با وجود رسانههاي پر قدرت خبري و اطلاع رساني، حوادث ناگوار و مرگآوري که بنا به دلايلي چون جنگ، بلاياي طبيعييا شيوعيک بيماري رخ ميدهند، خواه ناخواه در مقابل چشم کودکان قرار ميگيرند. از اين جهت براي والدين و افراد بالغ واجب است که با روشهاي مناسب در اين گونه مواقع از آنها حمايتهاي لازم را بعمل آورند. کودکان شايد در بعضي سنين نتوانند بين صحنههاي جنگ و بازيهاي کامپيوتري خود تفاوتي مشاهده کنند، اما نگراني و اندوه والدين و بزرگسالان آنها را متوجه ميکند که اين مورد، با موارد بازسازي شده کامپيوتري و سينمايي فرق دارد و در آنها ترسي ايجاد ميکند که اگر براي گفتگو و شرح دلايل آن وقت صرف نشود، همواره در دل آنها باقي خواهد ماند و به نسلهاي بعدي منتقل خواهد شد. ما به عنوان والدين آنها وظيفه داريم که خبرها و وقايع را - هر چند ناگوار- با کودکانمان در ميان گذاشته و درباره آنها صحبت کنيم. ما مسئول اين هستيم که هنگام بروز يک فاجعه ملييا جهاني، که زندگي هر يک از ما را تحت الشعاع قرار ميدهد، با کودکانمان همراه باشيم و در عين توضيح دادن آنچه واقع شده است، با هر روش ممکن به آنها اطمينان دهيم که در امان هستند و از آنها مراقبت خواهد شد.
? چند پيشنهاد مفيد
1. بسيار مهم است که والدين تمام سوالاتي که به ذهن کودکانشان خطور ميکند جدي بگيرند و با احترام و حوصله پاسخي مناسب با سن و درجه آگاهي آنها بدهند. يک کودک شش ساله احتمالا معني کلمه کشمکش جهاني را نفهمد، اما به خوبي معناي اينکه کسي به زور چيزي را که متعلق به ديگري است، بگيرد، را ميفهمد. او ميفهمد که در اين حالت دوستان آن شخص به کمک او ميآيند تا آنچه متعلق به او بوده را پس بگيرند و شخص بدکار را تنبيه کنند. با فرزندان خود به راحتي صحبت کنيد و آنها را تشويق کنيد که نگرانيها و ترسهاي خود را بر زبان بياورند. شما بايد بدون کوچک شمردن مشکل، به آنها دلگرمي بدهيد.
2. کودکان خردسال قبل از هر چيز نگران سلامت خود هستند و ترس، از اولين احساساتي است که شخص مياموزد. آنها همچنين نسبت به نگرانيها و احساسات والدين خود نيز حساسيت نشان ميدهند، حتا نوزادان نيز مشکل را حس کرده و به آن عکس العمل نشان ميدهند. زمانهايي هست که والدين بايد احساسات خود را پنهان کنند و تمام توجه خود را به فرزندانشان- که ممکن است مدام در وحشت و نگراني باشند- معطوف نمايند. بايد به آنها اطمينان داده شود که هر اتفاقي بيافتد، از آنها مراقبت خواهد شد. حملههاي ناگهاني و بلاياي طبيعي همواره سراسيمه کننده هستند و در عين اينکه جلوگيرييا پيش بيني آنها غير ممکن است، والدين بايد راههايي بيابند تا چنين وقايعي را از قبل توضيح دهند و با توجه به وضعيت اقليمي، سياسي و اجتماعي محل زندگي خود، کودکان را با چنين احتمالاتي آشنا کنند و به آنها بياموزند که در صورت بروز چنين وقايعي چه بايد بکنند.
3. اکثر ما زندگي بر طبق يک برنامه روزانه عادي و مشخص دوست داريم.کودکان نيز همينطورند. در مواقع بروز يک مشکل، تا جايي که ممکن است به يک سري برنامه و فعاليتهاي عادي بپردازيد. شايد والدين موردي براي شادي پيدا نکنند، اما داشتن حس شوخ طبعي ميتواند مسير را برايبازگرداندن کودکان به وضعيت عادي، هموار کند.
