جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
پادشاه دنياي بوکس
-(12 Body) 
پادشاه دنياي بوکس
Visitor 1304
Category: دنياي فن آوري
محمد علي کلي يک فوق ستاره دردنياي ورزش بود ؛ کسي که مبارزه هاي هيجان انگيز و جنجالي اش هيچ وقت از حافظه ورزش دوستان پاک نمي شود
پاي سياست حتي به رينگ بوکس هم باز شد و باعث خلق مسابقه اي شد که حالا به نام مبارزه قرن خوانده مي شود . مسابقه بوکسي که يکي از سمبل هاي قرن بيستم به حساب مي آيد . در يک سمت اين مبارزه محمد علي کلي ايستاده بود . مردي که در اعتراض به حضورآمريکا در جنگ ويتنام ،به خدمت سربازي نرفت و محرومين ناشي از اين کار را به جان خريد . او با اين کار به نمادي از اعتراض به سياست هاي دولتمردان کشورش تبديل شد . اما در گوشه ديگررينگ جو فريزر ايستاده بود ؛ بوکسوري که به حمايت از حضور سربازان آمريکايي در ويتنام سمبل حمايت از دولت وقت به حساب مي آمد در حقيقت مبارزه قرن مسابقه اي بود بين مخالفين و موافقين جنگ و دولت آمريکا مسابقه اي که تنها يکي از حاشيه هاي فراوان زندگي محمد علي کلي بود . او که در اصل « کاسيوس مارچلوس کلي » ناميده مي شد ، با تغيير نامش به محمد علي دين اسلام را برگزيد و حرف و حديث هاي زيادي را به وجود آورد . محمد علي در هر حال يک مبارز است چه در رينگ و چه در بيرون رينگ و زندگي اين سوپراستار دنياي بوکس پر است از حادثه هاي عجيب و جنجالي. مبارزه قرن در تاريخ هشتم مارس سال 1971 در نيويورک برگزار شد و بعد از آن محمد علي و جوفريزر، سوژه اي داغ براي رسانه ها تبديل شدند . طرفداران کلي فکر مي کردند که محمد علي با اتکا به سرعت و استعدادش ، فريزر را شکست خواهد داد . اما در سوي ديگر ، طرفداران فريزر مشت هاي آهنين او را به رخ حريف مي کشيدند و غيبت محمد علي از مسابقات را به دليل محروميت ، يک امتياز به نفع فريزر به حساب مي آوردند . شور و هيجان اين مسابقه لحظه به لحظه بيشتر مي شد . آن قدر زياد که در شيکاگو مردم دست به شورش زدند و آمفي تئاتر عمومي را به هم ريختند . چرا که نتوانسته بودند براي تماشاي مسابقه جايي در آن پيدا کنند . اين مسابقه پر هيجان با تمام حساسيت هايش شروع شد و بالاخره دوري از مسابقات کار خودش را کرد و محمد علي کلي در راند پانزدهم مغلوب جو فريزر شد ؛ باختي که او بعدها خوب جبرانش کرد .

آغاز افسانه محمد علي کلي
 

«جو مارتين » پليس محله لوييس ويل کنتاکي هيچ وقت فکرش را نمي کرد که پسر بچه کوچکي که زير نظر او آموزش بوکس مي بيند يک روز به يک بوکسور حرفه اي تبديل شود . ماجرا از اين قراربود که کاسيوس جوان در خيابان مشغول بازي بود که دزدي دوچرخه اش را به زور گرفت و فرار کرد . کاسيوس که بعدها محمد علي کلي ناميده مي شد در 17 ژانويه 1942 در همين محله به دنيا آمده بود و حالا 12 سال داشت . او تمام دوران کودکي اش را در همين محله بزرگ شده بود . وقتي دزد دوچرخه اش را برد به جاي اينکه گريان پيش پدر و مادرش برود به جو ، پليس محلي مراجعه کرد . مارتين نتوانست دوچرخه او را پيدا کند اما به او پيشنهاد کرد که زير نظر او بوکس ياد بگيرد تا بتواند از خودش دفاع کند. کاسيوس کوچک به سرعت زير نظر جو مارتين پيشرفت کرد و به خوبي بوکس را ياد گرفت ؛ توانايي او به حدي رسيد که هنگام فارغ التحصيلي از دبيرستان شش عنوان قهرماني به دست آورده بود . به خاطر همين موفقيت ها بود که مسؤولان مدرسه نمره هاي ضعيف او را ناديده گرفتند و او فارغ التحصيل شد . اما اين پايان موفقيت هاي کلي جوان نبود . او در حالي که فقط 18 سال سن داشت در بازي هاي المپيک تابستاني 1960 در رم مدال طلاي بوکس در رده سبک وزن را به دست آورد . بعد از آن بود که با ورود به بوکس حرفه اي به يکي از درخشان ترين ستارگان اين رشته ورزشي تبديل شد .

