نشريات و سايت هاي اينترنتي آن ور آب هر ازگاهي نظر سنجي هاي همگاني و گسترده اي انجام مي دهند و از بين نظرات مخاطبانشان،«ترين هاي» هر رشته را انتخاب مي کنند.چند روز پيش مجله « توتال فيلم» خشن ترين شخصيت هاي سينما را که به راحتي آب خوردن آدم مي کشتند،معرفي کرد.نکته جالب اينجاست که در فهرستي که «اينترتيمنت ويکلي» ازخشن ترين سکانس هاي فيلم ها انتخاب کرده، با اسامي اعلام شده اين فهرست انتخاب هاي مشترکي به چشم مي خورد و اين نشان مي دهد خيلي ها در اينکه کدام شخصيت ها خشن ترين هاي سينما هستند با هم اتفاق نظر، دارند. بيشتر اين شخصيت ها در فيلم هايشان بي پروا دست به کشتار مي زنند، به شيوه بي رحمانه اي کلک اطرافيانشان را مي کنند و با خونسردي به کارشان ادامه مي دهند. آنها در سري هاي دنباله هاي ترسناک ترين و خشن ترين فيلم ها بازي کرده اند و با اين کار شخصيتشان را به عنوان سلاخ هاي بي رحم دنياي سينما تثبيت کرده اند.
سکوت بره ها( The Silence of the Lambs1999)
«يک نفر سعي کرد من رو آزمايش کنه. جگرش رو با کمي لوبيا و يک نوشيدني ايتاليايي اعلا نوش جان کردم!» فيلم « سکوت بره ها» سال 1999 براي اولين بار از دکتر لکتر رواني رونمايي کرد؛روان شناسي با چهره اي آرام که در کارش مهارت خاصي داشت و همين مهارت باعث مي شد به راحتي آب خوردن ديگران را تحت تأثير خودش قرار دهد و آنها را وادار کند تا براي زنده ماندن دست به کارهاي خطرناک و غيرقابل تصوري بزنند. اما جداي از اينها، يک واقعيت تلخ درباره دکتر لکتر وجود دارد؛ او آدمخوار است؛ يک آدمخوار خونسرد که براي کشتن قربانيانش از تابلويي که اثر فرانسيس بيکن بود،الهام مي گرفت و آنها را از سقف آويزان مي کرد.
گاهي بازي در يک نقش باعث مي شود بازيگر با همان کاراکتر ماندگاري اش را رقم بزند،مثل هاپکينز که قبل از بازي در اين نقش ها، يک دنيا نقش مهم و رنگارنگ بازي کرده بود اما با بازي فيلم هاي سکوت بره ها،هانيبال( به کارگرداني ريدلي اسکات) و اژدهاي سرخ ( به کارگرداني بريت راتنر)که به شخصيت دکتر لکتر مربوط مي شد، جايزه اسکار را نصيب خودش کرد و به يک کاراکتر خاص و ماندگار در دنياي سينما تبديل شد.
اين بازيگر هميشه لحن و رفتار مؤدبانه اي دارد اما به واسطه چهره اي که شباهت زيادي به مجرم ها دارد، توانسته شخصيت هانيبال آدمخوار و بي رحم را به بي نظيرترين شکل به تصوير بکشد؛شايد به همين خاطر است که او را « سر آنتوني هاپکينز »صدا مي زنند. او در يکي از مصاحبه هايش درباره هانيبال مي گويد:«به نظرم آدم جالبي است که مي توني باهاش ناهاربخوري البته به شرطي که ناهارش نباشي!»
پيشينه آدمخوار شدن دکتر لکتر به سال ها قبل بر مي گردد؛ زماني که در جنگ جهاني دوم سربازها به خانه آنها که پدر و مادرش کشته شده بودند،حمله کردند. مدتي گذشت و گرسنگي آن قدر به سربازان فشار آورد که خواهر کوچک لکتر را کشتند و خوردند! از همان لحظه هانيبال که چند سالي از خواهرش بزرگ تر بوده، تصميم گرفت که انتقامش را بگيرد و به بدترين شکل ممکن هم انتقام گرفت. او آن قدر به اين کينه قديمي پايبند ماند و در کارش پيش رفت که حتي همسرش را هم خورد.
کارگردان: جاناتان دمي/ نويسنده: توماس هريس/ بازيگران: جودي فاستر،آنتوني هاپکينز،جوليان مور و ...
هالووين( Halloween)
« قاتلي با نقاب» بهترين اسمي است که مي شود براي قهرمان قاتل سري فيلم هاي هالووين انتخاب کرد. هالووين يکي از بهترين فيلم هاي ترسناک سينماست؛ اثري که بعد از ديدن آن تماشاچي ها،دنياي بي رحم قتل و جنايت را کاملاً احساس خواهند کرد.مايکل مايرز قاتلي است که در سري فيلم هاي هالووين که اولين نسخه اش 1987( به کارگرداني جان کارپنتر)ساخته شد، هنرنمايي کرده است. مايرز با هر روشي که دلش مي خواست آدم مي کشت، از خفه کردن در وان آب جوش گرفته تا تکه تکه کردن آدم ها با ماشين هاي چمن زني.
