خانواده خوشبخت : ( راههاي رسيدن به تفاهم )
اين كتاب نوارهاي گفتگوي آقاي كيهان نيا در شبكه جوان صداي جمهوري اسلامي ايران است . و مسائل مطرحه شده مي تواند مشكلات شنوندگان باشد و به دليل همين عموميتش مي تواند خداي ناكرده مشكل تو دوست عزيز باشد . بنابراين اميدواريم رهنمودها ، توصيه ها و پيشنهادات بكارت آيد و گره زندگي ات را بگشايد . من مي دانم دانش تو دوست خوبم در مورد مسائل خانوادگي بسيار است اما اشكال تو و ساير عزيزان اين است كه از آموخته هاي خود به حد كافي استفاده نمي بريد . تكرار اين خاصيت را دارد كه بالاخره مجبور مي شويد با به كار بستن دانش خود عملاً از آن سود ببريد .
آقاي كيهان نيا : مشاور خانواده و وكيل دعاوي در امور خانواده مي باشد ضمناً چندين كتاب در مورد مسائل خانواده نوشته اند كه بيشتر آنها حاصل تجربيات با زنان و مرداني است كه به ايشان مراجعه كرده اند حدود 21 سال كار مشاوره انجام داده اند و كار وكالت او هميشه در مورد مسائل خانواده بوده است و مطالبي كه در اين تحقيق نوشته شده گوشه اي از ازدواج هاي تحميلي ،نحوه شكل گيري و همچنين عواقب آن مي باشد كه آقاي كيهان نيا مفصل در اين باره صحبت كرده اند .
« ازدواج هاي تحميلي : »
اميدوارم كه دختران و پسراني كه در آستانه تشكيل زندگي مشترك هستند ازدواج تحميلي را بشناسند و به هيچ وجه هم به آن تن ندهند . زيرا اگر ازدواج نكردن را بودن در چاله بدانيم ازدواج تحميلي افتادن در چاه عميقي است . چون به نظر من ازدواج تحميلي دور از عقل است و متاسفانه شاهد بوده ام چه بسيار كساني كه داراي تحصيلات عاليه هستند يا در زمينه خودشناسي يا روان شناسي كار كرده اند اما به اين نوع ازدواج رضايت داده اند در حاليكه پذيرش مسئوليت ازدواج عادي كار بسيار مشكلي است و دقت و زيرکي هاي خاص خود را مي خواهد چه برسد به پيوند هاي زنا شويي اين گونه كه از پايه غلط است بارها ديده ام ازدواج هايي كه بر مبناي شيفتگي و عشق و دل دادگي صورت گرفته نتيجه شومي داشته است . پس كساني كه بر خلاف اراده و ازسر ناچاري يا اجبار تن به ازدواج مي دهند بايد آماده باشند مشكلات زيادتري داشته باشد در ضمن نمي خواهم به ازدواج هاي سنتي تحميلي چندان بپردازم بلكه بيشتر مي خواهم در خصوص ازدواج هايي صحبت كنم كه واسطه اي در كار نبوده است يعني كسي تشكيل زندگي زناشويي را به طرفين تحميل نكرده بلكه خود تحميلي بوده است . در اين نوع ازدواج ها انگيزه يا تمايل قلبي وجود ندارد كه مبناي اصلي ازدواج بويژه ازدواج موفق است بلكه يك سري عوامل پنهان و نامرئي باعث تصميم گيري مي شود كه معمولاً به آنها عوامل عصبي
مي گوييم . وضع اين نوع ازدواج درست مثل حالت كسي است كه در اتاق تاريك با چشمان بسته دنبال گربه سياهي مي گردد كه وجود خارجي ندارد ! حاصل چنين ازدواج هايي بيشتر شكست ، تباهي ، افسردگي و متاسفانه گه گاه خودكشي و بسيار ناهنجاريهاي ديگر است اجازه بدهيد انواع ازدواج هاي تحميلي را شرح بدهم
1- گريز از تنهايي : بسياري وقت ها فرد ازدواج مي كند فقط به صرف اينكه دنبال يار يا مونسي مي گردد و مي خواهد خلاء هاي عاطفي خود را پر كند اما طرف مقابل كه انگيزه هاي بسيار ديگري براي ازدواج دارد و پاسخ آن را از فرد مذبور دريافت نمي كند يا اصلاً متوجه مشكل او نيست به تدريج دل سرد مي شود و زوج روز به روز از هم دورتر مي شوند اين نوع ازدواج بيشتر از سوي مرداني صورت مي گيرد كه همسر اولشان فوت كرده است و با بزرگ شدن بچه ها تنها مانده اند و از اين حالت آزار مي بينند اين گونه مردان معمولاً با دختران سن بالا ازدواج مي كنند . اين خانم ها كه عمري آزادانه سر كرده اند و حسابي شخصيت شان شكل گرفته و مي خواهند هم چنان مثل گذشته رها و تا حدي مستقل باشند نمي توانند نياز اين مردان پا به سن گذاشته را درک كنند و متاسفانه گاه با تنها گذاشتن آنها و همواره در پيشرفت خوشي ها و برنامه هاي دلخواه خويش رفتن ، ظالمانه باعث آزارشان را فراهم مي آورند و چون قدرت تطابق شان با جفت بسيار پايين تر از دختري است كه در اوان جواني ازدواج مي كنند روز به روز رابطه خود را با شوهر بدتر مي كنند و واي از آن روز كه مرد عصيان كند و به قول معروف همه كاسه و كوزها را به هم بريزد . و از آنجائيكه عشق يا دوست داشتن انگيزه اوليه چنين ازدواج هايي نيست در بسياري مواقع خيلي زود منجر به شكست و جدائي مي شود و خانم محترم زماني از خواب خرگوشي بيدار مي شود كه ديگرنه راه پس برايش مانده و نه راه پيش .
2- ترك خانه پدر : متاسفانه بسياري از دختران ما بخصوص پا به سن گذاشته ها به اين خاطر ازدواج مي كنند چون از ماندن در خانه پدري به تنگ آمده اند بارها در مشاوره هاي خودم از خانم محترم پرسيده ام آخر با اين همه تفاوت بين خود و آقا چرا ازدواج كرده اي ؟ سنتان هم كه كم نبود بگوئيم چشم و گوش بسته بوديد و چيزي نمي دانستيد . پاسخ مي دهد . خانه پدرم جهنم بود و من ديگر طاقت ماندن نداشتم آنها اصلاً حال مرا نمي فهميدند و طوري كنترلم مي كردند انگار زنداني ام ، نه دخترشان و نه انساني كه براي خود حق و حقوقي دارد .
( من ازدواج كردم براي اينكه آزادي ام را به دست بياورم . )
اما متاسفانه چنين خانم هايي نمي دانند از چاله به چاه افتاده اند و آن هم چه چاهي ويلي . زيرا به هيچ وجه مد نظرشان نبوده اين آقا چه خصوصياتي دارد و آيا اين خصيصه ها مورد پسند ايشان است يا خير به همين خاطر از شما پدر و مادر گرامي كه حالا شنوده ما هستيد خواهش مي كنم که آزاديهاي لازمه و معقول را به فرزندان خود بدهيد تا احساس اسير بودن نكنند و به هر خس و خاشاكي متوسل نشوند تا آزادي دلخواه خويش را به دست آورند .
3- نياز جنسي : معمولاً آقايان با اين انگيزه ازدواج مي كنند يعني مي خواهند نياز خود را برطرف كنند . اين نوع ازدواج خود تحميلي عارضه هاي سوء بسيار دارد . زيرا پس از مدتي كه نياز جنسي رفع شد نيازهاي برطرف نشده ديگر سربلند مي كنند و فرد ناگهان خود را در مخمصه اي مي يابد كه گريز از آن به اين سادگيها ممكن نيست .