دنياي بوکس حرفه اي
 

بعد از قهرماني المپيک ، کلي آموزش بوکس حرفه اي را زير نظر آنجلو داندي ادامه داد . او در مسابقات نتايج عجيب و دوراز انتظار زيادي را به دست مي آورد و حريفان را يکي بعد از ديگري با کف رينگ آشنا کرد. روحيه خستگي ناپذيرش موجب شده بود لقب مشت زن لوييس ويل را از آن خود کند . چون در آن منطقه بي رقيب بود و به همين دليل خودش مي گفت : « من قوي ترينم ، جوانم و پرانرژي ! سريع هستم و هيچ کس نمي تواند مرا شکست دهد .»درفاصله سال هاي 1960 تا 1963 محمد علي جوان توانست در 15 مسابقه نفس گير ديگر حريفانش را ناک اوت کند . بوکسورهايي مثل جيم رابينسون و تيم اسپرتي حريفان سرشناسي بودند که در مبارزه با او شکست خوردند . اما مهم ترين مسابقات او که بيشترين افتخار را در آن سال ها برايش رقم زد پيروزي مقابل« ساني بنکس» ، «آلخاندرو لاورانته » و « آرچي مور» بود . بوکسورهايي که حداقل 200 مسابقه بود رنگ باخت را نديده بودند . بنکس و لاورانته هر دو بعد از مسابقه با محمد علي به شرط بندي روي آوردند و در رينگ بوکس جانشان را از دست دادند . به اين ترتيب کلي تنها مدعي قهرماني در برابر ساني ليستون شد . مسابقاتي که به جنگ هاي کلي - ليستون شهرت پيدا کرد . ليستون يک حرفه اي کارکشته بود که به راحتي و با استفاده از تجربه اش مي توانست جوان ها را شکست دهد . تا قبل از بازي با کلي ، او هيچ وقت به بوکسوري جوان تر از خودش نباخته بود و همه از اين که با او در يک رينگ تنها باشند وحشت مي کردند ؛ همه به جز کلي جوان و مغرور .

پادشاه دنياي بوکس

جنگ کلي - ليستون
 

محمد علي بخشي از شهرتش را مديون کري هايش قبل از مسابقه بود . او در برپايي جنگ رواني با رقبايش استاد بود و سعي مي کرد که آن ها را تا حد ممکن عصباني کند . کلي مي دانست که يک بوکسورعصباني نمي تواند او را شکست دهد . مثلاً قبل از مسابقه با ليستون او به هوادارانش گفت : « اصلاً نگران نباشيد من اين خرس بزرگ زشت را در رينگ بوکس خرد مي کنم .» در آغاز بازي کلي انگيزه زيادي داشت اما پيروزي هاي ليستون باعث شده بود که او هم اعتماد به نفس زيادي داشته باشد . جالب اينجاست که آرچي مور و سوگاري رابينسون به محمد علي کلي گفته بودند که مراقب سرش باشد چون ضربات مشت ليستون بسيار پرقدرت است . اما در راند اول اين کلي بودکه حريفش را غافلگيرکرد . سرعت بالاي او موجب حيرت و شگفتي همه حتي حريفش شد . جواني ،چالاکي و وزن بالاي محمد علي باعث شد که ليستون حسابي تحت تأثير قرار گرفته و در دو راند اول حسابي خسته شود . اين همان چيزي بودکه کلي مي خواست .هرچه مسابقه پيش مي رفت ليستون بيشتر از پا مي افتاد و در راند سوم بسيار ناتوان به نظر مي رسيد . کلي هم از اين موقعيت استفاده کرد و با مشت هاي سريع و سنگينش او را خرد و خمير کرد . هنوز زنگ پايان راند سوم به صدا درنيامده بود که کلي با يک مشت باعث شد زير چشم ساني شکاف عميقي بخورد . اين خونريزي نيرو و اعتماد به نفس او را بيش از پيش تحليل داد . در راند بعدي ليستون با استفاده از خستگي کلي توانست چند ضربه به او بزند . اما کلي که مي دانست وضعيت خوبي دارد منتظر آخربازي بود . او توانست با نيروي جواني تا راند ششم مبارزه را ادامه دهد ، راندي که در آن ليستون شکست را پذيرفت . در اواسط اين راند ، ليستون پس از چند ضربه از درد به خود پيچيد و به داور گفت که بازويش در رفته ، به اين ترتيب او از ادامه مسابقه انصراف داد . ديگر کسي جلودار کلي نبود . او خودش را پادشاه جهان بوکس صدا مي کرد . کلي با اعتماد به نفس تمام خبرنگاران را صدا مي زد و به آنها توصيه مي کرد در وصف قدرت و سرعت اومقاله بنويسند . کار کلي تمام نشده بود و اين فقط آغاز يک راه براي او بود . او بايد قدرت و توانايي اش را به بقيه هم نشان مي داد .