سال ها بعد از اينکه کارگردان بزرگي مثل کارپنتر فيلم « هالووين» را ساخت، خيلي ها دست به ساخت نسخه هاي جديد آن زدند که دراين بين اسم« راب زامبي» بيشتر به چشم مي آيد.
مردي که به خاطر زامبي بازي هايش معروف شده.هالووين درباره زامبي ها نيست اما با خون و خونريزي هايي که باب و بقيه کارگردان ها به نسخه اصلي اضافه کرده اند، ترسي به همان اندازه را به مخاطب خودش القا مي کند.
مايکل شخصيت اصلي تمام داستان هاي هالووين است؛ کسي که هر سال در جشن هالووين با ماسکي که از پوست قربانيانش ساخته،دست به قتل مي زند.مجموعه هالووين پر از لحظه هاي هراس آميزاست،مايکل گاهي به کشتن قربانيانش راضي نمي شود.او بدن هاي مثله شده آنها را در خميرهاي چسبناکي قرار مي دهد و از آنها نگهداري مي کند.
قاتل هاي سينما هرکدام روش خاص خودشان را دارند. مايکل مايرز هم از يک روش خاص استفاده مي کند. او زماني که هنوز مدرسه نمي رفت براي اولين بار دست به جنايت زد و خواهرش را کشت. او ماسک خاصي به صورتش زد و خواهرش را تکه تکه کرد. يکي از خصوصيات مايکل قاتل اين است که ديالوگي نمي گويد و فقط مثل سايه دنبال قربانيانش مي گردد.او به قول دکتر معالجش« لوميس» خود شيطان است و به دام انداختن او به اين راحتي ها امکان پذير نيست.
کارگردان ها: جان کارپنتر، راب زامبي، ريک راستتال، دوايت اچ ليتل/ بازيگران: اسکات تيلور کامپتن، جرج پي ويلبور، توني موران تايلر مين،دانيله هريس،کريستوفر لارنس، جفري دنيل فيليپس و ...
جمعه سيزدهم( the 13th friday)
« شايد فقط يک بار اين فيلم را ببينيد اما همان يک بار بس است.»اين شعار فيلم «جمعه سيزدهم» است و از همان اول تکليفتان را با تصاويري که قرار است جلوي چشمتان نقش ببندد روشن مي کند.
هدف قاتلي که در اين فيلم دست به قتل هاي زنجيره اي مي زند چند جوان هستند که در يک اردوگاه تابستاني مشغول تفريحند. شوک اول زماني به شما وارد مي شود که متوجه مي شويد با يک خانواده خشن و جاني طرف هستيد؛جناب جيسون و مادرش خانم ورهيز.در سري اول مادر نقشه هاي قتل را مي کشد و اجرا مي کند و در سري دوم پسرش.
از روي شخصيت جيسون ده ها نوع فيلم و تله فيلم ساخته شده است اما نسخه هاي مربوط به سال 1980-1981 دراين نظرسنجي مورد ارزيابي قرار گرفتند.در قسمت اول خانم ورهيز که فکر مي کند پسرش در درياچه غرق شده است، هرکسي را که به آنجا مي آيد به قتل مي رساند. در قسمت بعدي متوجه مي شويم جيسون زنده است و مثل مادرش دست به جنايت هاي فجيع مي زند.
در اين فيلم صحنه هاي خشن بيداد مي کند. جيسون هم يک جورهايي شبيه شخصيت اصلي فيلم هالووين است.او هميشه يک جوراب تيره و کثيف روي صورتش مي کشد و بعد کلاه هاکي را روي آن مي گذارد. او هم حرف نمي زند و خيلي بي سر و صدا قربانيانش را شکار مي کند.
کارگردان ها:شان کانينگام، استيو مينر/ بازيگران: امي استل، جان فوريه، کريستين باکر، وارينگتون جيلت، ريچارد بروکر، سي جي گراهام، کين هودر و ...
کابوس در خيابان الم( A Nightmare on Elm street)
بيش از ده فيلم درباره « کابوس خيابان الم» ساخته شده است اما خشن ترين شخصيت اين فيلم را بايد در نسخه اول جست و جو کنيم؛يعني زماني که کمپاني برادران وارنر به کارگرداني ويس کراون«کابوس در خيابان الم» را روانه پرده نقره اي کرد و سال ها بعد دنباله هايش ساخته شد.
هر چقدر قاتل هاي قبلي در بيداري و هوشياري کامل قربانيانشان را به قتل مي رساندند و لذت مي بردند، فردي کروگر در خواب و رؤيا حساب قربانيانش را مي رسيد و آنها را به کام مرگ مي کشاند. کارگردان اين فيلم سينمايي يکي از کساني است که در دهه 70 و 80 با فيلم هايي که ساخت، يک تکان اساسي به فضاي وحشت سينماها داد.
