ازدواج به عنوان يکي ازوقايع مهم وحياتي درزندگي افراد جامعه محسوب شده وازجنبههاي مختلف مورد بررسي قرار مي گيرد. يکي ازاين زوايا، سن شروع وبه اصطلاح وارد شدن به ازدواج است که مي تواند تبعات جمعيتي، اجتماعي و رواني فراواني به همراه داشته باشد. ازدواج علاوه برپاسخگويي بهنيازهاي جنسي وعاطفي فرد، نيازهاي افتصادي، ارتباطات اجتماعي وفرهنگي اورا نيزتنظيم مي کند وبه خاطراهميت وتاثيري که دارد، به عنوان هنجاري پذيرفته شده در تمامي کشورهاي دنيا به حساب مي آيد.
علاوه برپيامدهاي ياد شده، سن ازدواج مي تواند تبعات اجتماعي ورواني نيزبه همراه داشته باشد. ازدواج درسنين بالاتر به آن معنا است که جوانان بايد دوره هاي طولاني تررا درخويشتنداري جنسي ( الزام اخلاقي مالتوس) بگذرانند، که اين خود باعث وارد شدن فشارروحي، رواني، افسردگي اضطراب وبه وجود آمدن بسياري ازامراض رواني ديگري درآنان مي شود.
ازدواج درسنين بالا علاوه برعوارض ياد شده ، باعث ايجاد فاصله بين والدين وفرزندان هم مي شود . به موجب فاصله نسلي ، شکاف ودرمواردي تضاد نسلي به وجود مي آيد وهمين امرهمراه با بزرگ شدن بچه ها اختلاف سليقه و نگرش هاي متفاوتي را دردرون خانواده به ثمرمي رساند. " اما افزايش سن ازدواج به افزايش سرمايه هاي اجتماعي منجرمي شود وفرد با ديدي بازتروانديشمندترهمسرخود را انتخاب مي نمايد. مي توان گفت که اين تاخيرنقش مثبتي درزندگي فرد داشته است، ولي دربسياري از مواقع افزايش بيش ازحد سن ازدواج باعث سرخوردگي هاي عاطفي ورواني درفرد ميشود که حتي توانمندي هاي فردي هم نمي تواند اين سرخوردگي ها را درمان کند. دراصطلاح کلي مي توان گفت که ازدواج فرد مي بايست درسن مطلوب انجام شود نه آنقدرزود که صرفا مبتني برغرايزجنسي ويا اجبارهاي اقتصادي و اجتماعي باشد ونه آنقدرديرکه منجربه بروزاختلافات رواني ويا حتي آسيب هاي اجتماعي شود . "(1)
"هر جامعه اي درمورد شکل پيوند جنسي، قوانيني دارد، ازجمله اين قوانين سن ازدواج است. بيشترجوامع، سن يا دوره سني خاصي را براي ازدواج زن ومرد مناسب مي دانند. درايران نيزسن قانوني ازدواج13 سال درحال حاضربراي دختران و15 سال براي پسران است ولي آماروارقام بيانگراين است که ازدواج زنان ومردان درايران درگستره سني12-35 سال براي زنان و15-40 سال براي مردان اتفاق مي افتد ."(2)
"سن ازدواج، سني است که افراد درآن سن به زندگي زناشويي وارد مي شوند. طبق بررسيهاي به عمل آمده عامل تعيين کننده آن درگذشته وحال تغييريافته اند ولي سن زنان دراولين ازدواج درگذشته بستگي به نوسانات اقتصادي داشت."(3)
"آمارهاي موجود نشان مي دهد که ميانگين سن ازدواج مردان درايران با تحول عمده اي روبه رونبوده وهمواره دراطراف سن 25 سال درنوسان است، ولي سن ازدواج زنان بين سالهاي1345-81 با افزايش تدريجي همرده بوده واين افزايش دريکي دودهه اخيرشتاب بيشتري داشته است به طوري که درسال1381 بيش ازيک چهارم دختران25-29 ساله هنوزازدواج نکرده بودند. همچنين سن متوسط ازدواج زنان درايران طي سال هاي سرشماري (1345-81) به تدريج افزايش يافته واز18/4 سال به23/2 سال رسيده در صورتي که سن متوسط مردان فقط از25 سال به 25/9 سال رسيده است. براساس اين آمارها بين سن ازدواج افراد باسواد به طورمتوسط2 تا3 سال اختلاف وجود دارد . "(4)