4. سعي کنيد هنگام حضور کودکان –حتي خردسالان بسيار کم سن- تماشاي اخبار تلويزيوني را محدود کنيد و اخبار بسيار ناگوار و همراه با انفجار و خونريزي را هنگامي بشنويد و ببينيد که آنها حضور نداشته باشند. هنگام دور هم بودن يک کانال خانوادگي را باز کنيد و پس از خوابيدن کودکان اخبار را ببينيد.
5. کودکان بزرگتر هم به دلگرمي نياز دارند. آنها ممکن است سوالات دقيقتري درباره مرگ و از بين رفتن زندگي انسانهايي که در تلويزيون ديده اند داشته باشند. ممکن است آنها نگران دوستان و اقوامي که در نواحي خطرناک زندگي ميکننديا کساني که دور هستند، باشند. خانواده کارکنان بخش اورژانس مانند آتش نشانها، اورژانس پزشکي و نيروهاي انتظامي، در زمان بروز وقايع ناگوار در شرايط سختتري به سر ميبرند زيرا ميدانند که آمار کشته شدگان در اين حرفهها بيشتر است. براي نوجوانان بسيار مشکل است که در شرايط بحراني شاهد سرکار رفتن اين اقواميا والدين باشند. نوجوانان نيز به آرامشي که از انجام دادن کارهاي روزمره ايجاد ميشود نيازمندند، پس سعي کنيد آنها را به تمرکز بر انجام تکاليف خانه و مدرسه تشويق کنيد و نگذاريد زندگيشان از روال عادي خارج شود.
6. هنگام بروز جنگ، نوجوانان بزرگتر، نگرانيهاي خاص خودشان را دارند. آنها نگران ميشوند که آيا خودشان، والدينشانيا دوستانشان به جنگ خواهند رفت؟ چه کسي به جنگ ميرود و چه کسي باز نخواهد گشت؟ اينها سوالاتي مشکل هستند که بايد با تعقل و خونسردي به آنها پاسخ داده شود. والدين بخصوص بايد توجه کنند که نبايد از دشمن يک هيولا بسازند.پيش داوري و خشمي که بر اثر يک جمله نا آگاهانه به وجود بيايد، از دشمن بسيار خطرناکتر است.
7. از کودکان خود غافل نشويد و نشانههاي عصبيت و نگراني را در آنها نديده نگذاريد. جويدن ناخن، مکيدن انگشت، تاب خوردن با جلو و عقب، بازگشت به ترسهاي قديمي(تاريکي، تنها خوابيدن، صداهاي ناشناس) يا بازگشت به عاداتي چون شب ادراري را جدي بگيريد. بعضي از اين رفتارها ميتواند موجب تحريک بيشتر اعصاب فرسوده هر دو طرف شوند و به مقدار زيادي حوصله و بردباري نياز دارند. مراقب کابوسها و تغيرات خورد و خوراک آنها باشيد. در خانواده هايي که به تازگي شاهد يک مشکل داخلي بودهاند (طلاق، بيماري و مانند آن)، کودکان به توجه و تسلي بيشتر نياز دارند. کودکان از رفتارها و منش والدين خود الگو برداري ميکنند. هرچه آنها به نظر خونسردتر برسند، کودکان نسبت به بهبود وضعيت بيشتر اطمينان ميابند و آسودهتر ميشوند. آنها به شکل خارقالعادهاي برگشتپذير هستند و ميتوانند از شرايطي که به نظر خرد کننده ميآمده، به حالت عادي بازگردند. اما اگر مشکلي دوام پيدا کرد، والدين بايد مراقب نشانههاي هشدار دهنده باشند و در صورت لزوم براي تمام خانواده از يک متخصص کمک بگيرند.
اما هرگز فراموش نکنيد که هر چند درآغوش گرفتن و ابراز محبت به اعضاي خانواده، به خصوص کودکان، از بهترين داروهاي دلگرم کننده هستند و والدين بايد در ابراز محبت بسيار بخشنده باشند.
منبع:yourfamilyshealth.comسايت فريا ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت : omidayandh