ايده داستان«کابوس در خيابان الم» از ماجراي واقعي يک گروه پناهنده کامبوجي گرفته شده که از ترس گروهي خشن به رهبري پل پوت به آمريکا آمده بودند. آنها کابوس هايي مي ديدند که درخواب موجب مرگشان مي شد. در فيلم اصلي « فردي» يک قاتل خطرناک است که به راحتي خواب جوانان و نوجوانان را به کابوس هايي کشنده تبديل مي کند. او اول با صداي زمخت و ترسناکش آنها را مي ترساند، بعد در عرض چند دقيقه قرباني بيچاره را با چنگال هاي تيز و بلندش به قتل مي رساند.
هفت( seven)
فيلم « هفت» اثر بي نظير ديويد فينچر يکي ديگر از شخصيت هاي انتخابي «توتال فيلم» را در خودش دارد. قاتل اين فيلم هم يک قاتل بي رحم زنجيره اي و فوق العاده باهوش است. او براي قتل هايي که انجام مي دهد دلايل قانع کننده اي دارد؛ دلايلي که خيلي ها بعد از شنيدن آن به آقاي قاتل براي اين کشت و کشتار حق مي دهند. هرکدام از قربانيان جان دووي قاتل مرتکب يکي از گناهان بزرگ شده اند.
جان دوو با بازي کوين اسپيسي توانسته خيلي از تماشاچيان حرفه اي سينما را براي ديدن اين اثر ترغيب کند. او خيلي سرد و بي روح لبخند مي زند و ديالوگ مي گويد،انگار نه انگار که مشغول کشتن يک انسان است. جان در خانواده اي ثروتمند، اصيل و تحصيل کرده رشد کرده است و همه جا اعلام مي کند وظيفه اوست که اين قتل ها را انجام دهد.
اره( saw)
« اره» يکي از معروف ترين فيلم هايي است که اهالي ژانر وحشت و حتي آنهايي که علاقه اي به اين ژانر ندارند با اسم آن آشنايي دارند. اره از سال 2004 هر سال در شب هالووين با يک نسخه هوادارانش را غافلگير مي کند. با تمام اين تفاسير، اين فيلم چيز تازه اي ندارد که مخاطب را هيجان زده کند، فقط در هر نسخه به قساوت شخصيت اصلي آن يعني «جيگسا» اضافه مي شود.اره ماجراي يک آدم رواني است که دوست دارد با ديگران بازي کند و هرکس که از بازي هاي سخت و پيچيده او سربلند بيرون نيايد سزاوار مرگ مي شود.
جان کرامر با لقب جيگسا شخصيت تخيلي اي است که در سري فيلم هاي اره حضور دارد. او هم مثل قاتلي که در فيلم هفت برايتان توضيح داديم معتقد است بعضي از انسان ها لياقت زنده ماندن ندارند و بايد براي ادامه زندگيشان تلاش کنند، آن هم چه تلاش هولناکي.در يکي از تله ها آنها بايد براي باز کردن قفلي که به دست و پايشان بسته شده دستشان را در ظرف اسيد فرو کنند و اين نهايت عذاب براي يک انسان است. جيگسا با صورتي سفيد و گونه هايي قرمز در نوارهاي ويدئويي ظاهر مي شود و با لبخند بي روحي که دارد قربانيانش را به مبارزه دعوت مي کند.
کارگردان ها: کوين گروتر، دارن لين بوسمن، جيمز ون، ديويد هاکل/ بازيگران: توبين بل، کاستاس مندليور، شاوني اسميت، بتسي راشل و ...
بازي بچه ها( Child`s Play)
اين فيلم که بيشتر به « عروسک شيطاني» معروف است، درباره روح يک قاتل سريالي بي رحم است که در کالبد يک عروسک دميده شده.آن عروسک هم جان کساني را که با او سر و کار دارند به روش هاي حيرت آوري مي گيرد؛مثلاً آنها را از پنجره ساختمان به بيرون پرت مي کند. روح جنايتکار چارلز لي ري که دوستانش او را « چاکي» صدا مي زنند به کمک يک زن جادوگر سياه پوست به بدن يک عروسک منتقل مي شود. عروسک خبيث داستان،به محض اينکه به خانه اي مي رسد براي خودش دور مي زند،جلوي تلويزيون مي نشيند، اخبار نگاه مي کند و درآخر هم جان صاحبخانه را مي گيرد. « بازي بچه ها» جزو به يادماندني ترين فيلم هاي ترسناکي است که تا به حال ساخته شده و به خاطر استقبال زياد مخاطبان، ساخت دنباله هاي اين فيلم تا سال 2004 ادامه داشت.
کارگردان: تام هلند/ بازيگران: کاترين هيکس، کريس ساراندون، برات دوريف و ...
فيلم هاي ضد مرگ، جيغ، رواني، سايه، کندي من، مي دانم تابستان گذشته چه کرديد و رواني آمريکايي هم از ديگر فيلم هايي هستند که در اين فهرست قرار دارند.
منبع: نشريه همشهري سرنخ، شماره 54.