آمارهاي موجود درسالنامه آماري کشورنيزنشان مي دهد که جمعيت افراد درسن ازدواج (مردان24-34) و(زنان 15-29 ) درحال افزايش است، به گونه اي که از19 ميليون و848 هزارو93 نفردرسال81 به21 ميليون و421 هزارو541 نفردرسال83 رسيده است. دراين آمارتعداد زنان درسن ازدواج بيشترازمردان است. بايد گفت سن ازدواج علاوه بربلوغ جنسي تابعي ازعوامل اجتماعي واقتصادي وفرهنگي است. به گونه اي که هرسال ممکن است سن ازدواج تغييرکند به طوري کهميانگين جهاني سن ازدواج براي مردان30 سال وبراي زنان27/6 سال بوده است ودرايران اين ميانگين براي مردان26/7 وبراي زنان23/7 است. پس بايد گفت سن ازدواج تابعي ازشرايط اجتماعي واقتصادي است. "براي مثال در پايان زمان ماقبل صنعتي ودرابتداي مرحله صنعتي شدن، مردان درسنين بالاتري ازدواج مي کردند. علت اصلي تاخيردر ازدواج به عدم آمادگي اقتصادي افراد برمي گردد. بدين صورت که آماده شدن افراد براي ازدواج ازنظراقتصادي( تهيه امکانات لازم براي زندگي مستقل ) به زمان بيشتري نيازدارد. ازطرف ديگر، افزايش سن با صنعتي شدن را مي توان به کمترشدن کنترل خانواده درازدواج نسبت داد."(5)
به نظرمي رسد مسائل اقتصادي دردامنزدن به ابعاد اقتصادي بي تاثيرنبوده است. بيکاري وگسترش اين معضل درسطح جامعه همراه با بالارفتن انتظارت اقتصادي خانواده ها، قسمت اعظمي ازانرژي جوان را کاهش مي دهد، اين کاهش انرژي اولين نمونه خود را دربالا رفتن سن ازدواج نشان مي دهد. بسياري ازدختران وپسران جوان متاثرازهمين نگاه اولويت اصلي خود را درانتخاب همسربرپايه چنين مسائلي قرارمي دهند. طبق آمارهاي رسمي وغير رسمي، ميزان بيکاري درکشورما به حدي است که ازميانگين جهاني بسياربالاتراست وازمعضلات کشوربه شمارمي رود. هرچند موضوع بيکاري، همه اقشاراجتماعي را دربرمي گيرد، امام بيکاري فارغ التحصيلان - درسطوح کارشناسي، کارشناسي ارشد وتا حدودي درمقطع دکترا براي بعضي رشته هاي تحصيلي - يکي ازمسائل حاد جامه امروزما را تشکيل مي دهد. علاوه برآثاروتبعات اين معضل درزمينه هاي مختلف ديگر، درامرازدواج جوانان - مخصوصا ازدواج مردان - بسيارنقش تعيين کننده اي ايفا مي کند. بيکاري مردان ويا پايين بودن سطح دستمزدها براي جواناني که با هردرجه تحصيلي مشغول به کارمي شوندونيز عدم امنيت شغلي درهنگام اشتغال به کار، ازموانعي است که موجب ميشود تا پسران نتوانند اقدام به انتخاب همسربراي ازدواج وتشکيل خانواده کنند. ساختارهاي اجتماعي، ويژگي هاي فردي ودسترسي به همسرمناسب، موجبات تعجيل يا تاخيردرازدواج را فراهم مي آورند. "ولي گزينش شرايط ازدواج بيش ازهمه با اراده ما قابل تنظيم است.اينکه با چه کسي وچه موقع ازدواج کنيم به عوامل فردي وشرايط اجتماعي بستگي دارد. به همان نسبت نيز بالا رفتن سن ازدواج وعوامل اقتصادي واجتماعي برمناسبات خانوادگي وزن وشوهري اثرمي گذارد. نتيجه آنکه امرهمسرگزيني به طورلاينفکي شخصي واجتماعي بوده است. "(6)