4- واجب بودن : منطق اين نوع ازدواج ها امر شرع است . من بايد ازدواج كنم چون اسلام به آن امر كرده و اين تا حدي درست است اما وقتي اصل مي شود كه فرد از هر نظر آمادگي اين كار را داشته باشد و بر مبناي رغبت قلبي طرف مقابل را برگزيند . اما خشك انديشانه و با چشم بسته پاي سفره عقد نشستن همان و اندكي بعد گرفتار دهها مشكل شدن همان .
5- شرم از جامعه : خيلي ها تن به ازدواج مي دهند زيرا مي بينند همه دوستان و خويشان و هم سنهاي آنها تشكيل خانواده داده اند و آنها يالقوز هستند و براي اينكه با دوستان رابطه داشته باشد يا جامعه نگاه بهتر و محترمانه تري به او بنگرد فوري با اولين كسي كه سر راهش قرار مي گيرد ازدواج مي كند اين شتاب زدگي عمري پشيماني و رنج و اندوه به دنبال دارد كه به آساني هم قابل رفع نيست .
6- يافتن حامي : اين نوع ازدواج بيشتر انگيزه دختران جواني است كه يا يتيم اند يا اگر پدر دارند از محبّت او بهره اي نبرده اند و خانم هايي كه حتي به دليل يافتن نقطة اتكاء در محل كار با فرد بالا مقام تر از خود ازدواج مي كنند .
7- بچه دار شدن : اين ازدواج براي بقاي نسل است بويژه آقايان كه خيلي مايلند نامشان باقي بماند به ازدواج بخصوص ازدواج دوم و حتي چندم دست مي زنند اين منطق مختص آدم هاي عامي و عادي نيست كه سرسري از آن بگذريم متاسفانه حتي روشن فكر ترين و خويش انديشه ترين آدم ها در چنبره آن گرفتار مي آيند . به هر حال در كليه ازدواج هاي فوق آن چه وجود ندارد پايگاه عاطفي و حسي اوليه است كه لازمه ازدواج موفق است اين حس كه صبر و شكيبايي و روحية سازگاري را به دنبال دارد در چنين ازدواج هايي غايب است و به همين خاطر اين نوع پيوندها خيلي زود از هم مي پاشد .
خانم شنونده اي مي گفت : در سال گذشته من و آقايي در محل كار با هم آشنا شديم و اين ارتباط به عشق پرشوري تبديل شد اما به تدريج متوجه شديم مسائلي در هر دوي ما و نيز خانواده هايمان وجود دارد كه اگر در اوج عشق جدا شويم بهتر است زيرا اگر اين عشق به ازدواج منجر شود و زندگي مشتركي شكل بگيرد ، پايه اساس درستي نخواهد داشت و خيلي زود صدها مشكل سر راه مان قرار مي گيرد . پس چه بهتر تا انسان بي گناه ديگري را به اين دنياي پر از رنج نياورده ايم از هم جدا شويم .
آقاي كيهان نيا : خانم محترم به اين همه عقل و شعورتان آفرين مي گويم چون متاسفانه بر خلاف شما بسيار زنان و مرداني را ديده ام كه عشق چشمشان را كور كرده بود و چنان چشم بسته در اين وادي تاختند كه هيچ نديدند دور و برشان چه مي گذرد . بنابراين هم عقيده با شما بايد بگويم عشق در تشكيل پيوند زناشويي مي تواند سي ، چهل يا پنچاه درصد نقش داشته باشد . همان طور كه در مورد ازدواج هاي تحميلي مصلحت نمي تواند نقش صد در صد را ايفا كند .
ما وقتي در مورد معيارهاي ازدواج صحبت مي كنيم به هر بخش نظر داريم يعني هم به عشق بهاي مي دهيم و به مصلحت ها . زيرا زوج بايد كنار هم و پشتيبان هم باشند : و وفاق روحي دسته كم نسبي داشته باشند تا بتوانند به زندگي آرام و متعادلي برسند .
در عين حال بايد توجه داشته باشيم عشق اصيل و واقعي را نبايد با نيازهاي عاطفي غير اصيل و با اصطلاح عصبي اشتباه بگيريم . عشق هايي كه ناشي از هيجانات آني است و به اصطلاح طبع تند است زود هم فروكش مي كند و جزو عشق هاي عصبي است .
عشق هايي كه ناشي از خود تأييدي است نيز سرانجام تلخي دارد منظورم همان عشق هايي است كه به وسيله آن مي خواهيم خود را تأييد يا اثبات كنيم مي خواهيم به همه ثابت شود دوست داشتني و خوب و مقبول هستيم و به اصطلاح عقده گشايي كنيم متاسفانه اين عارضه بيشتر گريبان گير دختر خانم هاي مسن يا آنهايي است كه زيبا نيستند . يا از نقص عضو رنج مي برند . اين دسته دختر خانم ها خيلي راحت گرفتار گرگ هايي مي شوند كه در اجتماع فراوانند يا اگر گير مرد خوبي هم بافتند باز به دليل عقده هايشان در زندگي دچار مشكل مي شوند . زيرا دائم پي تعريف و تمجيد همسر يا ديگران از خويشند در حالي كه هيچ كس حتي همسر نيز نه چنان بيكار است كه همه وقتش را صرف تحسين و ستايش ويژگيهاي مثبت نداشته خانم بكند و نه آحاد جامعه حوصله چنين فردي را دارند در حاليكه اگر اينان كمي در خود رفتار كردارشان دقيق شوند مي توانند نقطه ضعف هاي خود را به نقطه قوت تبديل كنند يا با اعتماد به نفس و عزت نفسي كه از طريق موفقيت هاي شان تحصيل مي كنند مي توانند از درون قوي شوند و بيش ازاين نه ديگر خود را بيازارند نه اطرافيانشان را .
در يك جمع بندي بايد بگوييم ازدواج هاي تحميلي عيبهايي دارند كه اولين آن نداشتن روحيه سازگاري دومين نقص اين ازدواج ها عدم درك متقابل طرفين است سومين عيب كم صبري و بي طاقتي است . به همين دلائل فرد در مقابل مشكلات ضعيف و آسيب پذير است و به سرعت خود را مي بازد و نمي تواند با آنها به خوبي و درستي مقابله كند .
اگر بي حوصله شده ايد اگر اشتها نداريد اگر دنيا برايتان تنگ شده اگر دچار تضاد دورني هستيد و نمي دانيد بايد بمانيد با برويد زندگي مشترك را ادامه دهيد يا ندهيد ، از شير بياموزيد كه با چه صلابت و استواري و اعتماد به نفس در جنگل راه مي رود او چرا اين ثبات و غرور و تفاخر را دارد ؟ براي اينكه با خود رورا ست و صميمي است ، براي اينكه به قدرت و توان خود اعتماد دارد و دنيا را ازآن خود مي داند . شما نيز وضع خود را نابسامان و متزلزل نبينيد و مثل كوه استوار باشيد و خود را از اين شرايط فرسايشي دور كنيد . به زندگي نگاه مثبت تري داشته باشيد تا حال رواني تان بهتر شود و بهتر هم از پس مشكلات و معضلات زندگي برآييد . و اصل مهم در زندگي مشترك پذيرفتن طرف مقابل است نه رد او . همان طور كه براي تشكيل اين زندگي او را پذيرفتيم و در همه سالها دروه هاي زندگي مشترك بايد او را بپذيريم تا پاية محكمي براي تفاهم به يكديگر بگذاريم و بتوانيم كامياب بشويم . ازدواج يعني پذيرفتن زندگي مشترك يعني پذيرفتن و تفاهم يعني پذيرفتن طرف مقابل .
