اصولاً ما ميخواهيم که کودکان ما خودشان دوست انتخاب کنند. ما معتقد به آزادي هستيم و با اجبار مخالفيم، و همچنين ميدانيم که معاشرت آزاد يکي از حقوق اساسي و اصلي در دموکراسي است. با اين حال، بيشتر مواقع، کودک «دوستاني» را به خانه ميآورد که ما آنان را ناسازگار و سرکش مييابيم. ما شايد از بچههاي بيهودهگر و پرخاشگر منزجر باشيم و يا نيني کوچولوهايي را که آب دماغشان سرازير است نتوانيم تحمل کنيم، اما تا زماني که رفتار آنان ما را واقعاً آزار نميدهد، بهترين کار اين است که قبل از مداخله درگزينشهاي کودک، مطالعه کنيم و ببينيم که کودک چه سليقههايي دارد و چه چيزي او را به خود جذب ميکند.
با چه معياري ميتوانيم نحوه ي انتخاب دوست را در کودک خود ارزيابي کنيم؟ دوستها بايد تأثير سودمند و صحيحي بر يکديگر بگذارند. کودک به فرصتهايي نياز دارد تا با شخصيتهايي که متفاوت با شخصيت خود او هستند و مکمل شخصيتش بشمار ميآيند، معاشرت کند.
کودکي که گوشهگير است و اجتماعي نيست، بايد با دوستاني معاشرت کند که اجتماعي باشند؛ کودکي که از او مراقبت اضافي بعمل آمده و وابسته است، به معاشرت و همراهي دوستان مستقل نياز دارد؛ کودکي که ميترسد بايد با دوستان شجاعتر معاشرت کند؛ کودکي که رفتار بچگانهاي دارد ميتواند از دوستي با يک همبازي بالغتر بهرهمند شود؛ کودکي که خيلي خيالاتي است، بايد از کودکان واقعبينتر تأثير پذيرد. کودکي را که مهاجم و پرخاشگر است بايد با همبازيهاي قوي اما نه جنگجو روبرو کرد.
هدف ما اين است که با برقراري ارتباط بين کودک و دوستاني با شخصيتهاي متفاوت نسبت به شخصيت او، روابط صحيح را در او تقويت کنيم و باعث شويم که وي بتواند رفتار خود را با معيارهاي موجود تطبيق دهد.
? پايه ي برخي از روابط را بايد سست کرد.
کودکاني که رفتار بچگانه دارند، فقط از نارسي وعدم بلوغ يکديگر تغذيه ميکنند. کودکاني که جنگجو هستند فقط رفتار تجاوزگرانه ي يکديگر را تقويت ميکنند. بسياري از کودکان گوشهگير در بده و بستانهاي اجتماعي شرکت نميجويند. کودکان بزهکار شايد فقط گرايشها و تمايلات ضد اجتماعي و بزهکارانه ي يکديگر را تقويت کنند.
بايستي خصوصاً توجه داشت تا کودکاني که رفتار تبهکارانه و ناخوشايند دارند براي کودکانتان «دوستان» با نفوذ و برتري نشوند. اين کودکان ممکن است به دليل «تجربه» وسيعترشان، در مدرسه يا در محله نقش يک قهرمان را بازي کنند و به صورت الگوهاي نامطلوب براي کودکان ديگر در آيند.
وقتي مسئوليت انتخاب دوست را به کودک واگذار ميکنيم و همزمان با آن، مسئوليت نظارت بر صحيح بودن آن انتخاب را بر عهده ميگيريم، به سيستمي پيچيده از روشهاي کنترل و نظارت نياز پيدا ميکنيم.
? جملاتي که روح استقلال و آزادي به کودک ميبخشند
يک پدر و يا مادر خوب، همچون يک معلم خوب، کسي است که به طور روزافزوني به کودک توجه ميکند و خود را وقف کودک ميسازد. اين نوع از والدين رضايت خاطر خود را در روابطي ميبينند که سبب ميشود کودکان دست به انتخاب بزنند و از نيرو و توان خودشان استفاده بکنند. ما ميتوانيم در گفتگوهاي خود با کودکان، با آگاهي کامل جملاتي را بکار ببريم که نشان دهند ما به توانايي آنان در اتخاذ عاقلانه تصميماتشان اعتقاد داريم. بنابراين، هنگامي که پاسخ ذهني ما به درخواست کودک «آري» است، ميتوانيم اين مفهوم را با جملاتي نشان دهيم که براي پرورش حس استقلال کودک طرح شدهاند. در زير، چند نمونه براي پاسخ مثبت دادن آورده شده است:
ـ «اگر دلت ميخواهد.»
ـ «اگر واقعاً همان چيزي است که دوست داري.» ـ «تو خودت درباره آن تصميم بگير.» ـ «بستگي به خودت دارد.» ـ «انتخابش کاملاً با توست.» ـ «هر چه که تصميم بگيري من هم قبول دارم.» پاسخ صرفاً «آري» ما شايد مايه دلخوشي کودک بشود، اما جملات ديگر باعث ميشوند که کودک از اينکه خودش تصميم ميگيرد رضايت خاطر يابد و از اعتقاد و ايماني که ما به او داريم، لذت ببرد.
منبع:برگرفته از کتاب راه حل هاي جديد براي مسائل قديمي ارسال توسط كاربر محترم :omidayandh