جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
جايگاه و پايگاه زن درمباحث توسعه
-(4 Body) 
جايگاه و پايگاه زن درمباحث توسعه
Visitor 784
Category: دنياي فن آوري
مقدمه :يكي از مهمترين سوالاتي كه در مباحث توسعه مطرح مي گردد اين است كه جايگاه و پايگاه انسان در مباحث توسعه چيست ؟ امروزه اساساً توسعه عبارت است از تلاش و كوشش انسان در دگرگوني محيط به منظور رفع نيازهاي خود و تامين امنيت خويش و به تعبير خاص هر نوع تغيير كيفي و ساختاري كه در عناصر جامعه صورت مي گيرد را توسعه مي نامند .
توسعه ابعاد مختلف دارد و توجه به ابعاد توسعه بدان معناست كه توسعه يك پديدة چند وجهي و قانونمند است و براي تحقق آن مي بايست شرايط و زمينه هايي فراهم شود . به طور كلي توسعه در ابعاد اقتصادي ، سياسي ، فرهنگي ، اجتماعي ، پايدار و انساني قابل بررسي است . حال اين سوال مطرح است كه در ابعاد توسعه كدام بعد از اهميت و الويت بيشتري برخوردار است و چرا ؟ آيا توسعة اقتصادي محور توسعه است يا توسعة سياسي و يا ساير ابعاد توسعه ؟ بسياري از جوامع تنها يك بعد از ابعاد توسعه را مدنظر قرار داده و در جهت تحقق آن مي كوشند . غافل از اينكه تمامي ابعاد فوق در تعامل و ارتباط متقابل با يكديگر مي باشند و توجه به يك بعد و غفلت از ابعاد ديگر نمي تواند موجبات توسعة جوامع انساني را فراهم آورد . امروزه از ميان ابعاد توسعه ، بعد انساني توسعه مورد توجه قرار گرفته است ؟ حال بايد ديد كه چرا توسعة انساني امروزه از اهميت و الويت بيشتري نسبت به ساير ابعاد توسعه برخوردار است ؟

جايگاه و پايگاه انسان در توسعه :
 