خانمي به من مراجعه كرده بود و از شوهرش شكايت داشت پس از مدتي صحبت دريافتم آن آقا هيچ عيبي ندارد جزء اينكه كم حرف است اما چون ازدواج خانم تحميلي بود ، سخت احساس غبن مي كرد به او گفتم خانم عزيز چرا اين قدر روي معايب اين آقا اصرار داري و متمركز شده اي چرا شرافتمندي او را نمي بيني چرا تلاشي را نمي بيني كه براي رفاه شما مي كند ؟ چرا محبّت هايش را نمي بينيد ؟ خانم عزيز و آقاي محترم ، غرغركردن چاره كار نيست ناله كردن مشكلي را حل نمي كند . در عصبانيت تصميم نگيريد شتاب زده به دادگاه رفتن يا پاي اين و آن را به ميان دعواي خود يا همسر كشانيدن دردي را درمان نمي كند كه هيچ مشكل را بزرگتر هم مي كند . بر عكس جنبه هاي مثبت زندگي مشترك خود بيانديشيد نقاط قوت آن را پيش چشم بياوريد چه بسا زندگي مشتركتان رونق دوباره اي بگيرد . عشق با ديد مثبت نيست به خود زندگي و دنيا كامياب مي شود وقتي توجه خود را بر نصورات سازنده معطوف مي كنيم . روابط را غني مي سازيم ، كمتر اسير گذشته مي شويم بيشتر از حال بهره مي گيريم تجربه نشان مي دهد كه ما اگر واقعاً خواسته باشيم به روياهاي خود جامعه عمل خواهيم پوشاند . عشاق ياد مي گيرند كه نه تنها به بهتر شدن اميد داشته باشند . بلكه در عملي شدن آن نيز بكوشند . با آروزي عشق و نيك بختي جاودانه باي همة شما عزيزان .
زندگي در كنار خانواده همسر :
تا كنون دربارة مراحل مختلف ازدواج صحبت كرده ايم و به اين جا رسيده ايم كه زوج جوان مي توانند دو نوع زندگي داشته باشند يعني در معيت يكي از خانواده هاي دو طرف زندگي كنند يا اينكه مستقل باشند اگر قرار است همراه يكي از خانواده ها زندگي كنند چه رفتار يا برخوردهايي بايد داشته باشند كه همگي در صلح وصفا بسر ببرند . چه بكنيم اين دوره زندگي دورة طلائي بشود يا دروه اي كه توأم با آموختن است بايد بگويم بايستي باورهايمان را عوض كنيم . يعني اگر دامادي تصورش اين باشد اگر با خانواده همسر زندگي كند دخالت هاي مادر زن شروع خواهد شد ، باور غلطي دارد چون هيچ مادري دلش نمي خواهد دخترش سعادتمند نباشد . به اين علت هم است كه مادر زن ها خيلي داماد را دوست دارند چون او كسي است كه از دخترشان مواظبت مي كند اين دوست داشتن در واقع نوعي قدر داني است داماد هم بايد از مادر زنش به خاطر كارهايي كه براي او و همسرش انجام مي دهد ، قدر داني كند .
آقاي كيهان نيا ، سؤال بسياري از عروس هاي جوان اين است كه چگونه بايد تفاوت از دو نسل بودن كنار آمد . در مورد تفاوت نيز بايد ديدگاه خود را تغيير دهيم .
وقتي با مادر شوهرم زندگي مي كنم از او ياد مي گيرم چگونه پرده اندازه بگيرم كه نه بلند نه كوتاه شود يا گلدان را چگونه بگذارم كه فرش نپوسد . وقتي با پدر زنم زندگي مي كنم ياد ميگيرم كه باكي رفاقت كنم در چه زمينه اي سرمايه گذاري كنم چگونه چك بدهم يا به كه قرض بدهم يا ندهم . بزرگترها پر از تجربه هستند . چرا بايد فكر كنيم آنها در كار ما دخالت مي كنند ؟ وقتي باورمان عوض شد نتيجه اي كه مي گيريم يا دستاوردي كه حاصل مي كنيم ، بهتر است . امروز تفاوت نسل ها تقزيباً بيست و پنج تا سي سال است . يعني اين دو نسل مي توانند به هم نزديك شوند و كاملاً با هم رفيق باشند ، به شرطي كه عروس خانم يا اقا داماد فكر نكند والدين همسر دارند در كارشان دخالت مي كنند . اگر اين فكر را از ذهن خود بيرون كنند ، به راحتي مي توانند در كنار هم زندگي كنند . در حقيقت وقتي داماد جوان پدر زن را پدرش ديد يا عروس خانم مادر شوهر را مادر خودش ديد ، تفكرش هم فرق مي كند .
خانم شنونده اي مي گفت : من از پنج سال پيش كه ازدواج كرده ام با مادر شوهرم زندگي مي كنم اما هيچ مشكلي نداريم . مادر شوهرم به حدي مهربان است كه مرا جاي دختر خودشان محسوب مي كنند ما خيلي به هم احترام مي گذاريم وقتي هر دو طرف حريم و مرز خود را حفظ كنيم هرگز در زندگي با خانوادة همسر مشكلي پيش نخواهد آمد .
چه بكنيم كه حريم ها حفظ شود . حفظ حريم خيلي خوب است ما كه نمي توانيم وقتي با خانوادة ديگري زندگي مي كنيم تمام اوقاتمان را با آنها باشيم يعني يكي از راههاي حفظ حريم همين زيادي نديدن است . شما بهترين دوستان را هم بيش از حد ببينيد موجب اصطكاك مي شود و اختلاف پيدا مي كنيد . بهتر است گاهي اوقات با خود خلوت كنيم در اتاق خودتان كمي مطالعه كنيد يا موسيقي گوش دهيد يا به كارهاي عقب افتادة خود رسيدگي كنيم . اين مسائل از درگيرها و حسادت ها كم مي كند . خانوادة همسر نيز بايد با شرايط جديد عادت كنند شايد نكته هاي پيش پا افتاده تبديل به اختلاف هاي بزرگ شود . يكي از نكته هاي مهم سعادت آور بايد يا بدبختي آور ديگر زندگي خانوادگي مربوط به رنجش است . هر وقت رنجش پيش آمد بهتر است هرچه زودتر دربارة آن صحبت كنيم و نگذاريم روي هم تلنبار شود . 1- عرس خانم عزيز اولين كاري كه بايد بكنيم اين است كه به مادرت متكي نشوي در مسائل كلي حتماً مشورت كن . اما در جزئيات به انديشه و تجربه خودت تكيه كن . در مورد مادر شوهرت هم همين طور و هرگز اجازه نده در جزئيات دخالت كند براي اين كه هم نرنجد هر وقت ديدي در زندگي ات دخالت مي كند اعتراض نكن فقط سكوت كن و راهت را برو 2- باز هم به عروس خان هاي جوان توصيه مي كنم اگر با خانواده شوهر داريد زندگي مي كنيد مواظب حسادت اطرافين باشيد . و اجازه بدهيد شوهرتان به مسائل و مشكلات خانواده اش هم رسيدگي كند .
3- وقتي مي خواهيد رانندگي كنيد حتماً بايد گواهينامه داشته باشيد آيا راندن خودرو زندگي مشترك از رانندگي در خيابان يا جاده است ؟ مسلماً پاسخ شما منفي است اما چطور و از كجا آئين نامه آن را گير بياوريم و مطالعه كنيم تا بياموزيم ؟ مقاله ها و مجله ها و كتاب هاي دربارة حسن روابط زناشوئي و آئين نامه هاي راندن خودرو زندگي مشترك هستند . هر چه بيشتر مطالعه آنها را به حافظه بسپاريم در زندگي موفق تر هستيم و گاهي مشورت نه با دختر خاله و عمه بلكه با مشاورة يا كارشناسان امور خانواده كه در اين زمينه تخصص دارند كه شما را براي حل مشكلات و رسيدن به سعادت و کاميابي رهنمون ميکند. همفكري و همدلي زن و شوهر در تصميم گيرها . سؤال اين است حرف اول و آخر را يكي از طرفين بايد بزند و اصلاً اين طرز تفكر درست است يا خير ؟ و يا اينكه هنگام تصميم گيري ، زوج هاي جوان چه نكته هايي را بايد رعايت كنند .