درگذشته زمان ازدواج وتشکيل خانواده، چرخه زندگي فرد را تحت تاثيرفرارمي داد، درآن دوران قواعد اجتماعي تعيين کننده زمان ازدواج بوده وخانواده اکثرا نوجوانان را درورود به سن بلوغ ويا حتي قبل ازآن به عقد هم درميآوردند. اين عمل علاوه براستفاده ازنيروي کارزن، تحکيم پايگاه اقتصادي خانواده را نشان مي دهد، چرا که داشتن نسبت نزديک تر خويشاوندي با همسرجدا ازازدواج هاي زودرس وغيرآزادانه ترمي تواند نشان ازحاکميت نظام خانوادگي گسترده باشد. در نيمه دوم قرن بيستم ودرآستانه قرن بيست ويکم، تنوع وناهمانندي هنجاريهاي اجتماعي علاوه براينکه جوامع کشورهاي غربي را ازتمايزپذيري اجتماعي بيشتري برخوردارکرد، درکشورهاي جهان سوم نيز، با توجه به ورود تحولات ناشي از مدرنيته به اين جوامع، آنها را نيزتحت تاثيرقرارداد ويکدستي وهمانندي اجتماعي گذشته شان راتبديل به تمايزاجتماعي کرد . درنتيچه اين تغييرات گروهها واقشاراجتماعي کرد. درنتيجه اين تغييرات، گروه ها واقشاراجتماعي، حتي افراد يک شبکه خويشاوندي وبالاترازآن افراد يک خانواده، ديگرمثل جامعه گذشته داراي افکار، عقايد والگوهاي رفتارمشابهي نيستند بلکه هرگروه وحتي هرفردي ازالگوهاي رفتارمتفاوتي پيروي مي کند؛ اين امرخود را درازدواج وهمسرگزيني به وضوح نشان مي دهد. دختران وپسران کنوني مثل دوران گذشته نمي توانند همسرخود رانديده ونشناخته انتخاب نمايند و اميدواربه همساني فکري، ارزشي وهنجاري درزندگي مشترک آينده شان باشند، لذا توجه جوانان به همساني فکري، اخلاقي وهنجاري درامرهمسرگزيني به صورت يکي ازمشکلات آنها درآمده ودربسياري موارد به عنوان مانعي درامرازدواج آنان قرارگرفته است. آنها به خوبي دريافته اند که عدم توجه به اين امرمي تواند موجب شکنندگي ازدواج شده ودرنهايت به طلاق منجرشود.
"درميان مهمترين فاکتورهاي مدرنيزاسيون مي توان به گسترش فرصت هاي تحصيلي ، تغييرات درنيروي کاروفعاليتهاي شغلي، اشتغال زنان وشهرنشيني اشاره کرد. افرادي که درمناطق شهري زندگي مي کنند به دليل شيوه هاي زندگي متفاوت ونيزکنترل اجتماعي ضعيفترنسبت به مناطق روستايي ازدواج شان باتاخيرصورت مي گيرد."(7) جوانان امروزبه خاطرهجوم وسايل ارتباط جمعي تاثيربيشتري ازقالبهاي دنيا مدرن مي پذيرد ودرانتخاب همسر، معيارها و ملاکهاي دنياي متمدن را بيش ازالگوهاي ارزشي والدينشان درنظرمي گيرند. امروزه براي زنان معيارهايي ازقبيل نقش اجتماعي، تحصيلات دانشگاهي، تساوي حقوق با مردان، اشغال درکارهاي خارج ازمنزل و... ازمسائلي است که مورد توجه آنان در انتخاب شوهرانشان است وبراي مردان جوانان نيزتصميم گيري درپذيرش ويا عدم پذيرش خواسته هاي دختران جوانان در امورمذکورنقش تعيين کننده اي درانتخاب همرانشان دارد. ازطرف ديگروالدين درايران هنوزنقش تعيين کننده اي درمشاوره با فرزندانشان درانتخاب همسردارند وبعضا الگوهاي ارزشيشان متفاوت با فرزندانشان است که موجب چالش بين معيارهاي والدين وفرزندان مي شود.
