آسيب شناسى اجتماعى جوانان
ما متأسفانه ميليون ها فرد معتاد در جامعه داريم. ميزان معتادان كشور ما نسبت به جمعيت ايران از كشورهاى منطقه و كشورهاى اسلامى و بسيارى از كشورها بيش تر است. اغلب مصرف كنندگان مواد مخدر جوانان هستند. مصرف الكل و مشروبات الكلى در سال هاى اخير، بسيار زياد شده است. متأسفانه جوانان دبيرستانى و بالاتر از آن ها تمايل و ارتكابشان نسبت به الكل زياد شده است. رابطه ى با جنس مخالف در حدى شايع شده است كه ديگر مدارس دخترانه و پسرانه منكر آن نمى شوند. تعداد زيادى از دختران ما از سن راهنمايى كشش و گرايش، بلكه اقدام عملى بر تماس با نامحرمان و بيگانگان دارند. آمار خودكشى نسبت به سال هاى قبل بالاتر رفته است. فرار دختران زيادتر شده است. شرارت و برخوردهاى ايذايى در جوانان پسر بسيار زياد است. تمام اين ها چيزهاى مشخصى است. آمارهاى نيروى انتظامى در بحث تخلفات و صحنه ى كوى و برزن و خيابان و ظواهر جوانان، نشان مى دهد كه جوانان ما نسبت به مسائل دينى ضعيف تر شده اند و فاصله گرفته اند. در مدارس ما هم همين گونه است. كسانى كه صحبت از نماز جماعت و اين گونه مسائل مى كنند، مى گويند كه در مدارس كم شده است. اين ها يك سرى از واقعيت ها و آمار آسيب هاى اجتماعى بود كه گفتم. اعتياد، قتل، خودكشى، افت ارتباط و بد حجابى و.... آن را كه عيان است چه حاجت به بيان است؟! از طرفى هم ما با جوانان بسيارى در تماس هستيم و مى بينيم كه علاقه مندى به مسائل دينى شان مثل مسائل عزادارى ابى عبداللّه الحسين(عليه السلام) و اماكنى كه مراسم هاى مذهبى است، زياد است و شركت مى كنند. در تهران پديده ى شومى پيدا مى شود كه عده ى زيادى از جوانان در بخشى از شمال شهر در شب مقدس عاشورا و تاسوعا با رفتارهاى بسيار نابهنجار خود، با عنوان مراسم عزادارى، ارتباط ناجورى برقرار مى كنند. آمار اين جمعيت بسيار زياد بوده است. نيروهاى اطلاعات و انتظامى هم از اين ها فيلم برداشته اند و در سال هاى قبل هم چنين چيزهايى بوده است. شايد صلاح نباشد تمام اين سخنان گفته شود. بنده فقط مى خواهم طرح قضيه ارايه كنم; در نماز جمعه ها جمعيت جوان ما روز به روز كم تر مى شود. ما هر دو طرف را مى بينيم; يعنى عده اى را مى بينيم كه علاقه مند هستند و سؤال مى كنند و مشتاق هستند و هم آن جمعيت هاى زياد روگردان از مسائل اخلاقى را مى بينيم. شكايت پدران و مادران نسبت به روگردان شدن فرزندانشان از آداب و سنت هاى دينى خيلى زياد شده است. ما به عنوان مشاور و روان شناس با جوانان ارتباط داريم، با ما درد دل مى كنند و قصد دارند كه تماس حضورى داشته باشند. به دانشگاه مى آيند و يا به دفتر مشاوره و... در اين مشكلات بنده بيش تر با دو گروه خيلى درگير هستم: يك، پدر و مادرهايى كه فرزندان جوان دارند و مراجعه مى كنند كه فرزند ما با جنس مخالف خود ارتباط دارد و قصد ازدواج با كسى را دارد كه من قبولش ندارم; مثلا عاشق شده. ترك تحصيل كرده و به طرف اعتياد رفته است. برخوردها تند شده است. يك سرى از مراجعين ما در سال هاى اخير، اين ها هستند. پدر و مادرهاى ميان سال كه پسران و دختران جوانى دارند به شكايت از آن ها به ما رجوع مى كنند. و يك عده زن و شوهرهاى جوان كه به سرعت به طرف ناسازگارى مى روند و درگيرى و طلاق در آن ها زياد شده است; يعنى حتّى وقتى به جوان متأهل هم مى رسى، مى بينى كه شكيبايى، سازگارى و تفاهم در مسائل خانوادگى در آن ها هم كم شده است. اين ها يك سرى واقعيت هايى است كه وجود دارد. از ديدگاه بحث هاى تبليغ دين هم اين بحث ها و شكايت ها هست. برادران بزرگوار روحانى مى گويند كه چه كار بكنيم كه جوانان به طرف ما جذب شوند؟ گاهى اوقات كه به جايى مى رويم، خيلى اقبال نمى كنند. در دانشگاه ها اين مشكل بيش تر از جاهاى ديگر وجود دارد. يك عده ى قابل توجهى از روحانيون دانشگاه نه تنها در جذب جوانان دانشگاه موفق نبودند، گاهى اوقات آن ها برخوردهاى درستى هم با اين برادران بزرگوار نداشته اند. معلمان دينى هم اين شكايت را دارند كه ما چگونه مى توانيم بچه ها و شاگردان را جذب كنيم.