اين حرف وال و آخر را يك نفر بايد بزند يا به زبان عاميانه يكي من باشد يكي نيم من ، باور غلطي است كه به مرور زمان جا افتاده است و توسط شما و ما و از طريق برنامه هايي مثل همين برنامه زير يك سايبان بايد تصحيح بشود . ويژه كه اين قوانين به دليل حاكميت فرهنگ مرد سالاري بيشتر به نفع مرد وضع شده است . بنابراين بهتر است نگوئيم چه كسي قدرت و اختيار تصميم گيري را داشته باشد بلكه بگوئيم چه كسي بهتر و عميق تر مي انديشد و از بينش قوي تري برخودار است و بهتر و درست تر مي تواند نتيجه عمل يا آينده را پيش بيني كند در نتيجه نظر او صائب تر است و او مي تواند تصميم بهتري اتخاذ كند يا دست كم پيشنهاد دهد . چه كنيم تا قدرت تساوي تقسيم شود يا به عبارت بهتر بر اساس درك بهتر و مديريت قوي تر تصميم گيري شود . اصولاً مبارزه بر سر اداره خانواده با شروع زندگي خود را نمايان مي كند . يعني زن و شوهر در مورد نحوه مصرف پول ، تربيت فرزندان ، تعطيلات رفت و آمد بستگان ، ادارة خانه و . . . . همواره از مورد بحث يا اختلاف زوج ها است . من بارها خدمت آقايان عزيز عرض كرده ام حداقل به سلطان بودن زن در خانه بايد تسليم شويد چون اين اوست كه بيشتر ساعت هاي روز را در خانه به سر مي برد حق دارد همه چيز را به گونه اي انجام دهد كه امكان راحتي و آسايشش را فراهم كند . برخي از آقايان به دليل مشكلات اقتصادي تا نيمه شب بيرون از خانه كار مي كند . و وقتي براي همسر و فرزندان ندارند از اين بابت خانم ها هر اعتراضي داشته باشند محق هستند . توصيه ما به تمام زوج هاي جوان و خانواده ها اين است كه دو فكر از يك فكر بهتر است . بنابراين بهتر است دربارة مسائل و مشكلات با همسر مشورت كنيد و با هم تصميم بگيريد حالا بعضي امور هست كه صرفاً مربوط به آقايان است . با اين وجود بايد با خانم صحبت كند و نظرش را بخواهد . تنها تصميم آخر را خود بگيرد .همين مورد در مورد خانم ها صادق است . مثل ميهماني دادن و اينكه چه غذايي را بپزد تصميم بر عهدة زن است . در مورد توانمندي هاي زنان بارها صحبت شده زنان براي اين كه بتوانند در عرصه منزل پدر يا همسر عقايد و نظرات خود را بيان كنند در زمينه حل مشكلات پيشنهاد بدهند و حرف شان هم خريدار داشته باشد بايد مطالعه داشته باشند بايد ميزان خرد خود را بالا ببرند و در حرفه يا فني تخصص پيدا كنند . همين خانواده هاي سنتي خودمان را در نظر بگيريم وقتي دختر جوانش كاري مي كند و پولساز است حرفش شنيدني مي شود . زيرا بر شرايط زيست خانواده تأثير مي گذارد و احترام خاصي پيدا مي كند بنابراين دختران ما بايد تا مي توانند كتاب بخوانند تا در زمينه نظري رشد كنند . تحصيلات عاليه داشته باشند و به كاري مشغول شوند يا بدون تحصيل بالا در فن يا حرفه اي تخصص پيدا كنند و وارد بازار كار شوند تا جايگاه والاي خود را در جامعه و به ويژه خانواده باز يابند .
هر گاه خود را مسئول تصميم هاي خويش بدانيد از هر حيث عنان زندگي تان را در دست گرفته ايد . شما اختيار تام داريد تنها كساني را به زندگي خود راه دهيد كه با عشق و همدلي و سازگاري به ديدارتان مي آيند .
ما به مردان و زنان توصيه مي كنيم كه زندگي مشترك را ميدان مسابقه ندانند كه حتماً بايد در آن از همسرشان بيرند يا خدايي نكرده قدرت به دست آورند بلكه فقط بايد به اين نكته بينديشند كه تحميل عقيده باعث ظلم و بي عدالتي مي شود خيلي از مرد ها مي گويند من زحمت مي كشم و زندگي مان را تأمين مي كنم ، فشار و مسئوليت زيادي به گردن من است و مخارج سنگين را تأمين مي كنم پس من رئيس خانواده هستم و حق دارم هر چه بگويم انجام شود ولي نه اينگونه نيست اگر مرد در بيرون زحمت مي كشد زن در منزل كار مي كند اين كه به ياد داشته باشيد مطابق شرع اگر خانم شما در ازاي زحمتي كه مي كشد مزد بخواهد ، شما مكلفيد پرداخت كنيد پس لطفاً ملايم برخورد كنيد . و با تشريك مساعي با همسرتان در زندگي يار و ياور هم باشيد .
بخشش : كسي كه مي بخشد از سر ضعف نيست آن كه مي بخشد در موضع قدرت است . ما به بخششي اعتقاد داريم كه از درون آدم و بر مبناي شناخت انجام شود و عوارضي باقي نگذارد عبارت زيبايي هست به اين مضمون ،همه فميدن ، همه بخشيدن ، يعني وقتي ما آدم ها را شناختيم و فهميديم عمل شان ناشي از چه مشكلي بوده ، آن وقت قادريم ببخشيم . اما اگر همين طوري و ديمي ببخشيم ديگر اسمش بخشش نيست اغماض است .
بسياري از زوج هاي جوان به جاي بخشش كينه توزانه مقابله به مثل مي كنند و باعث مي شوند روابط شان تيره شود و پيامدهاي بدي براي زندگي مشترك شان داشته باشد .
در اين مورد بايد بگوئيم در وهله اول خود شما صدمه مي بينيد كه در چتيرة احساس تنفرتان قرار داريد . مثل فارسي خوبي داريم كه مي گويد « گوشَت را مي گيرم و دور دنيا مي چرخانم » اين حرف ناشي از كينه توزي است و عاقلي به صاحب اين سخن گفت « خُب خودت هم با من هستي ! يعني وقتي مرا دور دنيا مي چرخاني خودت هم با من مي چرخي » .
عوارض نبخشيدن : وقتي شما قهر مي كنيد مقابه به مثل مي كنيد و سكوت هاي كشنده و طولاني مي كنيد چه اتفاقي مي افتد ؟ بايد بگويم اين رفتار هاي كشنده عشق است قاتل عاطفه است چرا اجازه مي دهيد با نبخشيدن عشق تان را به فراموشي بسپاريد عوارض ديگر آن به صورت عادت در آمدن است و اگر فرزندان هم شاهد آن باشند . بروحيه شان تأثير مستقيم مي گذارد . يكي از ائمه مي فرمايد : بدي هائي را كه در حق تان مي كنند همواره فراموش كنيد و خوبي هايي را كه در حق تان مي كنند همواره به ياد داشته باشيد .
اريك فروم : در كتاب هنر عشق ورزيدن نوشته يكي از زير مجموعه هاي ايثار بخشيدن است .
1-با عصبانيت كاري از پيش نمي رود . اگر خشم و عصبانيت شما تداوم پيدا كند زندگي زنا شويي تان را به خطر مي اندازيد .