يک بوکسور مسلمان
 

محمد علي بين سال هاي دهه 60 تا 70 جزو ستارگان دنياي ورزش بود . او شهرتش را به خاطر جسارت ، قدرت و البته اظهارنظرهاي عجيب و جنجالي به دست آورد . او با قد 1/91 متر شيوه اي عجيب و غير معمول نسبت به بوکسورهاي سنگين وزن داشت . يعني به جاي اينکه مثل بقيه با دست از صورتش دفاع کند با حرکات گمراه کننده و سريع بدن مانع برخورد مشت حريفان به صورتش مي شد . او در مشت زدن هم شيوه خاصي داشت که خودش به آن حرکت مثل پروانه و نيش زدن مثل زنبور مي گفت . بعد از اين مبارزه ها کلي با يک حرکت جنجالي نام خودش را بيشتر از قبل سر زبان ها انداخت . او به يک باره و ناگهان اعلام کرد که مسلمان شده و اسمش را به محمد علي تغيير داده است . پرمشغله ترين سال هاي رقابت حرفه اي او در همان زمان ها اتفاق افتاد . محمد علي کلي بين سال هاي1966 تا 1967 بارها براي دفاع از عنوان قهرماني جهان مجبور به جنگيدن روي رينگ شد . او هفت بار از قهرماني اش دفاع کرد ، کاري که تا قبل از آن هيچ کدام از قهرمانان دنيا موفق به انجام آن نشده بودند . حالا او مشهور و محبوب بود و حمايت جامعه مسلمان دنيا را هم پشت سرخودش داشت . او بعد از مسابقه با انگليسي ها به آلمان رفت تا برابر « کارل ميلدنبرگ » بازي کند . اولين بوکسور آلماني اي که به اين حد و اندازه در بوکس حرفه اي رسيده بود و براي قهرماني جهان مي جنگيد . اين مسابقه به اعتراف خود کلي سخت و دشوار بود اما در راند دوازدهم بالاخره ميلدنبرگ را ناک اوت کرد . بعد از آن به آمريکا بازگشت و ويليامز ملقب به گربه بزرگ را شکست داد . ويليامز از آن دسته بوکسورهايي بود که يد طولايي در ناک اوت کردن حريف داشت اما محمد علي کلي به آساني در راند سوم او را شکست داد . در ماه هاي بعد او به آساني در هر رينگي پيروز مي شد و نامش لرزه بر اندام هر بوکسوري مي انداخت.

