبر عليهمالسلام به استناد احكامي كه از آن بزرگواران دريافت كرده بودند، اعتقاد خود به جواز ازدواج موقت را تداوم بخشيدند. در عين حال، به سبب انزواي اجتماعي شيعيان در سدههاي آغازين اسلام، ازدواج موقّت هرگز جايگاه واقعي خود را به دست نياورد و حتي در محيطهاي شيعي به عنوان عملي نابهنجار يا دست كم نامتعارف باقي ماند.
امروزه ازدواج موقّت در قوانين ايران پذيرفته شده است و بر خلاف برخي احكام ديني، كه ممكن است با اوضاع و شرايط كنوني ناسازگار به نظر آيند، اين ازدواج در نگاه بسياري از كارشناسان امور اجتماعي الگويي مترقّي و متناسب با اقتضائات اين زمان را به نمايش ميگذارد. در حالي كه در فرهنگهاي غربي و شبه غربي الگوهاي متنوّعي مانند ازدواج آزاد، ازدواج آزمايشي و همخانگي (زندگي مشترك زن و مرد بدون ازدواج) جايگزين ازدواج سنّتي شده يا در حال رقابت با آن هستند، ازدواج موقّت به دليل برخي ويژگيهاي منحصر به فرد، قابليت آن را دارد كه در سطح ملّي و بلكه در سطح جهاني به عنوان الگويي كارآمد مطرح شود.
از ويژگيهاي مهم اين الگو، كاهش تعهدات متقابل زوجين به حداقل و در عين حال، حفظ برخي مسئوليتها براي جلوگيري از تبديل رابطه جنسي به بيبند و باري جنسي است. در نتيجه، شاهد الگويي ضابطهمند و مشروع براي ارضاي نياز جنسي در خارج از چارچوب خانواده هستيم و با توجه به اينكه يك ركن مالي يعني مهريه نيز در اين نوع ازدواج لحاظ شده، در صورت اِعمال صحيح اين الگو، ميتوان كاهش چشمگير پديده روسپيگري را نيز انتظار داشت. اين سخن منقول از مولاي متّقيان حضرت علي عليهالسلام به همين نكته اشاره دارد كه ميفرمايد: «اگر خليفه دوم مبادرت به منع ازدواج موقت نكرده بود، هيچ كس جز افراد نگون بخت، مرتكب عمل زنا نميشدند.»(23)
به دليل همين ويژگيها، در ايران و برخي مناطق شيعهنشين مانند لبنان، اصل اين الگو تقريبا از سوي تمامي صاحبنظران ديني و اجتماعي معاصر تأييد شده است و اگر اختلافي وجود دارد به چگونگي اِعمال آن بازميگردد. نگراني از سست شدن بنياد خانوادهها، سوء استفاده مردان متأهّل، تضييع حقوق زنان و اموري از اين قبيل، باعث دشواري تصميمگيري جمعي درباره اين موضوع شدهاند، ولي در مجموع، زمينه براي دستيابي به يك راهبرد كلي در اين رابطه فراهم ميباشد و بر خلاف ديگر كشورهاي اسلامي، كه به سبب حاكميت فقه سنّي، هنوز به راه حلّي براي مشكل عدم مشروعيت اين الگو دست نيافتهاند، كشور ايران از نظر امكان رفع بسياري از مشكلات ناشي از گسترش روابط اجتماعي دو جنس، در وضعيت بسيار مناسبتري قرار دارد.
از ديدگاههاي صاحبنظران كه بگذريم، در بين خودكنشگران اجتماعي نيز گرايش به سمت اين الگو كم و بيش مشاهده ميشود و به رغم نگرانيهاي ياد شده و با وجود نگرش منفي بسياري از افراد نسبت به آن، كه به طور طبيعي باعث رواج مخفيكاري در اين رابطه ميشود، برخي آمارها حاكي از آن هستند كه عدهاي از افراد حتي اقدام به ثبت ازدواج موقّت خود در دفاتر رسمي ازدواج ميكنند. براي نمونه، طبق گزارش سازمان ثبت و اسناد و املاك در سه ماهه نخست سال 1382، تعداد 119 ازدواج موقّت در دفاتر رسمي ازدواج ثبت گرديده است.(24)
با توجه به فضاي موجود جامعه و نگرشهاي منفي ياد شده، انجام پژوهشهاي ميداني دقيق در اين خصوص تا حدّي ناممكن به نظر ميرسد و به اين دليل، نميتوان آمار واقعي ازدواج موقّت را به دست آورد، ولي اين مطلب مسلّم است كه عدهاي از افراد به طور آشكار يا پنهان، اين الگو را به كار ميبندند و گروه ديگري كه با توجه به قراين موجود تعدادشان بيش از گروه نخست است، به دليل ناآشنايي با الگوي مزبور و كاركردهاي مثبت آن به سمت روابط نامشروع جنسي كشيده ميشوند كه در صورت توجه و اهتمام مسئولان امور و اتخاذ تدابير لازم، از جمله گسترش برنامههاي آموزشي، ميتوان روابط نامشروع و كجروانه بسياري از اين افراد را با كمترين هزينه به روابط مشروع مبدّل كرد.
پي نوشت ها :
1. Secularization. 2. شيخ حرّ عاملي، وسائل الشيعه (20 جلدي)، ج 14، ص 5. 3. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 103، ص 220. 4. ر. ك: شيخ حرّ عاملي، پيشين، ج 14، ص 39. 5. ر. ك: همان، ج 15، ص 200. 6. همان، ج 14، ص 220. 7. ر. ك: همان، ج 14، ص 214. 8. ر. ك: همان، ج 14، ص 207 ـ 219. 9. ر. ك: الشوكاني، نيل الأوطار، ج 6، ص 251. 10. ر. ك: منوچهر محسني، بررسي آگاهيها، نگرشها و رفتارهاي اجتماعي ـ فرهنگي در ايران، ص 90. 11. ر. ك: شيخ حرّ عاملي، پيشين، ج 14، ص 44. 12. ر. ك: نور: 3 / شيخ حرّ عاملي، پيشين، ج 14، ص 51 ـ 53. 13. ر. ك: شيخ حرّ عاملي، پيشين، ج 14، ص 44 ـ 50. 14. نساء: 23. 15. endogamy. 16. بقره: 221. 17. ر. ك: شيخ حرّ عاملي، پيشين، ج 14، ص 410 ـ 420. 18. در مورد فلسفه چند همسري ر. ك: شهيد مرتضي مطهّري، نظام حقوق زن در اسلام. 19. ر. ك: ناصر كاتوزيان، حقوق مدني: خانواده، ج 1، ص 118. 20. ر. ك: منوچهر محسني، پيشين، ص 94. 21. ر. ك: همان، ص 95. 22. ر. ك: همان، ص 83. 23. شيخ حرّ عاملي، پيشين، ج 14، ص 440. 24. به نقل از پايگاه اينترنتي: WWW.zanan.co.ir/news/000129.html
منبع:فصلنامه شيعه شناسي، شماره 9 ارسالي از طرف کاربر محترم :hojat20 /ع