2- هر تغيير كوچكي كه در همسرتان ديديد ستايش كنيد .
3- وقتي از كار همسرتان رنج مي بريد به او نگوئيد من از كارت عصباني شدم . بگوئيد من از اين كار تو ناراحتم يا از اين كارت رنج مي كشم . اگر بگوئيد عصباني شده ام نقطه ضعف خود را بيان كرده ايد و چه بسا شوهرتان از اين نقطه ضعف بر عليه تان استفاده كند اما وقتي مي گوئيد رنج مي برم چون همسرتان شما را دوست دارد حاضر نيست موجب رنجش شما شود .
4- زنده كردن خاطره هاي تلخ گذشته فقط به روح و روان ما صدمه مي زند .
5- فكر مي تواند احساس را عوض كند يعني بجاي اينكه مدام به بدي هاي همسر بينديشد فكر خود را روي محاسن او متمركز كنيد . تا با آرامش بيشتري در كنار هم زندگي كنيد .
مسئوليت پذيري :
زوج جواني كه وارد زندگي مشترك مي شوند به طور طبيعي با مسوليت هاي جديدي روبرو مي شوند و هر كدام بايد بخشي از بار آنرا بدوش بكشند .
بلوغ انواعي دارد : جسماني ، مغزي ، رواني ، اجتماعي ، اقتصادي و مسئوليت پذيري . مورد اخير عبارت است از اداره خانواده يعني اداره فرزندي كه به دنيا مي آيد يا آمده ، اداره همسر و حتي اداره خود . خانمي كه مجرد بوده در شرايط خاصي بسر مي برده امروز كه ازدواج كرده است ، شرايط جديدي بر او حاكم مي شود به فرض خانم در خانه پدر شب تا دير وقت تلويزيون و . . . . . تماشا مي كرده و صبح ها تا لنگ ظهر مي خوابيده اما اكنون در خانه شوهر بايد صبح زود بيدار شود زيرا همسرش ساعت 7 عازم محل كار است و او بايد صبحانه اش را حاضر كند يا ناهار را محيا و همراش كند همين شرايط هم مي تواند در مورد مرد صدق كند او پيش از ازدواج از جيب پدر مي خورده شب تا دير وقت با دوستان در خيابان و پارك و اينجا و آنجا خوش مي گذارند و هميشه روز را در خواب بوده اما حالا ديگر مرد زندگي شده است و صبح اول وقت بايد به محل كار برود عادت دادن جسم و روح به شرايط جديد و دل كندن از شرايط قبل كار اساني نيست و زماني كه خانواده مي دهد ، نشانه بلوغ شخص و مسئوليت پذيري او مي باشد . بسياري از مادرها مي گويند . بگذار خودش برود خانه شوهر ياد مي گيرد . مگر مي شود ؟ يا پدر به جاي اينكه مسئوليت سرپرست خانواده را به جوانش تعليم بدهد مي گويد حالا زوده وقتي رفت توي زندگي و سردي و گرمي روزگار را چشيد همه چيز را ياد مي گيرد . بايد بگوئيم اين منطق سراپا غلط است اين سردي - گرمي چشيدن ها ممكن است به حوادث درگيريهايي منجر شود كه كار را به دادگاه خانواده بكشاند . بنابراين قطعاً پيش از ازدواج بايد آموزش هاي لازم به دختران و پسران ما داده شود و حتي به آنها مسئوليت داده شود تا كم كم مسئوليت پذيري را تجربه كنند و بياموزند . من به تمام دختر خانم ها و آقا پسرهاي جوان توصيه مي كنم همه چيز را بياموزند زيرا آموختن رضايت خاطر و توفيق در پي دارد .
كسي كه مي خواهد ازدواج كند زير بار مسئوليت هاي فراواني مي رود لذا بايد تمام جوانب را در نظر بگيرد و اگر كاستي هايي از نظر اخلاقي ، اجتماعي . . . . . . در خود دارد بطرف كند و بعد ازدواج كند تا به مشكل برخورد نكند . مسئله ديگر تفاهم است كه باعث مي شود زندگي به سامان شود . همچنين فهميدن اخلاق همديگر پذيرفتن همديگر همانطور كه هستند . پذيرفتن رفتار و كردار همديگر نشانه مسئوليت پذيري است و باعث مي شود زوج زندگي پر تفاهمي همراه با عشق داشته باشند . و اگر فردي همسرش مسئوليت پذير نبود بايد به او بفهماند كه زندگي مشترك بايد همه چيزش مشترك باشد . عظمت انساني ما در اين است كه هر وقت افتاديم دوباره برخيزيم و تلاش از سر گيريم . خيلي از ظرائف است كه آقايان و خانم ها بايد در مورد يكديگر به آن توجه كنند .
بيشتر خانم ها دچار مشكلات روحي و رواني مي شوند و به توجه و هم دلي مرد نياز دارند آقايان موظف اند شرايط بهتري براي آرامش خانم ها فراهم كنند . و خانم هاي جوان هم بايد همراه و پشتيبان مرد باشند . آقاي جواني كه زندگي مشترك را به تازه گي شروع كرده احساس مسئوليت دارد و مي ترسد و نگران است مبادا مشكل اقتصادي پيدا كند . يا با همكاران در محيط كار مشكل پيدا مي كند و وقتي به منزل مي آيد اين خانم است كه بايد احساس مسئوليت بكند او بايد بيانديشد كه در اين لحظه من مي توانم چه ويتامين روحي يا غذايي به او بدهم تا آرامش پيدا كند .
مسئوليت بايد دو طرفه باشد . يك وقت در رابطه با انجام كارها يك وقت در دادن آرامش روحي ، رواني . وقتي ما راجع به تفاهم صحبت مي كنيم يعني اينكه زن و شوهر تفكر كنند چگونه به تفاهم و هم دلي برسند اما مگر مي توانيم به تفاهم برسيم بدون اينكه احساس مسئوليت بكنيم هر وقت احساس مسئوليت كرديم ، در تفاهم مي مانيم .
به اميد روزي كه همه باورهاي غلط را كنار بگذاريم و زندگي خوش و شيريني داشته باشيم . آغاز زندگي مشترك آغاز تجارت تازه و ورود به برهه جديدي از زندگي است . اين آغاز دغدغه هاي خاص خود را دارد و البته شيريني هاي خاص خود را نيز . پس براي درك بهتر و فزون تر از اين پيمان مقدس بياييد با الفباي زندگي بيشتر آشنا بشويم .
زناشويي يكي از ناشناخته ترين رازهاي زندگي است دو انسان پر آرزو كه بيشتر وقتها هيچ نسبتي به هم ندارند . يا هزاران اميد سر سفره عقد سرنوشت شان را به هم گره مي زنند و پيمان مي بندند تا پايان عمر در خوشي ها و مصائب يار و غمخوار يكديگر باشند . هر دو نيز به قصد خوشبخت كردن ديگري در اين خانه آمال پا گذاشته اند اما پس از چند سال انتخاب خود را زير سؤال مي برند و از خود مي پرسند ايا اين همان شخصي است كه مي شناختم . سپس كجا است آن وعده هاي شيرين و طلائي ؟ آن جان گفتن ها آن چشم گفتن ها آن هر چه تو بگوئي ها و . . . . . چرا حالا روبروي هم مي ايستند و مسئوليت هاي يكديگر را يادآور مي شوند ، كار به جنگ و جدال مي كشد . به نظر من زندگي زناشوئي مثل يك شركت است اگر شركا مسئوليت پذير نباشند ، آن شركت شكست مي خورد و همه شركا ضرر مي كنند اگر در زندگي طرفين مسئوليت خود را نشناسند و بيشتر آموزشهاي لازم را نديده باشند و آماده انجام مسئوليت ها نباشند و اهل بيت عكس به خودخواهي و خود محوري هايشان اجازه تاخت و تاز بدهند ، زندگي شكست مي خورد و هر دو طرف متضرر مي شوند .
