جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
خودكامگي و نقصان معرفت ديني , دامهاي استعمار براي مذهب سازي
-(6 Body) 
خودكامگي و نقصان معرفت ديني , دامهاي استعمار براي مذهب سازي
Visitor 723
Category: دنياي فن آوري
قدرتهاي استعماري براي تحقق سياست شيطاني « مذهب سازي » به منظور تقابل و تعارض با « اسلام » , به گزينش عناصري مي پرداختند كه در اوج نفسانيت و بيماري هاي اخلاقي و رواني , آماده پذيرش همه گونه ماموريت براي تامين شهوات و تمايلات خودخواهانه بودند و سوار بر مركب نفس و تاخت و تاز در ميادين غرور و قدرت طلبي و رياست پرستي و علو و برتري جويي را بر هر خواسته و تمايل ديگر ترجيح مي دادند و براي دست يابي به آنها تا نفي نبوت و معاد و ادعاي نبوت جديد! پيش مي تاختند.
قدرتهاي استعماري وقتي عناصر مورد نظر را مي يافتند , توجهي به جهل و كم داني هاي آنان نمي كردند و توانايي علمي و مراتب بالاي مطالعه و بينش و دانش را ملاك و معيار قرار نمي دادند , زيرا اولا رشد علمي و معرفتي و كسب شناخت هاي لازم نسبت به فرهنگ و انديشه اسلامي عامل نيرومندي در نفي القائات استعماري محسوب مي شد و به همين دليل بود كه عالمان انديشمند و ژرف نگر پس از آن كه در معرض پذيرش دعوت هاي سيد علي محمدباب قرار گرفتند , بسيار سريع و صريح به ماهيت استعماري اين تفكرات و عقايد واقف گشتند و به شدت به نفي و طرد دعوت كنندگان كه فرستادگان و تبليغ گران باب بودند , اهتمام ورزيدند و به مقابله با اين مذهب استعمار ساخته پرداختند. ثانيا بينش و معرفت هاي ژرف و عميق علمي كه خود عاملي است براي خشوع در برابر حقيقت اسلام , با تمايلات و خواهشهاي سركش دروني و نفساني كه صاحبان خود را آنچنان كور و نابينا مي ساخت كه تا ادعاي مهدويت و نبوت پيش مي تاختند , در تضاد و تنافي قرار داشت و قدرتهاي سلطه گر جهاني هرگز با وجود عناصر بصير و فكور به جامه عمل پوشاندن سياست هاي شوم خود توفيق حاصل نمي نمودند.
استعمار انگليس و روسيه , به طور آشكار و مشخص , به دنبال انتخاب عناصري بودند كه ضمن داشتن تمايلات شديد نفساني و خودكامگي و احساس علو و برتري , از دانش و بينش اندكي برخوردار باشند تا سهلتر و سريعتر بتوانند القائات اعتقادي و فكري منحط خود را در وجود بيمار آنان بارور سازند و با تحريف حقايق اسلامي , زمينه ساز تدريجي خروج عليه اسلام و اعلام دين جديد را فراهم بياورند.
استعمار انگليس با تلاش هاي مستمر جاسوس كهنه كار خود در كشورهاي اسلامي , سرانجام فرد مورد نظر را با دو ويژگي « خودكامگي » و « ضعف دانش ديني » شناسايي مي كند تا بدين وسيله مذهب استعماري « وهابيت » را براي معارضه با اسلام اصيل و ناب به وجود آورد.
« همفر » جاسوس انگليس اعلام مي كند : « پس از مدتي آشنايي و مراوده با محمدبن عبدالوهاب , به اين نتيجه رسيدم كه فرد شايسته براي اجراي مقاصد بريتانيا در منطقه , شخص او تواند بود. روح بلند پروازي , غرور , جاه طلبي و دشمني با علما و مراجع اسلام , خودكامگي و.... برداشت او از قرآن و حديث كه تفاوت آشكار با واقعيت داشت , بزرگترين نقطه ضعف او بود كه مي توانست مورد استفاده قرار گيرد! » (1 )
اين خودخواهي ها و جاه طلبي ها در كنار ضعف هاي ايدئولوژيك (2 ) باعث شد كه « همفر » به مرور و در جلساتي متوالي محمدبن عبدالوهاب را به تحريف آيات قرآن و انكار ضرورت « جهاد » و « امر به معروف و نهي ازمنكر » و نفي « نبوت » و آلودگي به « شراب » و « فساد » وادار سازد و او را به اعلام « دين جديد » ! ترغيب نمايد تا سرانجام با انعقاد قراردادهاي لازم با وزارت مستعمرات انگليس , عليه اسلام و قرآن بپاخيزد!