اساس تشكيل جوامع انساني ، رفع نيازهاي انسان است . بطور كلي انسان موجودي است نيازمند و نيازهاي وي در سه سطح گسترده قابل طبقه بندي است .
1- نيازهاي زيستي و فيزيولوژيكي ، مانند : خوراك ، پوشاك و مسكن و ...
2- نيازهاي رواني ، مانند : كسب آگاهي ، كسب امنيت ، ارتقاء و تعالي ، فرار از تاريكيها و ناشناختها ، لذت بردن از معنويت ( هنر ، زيبايي و ... ) ، لذت بردن از حيات و جهان هستي ، ارتباط با صاحب كائنات .
3- نيازهاي اجتماعي ، مانند : نياز به تشريك مساعي جمعي در حل مسائل ، مشكلات و تنگناها و ... نياز به همدلي ، پاسخ به نيازهاي جنسي . » (1)
در واقع مي توان گفت جامعه انساني از دو تركيب و دو واقعيت اساسي تشكيل يافته است :
1- انسان و مجموعه نيازهايش ( زيستي ، رواني و اجتماعي )
2- جامعه و عناصر و مولفه هاي تشيكل دهنده اش .
عناصر و مؤلفه هاي تشكيل دهندة هر نظام اجتماعي عبارتند از :
محيط جغرافيايي ، اقليمي ، جمعيت ، اقتصاد ، فرهنگ و سياست . » (2)
عناصر 5 گانة مذكور بر اساس ماهيت ، ساختار و كاركردي كه دارند و همچنين نوع تعاملي كه با يكديگر دارند مجموعه اي را بطور سيستماتيك جهت رفع نيازهاي انسان فراهم مي كنند و شيوه ها و شكلهاي گوناگوني از تامين نيازهاي انسان را بوجود مي آورند . انسان هم در اين مجموعة سيستماتيك با تلاش و كوشش خويش سعي مي كند با تغييراتي كه در محيط بوجود مي آورد نيازهاي زيستي ، رواني و اجتماعي خود را برآورده سازد .
پس هم اساس و علت پيدايش جوامع را نيازهاي انساني تشكيل مي دهد . هم نظام اجتماعي و مؤلفه هايش مي بايست در صدد رفع نيازهاي انسان باشند و هم انسان مي بايست تلاش كند تا نيازهاي خويش را با دگرگونيهايي كه در محيط بوجود مي آورد رفع نمايد . و از آنجا كه توسعه به معناي تامين نيازهاي انسان مي باشد ، پس انسان محور توسعه است و توسعه بدست انسان انجام مي گيرد .
در حقيقت توسعه در اثر تلاش انسان در جهت ايجاد تعادل بين نيازهاي خويش و امكانات جامعه و محيط پديد مي آيد . اگر امكانات جامعه بصورت متعادل ، مطلوب و عادلانه توزيع نشد ، به نابرابري اجتماعي منجر مي گردد . وجود نابرابريهاي اجتماعي واكنش انسان را بدنبال دارد . در واقع انسان به سيستم نامتعادل نظام اجتماعي متعرض مي شود و همين اعتراض به تضاد وستيز منجر شده و دگرگونيهايي را در جامعه انساني سبب مي گردد . جوامع از نقطه نظر توزيع امكانات ميان افراد جامعة انساني متفاوتند و اشكال مختلفي از توسعه را از اين منظر به نمايش مي گذارند . عدم توزيع مطلوب و عادلانة امكانات موجبات پيدايش روابط اجتماعي ناعادلانه مي شود و از آنجا كه روابط ناعادلانة اجتماعي با فطرت و ماهيت انسان مغايرت دارد ، انسان را در ستيز و مبارزه با اين روابط قرار داده كه اين كنش و واكنش ، تغييرات اجتماعي و بدنبال آن تحقق توسعه را فراهم مي كند .
پس اساس هر حركت و تلاش كه در جهت توسعه انجام گيرد انسان است و از اين جاست كه مي توان به نقش و جايگاه انسان در توسعه واقف شد . همچنين توسعه براي انسان است . زيرا تمامي تلاشها و كوششهاي بشري و جوامع انساني براي تامين امنيت و برطرف كردن نيازهاي انسان صورت مي گيرد . لذاست كه امروزه در مباحث جامعه شناسي توسعه ، انسان را محور توسعه و توسعة انساني را مهمترين بعد از ابعاد توسعه مطرح نموده اند .

مشاركت مردمي عامل توسعه :
 

امروزه دستيابي به توسعة انساني نيازمند سه عامل مهم است :
1- شناخت روند ، ماهيت ، ساختار وعملكرد نظام اجتماعي يا جامعة مورد نظر
2- آگاهي از شرايط نظام جهاني و موقعيت جامعة مورد نظر در شبكه ارتباطات جهاني
3- دستيابي به دو ركن بنيادين و بهره يابي از آن براي ساماندهي و سازماندهي جامعه در جهت هدفهاي برنامه هاي توسعة مورد نظر ، يعني مديريت هوشمند و مشاركت مردمي در برنامه هاي توسعه فرهنگي ، اجتماعي ، سياسي و اقتصادي . » (3)
بايد گفت از سه عامل فوق ، عامل سوم يعني مديريت و مشاركت مردمي بيشتر مورد توجه مي باشد چرا كه نحوه و كيفيت مديريت سياسي جامعه و نحوة مشاركت مردمي است كه موجبات سازماندهي عناصر فرهنگي ، اجتماعي ، اقتصادي و سياسي را فراهم نموده و جوامع انساني را در مسير توسعه به پيش مي برد .
دستيابي به عامل سوم يعني مديريت و مشاركت مردمي درگر و برقراري روابط و مناسبات اجتماعي مطلوب وعادلانه است . هر چه جامعه از روابط اجتماعي انساني تر و عادلانه تر برخوردار باشد ، مشاركت مردمي و همكاري و همدلي و همياري افراد جامعة انساني بيشتر و بيشتر مي گردد .
در واقع مشاركت مردمي معلول ساختار و كاركرد روابط اجتماعي ، نحوة توزيع امكانات و منابع ، روشهاي ارضاي نيازها بين افراد جامعة انساني و نحوة تقسيم كار و مسئوليتها در جامعة انساني است .
هر چه روابط اجتماعي و نحوة تقسم كار و توزيع امكانات ، انساني تر و عادلانه تر باشد . مشاركت مردمي افزايش مي يابد . بايد توجه داشت نوع و كيفيت مديريت جامعه نيز در شكل گيري مشاركت افراد تأثير زيادن دارد . مديريتهاي سلطه گر ، مكسيويه ، مستبد و ديكتاور كه از ابزار زود قدرت و حيله استفاده مي كنند نمي توانند زمينه هاي مشاركت افراد جامعة انساني را فراهم كنند . با لعكس اگر مديريت ، جامعه را بر مبناي حاكميت قانون و براساس احترام به حقوق فردي و اجتماعي افراد و به رسميت شناختن آزاديهاي فردي و اجتماعي اداره نمايد . بستر مناسب جهت همنوايي و در نهايت مشاركت مردمي در فعاليتهاي اجتماعي فراهم مي گردد .