اگر دو جوان از نظر اخلاقي ، رفتاري و فرهنگي تفاهم داشته باشند ، مي توانند زندگي خوب و آرامي داشته باشند در نتيجه بچه هايشان هم رشد مي كنند هم خوب بار مي آيند و مفهوم زندگي را بدرستي مي فهمند چون بچه ها از پدر و مادرشان براي برخوردبا مسائل زندگي الگو مي گيرند . تفاهم بهترين الگو در زندگي مي باشد . امروز روانشناسي ثابت كرده وراثت نقش اول را ندارد و اكتساب مهمتر است اكتساب نيز از طريق والدين ، مدرسه و اجتماع صورت مي گيرد . در ابتدا فرزندان از والدين مي آموزند چون الگوهاي در دسترس هستند . اگر پدر و ما در مسئوليت پذير باشند فرزندان نيز مثل آنها خواهند شد . كسي در زندگي خوشبخت است كه شوهر همراه و هم دل او باشد و بالعكس .
خانمي كه با شوهرش مشكل داشت به من گفت تا برف مي آيد شوهرم جلوي پنجره مي ايستد و مي گويد حالا مادرم چه مي كند . در حالي كه شوهرم بايد اهل بيت مسئوليتهايي كه در قبال ما دارد توجه كند . به او گفتم به همين دليل بايد همسر چنين مردي بمانيد . پرسيد چرا گفتم : چون همان طور كه در قبال مادر خودش احساس مسئوليت مي كند قطعاً در برابر زن و بچه هايش هم احساس تعهد مي كند . اين خانم بعد از چند سال وقتي مرا ديد گفت به دليل همين توصيه اي كه كرديد زندگي من روز به روز بهتر شد و به من ثابت شد شوهرم نسبت به من احساس مسئوليت زيادي دارد . چند نكته مهم كه اميدوارم كه در زندگي شما اعمال شود .
1-قبول همسر به عنوان شريكي كه بايد با او مشورت كنيد .
2- ارتباط به خانواده همسر : بخشنده باشيد و رفع رنجش كنيد تا بتوانيد با خانواده همسر به سهولت معاشرت كنيد .
3- از زحمتي كه براي همسر خود مي كشيد احساس لذات كنيد .
4- به يكديگر محبّت كنيد و دست نوازش بر سر فرزندانتان بكشيد بخصوص نوجوانان . به طور قطع اميدواريم همه زوج ها در نهايت تفاهم كنار هم خوش و خرم باشند .
خشونت كلامي :
خدمت زوج هاي جوان عرض كنم خشونت ممكن است بطور موقت همسر را به زير سلطه ما بياورد اما هرگز نمي توانيم با آن اهل بر روح و روانش حاكم شويم . حضور ما در روح و روان انسانها سياست ديگري مي طلبد . يعني تنها با محبّت كردن و احترام گذاشتن و داشتن رفتار و كردار شايسته است كه مي توان قلب ها را تسخير كرد و آنها را تحت اختيار خود درآورد . بعضي وقتها خشونت پنهان به صورت ضرب و شتم در مي آيد . اما خيلي وقتها هم به شكل ديگري بروز مي كند . براي مثال رنجشها عميق و حل نشده گاهي به صورت خشونت پنهان بروز مي كند . فرض كنيد كسي از طرفش رنجيده و خشمگين است . به فرض هم ياد گرفته كتك نزند ، چون روي بچه ها عوارض منفي شديدي باقي مي گذارد از نظر اجتماعي هم براي آدم افت دارد يعني وقتي مي گويند فلاني دست بزن دارد اصلاً ديگر احترام پيشين را براي او قائل نيستيم . اين فرد براي اينكه خود را تخليه رواني كند به خشونت ها ديگر متوسل مي شود كه مي تواند درد آورتر هم باشد . و هميشه مي گويد هر چه من مي گويم درست است .
فرويد مي گويد : خشونت ويران كننده زندگي است و به دو صفت درشت گوئي و تند خوئي اشاره مي كند كه زندگي را ويران مي كند . زيرا خشونت تنها ضرب و شتم نيست تحميل عقيده نيز خشونت پنهان است . و اما در مورد علت هاي خشم پنهان : يكي از علل خشم پنهان ترس است مثلاً ترس از بيكاري يا خشم هايي كه در اثر مسائل روزمره به وجود مي آيد . وقتي شريك مالتان را مي خورد و ورشكستتان مي كند و از نظر اقتصادي تحت فشار هستيد ، يا به خيابان مي رويد يا با كسي بحث مي كنيد و توي گوشتان مي زند يا در محيط كار به شما حرف هايي زده مي شود كه خيلي ناراحتتان مي كند نمي توانيد خشمتان را آنجا بروز دهيد ، فرو مي خوريد و در جايي ديگر ، مثلاً خانه خالي مي كنيد . بنابراين خشم پنهان مي تواند علتهاي گوناگوني داشته باشد .
حضرت امام محمد باقر ( ع ) فرموده اند : چقدر خوب است انسان بتواند خشمش را تحت انقياد خويشتن در آورد .
آقا و خانم محترم كه خشمگين مي شويد و فكر مي كنيد با داد و قال و پرتاب كردن اشياء و . . . . . مي توانيد طرف را تسليم كنيد . اگر خشم خود را مهار كنيد و بر روي در حيات يا بيرون از خانه قدم بزني پس از يك ربع به آرامش مي رسي و مي بيني چه لذتي در اين كار است . وقتي خشم خود را مهار مي كني . براي مهار كردن خشم بايد راه حلي عرضه كنيم . اولين كار اين است كه چنين افرادي بايد خود شناسي كنند سپس به علت توجه كنند . و ببينند چرا به اين حالت مي افتند آيا علتش در منزل است يا بيرون از خانه . اگر خشم خود را دائم مهار كنيد دچار عوارض سوئي از جمله بيماريهاي روان تني مي شويم و بايد دنبال علت آن باشيم .
مرداني كه از دورن قوي هستند ، مرداني كه صاحب اعتماد به نفس هستند مرداني كه براي خود ارزش قائل هستند به طور قطع براي همسرشان هم ارزش قائل هستند . چند راهكار براي كساني كه احساس مي كنند خشمشان در حال پيش روي است و ممكن است الآن منفجر شوند و اتفاق هاي ناخوشايندي بيفتد .
1- بايد سعي كنند ميزان صميميت شان را با همسر بالا ببرند هر قدر صميميت بين زن ومرد بالا بروي ، به همان نسبت ميزان خشونت پائين مي آيد و براي اينكه ميزان صميميت را بالا ببريم بايد داد و ستد كنيم اگر من صبحانه براي همسرم آماده كردم لباسش را مرتب كردم و آن آقا احتياجات خانمش را فراهم كرد . هر دو براي هم ايثار كرده ايم .
2- هر وقت متوجه شديم طرف ما دارد عصباني مي شود فوري سكوت كنيم .
3- اجازه بدهيم فرد خشمگين تخليه شود ، حرف هايش را بزند و داد هايش را بكشد تا خشم بيش از اين در او نماند يا انباشته نشود .
4- اگر از تمهيدهاي فوق نتيجه نگرفتيم بايد صحنه را ترك كنيم البته نه بصورت قهر يا تحقير بلكه با ذكر اينكه كاري پيش آمده بايد بروم . در اين صورت هر دو طرف فرصت پيدا مي كنند كه بر اعصابشان مسلط شوند .
علت و عوارض خشونت :
حضرت محمد ( ص ) مي فرمايد : در شگفتم از كسي كه زن خود را مي زند ، در حالي كه خود براي كتك خوردن سزاوارتر است .