همين سياست و روش , ابتدا توسط استعمار روسيه و سپس با تداوم آن توسط استعمار انگليس درباره « سيد علي محمدباب » به ظهور و عينيت رسيد.
سيد علي محمدباب , هم از لحاظ غرور و خودكامگي و نفسانيت , و هم از جنبه ضعف هاي اعتقادي و معرفتي و بينش و دانش ناچيز و اندك , عنصر بسيار مناسبي بود تا « بابيت » را بنيان نهد تا اين اساس و بنيان شيطاني و ساخته و پرداخته استعمار , تحت عنوان « بهائيت » و با رهبري ساير عناصر وابسته به انگليس و اسرائيل و آمريكا تا امروز تداوم يابد.
چنان كه بيشتر اشاره كرديم , « دالگورگي » جاسوس و وزير مختار روسيه در ايران ماموريت داشت تا نطفه هاي اوليه بابيگري و بهائي گري را در ايران بارور سازد. او در يادداشت هاي خود از الواحي ياد مي كند كه به زبان عربي براي سران بابيت و بهائيت يعني سيدعلي محمدباب و ميرزا حسينعلي نوري (بهاالله ) تهيه مي نمايد و تحويل آنان مي دهد تا براساس القائات و به هم بافته هاي سفارتخانه روسيه , به تبليغ و ترويج دين جديد! بپردازند.
دالگوركي به صراحت مي نويسد :
« يك قسمت از كار سفارتخانه , منحصر به تهيه الواح و انتظام كار بابي ها بود.... به محض آن كه بين ميرزا حسينعلي و ميرزا يحيي به هم خورد , ميرزا حسينعلي « من يظهره الله » شد , ولي از بي سوادي « من يظهره الله » چه بگويم ! الواحي كه ما تهيه مي كرديم نمي توانست بخواند! » (3 )
واقعيت هاي انكارناپذير تاريخي , صحت سخنان دالگوركي را به اثبات مي رساند و مشخص مي كند كه « سيد علي محمدباب » و مسلك « بابيگري » همچون « محمدبن عبدالوهاب » و مسلك « وهابيت » , محصول استعمار و از نتايج خودكامگي و ضعف معرفت ديني اين دو عنصر آماده براي پذيرش القائات فكري و سپس ماموريت هاي محوله از جانب قدرتهاي استعماري مي باشند. در اين واقعيت هاي تاريخي تامل مي كنيم .
1 ـ سيد علي محمدباب گروهي از پيروان خود را در كسوت دعوت كننده و تبليغ گر عقايد و افكار خود به شيراز گسيل داشت . اين افراد بدون تزلزل و در اوج تعصب و جانبداري به تبليغ افكار باب پرداختند و در مجلسي كه از علماي شيراز و حاكم آن شهر به نام « حسين خان نظام الدوله تبريزي » براي بررسي احوال آنان تشكيل شده بود , نوشته ها و كتاب هايي از باب را ارائه دادند و آنها را « وحي آسماني » ناميدند!
حاكم شيراز پس از مجازات آنان , با روش خاصي براي اتمام حجت نسبت به عقايد كفرآميز بابيت , ابتدا دستور داد علي محمدباب را از بوشهر به شيراز بياورند و سپس شبي محرمانه او را به حضور پذيرفت و به ظاهر خويشتن را از مريدان سرسخت و ترويج كنندگان بابيگري معرفي نمود و اعلام كرد كه حاضر است با اشتياق تمام اموال و امكاناتش را در مسير نشر عقايد و افكار او ايثار كند.