جايگاه و پايگاه زن در توسعه :
 

جامعة انساني از دو جنس زن و مرد تشكيل شده است . زنان نيمي از جمعيت انساني جامعه را تشكيل مي دهند . اگر نقش و جايگاه انساني را بعنوان اساس و محور توسعه پذيرفته باشيم ، منطقاً بايد نقش وجايگاه زن را نيز بعنوان نيمي از جمعيت انساني جوامع در توسعه پذيرا باشيم . زنان تا ديروز موجوداتي فراموش شده بودند و به مشاركت آنها در امور و فعاليتهاي اجتماعي توجهي نمي شد و فعاليت آنان را محدود به وظايف خانه داري ، همسرداري و بچه داري كرده بودند و زنان نيز بعنوان يك باور اين مسأله را پذيرفته بودند . اما امروزه يكي از مباحث توسعه نفي نابرابري جنسي است . نفي نابرابري هاي قومي و طبقاتي است . نفي تبعيض ميان زن و مرد است . امروزه جنس زن به ميدان آمده است و جايگاه زن درمبحث توسعه بعنوان بحثي اساسي مطرح گرديده است . بحث آموزش زنان و دختران بعنوان مادراني كه اولين عاملين انتقال ارزشها ، هنجارها ، فرهنگ ،آداب و رسوم و سنتها مطرح مي شود ، از اهميت فراواني برخوردار شده است . براساس تحقيقات علمي مشخص شده است كه زنان آگاه و انديشمند ، فرزندان آگاه به بار مي آورند و آگاهي نيز اساس توسعه است .
نهضتهاي فمنيستي در دنيا كه در جهت نفي نابرابري زن و مرد قدم بر مي دارند امروزه از جايگاهي خاص برخوردار شده اند . اين جنبش ها از اواخر قرن 19 و اوايل قرن 20 با هدف كسب حقوق مساوي براي زنان به ويژه حق راي ، فعاليت خود را شروع كرده اند . علاوه بر حقوق سياسي ، فعاليت فمنيستها در عرصه هايي چون خانواده ، كار ، مسائل جنسي نيز تمركز يافته است .
فمنيستها معتقدند تفاوتهاي فرضي بين زنان و مردان براي قرنهاي طولاني ، دستاويزي جهت توجيه تبعيض عليه زنان و عدم بكارگيري آنها در حوزه هاي اجتماعي ، سياسي بوده است وتصور مي شد زنان به جهت ساختمان فيزيولوژيك خود تنها براي زايمان و شير دادن و نقشهاي خانه داري و تربيت فرزند مناسبند و تفاوتهاي زيست شناختي زنان را ، عامل ناتواني آنان جهت مشاركت در حوزه هاي عمومي مي دانستند .
همچنين در داوري خود دربارة زنان آنها را موجوداتي عاطفي و احساساتي قلمداد مي كردند كه ازمردان كمتر منطقي ترند و لذا قادر به تصميم گيري نيستند . و با اين داوري زنان را از عرصة تصميم گيري ها دور مي ساختند . سيمون دوبووار در كتاب جنس دوم با تاكيد بر اين كه آدمي زن زاده نمي شود ، آدمي زن مي شود » استدلال مي كند كه موقعيت فرودست زنان يك امر طبيعي نيست بلكه اين موقعيت را جامعه براي آنان فراهم مي كند و معني اين ساخت اجتماعي سركوب دائمي زنان بوده است . » (4)
المپ دوگوژ انقلابي فرانسوي در سال 1971 كتاب اعلامية حقوق زن و شهروند را در پاسخ به اعلاميه حقوق مرد و شهروند انقلاب ( 1789 ) ـ كه زنان را از شهروندي سياسي فعال محروم كرد ، منتشر ساخت . » (5) در اين اعلاميه دوگوژ زنان را بطور طبيعي همسنگ مردان دانسته و گفته زنان بايد مانند مردان از حقوق برخوردار باشند چرا كه همانند مردان انسان هستند .
آنچه مسلم است اين است كه زنان به گونه اي به حوزة زندگي خصوصي يعني خانواده رانده شده اند و از دخالت در سياست و نقشهاي اجتماعي محروم شده اند . اگر چه زنان توانستند در غرب حق راي را بدست بياوند اما اين حق رأي منجر به شهروند سياسي شدن كامل آنها و پذيرش آنها در مشاركت سياسي نشد . البته كوششهاي جنبشهاي فمنيستي بي نتيجه نبوده است و در تغيير نگرشها و اصلاح بينشها نسبت به مشاركت زن تاثير زيادي داشته است اما هنوز زنان از جايگاه لازم در مشاركت سياسي ، اجتماعي ، اقتصادي و فرهنگي برخوردار نشده اند و بگونه اي مورد طرد نهادهاي سياسي رسمي واقع شده اند و مشاركت آنان هنوز در بسياري از جوامع مورد پذيرش واقع نشده است .

