جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
مهر مطهّر
-(1 Body) 
مهر مطهّر
Visitor 925
Category: دنياي فن آوري
(استاد مطهري به روايت همسر)
اشاره:
خوشبختانه در سال‌هاي بعد از پيروزي انقلاب، به دليل حضور عيني و عملي بسياري از عالمان متعهد و مصلحان ديني در عرصه‌هاي مختلف اجتماع و طرح و تبيين نقطه‌نظرات آنان در جامعه و نيز چگونگي رفتار آنان با بانوان به ويژه همسر و دخترانشان، بسياري از ابهامات و شبهاتي که در خصوص حقوق، وظايف و تکاليف زنان در جامعه وجود داشت، پاسخي روشن داده شد؛ که مي‌بايست اين آموزه‌ها در تمامي شئون زندگي فردي و اجتماعي ما به کار گرفته شود. سيره عملي علما و بزرگان با همسرانشان، علاوه بر آن‌که الگويي براي همگان است، ارج نهادن اسلام به زنان را نيز به وضوح نشان مي‌دهد. در اين مجال به گوشه‌اي از منش استاد علامه شهيد مرتضي مطهري(رحمة الله عليه) در برخورد با همسر، از زبان ايشان مي‌پردازيم؛ باشد که الگويي براي همه مهدي ياوران باشد.
همسر شهيد آيت‌الله مطهري(رحمة الله عليه) مي‌گويد: «در مدت 26 سالي که با ايشان زندگي کردم، هميشه با يک حالت تواضع و آرامش و با صداي متين و چهره خندان با من رفتار مي‌کردند. به طوري که من با ارادت و عشق خاصي کار مي‌کردم و علاقه شديد ايشان به من و محبت‌هايي که مي‌کردند، مرا در انجام کارهاي منزل، رغبت و شوق عجيبي مي‌بخشيد. با آن که بسيار کم سن و سال بودم که به منزل ايشان آمدم؛ ولي با آن کمي سن، هيچ وقت يادم نمي‌آيد که از ايشان ناراحتي و رنجي ديده باشم. بسيار مهربان و باگذشت بودند و به آسايش و راحتي من و بچه‌ها اهميت مي‌دادند. آنقدر با من صميمي و نزديک بودند که رنج و ناراحتي مرا نمي‌توانستند تحمل کنند. يادم هست يک بار براي ديدن دخترم به اصفهان رفته بودم و بعد از چند روز با يکي از دوستانم به تهران برگشتم. نزديکي‌هاي سحر بود که به خانه رسيدم. وقتي وارد خانه شدم، ديدم همه بچه‌ها خواب هستند، ولي آقا بيدار است. چاي حاضر کرده بودند، ميوه و شيريني چيده بودند و منتظر من بودند. دوستم از ديدن اين منظره بسيار تعجب کرد و گفت: همه روحانيون اين قدر خوب هستند؟! بعد از سلام و عليک، وقتي آقا ديدند بچه‌ها هنوز خوابند، با تأثر به من گفتند: «مي‌ترسم يک وقت من نباشم و شما از سفر بياييد و کسي نباشد که به استقبالتان بيايد».
يک وقت هم من و ايشان به سفر کربلا رفته بوديم. وقتي به خانه برگشتم، دو سه تا از بچه‌ها خواب بودند. ايشان ناراحت شدند و با بچه‌ها دعوا کردند که چرا وقتي مادرتان از سفر کربلا برگشته، همه شما به استقبالش نيامده‌ايد؟! بسيار مهربان بودند. بعد از چندين سال زندگي، همان مهر و محبت روزهاي اول ازدواج بين ما برقرار بود. روزهاي پنجشنبه و جمعه، وقتي ايشان به قم مي‌رفتند، من لباس‌هايشان را مي‌شستم. اتاقشان را منظم مي‌کردم و منتظر مي‌ماندم تا برگردند. خلاصه هرچه از صفا و محبت و تقواي ايشان بگويم، کم گفته‌ام. ايشان از تمام مسائل خانه خبر داشتند و در بيشتر کارها به من و بچه‌ها کمک مي‌کردند. ايشان بزرگترين حامي و هادي من و بچه‌ها بودند. بيشتر صبح‌ها چاي درست مي‌کردند. در تمام طول زندگي به ياد ندارم که به من گفته باشند يک ليوان آب به ايشان بدهم. از ظلم به زن‌ها بسيار ناراحت و منقلب مي‌شدند. هميشه مي‌گفتند: «زن نبايد استثمار شود».
رفتار محترمانه و صميمانه‌اي بين من و ايشان بود. ايشان به خانم‌ها خيلي احترام مي‌گذاشتند. يک بار که براي معالجه مرحوم علامه طباطبائي(قدس سره) با ايشان به خارج از کشور رفته بوديم، عده‌اي از دخترها و خانم‌هاي دانشگاهي پيش ما آمدند و به آقا گفتند: «علماي اسلام به زن‌هايشان چندان احترام نمي‌گذارند و اسم آنها را هميشه با نام‌هاي بد صدا مي‌کنند و آنها را در هيچ کاري شرکت نمي‌دهند». آقا جواب دادند: «خير، اين‌طورها نيست»؛ و خيلي از حقوق زن در اسلام صحبت کردند؛ از جمله گفتند: «اسلام، حق بسيار زيادي براي خانم‌ها قائل شده که حتي مي‌گويد، مرد وظيفه ندارد به زن خود بگويد به بچه شير بدهد چه برسد به کارهاي ديگر».
يادم هست وقتي ايشان کتاب «نظام حقوق زن» را مي‌نوشتند، گاهي راجع به اين موضوعات با من صحبت مي‌کردند. ايشان از رنج و ظلم به يک زن خيلي ناراحت مي‌شدند و آن را ننگي براي مردان مي‌شمردند. البته نظر ايشان را درباره زن مسلمان مي‌توانيد از لابه‌لاي کتاب‌هايي که نوشته‌اند پيدا کنيد.
من خودم پيش ايشان، قرآن و عربي را ياد گرفته‌ام. بچه‌ها هم عربي و درس‌هاي ديگر را از ايشان ياد گرفته‌اند. چند سالي بود که من عربي را فراموش کرده بودم. همين اواخر، ايشان يک کلاس در منزل براي ما گذاشته بودند تا من و دخترها و پسرها و يکي از دامادها جامع‌المقدمات [اولين کتاب درسي در حوزه‌هاي علميه] بخوانيم.
ايشان آن قدر مهربان بودند که اندازه‌اش را خدا مي‌داند. عاطفه و مهر عجيبي بين ما بود. در بين حرف‌هايشان از عرفا و مقرّبان درگاه خداوند و اولياي خدا حرف مي‌زدند و بدون اين که مستقيماً با من حرف بزنند، به صورت مثال‌هاي ساده و پرمعنا مرا به تقوا و فضيلت دعوت مي‌کردند. 1

پي‌نوشت‌ها:
 

1. گفتگو با همسر شهيد مطهري به نقل از سرگذشت‌هاي ويژه، ج2، ص111-108، با اندکي تلخيص.
 

منبع: نشريه امان ،شماره 29 ،فروردين و ارديبهشت 1390
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image