? سن ازدواج مردان
افزايش ميزان تحصيلات مردان با افزايش سن ازدواج همراه است. تفاوت درسن ازدواج مردان درمقاطع تحصيلي متوسطه وبالاترهمانند زنان، بيشتراست. اهميت تحصيلات قبل ازدوره متوسطه، درسن ازدواج براي مردان بيشتراست، زيرا مردان بعد ازترک تحصيل تا زمان بعد ازازدواج دوره اي را معمولا براي خدمت سربازي، يافتن شغل واندوختن پس اندازکافي براي اداره زتذگي به صورت مجرد مي گذرانند. آمارها نشان مي دهد مردان شهرنشين درمقايسه با مردان روستايي ازسنين ازدواج بالاتري برخوردارهستند. علت آن را مي توان درتفاوت آمادگي براي ازدواج مردان وزنان درشهروروستا دانست. داشتن رابطه خويشاوندي بين زن وشوهر، موجب کاهش سن ازدواج مردان مي شود، زيرا سهولت درانتخاب همسرازميان خويشاوندان موجب ازدواج، زودترمي شود واين امربه علت دخالت والدين درانتخاب همسراست .ازسوي ديگربعد ازازدواج پدرپسروظيفه تامين هزينه زندگي عروس را حداقل تا زمانيکه آنها دريک خانه زندگي ميکنند به عهده مي گيرد ولي امروزه اکثرجوانها به تشکيل زندگي مستقل تمايل دارند که اين عامل تبعات خاص خود را به همراه دارد. در جامعه ايران مردان به خاطراينکه مسئوليت تهيه مسکن وتامين هزينه زندگي را برعهده دارند، بنابراين درصورت عدم تامين آنها هيچ اقدامي براي ازدواج نمي شود. واين درصورتي است که مردان درايران پيشنهاد دهنده ازدواج هستند نه زنان. به خاطر همين بالارفتن سن ازدواج براي مردان به طورمستقيم به بالا رفتن سن زنان منجرمي شود. با توجه به دگرگوني نظام هاي اقتصادي واجتماعي واينکه درابتداي مرحله صنعتي شدن، به علت تغييرنظام خانوادگي وافزايش خانواده هسته اي ومشکل سکونت ومسکن، آماده کردن مقدمات زندگي مستقل مشکل ترازپيش شده است، لذا براي دستيابي به موقعيت بالاتر، به تاخيرانداختن ازدواج اقدام دورانديشانه اي است ، اقدامي که ترغيب و تشويق والدين و اطرافيان را نيزموجب شده است عدم آمادگي مردان براي تشکيل زندگي خود باعث گرايش دختران به تحصيلات ميشود ادامه تحصيل وبه دنبال آن تشکيل خانواده درسنين بالاترمي تواند تبعات مختلفي را به همراه داشته باشد همانطورکه بيان شد مهمترين اثرآن ازنظرجمعيت شناختي، ايجاد دگرگوني درالگوهاي زاد وولد است. کاهش فراگيرباروري کشورهاي مختلف ازجمله ايران، بيشترنتيجه ازدواج درسنين بالاتر است، همچنين همين عامل مي تواند به تربيت صحيح فرزندان وبالارفتن سطح رفاه خانواده منجرشود. درمقايسه بين دو جنس اينگونه به نظرمي رسد که سن ازدواج زنان نسبت به جنس مخالف ازرشد قابل توجهي برخورداربوده واين مي تواند ازنحوه نگرش زنان نسبت به ازدواج ووضعيت هاي مرتبط با آن باشد. نگرش هاي ناظربربهبود موقعيت زنان وافزايش نسبي برابري جنسيتي، قطعا درزمانيکه نابرابري زيادي ازنظراقتصادي واجتماعي بين زنان ومردان وجود دارد، ممکن است با ازدواج هاي ديررس ترهمراه باشد. "امروزه دختران تمايل بيشتري به ادامه تحصيل دررده هاي بالاتري دارند علت مهم آن ممکن است آن باشد که دررده هاي تحصيلي بالاتر، ارزش فرصت هاي ازدست رفته براي زنان بيشترخواهد شد، بنابراين زنان براي تثبيت موقعيت خود، افزايش تحصيلات را برازدواج ترجيح خواهند داد."(8) افزايش تحصيلات افراد، بسياري ازعوامل مهم مرتبط با ازدواج نظيرانتظارازروابط زناشويي وازدواج ونحوه انتخاب همسررا تحت تاثيرقرارداده است. مثلا براي زنان با تحصيلات بالاتر، امکان حضورفعال دربخشهاي بيشتر مي شود، درنتيجه آنها براي خود موقعيتي مشابه با موقعيت مردان را طلب مي کنند. تلاش براي دستيابي به اين موقعيت وايجاد امنيت کافي براي پايداربودن آن درطول زندگي، هم زمان وهم فرآيند تشکيل خانواده را دچاردگرگوني مي کند. يافتن همسري مناسب که بتواند اين موقعيت مورد انتظاررا به رسميت بشناسد و درحفظ وتداوم آن کوشا باشد، چندان ساده نيست، علاوه براين ميزان دستيابي به همسرمناسب براي افراد با سطح تحصيلي بالاترنيزممکن است مشکل ترباشد.