والي شيراز با اين چاره انديشي , غرفه هاي وسيعي را با تمام وسايل و ابزار در دارالعماره اش به باب و پيروانش اختصاص داد و به مرور تا آن جا خود را مريد و عاشق و دلباخته دين جديد او اعلام كرد كه رضايتش را براي حضور در مجمع فقها و علماي اسلام به منظور هدايت آنان با تبليغ اصول و مباني مذهب جديد! جلب نمود.
سيدعلي محمدباب با اين ترفند حاكم , مجذوب و فريفته شد و با غرور و خودكامگي در مجمعي كه به درخواست والي شيراز از فقها و علما و گروهي از افراد سرشناس شيراز تشكيل شده بود , حاضر شد. او به منظور تبليغ دين جديد! اين گونه به هدايت و ارشاد علما و فضلاي حاضر در مجلس پرداخت :
« اي علما , آيا هنگام آن فرا نرسيده است كه هوا و هوس را پشت سر اندازيد و هدايت را پيروي كنيد و ضلالت را ترك نمائيد و سخنان مرا گوش دهيد و اوامر مرا اطاعت كنيد پيغمبر شما بعد از خود جز قرآني به جاي نگذاشته و اين نيز كتاب من « بيان » است . بيائيد آن را تلاوت و قرائت كنيد تا به شما معلوم گردد كه عبارات آن از قرآن فصيح تر و احكامش ناسخ احكام قرآن است . پس سخنان مرا گوش كنيد و نصيحت مرا بپذيريد و پيش از آن كه شمشير در ميان شما كشيده شود , گردن هايتان زده و خونتان ريخته شود , جان و اطفال و اموالتان را محفوظ بداريد. سخنان مرا گوش و امر مرا اطاعت كنيد. من شما را چنين نصيحت مي كنم » (4 )
علماي حاضر در مجلس بنابه درخواست حاكم و توافق قبلي , سكوت اختيار كردند و در برابر اظهارات كفرآميز سيدعلي محمدباب هيچ واكنشي از خود نشان ندادند.
حاكم شيراز از جاي برخاست و از باب تقاضا نمود كه دعاوي خويش را بر كاغذ بنگارد تا به اين وسيله برهان و حجت مكتوب از خود برجاي نهد. باب بنا به تقاضاي حاكم عباراتي بر كاغذ نگاشت . وقتي علماي مجلس بر دعاوي و نوشته هاي او نظر گستردند هم از لحاظ ساختار كلمات , هم از جنبه جمله بندي و تركيب , هم از جهت مفهوم , نارسايي و اغلاط و مطالب نامربوط در آن مشاهده كردند كه اين ها بر ضعف علم و نقصان معرفت و بينش او دلالت داشت .
علماي اسلام اغلاط نوشته باب را برايش برشمردند و توضيح دادند , لكن باب مي كوشيد كه آنان را قانع نمايد كه « در مدرسه اي تعلم نكرده , و در مكتبي درس نخوانده و آنچه را كه مي نويسد از عالم غيب به او الهام مي شود و يا وحي آسماني مي باشد كه بر او نازل مي گردد و مردم نبايد به الفاظ و عبارات توجه داشته باشند , بلكه بايد معاني را مورد توجه قرار داده , مغز را بگيرند و پوست را به كنار اندازند . » (5 )
باب با اين سخنان مي خواست خود را از بي سوادي و ضعف دانش و معرفت ديني تبرئه نمايد و آن را به گردن وحي آسماني ! بيندازد! لكن علماي اسلام به صراحت و روشني , او را در كفر انديشي و اعتقادات ضدالهي معترف و مجرم يافتند.
در اين هنگام , حاكم شيراز كه تا اين لحظه خود را مريد سينه چاك بابيگري معرفي مي كرد , زبان گشود و خطاب به سيدعلي محمدباب چنين گفت :
« اي جا هل مغرور , اين چه بدعت شومي است كه در اسلام احداث كرده اي چگونه ادعاي نبوت و رسالت يا مهدويت مي كني و حال آن كه نمي تواني مكنون ضمير خود را به عربي صحيح اظهار كني و با اين حال ادعا داري كه سخنان تو از قرآن محمد(ص ) فصيح و بليغ تر مي باشد و مانند آيات بينات تو در قرآن پيدا نمي شود ... » (6 )
سيدعلي محمدباب بعد از اين اظهارات و اعترافات كفرآميز ناشي از « جهل » و « خودكامگي » تعزير مي شود و سپس در زندان شيراز به اسارت درمي آيد تا از گسترش افكار مسمومش جلوگيري شود.
