بازي هاي رايانه اي و آثار مثبت و منفي آن ها در دوران كودكان
بازي بخشي از وجود كودكان است و به نوعي به منزله فرصتي براي شكل گيري رفتار و شخصيت آن هاست. در حقيقت كودكان در بازي هاي خود به دنبال تطابق خود با دنياي بيرون و بزرگ ترها هستند وبازي براي آن ها فرصتي است براي پيوستن به دنياي بزرگ ترها. در مورد بازي هاي كامپيوتري هم دقيقا شاهد همين اتفاق هستيم؛ البته با تمام حساسيت هايي كه در مورد اين نوع از بازي ها وجود دارد. به هر ترتيب هر گز نمي توان منكر آثار مثبت و منفي بازي حتي از نوع رايانه اي آن بر روح و روان كودكان شد. اما آگاهي از چگونگي اين آثار فرصتي است در اختيار پدر و مادرها براي رسيدن به نتيجه اي قابل قبول تر. در اين مقاله آثار مثبت و منفي بازي هاي رايانه اي را بررسي مي كنيم.
نگاهي به آثار مثبت بازي هاي رايانه اي
1.نبايد فراموش كرد بازي هاي رايانه اي به هر ترتيب بچه ها را با كامپيوتر و فناوري اطلاعات آشنا مي كند، آن هم در دنياي امرز كه آشنا نبودن با كامپيوتر و كاربردهاي آن برابر با كم سوادي است. بنابراين از اين ديدگاه آشنايي كودكان با بازي هاي رايانه اي دقيقا برابر است با فرصت ورود آن ها به دنياي كامپيوتر و فناوري اطلاعات. به خصوص اين كه اين نوع يادگيري، به دليل علاقه بچه ها به بازي، از بهترين شيوه هاي آموزشي به شمار مي رود.
يكي از خصوصيات منحصر به فرد بازي هاي كامپيوتري تقويت مهارت هاي فضايي در كودكان است. خصوصيتي كه در كم تر بازي و سرگرمي اي مي توان سراغ آن را گرفت. به طوري كه هم كودكان با علاقه به آن بپردازند و هم چشم وذهن شان با فضاهاي سه بعدي، نحوه گردش و تغيير شكل در فضا و... آشنا شود.
2.اين بازي ها به دليل سرگرم كننده بودن و ايجاد حس نشاط ، مي توانند در روحيه بچه ها موثر باشند و لحظات شادي را براي آن ها فراهم كنند. همزمان با بازي، كودك علاوه بر تخليه انرژي با فضايي شاد روبه رو مي شود كه به منظور ادامه برنامه هاي روزانه، كمك مناسبي براي او به شمار مي رود. البته باز هم تأكيد بر انتخاب مناسب بازي ، ضروري است.
3.بعضي از بازي ها در كنار سرگرمي، تمريني براي يادگيري مهارت هاي زندگي هستند. به طوري كه به شرط انتخاب بازي هاي مناسب، مي توان در كنار سرگرمي، بچه ها را با مهارت هاي مختلفي كه در رده هاي سني بالاتر به آن ها نيازمندند، آشنا كرد و جالب اين جاست كه اين نوع آموزش چون از طريق بازي و بدون بايد و نبايدهاي گاه و بيگاه پدر و مادرها انجام مي گيرد، معمولا اثرات عميق تر و ماندگارتري دارد.
4.بالاخره اين كه اين بازي ها به شرط انتخاب درست ، به كودكان فرصت تمرين منطق و حل مسائل را مي دهند.
اما آثار منفي دنياي بازي هاي رايانه اي
1.از آنجا كه كودك در مواجهه با بازي هاي كامپيوتري با برنامه هاي از پيش طراحي شده به دست ديگران بازي مي كند، خواه ناخواه كمتر قدرت دخل و تصرف در بازي را دارد. همين باعث مي شود اعتماد به نفس او براي پيشرفت كمتر شود و حتي خود را موجودي ضعيف و كم توان بداند.
2.كودكان ما به شدت آماده الگوبرداري و تكرار كارهايي هستند كه مي بينند و اين اتفاقاي است كه در برخورد با دنياي بازي هاي كامپيوتري هم براي آن ها رخ مي دهد. كودكان در برخي از اين بازي ها با صحنه هاي پر از خشونت ، زد و خوردها و حتي كشتن براي پيروز شدن و زنده ماندن روبه رو هستند. گاهي هم بايد هر چه خشن تر بازي كنند تا بازي را ببرند. بنابراين كاملا آشكار است كه اين قبيل بازي ها بر اساس همان ويژگي الگوبرداري در كودكان آن ها را به تكرار رفتارهاي خشن ترغيب مي كند و مي تواند اثرات بسيار مخربي در ذهن و روحيه آن ها بگذارد.
3.برخي خانواده ها بر اين باورند كه كودك شان در بازي هاي رايانه اي دخالت فكري زيادي دارد در نتيجه توان ذهي او تقويت مي شود. اين در حالي است كه در حقيقت هنگام بازي هاي رايانه اي، اين بازي ها، بدون اين كه هيچ مداخله فكري در ميان باشد سلول هاي مغز كودك را گول مي زنند! در نتيجه خبري از تقويت توان ذهني نيست مگر در بازي هاي انتخاب شده كه با همين ديدگاه طراحي شده اند.
