جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
«جايگاه مردمي شهيد دستغيب» در گفت و شنود شاهد ياران با خليل (عطاءالله) جوانمردي
-(4 Body) 
«جايگاه مردمي شهيد دستغيب» در گفت و شنود شاهد ياران با خليل (عطاءالله) جوانمردي
Visitor 1016
Category: دنياي فن آوري
مبلغ و پيرو ولايت فقيه بود...
ارتباط بي واسطه روحانيت مبارز با مردم و حضور دائمي در صحنه مبارزات، محبت عميق و اعتماد بي شائبه‌اي را نسبت به آنان در دل مردم پديد مي‌آورد. شهيد دستغيب هم از اين ويژگي به غايت برخوردار بود. در اين گفتگوي صميمانه از اين ويژگي‌ها سخن رفته است.
اولين بار چگونه با شهيد دستغيب آشنا شديد؟
ما از سال 42 از امام شناخت داشتيم و در همان دوران كودكي و نوجواني در جلساتي شركت مي‌كرديم و مرحوم حاج محمد بهمن‌پور رئيس جلسه بود. ايشان براي ما سخنراني مي‌كرد و مطالبي را مي‌گفت و ما را با اين مباحث آشنا مي‌كرد. در مسئله تقليد هم نظر ايشان اين بود كه در خفا از امام تقليد كنيم و مي‌گفت اعلم امام است. آن موقع‌ها در رساله‌ها اسم امام را نمي‌نوشتند. در بعضي از رساله‌ها هنگامي كه از ايشان نظري را نقل مي‌كردند، مي‌نوشتند (خ) و بعدها ديگر فقط () مي‌نوشتند و مردم مي‌دانستندكه اين مسئله، فتواي امام است. ما كم و بيش به مسجد جمعه مي‌رفتيم، ولي از زماني كه روزنامه اطلاعات به امام توهين كرد و ايشان را سيد هندي خواند و علما در اين مورد موضع‌گيري كردند، ما از موضع سرسختانه شهيد دستغيب خوشمان آمد و ديديم ايشان طرفدار حق هست. در مسجد جمعه، شب‌هاي جمعه دعاي كميل بود و از مطالب و سخنراني‌هاي ايشان و موضوعات عرفاني كه مي‌گفتند استفاده مي‌كرديم، تا اوايل انقلاب كه تاكيد بر اين بود كه بايد از فرامين علما تبعيت و حمايت كرد و ايشان تاكيد فراوان بر فرامين امام داشتند كه به طور خفا به دست ايشان مي‌رسيد.
در مسجد جمعه بچه‌هائي بودند كه فعالانه دنبال اين مسئله بودند و اعلاميه‌ها و نوارهائي را كه مخفيانه از تركيه و نجف مي‌رسيد، در اين مسجد پخش مي‌كردند. عكس امام هم ممنوع بود و گير نمي‌آمد، ولي در اين مسجد مي‌آوردند و مخفيانه مي‌فروختند. يادم هست يك عكس امام را كه هنوز هم دارم، آن موقع به 3 تومان كه مزد 3 روز يك كارگر بود، خريدم. صحبت‌هاي شهيد دستغيب هم جنبه تبليغي داشت، هم عرفاني، هم سياسي.
جلساتي كه اشاره كرديد وابسته به گروه و دسته خاصي بود؟
مردمي بود. اگر هم گروهي و دسته‌اي آن را هدايت مي‌كرد، ما آن موقع خيلي در اين جريان‌ها نبوديم و وابسته به گروه و تشكل خاصي هم نبوديم. هر جا كه براي دفاع از اسلام، جلسه‌اي تشكيل مي‌شد، ما هم در آنجا حاضر مي‌شديم.
آيا مسئول جلسه شما با شهيد دستغيب ارتباطي داشتند؟
نمي‌دانم، ولي ما از طريق آقاي مشگين‌فام كه آن موقع درس طلبگي مي‌خواندند با شهيد دستغيب آشنا شديم. بعد از آنكه به مسجد مي‌رفتم، از ايشان رساله امام را طلب كردم كه گويا از نجف برايشان مي‌آمد. آقاي مشگين‌فام از مريدان آقاي دستغيب و فردي فعال و انقلابي و دنبال اين برنامه‌ها بود. شايد سال 44، 45 بود كه من رساله امام را از ايشان گرفتم و هنوز هم آن را به يادبود دارم.