2 ـ پيروان باب در شهرهاي مختلف به ترويج بابيگري اشتغال داشتند و عناصر برجسته كه نقش بازوان باب و سازمان دهي و رهبري گروههاي تبليغي را ايفا مي نمودند در گام نخست سعي مي كردند به نزد علماي اسلام بروند و آنان را با ارائه آثار باب , به دين جديد! متمايل سازند.
ملاحسين بشرويه اي كه از عناصر فعال و تلاشگر بابيت محسوب مي شد به همراه يكي ديگر از عناصر پركار به نام حاجي ميرزا جاني به منظور جذب « حاج ملامحمد مجتهد » كه فرزند ملااحمدنراقي و از مايه هاي علمي و معرفتي بالايي برخوردار بود , به كاشان شتافتند.
اين دوتن پس از چند ملاقات و بحث و گفتگو , بعضي از آثار مكتوب و تفسيري سيدعلي محمدباب را به ملامحمد مجتهد نشان دادند. ملامحمد مجتهد با مشاهده اين آثار به بي مايگي و هجو آن واقف گرديد و خطاب به آن دوتن چنين اظهار داشت :
اين تفسير و نوشته هايي كه شما مدعي هستيد از طرف باب مي باشد , پر از غلط هاي فاحش است ! اين چگونه راهنمايي است كه ادعاهايش با كلام نادرست ادا مي شود !
ملاحسين بشرويه اي پاسخ داد :
صرف و نحو دونفر از بندگان خدا بودند!
ملامحمد مجتهد با شنيدن اين سخن شگفت زده شد و با تعجب ابرو درهم كشيد.
ملاحسين به سخنان خود ادامه داد :
اين بندگان خداـ مانند همه بندگان ـ دست به گناه زدند و معصيت كردند , از اين رو خداوند آنان را مجازات كرد , يعني درحقيقت صرف و نحو را به زنجير اعراب كشيد و غل و بند قواعد صرف و نحو را بر آن زد.
ملا محمد مجتهد پرسيد : منظور !
ملاحسين پاسخ داد :
صرف و نحو در غل و زنجير قواعد جاي گرفتند و مجازات شدند. باب هم كه چنين ديد به شفاعت و رحمت , اين بندگان را آزاد كرد و غل و زنجير قواعد و اعراب را از پاي آنان برداشت و اكنون باكي بر كسي نيست كه مرفوع را منصوب , و منصوب را مجرور بخواند . (7 )
ملا محمد مجتهد كه عالم ورزيده و فرزانه اي بود با شنيدن اين ياوه ها و به هم بافته هايي كه براي توجيه جهل و بي سوادي و ضعف دانش سركرده بابيت ارائه مي شد , برآشفت و دستور داد به سرعت اين دو عنصر خائن و تباهكار را از كاشان اخراج كنند.
غرور و خود كامگي و ضعف بينش و معرفت ديني رهبر بابيگري و پيروانش , دامهاي بزرگي بودند كه استعمار خارجي براي « مذهب سازي » از آنها بهره هاي فراوان برد و اصولا استعمارگران از ابتدا براي يافتن عناصري با اين دو خصوصيت به كاوش و جستجو پرداختند و پس از شناسايي هاي لازم , فعاليت هاي مخرب خود را به منظور « مهره سازي » براي « كادر رهبري » دين و مذهب جديد آغاز كردند و اصول و فروع ساخته و پرداخته شده آن را با نوشتن الواح مقدسه ! به سران بابيگري و بهائي گري القا نمودند.