پادشاه دنياي بوکس

کلي نمي جنگد
 

درست است که محمد علي يک بوکسور خشن بود اما احساسات لطيف او و همين طور رفتار عجيبش باعث شهرتش مي شد . او يک بار خودش را فضانورد دنياي بوکس و حريفانش را خلبان هاي معمولي معرفي کرد . رجزخواني هاي او تا سال ها الهام بخش سياهان آمريکايي بود . اوکه در سال 1964 به خاطر عدم توانايي در خواندن و نوشتن از خدمت معاف شده بود در سال 1966مجبور شد که براي جنگ ويتنام به ارتش آمريکا بپيوندد . اما کلي در زندگي هم مانند بوکس استيل خودش را داشت . او به ارتش نپيويست و اعلام کرد : « من به عنوان مسلمان در جنگ کافران شرکت نمي کنم .»
او همچنين گفت که دوست ندارد روي همنوعان ويتنامي اش اسلحه بکشد و نمي خواهد آنها او را کاکاسياه کثيف صدا بزنند .مثالي که تا مدتها سر زبانها بود . اما او تاوان اين سرکشي اش را پرداخت و از حضور در رقابتهاي بوکس به مدت پنج سال محروم شد . گواهينامه بوکسش به حالت تعليق درآمد و حضور در رقابتهاي حرفه اي بازماند . دادگاه او را به سه سال حبس محکوم کرد اما ديوان عالي جلوي اجراي اين حکم را گرفت . به اين ترتيب محمدعلي سه سال از رقابتها دور ماند و بهترين سال هاي بوکسش را از دست داد تا اينکه بالاخره در سال 1970 دوباره به او اجازه داده شد تا به رينگ بوکس برگردد . اولين مسابقه او بعد از بازگشت ، مسابقه قرن لقب گرفت . مبارزه با جو فريزر که او آن را بعد از چند راند نفس گير باخت . اين مبارزه از کلاسيک ترين مسابقات بوکس حرفه اي در تمام دوران هاست . شب مسابقه مديسون اسکوئر گاردن (محل برگزاري مسابقه ) شبيه به يک سيرک شده بود . پليس هايي که براي کنترل جمعيت آمده بودند ، طرفداران خشمگين و متعصب دو مبارز را که لباس هاي عجيب و غريب بر تن کرده بودند کنترل مي کردند . هنرپيشه ها و افراد معروفي چون نورمن ميلن ، وودي آلن و فرانک سيناترا هم در آن جا حضور داشتند .

غرشي در جنگل
 

مبارزه تاريخي جورج فورمن قهرمان جهان و محمد علي کلي در شهر کينشازا ، پايتخت کشور زئير (جمهوري دموکراتيک کنگوي امروز) برگزار شد . مبارزه اي که بعدها به غرشي در جنگل مشهور شد . اما اين موضوع که چرا اين مبارزه در زئير برگزار شد هم ماجراي جالبي دارد . داون کينگ ، مدير برگزاري اين مسابقه ، نتوانست سر قولش بماند و براي هر کدام از بوکسورها 5 ميليون دلار فراهم کند ، بنابراين به دنبال ميزباني مي گشت که بتواند اين هزينه را تأمين کند . طعمه او ديکتاتور خودنماي کشور زئير ، موبوسته سه سه سکو بود . او خيلي راحت به دام کينگ افتاد و به سرعت پيشنهاد برگزاري اين مسابقه در کشورش را داد . او اميدوار بود با بهره برداري سياسي از اين مسابقه بتواند محبوبيتش را افزايش دهد . البته براي اين کار مجبور شد 10 ميليون دلار از جيب مردم فقير کشورش هم هزينه کند . اين مسابقه براي کلي بعد از شکست مقابل جوفريزر و مصدوميت شديدش ، شروع مجدد بوکس به حساب مي آمد . اما در طرف مقابل فورمن جوان بعد از قهرماني در المپيک 1968 راه بوکس حرفه اي را پيش گرفته و با شکست دادن جوفريزر قهرمان جهان شده بود . کارشناسان مي گفتند فورمن کند و زمخت است اما هيچ کس نمي توانست منکر مشت هاي سنگين او شود . فورمن تسلط فيزيکي بي رحمانه اي را بر حريفانش اعمال مي کرد . اين همان قدرتي بود که جو فريزر شش بار مقهور آن شد و باعث شد او در دو راند ، مسابقه را به اين ستاره نوظهور بوکس واگذار کند . اطرافيان فورمن به شوخي مي گفتند که دعا مي کنند جرج ، علي را نکشد . با شروع مسابقه به نظر مي رسيد که آن ها چندان هم شوخي نکرده اند . محمد علي که به چابکي و مهارت هاي تکنيکي مشهور بود ، در ابتداي بازي تحت تأثير قدرت بدني فورمن عظيم الجثه قرار گرفت . ضربات سنگين مشت فورمن او را به گوشه هاي رينگ پرتاب مي کرد. اما در نهايت اين هوش محمد علي بود که کار دست فورمن داد . در زمان استراحت بين دو راند ، علي به مربي و طرفدارانش گفت که براي شکست فورمن يک نقشه پنهاني در سر دارد . بنابراين در راند بعد به فورمن اجازه داد که او را زير ضربات بي رحمانه مشت بگيرد . فورمن در دام علي افتاد و تمام انرژي اش را براي مشت زدن به علي مصرف کرد ، آن هم مشتهاي بي ثمر ؛ چون قدرت ضرباتش توسط عکس العمل نوارهاي پلاستيکي اطراف رينگ بي اثر مي شدند . رجز خواني هاي علي ، فورمن را تحريک مي کرد که او هر چه بيشتر مشت هاي بي ثمري را به علي بزند . هر چه گذشت فورمن خسته تر شد و علي بانشاط تر . راند پنجم سرنوشت مسابقه تقريباً معلوم بود . کلي با کري خواندن روحيه فورمن را نابود کرد . او به فورمن مي گفت : «بلندتر ، دارم مي شنوم تو خوب مشت مي زني » . فورمن خسته ، فقط تا راند هشتم دوام آورد . دراين راند علي با يک ضربه مستقيم به صورتش او را نقش زمين کرد . بوکسور جوان خيلي سعي کرد که از جايش بلند شود اما نتوانست و کلي دوباره قهرمان جهان شد .