حضرت علي ( ع ) مي فرمايد : در هر حال با زنت مدارا كن و با او به نيكي رفتار كن تا زندگي ات با صفا شود
از علت هاي عوارض و خشونت
1-گرسنگي - تشنگي ، خستگي كه ممكن است كه بي اهميت به نظر بيايد اما بيشتر آدم ها هنگام گرسنگي قند خون شان پائين مي آيد و زود عصباني مي شوند .
2- يكي ديگر از علت هاي خشونت عادت است .
3- به باور شخصي برمي گردد يعني او به اين جمع بندي رسيده اگر خشونت كند ، زودتر به مقصود مي رسد .
4- در تربيت و الگوهاي كودكي فرد ريشه دارد . يعني او والدين خشن داشته و جزء خشونت الگوي ديگري جهت واكنش نمي شناسد .
5- مشكلات اقتصادي مرد يا بيكار بودنش نيز باعث خشونت مي شود .
6- عدم ارضاء تمايلات جنسي كه پنهاني نيز مي باشد باعث مي شود كه انسان دست به خشونت بزند .
پيامبر ( ص ) مي فرمايد : خشم نيمي از جنون است .
مرد قدرتمند را كسي دانسته اند كه بر خشم خود غلبه مي كند ، نه آن كه چيزي فوق العاده سنگين را بلند مي كند . بنابراين شما خانم محترم و دانا و شما آقاي عزيز هميشه متوجه روحيه همسرتان باشيد و به يكديگر احترام بگذاريد و با كلمات مناسب از يكديگر قدرداني كنيد .
سوء تفاهم و گفتگو
سوء برداشت از رفتار و گفتار و كردار يكديگر باعث سوء تفاهم مي شود . شناختي كه زوج در دوران نامزدي از يكديگر پيدا مي كنند كافي نيست . بنابراين زن و شوهر هاي جوان كه در سال هاي اول ازدواج هنوز شناخت كافي از هم ندارند و هنوز اعتماد لازم را به هم پيدا نكرده اند به سرعت از كلمه هاي يكديگر سوء برداشت مي كنند . بنابراين به اين خانم ها و آقايان عزيز توصيه مي كنيم مطلب را آن طور كه هست درك كنيد واقعيت را آن گونه كه هست فهم كنيد و بر مبناي حدس و گمان پيش نرويد . سوء برداشت از گفتار و كردار همديگر عواقب بدي دارد . جبهه منزل يكي از سخت ترين ، دردسر آفرين ترين و پرالتهاب ترين جبهه هاست . زن و مرد بايد سعي كنند هميشه در اين جبهه آرامش برقرار باشد و گرنه همين جبهه مي تواند تأثيرات سوء و مخربي روي ساير جبهه ها داشته باشد .
مردي پس از مشاجره منزل را ترك مي كند . آيا مي تواند بلافاصله نقش عوض كند . و در محيط كار آرامش داشته باشد و هم اينطور خانم ها هم وقتي در خانه مشكل داشته باشند در محيط كار موفق نيستند
گفتگو يكي از روش هاي اصولي و اصلي بر طرف شدن سوء تفاهم است . و بايد بدانيم از چه كلامي استفاده كنيم تا طرف برداشت نكند در حال محاكمه شدن است . اگر بتوانيم با آرامش و متانت و بر مبناي استدلال هاي منطقي حرف بزنيم طرف مقابل براي پذيرش نظرات ما آماده مي شود .
در يكي از كتاب هاي خيلي مشهور آمده مردها در سكوت به راه حل مي رسند اما زن ها با حرف زدن وقتي خانمي مشكلي دارد با حرف زدن مي خواهد آن را حل كند .
مطلب مهم ديگر اين كه در بالا رفتن فهم درك زن و شوهرها است . زيرا سطح تحصيل جوانان ما بالا رفته است و در همين راستا فهم و دركشان فزوني پيدا كرده است . اما انتظارات شان هم از خود دو طرف مقابل بالاتر رفته است و گاه منجر به اشتباه بزرگي مي شود . اشتباه بيشتر زوج هاي جوان اين است كه فكر مي كنند طرف مقابل شان علم غيب دارد همه خواسته هاي قلب شان را بدون بر زبان آوردن بايد بفهمد . من اين همه آدم ديده ام هنوز كسي را نيافته ام كه قادر باشد فكر طرف مقابل را بخواند . مي شود از واكنش يا حركت كوچكي دريافت خواسته يا تمايل مرد چيست . اما اين كه برداشت ما صد در صد درست باشد تقريباً محال است : جبهه منزل مهمترين و سخت ترين جبهه هاست . گفتيم اگر مذاكره نكنيم اختلاف ها عميق تر مي شود . گفتيم نبايد از گفتار رفتار و اعمال ديگري سوء برداشت داشته باشيم . گفتيم زن و مرد بايد به هم توجه كنند و در واقع براي هم وقت صرف كنند . ما در اصطلاح مي گوييم شوهرداري يا زن داري . يعني اينكه بايد شوهر يا همسر را هم نگه داشت هم مراقبت به عمل آورد مبادا به خواسته هايش بي توجهي شود .
اگر عاطفه ها تحريك شوند ، رابطه خوب و ذلالي بين زن و شوهر برقرار مي شود . در ضمن بايد فنون گفتگو را آموخت . خان محترم ، ممكن است شما بتوانيد با همكارتان خوب صحبت كنيد با دختر خاله تان خوب حرف بزنيد و ساعتها بگوئيد و بخنديد . اما آن نحوةكلام با همسرتان نمي تواند خوابگو باشد . آقاي محترم ممكن است شما يك فروشنده خوب باشيد امادر خانه نتوانيد با همسرتان كنار بياييد .
سپس نوع گفتار يا لحن صحبت كردن بسيار مهم است . ابتدا چند كلمه در مورد مقام زن صحبت كنيم : مي گويند خداوند براي اينكه قدرت خود را نشان دهد مادر را آفريد وقتي حضرت رسول مي فرمايند تكريم زنان تكريم خودمان است . بايد هوشيار باشيم و همينطور وقتي حضرت علي ( ع ) مي گويند زن ريحانه است اما قهرمان نيست . به ما مردها ياد مي دهند چگونه با زن برخورد كنيم .
بنابراين همه بزرگان دين درباره اهميت و اعتبار زن صحبت كرده اند همچنين بزرگترين مردان تاريخ ، مخترعين ، مكتشفين ، اديبان و قهرمانان از دامن زن برخاسته اند و ستايش خود را نثار او كرده اند .
گوته مي گويد : مادر گوهر جاودانة زندگي است كه موجب اورج ما مي شود .
پس اگر مادري در تشويش بود ، افسرده بود ، خشمگين و رنجوده بود ، بطور قطع نمي تواند فرزند صالح اي داشته باشد و اين فرزند هم هرگز نمي تواند از آينده خوبي برخودار باشد .
هر وقت مقام مادر را مي بينم ، يعني زني را مي بينم كه در جايگاه مادر قرار مي گيرد ، آرزو مي كنم اي كاش مادر بودم و اين شايستگي را داشتم . براي اين كه مادر آنقدر ايثار و آنقدر قدرت دارد كه انسان را به تعجب وا مي دارد . در گذشته نيز چنين بود و زن سمبل قدرت و احترام بود . اما هر قدر پيشرفت فناوري بيشتر شد و اقتصاد و توليد نقش خود را بيشتر نشان داد . متاسفانه اين شرايط عوض شد . اگر مادر در آرامش باشد نقش بسيار مهمي در تربيت فرزندان در اجتماع دارد . چون بيشتر وقت خود را با فرزندان سپري مي كند . ولي پدر بيشتر وقت خود را در بيرون سپري مي كند و از آنچه در خانه مي گذرد بي اطلاع است . به دليل دوندگي براي پول خيلي زود خسته مي شوند و زود به خشونت متوسل مي شوند . موقعي كه چنين مرداني خشمگين مي شوند بهترين راه اين است كه زنان از آنها فاصله بگيرند . ولي بي اعتنايي نكنند چون مرد را بيشتر عصباني مي كند . بنابراين بايد با متنانت عقب بكشيم و هيچ نگوديم و فقط اجازه دهيم خشم مرد تخليه شود تا به آرامش برسد .