تحصيلات درسطح بالا ممکن است به طورمستقيم باعث تاخيردرسن ازدواج شود به عبارتي ديگردستاوردهاي تحصيلي باعث مشارکت درنيروي کارشده ودرنتيجه جذابيت ازدواج کاهش داده وانگيزه اقتصادي ازدواج زود هنگام را با کمک به افزايش حقوق ودسترسي به فرصتهاي بهترکاهش مي دهد. "افزايش سن دراولين ازدواج درجامعه ايراني بويژه درمورد دختران واقعيتي است که ازمجموعه عوامل تاثيرگذاردرتوسعه بويژه ميزان آشنا متاثرشده است. ميزان اشتغال به تحصيل دختران10-19 ساله ايراني از24/7 درصد درسال1345 به حدود70 درصد درسال1380 رسيده است، که افزايش183 درصدي را نشان مي دهد."(9)
اکثردختران وپسران به دليل آنکه فرد مناسب مورد دلخواهشان را نمي يابند تن به ازدواج نمي دهند. علاوه براين موضوع نوع تفکرخانواده نيزدراين مورد موثراست، چرا که خانواده ها دوست دارند بچه هايشان درچارچوب فکري آنها حرکت کنند. درحالي که خانواده ها ازاين نکته غافل هستند که نوع برخورد آنها موجب سختگيري بچه هايشان درمسئله ازدواج ميشود. سن شروع پيوند درجوامع مختلف وبين زن ومرد کاملا فرق مي کند. عوام موثردرسن ازدواج عبارتند ازسن بلوغ، همسر مناسب، قوانين ومقررات اجتماعي، فرهنگ جامعه، وضع اقتصادي، نوع شغل، ميزان تحصيلات وجنس، يکي ازعوامل اصلي ازدواج عامل بلوغ است. سن بلوغ از17-12 سال متغيراست ولي سن شروع بلوغ به اين معناست که فرد مي بايست درآن سن ازدواج کند، ازهمين روازدواج درجوامع مختلف بين زن ومرد مختلف است. يکي ازکارکردهاي ازدواج موفق، بويژه درسنين قانوني، جلوگيري ازگسترش نابهنجاري درجامعه است وبه خاطرهمين ازدواج ازلحاظ شرعي واجتماعي داراي اهميت است.
پي نوشت ها :
1- کاظميپور، شهلا، «تحول سن ازدواج در ايران و عوامل جمعيتي موثر بر آن» پژوهش زنان، 1384، شماره 3، ص105 .
2- همان، ص 105
3- ميشل، آندره (جامعهشناسي خانواده و ازدواج) ترجمه فرنگيس اردلان- انتشارات دانشگاه تهران، 1354
4-، ص142.
5- کاظميپور، ص106 .
6- ميشل آندره، ص146 .
7- گود، ويليام، جي (خانواده و جامعه) ترجمه ويدا ناصحي، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب 1352، ص 97 .
8- آستين افشان، پروانه (بررسي روند تحولات سن ازدواج و عوامل اجتماعي، جمعيتي موثر بر آن طي سالهاي 1355 تا 1357.)
9- محموديان، حسين (سن ازدواج درحال افزايش) بررسي عوامل پشتيباني، مجله علوم اجتماعي سال 1383، شماره 24، ص 43.
10- (تحليلي بر ازدواج در ايران) تهران، مرکز آمار ايران، مهر ماه 1383، ص 17.
ارسال توسط كاربر محترم:hojat20