استعمار در كار خويش توفيق حاصل نمود , زيرا جهل و ضعف هاي معرفتي و نقصان دانش و بينش ديني در كنار غرور و خودكامگي و ميدان داري تمايلات نفساني , دامهايي بودند كه امثال سيد علي محمد باب , ميرزا حسينعلي نوري (بها الله ) , ميرزا يحيي نوري (صبح ازل ) و رهبران بعدي بهائيت همچون عباس افندي (عبدالبها) و شوقي افندي رباني را به راحتي شكار مي كردند و به سرسپردگي و جاسوسي براي قدرتهاي استعماري روسيه , انگليس , اسرائيل و آمريكا مشتاق و راغب مي نمودند. اين دامها , هم اينك و در عصر حاضر , در جلوه و نمودها و قالب ها و روشهاي ديگر بر سر راه كساني است كه اولا از دانش دين و تخصص در شاخه هاي مختلف فرهنگ و معارف و علوم حوزوي همچون كلام , فلسفه , عرفان , تفسير , حديث , اخلاق , تربيت , و ابعاد گوناگون « فقه » در حكومت , سياست , قضا و اقتصاد بي بهره اند و در عين حال ادعاي علم ودانش مي كنند و براساس اصل « قرائت هاي مختلف از دين » به شيوه دين مداري و آموزه هاي مكتب هاي فلسفي و فكري غرب , به « نظريه پردازي » ! درباره اسلام اشتغال دارند! ثانيا بر مركب غرور علمي و خود كامگي و نفسانيت فردي و گروهي و سياسي سوار شده اند و براي تحقق مطامع و اهداف غير الهي خود تعامل و اتحاد با قدرتهاي استعماري غرب همچون آمريكاي جنايتكار را به عنوان يك « تاكتيك » و به صورت وسيله و ابزاري كاملا توجيه شده ! براي رسيدن به « هدف » , لازم و ضروري مي دانند!

پي‌نوشت‌ها:
 

1 ـ خاطرات « همفر » جاسوس انگليس در ممالك اسلامي , ترجمه دكتر محسن مويدي , انتشارات اميركبير , ص 40
2 ـ جاسوس انگليس در كنار ضعف هاي ايدئولوژيك و نقصان معرفت ديني محمد بن عبدالوهاب به عنوان يكي از طلاب علوم ديني , به استحكام و قدرت و توانايي علمي يكي از روحانيون به نام « شيخ جواد قمي » اشاره مي كند و از غلبه و سيطره علمي او در مناظره با محمد بن عبدالوهاب سخن به ميان مي آورد و چنين مي نويسد : « ... من از اين گفتگوها بسيار لذت مي بردم , و در شگفت بودم . مي ديدم كه محمد عبدالوهاب در برابر شيخ جواد قمي كه فردي سالخورده بود , مانند گنجشكي در پنجه صياد دست و پا مي زد و ياراي پرواز نداشت . » (خاطرات « همفر » , ص 40 )
« همفر » علاوه بر اشاره به ضعف هاي ايدئولوژيك محمد بن عبدالوهاب به عنوان زمينه مساعد براي گزينش او , دريادداشت هايش به غير از آنچه درباره غرور و خودكامگي اش اشارت رفت , چند نوبت ديگر به اين ضعف نفساني به عنوان زمينه مساعد براي انتخاب او به منظور ماموريت « مذهب سازي » اشاره مي كند. از جمله مي نويسد : « اوجواني جاه طلب , بلند پرواز , و بي نهايت عصبي مزاج بود. » (خاطرات « همفر » , ص 36 ) همچنين در جاي ديگر مي نويسد : « تدريجا توانستم محمد را كه ذاتا بلند پرواز و خودپرست بود , زير تاثير سخنان خود قرار دهم , تا آنجا كه او به پندار خود , براي جلب اعتماد بيشتر من , خود را از آنچه واقعا بود , بي بند و بارتر معرفي مي كرد! » (خاطرات « همفر » , ص 41 )
3 ـ پرنس دالگوركي , ص 119
4 ـ تاريخ جامع بهائيت , بهرام افراسيابي , انتشارات سخن , ص 134
5 ـ همان منبع , ص 135
6 ـ همان منبع , ص 135
7 ـ همان منبع , ص 181


ارسال توسط کاربر محترم سايت :mohammad_43
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image