روى آورى جوانان به مذهب
اين يك طرف قضيه به عنوان جنبه ى منفى آن; جنبه ى مثبت قضيه هم كه روى ديگر سكه است، ياد آورى آن لازم است. بنا به فرموده ى رهبر معظم انقلاب، وقتى كه مراسم اعتكاف در دانشگاه ها برقرار مى شود، مى بينم كه جمعيت زيادى از جوانان در اعتكاف هستند. در مراسم عزادارى هم همين گونه است.حداقل بنده و خيلى از دوستان ديگر ما حتّى از برادران روحانى ما ديده ايم كه اگر در برخورد با جوان مشتاق و علاقه مند به مسائل دينى، يك مقدار بلد باشيم كه با او درست برخورد كنيم، و روابط درستى داشته باشيم و سؤالات را به نحو مطلوب جواب بدهيم، شكيبايى و حلم داشته باشيم، رفق و مدارا داشته باشيم، خيلى جذب مسائل دينى مى شوند.
گرايش به دين، در سطح دنياى معاصر، زياد ديده مى شود. دنياى كنونى در ورود به قرن بيستم، كشش و گرايش به دينش خيلى زياد شده است. در كتب تاريخچه ى برخورد روان شناسى با دين، سه مقطع را مى بينيم، روان شناسى در طلوع علمى شدنش (تجربى شدن) در حدود سال هاى 1880 تا 1900 تقريباً در اوايل سال 1900 ميلادى، تقريباً يك قرن پيش، در سى سال اوّل آن، استادان روان شناسى آن كسانى بودند كه تحصيلات به تعبير ما حوزوى داشتند. همان طور كه بعد از تأسيس دانشگاه تهران عده اى از آن افراد كسانى بودند كه در حوزه تحصيل كرده بودند; مثل مرحوم فروزان فر، مرحوم همايى و ديگران. در آغاز روان شناسى در سى سال اوّل، كسانى مثل ويليام جيمز، استانلى هال، و... اين ها افرادى دين دارد بودند. سعى كردند روان شناسى را با اين روش و متولوژى جديد علوم تجربى در خدمت تبليغات دينى بگيرند. ما مجله ى تربيتى دينى نوجوانان را در اوايل قرن بيستم به وسيله ى استانلى هان كه مؤسس تحقيقات نوجوانى و بلوغ است داريم. ويليام جيمز در سال 1902 كتاب "انواع تجربه هاى مذهبى" و يا "تنوع تجربه هاى مذهبى" را منتشر كرد كه در آن، سخن رانى هاى مفصلى كرده و تجربه هاى عرفانى و مذهبى را نقل كرده است. بخشى از اين كتاب مفصل، سال ها قبل در ايران به نام دين و روان به وسيله ى آقاى قائمى ترجمه شده است. در سى سال اوّل روان شناسى، خيلى از كارها و تحقيقات و رساله هاى دكتراى روان شناسى، گرايش به تحقيقات دينى داشته است. تقريباً در سى سال بعد يعنى 1930 تا 1960 انكار و اعراض و روگردانى از دين در روان شناسى ديده مى شود. يك استاد معروف دانشگاه و صاحب نظر معروفى مثل آن پُرد در سال 1950 مى گويد: من پنجاه كتاب روان شناسى درسى را در امريكا بررسى كردم; حتّى يك بحث كوچك درباره ى اين كه مذهب به عنوان يك بحث انسانى و عاطفى مطرح باشد، در آنجا نديدم. در سى سال بعد، با ظهور و اوج رفتار گرايى كه صبغه ى مادّى گرايى داشته و مسائلى كه كليسا ايجاد كرده بود، روگردانى از دين در كارهاى علمى روان شناسى و علوم جديد به شدت ديده مى شود. بسيارى از مجله هاى علمى روان شناسى دينى تعطيل مى شود; ولى دوباره از حدود سال هاى 60 ـ 70 به اين طرف، شاهد اين هستيم كه بررسى هايى روان شناسانه نسبت به مسائل دينى و مذهبى زياد مى شود; به طورى كه در سال هاى اخير، ده ها مجله ى معتبر و ده ها