به مصادق سخن پيامبر اسلام ( ص ) شويم كه فرموده اند : ازدواج علاوه بر آنكه راهي براي توليد مثل و ازدياد نسل است مكتب فراگيري كرامت و صبر و شكيبايي نيز است . انشاء الله همه ما در اين مكتب نمره عالي اخذ كنيم .
مردها بايد مواظب باشند مشكلات بيرون را به خانه نياورند .
و زن هم بايد سنگ صبور شوهرش باشد . و راه حلي براي مشكل شوهر پيدا كند . زن و مرد برابرند و بايد به حقوق يكديگر احترام بگذارند . و نبايد به يكديگر زور بگويند . گيريم به دليل سلطة فرهنگ مرد سالاري بر جامعه خشونت جسماني بيشتر به دست مردها صورت بگيرد اما نبايد مدعي شويم حقوق مساوي زن و مرد يعني اينكه زن هم مي تواند مرد را بزند اين فكر بسيار احمقانه است . ما بايد با يكديگر مذاكره كنيم با هم صحبت كنيم تا مشكلات حل شود .
آقايان محترم خانمها روحيه بسيار لطيفي دارند از شما خواهش مي كنم زخم زبان نزنيد تهديد نكنيد ، ارعاب نكنيد ، حرف هايي كه برازنده زن نيست به او نگوئيد كه دلش را مي آزاريد خشونت ممكن است به طور موقت ديگران را به زير سلطه بكشاند اما هرگز نمي تواند روح و روان كسي را تسخير كند . مردان غيرتمند ما و زنان سرفراز ما بايد تلاش كنند به قلب و روح همسر خويش نگاه كند و با مهر و محبّت آنرا به تسخير خود درآورند . تا زندگي شيرين و لذت بخشي در كنار فرزندان داشته باشند .
مهارتهاي كلامي :
معمولاً زن و شوهر در پيشرفت رنجش و اختلاف به گفتگو مي پردازند : زن و مردي كه پايه اساس زندگي شان مهر و محبّت است حق دارند از هم متوقع باشند . در پيشرفت توقع هم رنجش يا اختلاف بوجود مي آيد و عزيزان ما نبايد از اختلاف بترسند و آنرا امري طبيعي و گريبان گير هر زندگي مشتركي محسوب كنند . اما آنرا دست كم هم نبايند بگيرند و سعي كنند هر چه زودتر رفع اش كنند . چگونه ؟ قبل و بيش از همه از طريق گفتگو يا به اصطلاح ما مذاكره . اما بسياري از گفتگو نتيجه عكس گرفته اند : پس چه كنيم كه گفتگوهايمان ختم به خير گردد . محيط خانه بايد هميشه بايد آرام باشد و گرنه آثار سوئي در محيط كار هم بجود مي آيد حالا چطور مذاكره كنيم . كسي كه قادر نيست خوب مذاكره كند و اشتباه مهم كرده است .
1-از مهارت هاي كلامي برخودار نيست . يعني نمي داند حين مذاكره چه بگويد يا چه رفتاري داشته باشد . كه مذاكره به نتيجه مثبت برسد . اگر بيانديشيم بهتر است چه بگوئيم و چه نگوئيم نيمي از مشكل حل است . زيرا به مهارت كلامي دست يافته ايم .
2- دومين عامل شكست مذاكرات ، خشم و عصبانيت يكي يا هر دو طرف است . يعني فرد از مشكل پيش آمده آنقدر عصباني شده كه نمي تواند خشم خود را مهار كند .
3- گاهي خجالت و كم روئي باعث مي شود تن به مذاكره ندهيم .
4- فرار از واقعيت زوجين به هم مي گويند همه مسائل به تدريج و خود به خود حل مي شود . سپس چرا به خود زحمت چانه زدن بدهم . بنابراين بايد بگويم فرار از واقعيت مشكلي را حل نمي كند بلكه روي هم تل انبار مي شود و واي از روز كه طرف منفجر شود .
منظور از مذاكره كله كردن نيست بلكه تبادل نظر است شايد گفتگو كردن شما را به تفاهم برساند . وقتي شما پر از خشم و نفرت هستيد پس از صحبت تخليه مي شويد . يعني هر مورد نگفته اي را كه مدتها در دل پنهان كرده بوديد حالا بيرون مي ريزيد اين تخليه شدن باعث آرامش فرد مي شود . و ديگر كينه توزانه برخورد نمي كند يا نمي خواهد عالم و آدم حق را به او بدهند و جانبش را بگيرند گله گذاري خوب فقط با بكار بستن مهارتهاي كلامي قابل اجرا است .
1-با زيبا ترين و بهترين عبارت ها همسرتان را مخاطب قرار دهيد . اين كار روح او را لبريز از شادماني مي كند . در اين دنيا نياز به دوست داشتن و ستايش شدن بيش از نياز به نان است .
2- هنگام صحبت مراقب باشيد غرور همسر را جريحه دار نكنيد . بخصوص وقتي كساني ديگري نيز حضور دارند .
3- در گفتار و كردارتان صادق باشيد . حتي تظاهر به آنهم پسنديده نيست زيرا صداقت واقعيتي است ملموس كه همگان به راحتي متوجه آن مي شوند .
4- به خانم ها و آقايان توصيه مي كنيم هر وقت طرف شما درخواست صحبت كرد ده تا پانزده دقيقه فقط به او گوش دهيد و حرفش را قطع نكنيد در اين كار رازي نهفته است .
آن هم اين كه طرف تخليه رواني مي شود و ناخودآگاه احساس مي كند شما حق را به او مي دهيد كه ساكت مانده ايد . همين امر باعث مي شود به طرفتان كشش پيدا كند .
5- هنگام مذاكره جانب منطق و انصاف را نگه داريد براي اين كار هم لازم است خود را جاي طرف مقابل بگذاريم و شرايط و حال او را درك مي كنيم و از ميزان رنجمان كاسته مي شود .
6- سهم خود را در مشكل پيش آمده ببينيد و صادقانه به آن اعتراف بكنيد . آدم عاقل كسي است كه اشتباه خود را متوجه شود و شهامت بيان آنرا داشته باشد .
7- هنگام مذاكره لحن مان مهربان باشد چون بسيار مهم است .
8- حين مذاكره از زخم و زبان ، گوشه و كنايه ، تحقير و . . . . . . بپرهيزيد .
9- از مقايسه همسر با ديگران اجتناب كنيد روي كارهاي خويش انگشت بگذاريد .
10- از لجاجت و يك دندگي بپرهيزيم .
11- مشكلات را يكي يكي حل كنيم وقتي به نتيجه رسيديم مشكل بعدي را مطرحه كنيم .
12- اگر مذاكره تان ختم به خير شد كه انشاء الله همواره همين طور باشد . جشن كوچكي بگيريد و از اين كه يك بار ديگر در كنار هم هستيد و تفاهم داريد لذت ببريد و به يكديگر عشق بورزيد .
در كنجد عشق در گفت و شنيد
عشق دريايي است قعرش ناپديد
قطره هاي بحر را نتوان شمارد
هفت دريايش آن بحري است خرد ( مولانا )
منبع:خانواده خوشبخت :
مجموعه گفتارهاي رادئويي
ارسال توسط کاربر محترم سايت :mohammad_43