|
دوست داشتن زن در اسلام
-(3 Body)
|
دوست داشتن زن در اسلام
Visitor
1021
Category:
دنياي فن آوري
يکي از نظريات تحقير آميزي که نسبت به زن وجود داشته است، مربوط است به رياضت جنسي و تقدس تجرد و عزوبت، چنانکه ميدانيم در برخي آيين ها رابطه جنسي ذاتا پليد است، بعقيده پيروان آن آئين ها تنها کساني به مقامات معنوي نائل ميگردند که همه عمر مجرد زيست کرده باشند. يکي از پيشوايان معروف مذهبي جهان ميگويد: " با تيشه بکارت درخت ازدواج را از بن بر کنيد. " همان پيشوايان ازدواج را فقط از جنبه دفع افسد به فاسد اجازه ميدهند يعني مدعي هستند که چون غالب افراد قادر نيستند با تجرد صبر کنند و اختيار از کف شان ربوده ميشود و گرفتار فحشا ميشوند و با زنان متعددي تماس پيدا ميکنند، پس بهتر است ازدواج کنند تا با بيش از يک زن در تماس نباشند، ريشه افکار رياضت طلبي و طرفداري از تجرد و عزوبت بدبيني به جنس زن است، محبت زن را جزء مفاسد بزرگ اخلاقي بحساب مياورند. اسلام با اين خرافه سخت نبرد کرد، ازدواج را مقدس و تجرد را پليد شمرد. اسلام دوست داشتن زن را جزء اخلاق انبيا معرفي کرد و گفت: «من اخلاق الانبياء حب النساء» (وسائل جلد 3 صفحه 3). پيغمبر اکرم مي فرمود من به سه چيز علاقه دارم، بوي خوش، زن، نماز. برتراندراسل ميگويد: در همه آئينها نوعي بدبيني به علاقه جنسي يافت ميشود مگر در اسلام، اسلام از نظر مصالح اجتماعي حدود و مقرراتي براي اين علاقه وضع کرده اما هرگز آنرا پليد نشمرده است. از نظر اسلام، علاقه جنسي نه تنها با معنويت و روحانيت منافات ندارد، بلکه جزء خوي و خلق انبياء است. پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم و ائمه معصومين عليهم السلام طبق آثار و روايات فراوان که رسيده است، محبت و علاقه خود را به زن در کمال صراحت اظهار مي کرده اند و بر عکس روش کساني را که ميل به رهبانيت پيدا مي کردند سخت تقبيح مي نمودند. يکي از اصحاب رسول اکرم ( ص ) به نام عثمان بن مظعون کار عبادت را به جائي رسانيد که همه روزها روزه مي گرفت و همه شب تا صبح به نماز مي پرداخت، همسر وي جريان را باطلاع رسول اکرم ( ص ) رسانيد، رسول اکرم (ص ) در حالي که آثار خشم از چهره اش هويدا بود از جا حرکت کرد و پيش عثمان بن مظعون رفت و به او فرمود: اي " عثمان " بدان که خدا مرا براي رهبانيت نفرستاده است، شريعت من شريعت فطري آساني است، من شخصا نماز مي خوانم و روزه مي گيرم و با همسر خودم نيز آميزش مي کنم، هر کس مي خواهد از دين من پيروي کند بايد سنت مرا بپذيرد. ازدواج و آميزش زن و مرد با يکديگر جزء سنتهاي من است. خديجه 15 سال از پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله بزرگتر بود. ( بعد از وفات خديجه ) هر وقت نام او را مي بردند پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله با عظمت از او ياد مي کرد و گاهي اشکش جاري مي شد که عايشه ناراحت مي شد. عايشه بر عکس، چون جوان بود به جواني خودش مي نازيد. يک دفعه هم گفت يک زن پير که ديگر اينقدر اهميت ندارد که اين قدر به او اهميت مي دهي؟ فرمود چه مي گويي تو؟ خديجه براي من چيز ديگري بود. در شب زفاف امام علي عليه السلام و حضرت زهرا سلام الله عليها طبق آنچه که معمول بوده و شايد هنوز هم در بعضي دهات معمول است وقتي عروس و داماد را داخل اتاق بردند زنها پشت در اتاق جمع شدند. پيغمبر صلي الله عليه و آله فرمود کسي حق ندارد اينجا جمع شود، دور شويد، همه بروند. بعد از مدتي پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله آمدند از آنجا بگذرند، ديدند اسماء بنت عميس از آن نزديکي نرفته است، فرمودند مگر من نگفتم که کسي اينجا نباشد، تو چرا نرفته اي؟ گفت يا رسول الله خديجه در وقت مردن وصيتي کرد ( چون حضرت زهرا کوچکترين دختر حضرت خديجه بود ) و به من گفت اسماء من مي ميرم و نگران دخترم فاطمه هستم. فکر مي کنم که اين دختر شب عروسي در پيش دارد و در شب عروسي دختر به مادر احتياج دارد، سخناني دارد که فقط با مادر طرح مي کند و من نيستم. به تو وصيت مي کنم که مراقب شب عروسي زهرا باش. اين زن مي گويد که وقتي اسم خديجه را بردم ديدم اشکهاي مبارک پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله جاري شد. فرمود پس تو بمان. گفت من اينجا هستم براي اينکه اگر زهرا کسي را صدا کند من جلو بروم، ممکن است حاجتي داشته باشد. اين پيغمبر است ولي در عين حال پيوند زناشويي اش تا اين مقدار محکم است چون " لله " و " في الله " است. امام حسين عليه السلام يکي از همسرهايشان "رباب" نام دارد و فقط او در کربلا بود. او مادر حضرت سکينه است. حضرت نسبت به اين زن بسيار اظهار وفاداري مي کردند و حتي (يک) رباعي از ايشان نقل شده: لعمرک انني لاحب دارا تکون بها السکينة و الرباب احبهما و ابذل جل مالي و ليس لعاتب عندي عتاب (في رحاب ائمة اهل البيت، ج3 / ص 166) يعني به جان دوست قسم که من آن خانه اي را که در آن رباب همسرم و سکينه دخترم باشد دوست مي دارم. من اين دو نفر را دوست دارم و دلم مي خواهد مال و ثروتم را خرج اينها کنم و کسي مانع و مزاحم من نشود. ببينيد اين اولياي حق روابطشان چگونه است! اين گونه زنها هستند که در مورد آنها (و همسرانشان) گفته مي شود: «ادخلوا الجنة انتم و ازواجکم تحبرون؛ شما و همسرانتان شادمانه داخل بهشت شويد» (زخرف/70). همچنين رفتار و سخنان پيامبر اکرم در مورد حضرت زهرا (ع) مويد اهميت اسلام به محبت در خصوص زنان مي باشد از جمله: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرموده است: فاطمه پاره تن من است. هر کس او را خشمگين کند مرا خشمگين نموده است (خصائص نسائي، ص 35 و کنز العمال ، ج 6، ص 220 ) و فرمود: هرآنچه او را اندوهگين کند، مرا هم اندوهگين مي کند. هرآنچه او را بيازارد... وخسته کند، مرا نيز آزرده مي سازد. هر چه او را شادمان کند، مرا هم شادمان، و هر چه او را افسرده سازد مرا نيز افسرده مي نمايد (فضائل الخمسة، ج 3، ص 5-15) و فرمود: اي فاطمه، خداوند به خاطر غضب تو، غضب مي کند و به خاطر رضاي تو خشنود مي شود (ذخائر العقبي، ص 39 و ميزان الاعتدال ذهبي،ج 2، ص 72. ). زماني نيز فرمود: اين فرشته آمده است تا به من بشارت دهد که فاطمه سرور زنان بهشت است (صحيح ترمذي، ج 2، ص 306.) و نيز فرمود: اي سلمان، هرکس فاطمه را دوست بدارد، در بهشت است و هر کس با فاطمه دشمني ورزد، در جهنم است. اي سلمان، دوست داشتن فاطمه، در يکصد جايگاه به کار مي آيد که راحت ترين آنها، لحظه مرگ، قبر، ميزان، محشر، صراط و محاسبه است. هر کس دخترم، از او راضي باشد من از او راضي هستم و هر کس من از او راضي باشم خدا از او راضي است و هر کس که فاطمه بر او غضب کند، خدا بر او غضب مي کند (فرائد السمطين، ج 2، ص 67). زهرا(س) در نظر پيامبر عظيم الشأن، ازجايگاهي بلند برخوردار بود و نمي توان براي منزلت و قرب فاطمه نزد رسول خدا(ص) حدي تعيين کرد. صحيح تر آن که بگوييم، زبان و قلم از قدرتي برخوردار نيست که بتواند از عهده اين کار برآيد. در يک سخن بايد گفت: در پهناورترين مکان قلب پدر خويش جاي داشته و در کشور وجود پيامبر اکرم(ص)، بهترين موقعيت از آن وي بوده است. پيامبر عظيم الشأن اسلام، هنگامي که آهنگ سفر داشت با فاطمه عليها سلام بعد از همه وداع مي کرد و هنگام مراجعت با او قبل از همه ملاقات مي کرد( مستدرک الصحيحين، ج 1، ص 498). عايشه روايت مي کند: هنگامي که فاطمه عليها سلام داخل مي شد، پدرش برمي خاست او را مي بوسيد و درجاي خود مي نشاند. همچنين او مي گويد: روزي پيامبر گلوي فاطمه را بوسيد، عرض کردم: اي رسول خدا، کاري کرديد که پيشتر انجام نمي داديد! حضرت فرمود: اي عايشه، وقتي مشتاق بهشت مي شوم گلوي فاطمه را مي بوسم( صحيح ترمذي، ج 2، ص 319). منبع: http://www.tahoor.com/
|
|
|