سمپوزيوم و سمينار در دنيا برگزار مى شود. انجمن روان شناسى امريكا شعبه ى سى و شش خود را به عنوان روان شناسى و دين تأسيس مى كند و از روان شناسان دنيا مى خواهد كه در اين زمينه ثبت نام كنند. تعداد متخصصينى كه عضو انجمن روان شناسان مسيحى بودند، تقريباً از دويست نفر در سال هاى 1993 يك باره در سال هاى اخير به شانزده هزار نفر مى رسد و در ده ها مجله روان شناسى دين كار مى كنند. چهار تا از آن را خود بنده ديدم كه دو تاى آن انگليسى بود و در حوزه ى روان شناسى دينى كار مى كنند. حجم وسيعى از تحقيقات دينى را در حوزه مى بينيد. كسانى كه با اينترنت سر و كار دارند، مى بينند كه نسبت به دين در ابعاد علوم انسان و نظرى، خيلى زياد تحقيق مى شود. اين تحقيقات در سطح دنيا است. در دانشگاه هاى ما به دلايلى كه بعداً عرض مى كنم، شايد اين حركت كم رنگ باشد; ولى نسل جوان ما كشش ها و علاقه هاى دينى شان زياد است. سؤالات نسبت به دين و عرفان و معنويت زياد است. چون ما جواب درستى نمى توانيم به آن ها بدهيم، به طرف مسائل بوديسم و شعبه هاى مختلفى از مسائل معنوى و مذهبى مثل عرفان سرخ پوستى و ترجمه ى كتاب هاى مسيحى و هندى كه در ايران هم زياد است، مى روند. اگر دقت كنيد، مى بينيد كه فروش كتاب هايى كه در حوزه هاى علوم انسانى است، خيلى زياد است حجم زيادى از اين كتاب ها با يك شيوه ى عرفانى امّا ساده كه ترجمه شده ى آثار هندى ها است، مثل كريشنامورتى يا عرفان سرخ پوستى كاستاندا و كتاب هايى در زمينه ى مسائل فال گيرى موجود است. وقتى كه با جوان سيزده ساله تا بيست و پنج ساله برخورد مى كنيد، مى بيند كه به دنبال مسائلى هستند كه به سؤالات آن ها در حوزه ى هستى شناسى و انسان شناسى جواب داده شود. علاقه ى به شعرهاى عرفانى زياد شده است; به حافظ، مثنوى و...، اين گونه نيست كه ما فقط خيابان و بد حجابى را ببينيم; اين علاقه ها هم زياد است. بحث ما در اين جا اين است كه ما چگونه اين نسل جوان را تبليغ و علاقه مند كنيم كه از سر چشمه ى ناب عرفان اسلامى بهره مند شود، تا آن چه خود داشت ز بيگانه تمنا نكند. بچه هاى ما در باطن دين دار هستند; نه به طور فطرى بلكه به طور تاريخى. سابقه ى دين دارى ما بيش از اسلام است. قبل از اسلام دين زردشت بوده، قبل آن هم دين دار بوديم. ايرانيان هميشه ى تاريخ متدين بوده اند. و هميشه ى تاريخ با حجب و حيا بوده ايم. كسانى كه به عنوان جهان گرد به ايران آمده اند، مثل چارون، وقتى كه عده اى از آن ها در زمان صفويه به ايران آمدند، از اين كه ما در حمام ها از لنگ استفاده مى كرديم، تعجب كردند و مى گفتند كه چقدر اين ها محجوب و با حيا هستند. به قول شهيد مطهرى، آن نجابت ايرانى با نورانى بودن اسلام، وقتى با هم ممزوج مى شود، از ما يك ملت مقاوم، نجيب، عفيف و ديندار مى سازد. بنده معتقدم كه اعراض فرزندان و جوانان ما نسبت به مسائل دينى يك اعراض سطحى و گذرا است. بنده عمقى در آن نديدم. در برخوردهاى زياد ديده ام كه ما اصلا جوان دين ستيز و دين گريز نداريم.
منبع: خبرگزاري فارس (www.farsnews.ir) ارسال توسط کاربر محترم:hasantaleb