راهكارهايي در بهره گيري از مشاركت اجتماعي زنان :
 

براي استفاده از مشاركت اجتماعي زنان و بهره گيري از حضور فعال آنان در عرصه هاي مختلف بايد خانواده ها را از مناسبات دموكراتيك بين زن و مرد برخوردار نمود . تا زنان بتوانند علاوه بر پاسخگويي به انتظارات اجتماعي به نيازها و خواسته هاي خويش نيز بپردازند و بدان پاسخ مثبت دهند و اين امر حاصل نمي گردد مگر در ساية شناخت و تحليل و بررسي ماهيت مناسبات زن و مرد در خانواده ها و دستيابي به عناصر تاثيرگذار بر آنها و ارائه راهكارهايي جهت تبديل اين عناصر . در واقع آگاهي بخشي و آموزش زنان و مردان از ضروريات بهره گيري از مشاركت زنان است . اصلاح ديدگاهها و ايجاد نگرشي صحيح به زن كه اين امر مي بايست در خلال آموزش از دوران مهد كودك تا دانشگاهها و از طريق رسانه هاي جمعي انجام پذيرد . تا هم مشاركت زن و نقش او در عرصه هاي مختلف به رسميت شناخته شود و هم مشاركت مرد در خانه پذيرفته شود . آموزش مهارتهاي لازم به زنان جهت رشد توانمنديهاي آنان نيز بايد مورد توجه قرار گيرد . براي اين منظور ابتدا بايد زنان را از موقعيت اجتماعي و منافع خود آگاه ساخت و آموزشهاي لازم را به منظور كسب مهارتها و توانمند سازي آنان انجام داد چرا كه زنان همواره بدليل آن كه مهارتها و تخصصهاي لازم را براي تصدي مسئوليتها ندارند به كنار رانده شده اند . حال آنكه نگرش سنتي حاكم بر جوامع در مورد زن ، اساساً هيچ زمينه اي را براي متخصص شدن و توانمندي سازي زنان بوجود نياورده است .
مي بايست در كنار تاكيد بر حضور زنان در نهادهاي نمايندگي سياسي ، بر كسب كامل حقوق شهروندي آنها نيز تاكيد كرد . حقوق شهروندان براساس تعريف سال 1950 مارشال بر سه گروه از حقوقي كه حكومت به افراد اعطا كرده متمركز است . يعني حقوق مدني ، سياسي و اجتماعي . حقوق مدني عبارت است از : حقوق لازم براي آزادي فردي ـ آزادي شخصي ، آزادي بيان و انديشه و دين ، حق دخل و تصرف در اموال خود و عقد قراردادهاي قانوني و حقوق قضايي ( 1950 ) . حقوق سياسي شامل حقوق انتخاب و مشاركت در هيئتهاي برخوردار از قدرت سياسي مي شود و حقوق اجتماعي شامل يك طيف كامل از حق رفاه وامنيت اقتصادي گرفته تا حق سهم بري كامل از ميراث اجتماعي و حق برخورداري از يك زندگي متمدانه مطابق با معيارهاي رايج در جامعه است . » (6)
دستيابي به امور فوق مي تواند ما را در رشد و شكوفايي تمامي افراد جامعه ، تشكيل خانوادة مشاركتي بر اساس مناسبات صحيح بين اعضاي آن و در نهايت ايجاد جامعة مدني ياري نمايد و زمينه هاي دستيابي به توسعة موزون را فراهم آورد .