محبوبيت و جايگاه مردمي شهيد دستغيب در ميان مردم ناشي از چه عواملي بود؟
ايشان در خط ولايت فقيه بود. نظر اصلي ايشان ترويج اسلام بود و با آنكه هنوز امام به عنوان ولي فقيه مطرح نشده بودند، ايشان را به عنوان اعلم معرفي مي‌كرد و فرمانبرداري از امام را سرلوحه برنامه‌هاي خود قرار داده بود و در صحبت‌ها و افكارش خط مشي امام را دنبال مي‌كرد.
در سال 56 شهيد دستغيب با برگزاري جشن هنر شيراز مخالفت كردند. از آن رويداد خاطره‌اي داريد؟
يكي دو جلسه در مسجد بودم كه از طرف ساواك تهديد كردند و در آنجا ريختند. يكي دو مجلس را هم كه شنيدم. يك بار هم كه آنجا بودم و شهيد دستغيب با جشن هنر مخالفت سرسختانه كردند و درگيري پيش آمد. ما هم جوانكي بوديم و در رفتيم. ما هنوز پخته نبوديم كه بايستيم و مقاومت كنيم و جو هم طوري نبود كه بشود مقابله كرد. همه را مي‌گرفتند و به زندان مي‌بردند. آنها مي‌خواستند با دستگيري افراد، زمينه را خالي كنند، در حالي كه بايد تعدادي مي‌ماندند كه جلسات بعدي را پر كنند.
آيا قبل از انقلاب هم با شهيد دستغيب برخوردي داشتيد؟
فقط در مسجد مي‌رفتم، ولي بعد از انقلاب چون به جبهه مي‌رفتم، چند باري خدمت ايشان رفتم و پيغام‌هائي را كه از جبهه داشتم به ايشان رساندم كه مثلا اين كمبودها را داريم و اين مسائل را با امام و ديگران مطرح كنيد. ايشان هم مطالبي را كه مي‌گفتم يادداشت مي‌كردند و مي‌گفتند پيگيري خواهند كرد.
واكنش ايشان نسبت به خواسته‌هاي مردم چگونه بود؟
در كمال تواضع و خشوع. ايشان همواره مردم را پذيرا بودند و بسيار دلسوز جرياناتي بودند كه در مملكت و مخصوصا شيراز و استان فارس رخ مي‌داد. ايشان شيراز و شيرازي‌ها را بسيار دوست مي‌داشت.
آيا راه‌پيمائي عاشوراي سال 57 را به ياد داريد؟
صحبت‌هاي ايشان را دقيقا به ياد ندارم، ولي در آن راهپيمائي بودم. ايشان هميشه ما را به شركت در راه‌پيمائي‌ها سفارش مي‌كرد و خود ايشان هم تا جائي كه توان داشت شركت مي‌كرد.
آيا اين راهپيمائي‌ها به درگيري با ماموران هم ختم مي‌شد؟
آن موقع اكثرا جنگ و گريز بود، درگيري رو در رو صورت نمي‌گرفت، چون آنها هميشه از نظر نيرو و اسلحه، افضل بودند. آشنائي داشتيم كه آن موقع راننده رئيس شهرباني بود. اين مي‌آمد و مي‌گفت: «فلاني! حواست باشد، اسم تو هم آمده.» موتورسيكلت داشت و به جلسه ما هم مي‌آمد. مامور ساواك بود و اوايل انقلاب او را گرفتند و اعدامش كردند. مي‌آمد خبر مي‌دادكه به فلاني بگو مراقب خودش باشد.
آن روزها صلوات كه مي‌فرستاديم، به جاي عجل فرجهم، مي‌گفتيم اهلك پهلوي. در جلسه‌اي در خانه يكي از رفقا بوديم و پسر من جواد كه آن روزها خيلي كوچك بود، بعد از صلوات با صداي بلند گفت: «و اهلك پهلوي.» يك نفر بلند شد و گفت: «بچه چرا اين حرف را زدي؟ كي ياد تو داده؟» و نزديك بود درگيري شودكه بلند شديم و گفتيم: «بچه است و يك چيزي گفته. شما چرا جدي گرفتي؟» اينها اثرات صحبت‌هاي شهيد دستغيب و امثال ايشان بودكه روي مردم و حتي بچه‌ها هم تاثير گذاشته بودند.