4.به طور كلي بازي هاي رايانه اي و علاقه كودكان به تجربه آن ها به بخشي اجتناب ناپذير در دنياي كودكان بدل شده اند بنابراين نه مي توان و نه بايد كه در برابر آن ها ايستاد. در عوض بايد كودكان را در برابر توان اثر گذاري اين بازي ها قدرتمند كرد. مثلا با دادن آموزش هاي به موقع و به جا، ذهن كودكان را آن قدر تقويت كنيم كه در برابر آموزه هاي اين بازي ها كه اغلب با دنيا و فرهنگ ما غريبه هستند چيزي براي دفاع داشته باشد. يعني آنچنان پشتوانه ذهني محكمي داشته باشد كه به سادگي تحت تاثير القائات اين بازي ها قرار نگيرد. از طرف ديگر در انتخاب بازي ها بايد به رده سني كودك توجه كرد. بدون شك بازي اي كه براي نوجوان 14 ساله طراحي شده اصلا مناسب حال كودك 5 ساله ما نيست ، حتي با وجود همه رنگ و لعاب وهيجاني كه ممكن است در ظاهر بازي وجود داشته باشد.
5.كافي است به گذشته هاي خودمان نگاهي بيندازيم؛ زماني كه بازي براي ما در كلنجار رفتن با بچه هاي همسايه و هم سن و سال هاي فاميل خلاصه مي شد. حالا اين تصوير را مقايسه كنيد با دنياي كودكان امروز كه هر كدام به تنهايي پشت دستگاه هاي بازي مي نشينند، در دنياي خيالي بازي ها فرو مي روند و به تنهايي مشغول بازي مي شوند. البته اين همه ماجرا نيست ، اين بچه ها به دليل هيجان و استرس ناشي از بازي در زماني طولاني، كمتر متوجه اطراف خود هستند. به همين دليل عادت بيش از حد به بازي هاي كامپيوتري و گذراندن زماني طولاني در برابر صفحه هاي نمايش بازي، يكي ديگر از آسيب هاي رواني ناشي از بازي هاي كامپيوتري است كه دوري از جمع و در نهايت انزوا و تنهايي در كودكان را به دنبال دارد تا جايي كه اين موضوع ممكن است حتي تا ساليان سال با كودك شما همراه باشد. در نتيجه بايد گفت كودكاني كه به طور مداوم با اين بازي ها درگيرند، درون گرا، منزوي و در برقراري ارتباط با ديگران ناتوان مي شوند. روحيه انزوا طلبي باعث مي شود كودك از گروه هم سالانش جدا بماند.(همان اتفاقي كه به تنهايي سرآغازي براي بروز ناهنجاري هاي ديگر است.)
6.متأسفانه بسياري از بازي ها، فعاليتي كه به نوآوري، خلاقيت و تفكر مستقل مربوط باشند را به كودك ارائه و آموزش نمي دهند. بنابراين كودك ما هنگام انجام اين بازي ها، تنها وقت صرف مي كند بدون اين كه اندوخته اي براي آينده اش داشته باشد و در اين مرحله نقش پدر و مادر در راهنمايي كودك براي انتخاب بازي ها پررنگ تر مي شود و بسيار اثرگذار.
7.زندگي در دنياي امروز آرام آرام مي رود تا بيش از پيش به يك زندگي ماشيني و كاملا مكانيزه تبديل شود. كار بيرون از خانه و وقت گير همسران، در كنار آن حضور هميشگي تلويزيون باعث شده خود به خود روابط عاطفي و زمان در كنار هم بودن خانواده ها كمتر شود. حالا همه اين ها را اضافه كنيد به علاقه مفرط و وابستگي شديد كودكان به بازي هاي كامپيوتري و زماني كه پشت دستگاه هاي بازي به جاي كنار خانواده بودن مي گذرانند. همه اين ها باعث شده از اين بازي ها به عنوان عاملي براي كاهش روابط بين پدر و مادر و فرزند ياد شود.
8.در اكثر بازي ها (البته بسته به انگيزه طراح بازي) ، زن ها اغلب به عنوان شخصيت هايي ضعيف معرفي مي شوند و اين دقيقا همان موضوعي است كه در ذهن كودك شما نقش مي بندد و ناخودگاه در اعماق ذهن او جا مي گيرد. به طوري كه در مراحل مختلف زندگي ، حتي به مادر خود، كمتر اطمينان مي كند و در ضمير ناخودآگاهش، مادر، خواهر و حتي خود را (در دختران) فاقد قدرت لازم براي تحليل و حل مشكلات مي بيند. بنابراين زنان را مشاوران خوبي نمي بيند در نتيجه به دوستاني گرايش پيدا مي كند كه در ظاهر قوي ترند.
هميشه پرورش تخيل، به عنوان گامي براي رسيدن به موفقيت هاي آينده كودكان، داراي اهميت بوده و هست؛ اما تداخل خيال با واقعيت در كودكان همان قدر خطرناك است كه نداشتن قوه تخيل. كودكي كه با مسائل واقعي مثل آنچه در رويا و خيال خود مي سازد برخورد مي كند، در زندگي حال و آينده با مشكلات بسياري روبه رو مي شود. حتي اين تداخل مي تواند تا آنجا خطر آفرين باشد كه فرزند شما را در مواجهه با واقعيت از پا در بياورد. در حقيقت نبود آموزش صحيح و نگاه منطقي به بازي هاي كامپيوتري اين خطر را در مسير زندگي كودكان قرار مي دهد.
منبع: مجله شهرزاد 21