پي نوشت ها:
 

1- سيف اللهي ، سيف الله ، جامعه شناسي مسائل اجتماعي ايران ، صفحه 41 و 42 .
2- همان منبع .
3- همان منبع ، صفحه 158 .
4- فصلنامه فرهنگي و پژوهشي مركز امور مشاركت زنان ، ريحانه شمارة 5 ، صفحه 211 .
5- همان منبع ، صفحه 214 .
6- همان منبع ، صفحه 216 .
 

منابع و مآخذ :
1- سيف اللهي ، سيف اله ، اقتصاد سياسي ايران ، تهران ، پژوهشكدة جامعه پژوهشي و برنامه ريزي الميزان ، 1374 .
2- سيف اللهي ، سيف الله ، جامعه شناسي مسائل اجتماعي ايران ، تهران : موسسه انتشارات جامعه پژوهان سينا ، 1381 .
3- افروغ ، عماد ، چشم اندازي به تحليل طبقاتي و توسعه ، تهران : فرهنگ و دانش ، 1380 .
4- فصلنامة فرهنگي و پژوهشي مركز مشاركت زنان ، ريحانه 4 ، تهران : دفتر مشاركت امور زنان ، پائيز 1382 .
5- فصلنامة فرهنگي و پژوهشي مركز مشاركت زنان ، ريحانه 5 ، تهران : دفتر مشاركت امور زنان ، زمستان 1382 .
6- موسوي ، معصومه ، تاريخچة تكوين نظريه هاي فمنيستي ، نظريه پردازي اجتماعي كتاب توسعه 9 ، تهران : نشر توسعه ، 1374 .
7- مرتاضي ، مينو ، زن ، موانع و مشكلات ، نظريه پردازي اجتماعي كتاب و توسعه 7 ، تهران : نشر توسعه ، تابستان 1373 .
8- اونيل ، مائوريل ، ترجمة آ.زاهدي ، نقش زنان در توسعه » نظريه پردازي اجتماعي كتاب توسعة 6 ، تهران : نشر توسعه ، زمستان 1372 .
9- اوله ، ماريا ، ترجمة محمد صفوي ، مبارزة جهاني براي حقوق زن » نظريه پردازي اجتماعي كتاب توسعة 8 ، تهران : نشر توسعه ، بهار 1374 .

ارسال توسط کاربر محترم:amindadaadad
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image