واكنش شهيد دستغيب به اين پسوندي كه به كار مي‌برديد چه بود؟
از واكنش شخص ايشان خبر دقيق ندارم، ولي بچه‌هاي مسجد كه در تشكل خاصي بودند، با اين مسئله موافق بودند و اگر مي‌گفتيم، چيزي نمي‌گفتند، يعني شايد جزو شعارهايشان هم بوده باشد.
جاذبه‌هاي شهيد دستغيب براي جوان‌ها چه بود كه در جلسات ايشان شركت مي‌كردند؟
ايشان خالصانه و براي خدا صحبت مي‌كرد. حرف ايشان از دل بر مي‌آمد و بر دل مي‌نشست. يكي از خصوصيات شهيد دستغيب براي خدا كار كردنش بود. قصدش تقرب به خدا بود. براي پست و مقام تلاش نمي‌كرد. فقط دلش براي اسلام مي‌سوخت.
از رابطه جوانان با شهيد دستغيب خاطره‌اي را به ياد داريد؟
گروهي از بچه‌ها بودند كه الان هم تعدادي از آنها هستند و قبل از انقلاب و بعد از آن در تشكل‌هائي كه با شهيد دستغيب در ارتباط بودند، فعاليت داشتند. اكثريت اينها در جبهه بودند و ما با اينها زياد رفت و آمد داشتيم و خاطره‌هاي زيادي در جبهه از اينها داريم. يادم هست در شوش در پادگان شهيد دستغيب، همه بچه‌هائي كه در مسجد جامع رفت و آمد داشتند، از جمله مرحوم فرزدقي و رسول قائد شرفي بودند. ما به اتفاق آنها رفتيم و غنائمي را كه از عراقي‌ها به جا مانده بود، آورديم.

اين جوان‌ها چقدر تابع سلوك عرفاني شهيد دستغيب بودند؟
اينها مريد و صددرصد تابع شهيد بودند. اوايل انقلاب هم بسياري از آنها دست‌اندركار مسائل بودند و الان عكس و نامشان در بنياد شهيد هست.
رابطه شهيد دستغيب با علماي شيراز چگونه بود؟
اگر بخواهيم از جنبه معاشرتي حساب كنيم، معمولا در هر دسته و گروهي اختلاف هست. مرحوم آيت‌الله شيرازي كه يكي از علماي بزرگ زمان خود و در رديف امام بود، ايده‌اي داشت و برادرش آسيد صدرالدين با ايده ايشان مخالفت مي‌كرد. اين يك چيز كاملا طبيعي بود. الان هم اگر كسي نظر فرد ديگري را رد كند، امري طبيعي است. شهيد در مجموع در ميان علماي شيراز مقبوليت داشت، جز گروه اندكي كه در زمينه عقايد عرفاني با ايشان موافق نبودندكه ربطي به انقلاب و مسائل سياسي نداشت.
پس از پيروزي انقلاب، گروه‌هاي مختلفي در ميدان بودند. برخورد شهيد دستغيب با اينها چگونه بود؟
سرسختانه با آنها مبارزه مي‌كرد، مخصوصا با منافقين. خيلي از اينها بد مي‌گفت. اينها از همان اوايل هدفدار بودند. علما هم مثل ما كه نيستند. نگاهشان تيز است. قبل از 30 خرداد سال 60 هم كه اينها در خيابا نها ريختند و شلوغ كردند، شهيد دستغيب مثل خود امام در صحبت‌هايشان به اينها اشاراتي داشتند، هر چند صراحتا اسم نمي‌آوردند. شهيد دستغيب ديد سياسي بالائي داشتند.
از مخالفت‌هاي شهيد دستغيب با بني‌صدر در دوره رياست جمهوري او مواردي را ذكر كنيد.
از جبهه‌ها براي ايشان خبر مي‌رسيدكه ارتش اين طور مي‌كند و به بچه‌هاي سپاه مهمات نمي‌رسد. من كارم تداركات بود. برگه ماموريتي هم داشتم كه زمان نداشت و آقاي محمدزاده كه مسئول بسيج بود نوشته بود به مدت لازم. من دائما به جبهه مي‌رفتم و مي‌آمدم. مخصوصا در جبهه دو راهي شادگان كه جاده‌اي بود كه از يك طرف به آبادان و از طرف ديگر به خرمشهر و ماه‌شهر ختم مي‌شد. بچه‌هاي مسجد جامع آنجا بودند و زير پل‌ها سنگر بسته بودند و عراقي‌ها 200 متر آن طر فتر بودند. اينها سلاح نداشتند. يكي از سياست‌هاي بني‌صدر ملعون همين بود كه به اينها سلاح نمي‌رساند. من با مرحوم برادر شهيد دستغيب سفري به جبهه داشتيم و تداركات را تحويل داديم و ديداري با رزمنده‌ها كرديم و سپاهيان گلايه اسلحه نداشتن و تداركات را مطرح كردند.
موقعي كه شما اين مسائل را به شهيد دستغيب مي‌گفتيد، چه واكنشي نشان مي‌دادند؟
ايشان بسيار ناراحت مي‌شدند و نكاتي را يادداشت مي‌كردند تا اقدام كنند. البته در سخنراني‌هايشان به اين مطالب اشاره نمي‌كردند، چون محرمانه بود و دشمن نبايد از فرقي كه در جبهه‌ها بين ارتش و سپاه وجود داشت، خبردار مي‌شد.
مصاديقي از حمايت‌هاي شهيد دستغيب از جبهه‌ها را بيان كنيد.
آن چيزي كه عيان است چه حاجت به بيان است؟ همه مي‌دانندكه ايشان نسبت به رزمندگان چه احساس و برخوردي داشت. ايشان پيرو خط امام بود و در همين مسئله هم رفتار امام را تكرار و رزمنده‌ها را تشويق و حمايت مي‌كرد. بچه‌هائي كه به جبهه مي‌رفتند با ايشان در ارتباط بودند و گزارشات لازم را مي‌دادند و ايشان دقيقا در جريان مسائل جبهه‌ها بود.
دعاي كميل‌هاي ايشان چه ويژگي‌هائي داشت كه اين قدر مشهور شد؟
صحبت‌هاي ايشان هميشه براي خدا بود و مردم را به خداترسي تشويق و در دل مردم اثر مي‌كرد. در مسجد جمعه عده خاصي مي‌آمدند. شب‌هاي جمعه شايد 150، 200 نفر از آقايان مي‌آمدند و خانم‌ها هم كه بودند. شهيد دستغيب مريدان خاصي داشت. دعاي كميل را اغلب خود ايشان مي‌خواند. گاهي هم آقاي موريسي بود كه هم مسئله مي‌گفت و هم در بعضي از مواردكمك آقا بود، ولي در اكثر موار د آقا دعاي كميل را خود ايشان مي‌خواند. ايشان خيلي از دعاها را از بر مي‌خواند. شهيد بخش‌هاي زيادي از دعاي ابوحمزه را حفظ بود.
روز شهادت ايشان حضور داشتيد؟
من در آستانه شاه‌چراغ بودم، چون جمعيت زياد بود و جا نشد كه داخل بروم و جلوي در ورودي، روي اسفالت و جائي كه ماشين‌ها حركت مي‌كنند، نشسته بودم. همه منتظر آمدن شهيد دستغيب بودند كه ناگهان ديديم در آخر صف سر و صدائي شد. پرسيديم چه خبر است؟ گفتند مثل اينكه در كوچه آقاي دستغيب بمب گذاري كرده‌اند. بعد خبر آوردندكه منافقين در كوچه گذر شهيد دستغيب بمب گذاشته‌اند و معلوم نيست چه كسي به شهادت رسيده. تا بعد كه آسيد هاشم آمد و رفت پشت ميكروفون و گفت: «انالله و انا اليه راجعون. مردم! آرام باشيد كه مي‌خواهم خبري به شما بدهم.» و قضيه شهادت را تعريف كرد و گفت: «نظم را به هم نزنيد. نماز برگزار مي‌شود. من هم قرار بود همراه آقا بروم، اما مقداري در خانه براي وضو گرفتن معطل شدم.» ايشان در منزل بودكه اين اتفاق رخ داد و بلافاصله به مسجد آمد و در ميكروفون اعلام كرد كه منافقين بمب گذاري كرده‌اند.
ويژگي‌هاي خطبه‌هاي نماز جمعه شهيد دستغيب چه بود؟
ايشان بسيار تاكيد داشت كه پيرو خط امام باشيد. حرف امام براي ايشان مستند بود و خود ايشان يكي از مريدهاي خاص امام بود. بر اطاعت از امام و ولي فقيه خيلي تاكيد مي‌كرد. جنبه ديگر هم جنبه عرفاني و خداترسي بود و مردم را به خداترسي و پشتوانه انقلاب بودن توصيه مي‌كردند.
منبع: ماهنامه شاهد ياران53_54
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image