پادشاه دنياي بوکس

هيجان در مانيل
 

تقريباً35 سال قبل در يک شب پرهيجان محمد علي کلي دوباره در مقابل جوفريزر قرار گرفت . کسي که قبلاً يکبار او را شکست داده بود . آن ها براي مقام قهرماني بوکس سنگين وزن جهان با يک ديگر مبارزه نمي کردند بلکه هدف آنها چيز ديگري بود و فقط مي خواستند يکديگر را شکست بدهند . مسابقه اي که خونين ترين مبارزه بوکس لقب گرفته است . اين مبارزه 14 راند طول کشيد . در راند آخر از دهان فريزر خون مي چکيد و ديگر توان ايستادن روي پاهايش را نداشت . با آن که فريزر مي خواست وارد راند آخر شود اما مربي اجازه ادامه مبارزه به فريزر را نداد و مبارزه را خاتمه يافته اعلام کرد به اين ترتيب کلي انتقامش از فريزر را گرفت . رقابت آن ها هنوز هم ادامه دارد . فريزر در کتاب خاطراتش از او به عنوان مارچلوس کاسيوس نام مي برد و کلي هم درعوض او را مرد زشت و قهرمان سفيد پوست ها خطاب مي کند . کلي قبل از اين بازي مي گفت : «من اگر امروز اين گوريل زشت را شکار کنم به شکارچي ماهري تبديل مي شوم . »
فريزر چند باري تصميم گرفت جواب او را بدهد اما نتوانست و کلي دوباره در کنفرانس خبري گفت : «فريزر به قدري زشت است که بايد صورتش را به سازندگان فيلم هاي ترسناک هديه کند . البته اگر بعد از اين مسابقه صورتي برايش باقي مانده باشد .» اما بالاخره مرد کري هاي بي پايان و پر حاشيه ، در سال 1979 يک سال بعد از آخرين قهرماني المپيکش ، اعلام بازنشستگي کرد و دستکش هايش را کنار رينگ آويزان کرد .

پايان يک رويا
 

سال 1982 او به بيماري عصبي پارکينسون مبتلا شد . بيماري اي که باعث شد کلي آن چالاکي پاهايش و قدرت بيانش را از دست بدهد . «اميدوارم که او بتواند مانند گذشته راه برود ،صحبت کند و از بازي با نوه هاي خود لذت ببرد . من در حال حاضر 28 نوه و سه نتيجه دارم و از وجود آن ها لذت مي برم . اميدوارم محمد علي هم بتواند مانند من از زندگي در کنار نوه هايش لذت ببرد .» اين را جو فريزر مي گويد که روزگاري دشمن شماره يک محمد علي بود .
با اين همه اما بيماري چيزي از محبوبيتش نزد مردم و هوادارانش کم نکرد . کلي همچنان محبوب ميليونها نفر در جهان است ، لبخندي کج بر چهره دارد و هنوز لحظه اي از مبارزه دست برنمي دارد . محمد علي که سالهاست با مرکز «محمد علي در خدمت از دفاع و صلح و آزادي در سراسر جهان » کار مي کند ، 200 روز از سال را در سفر به سر مي برد و از آفريقا تا آمريکاي لاتين را براي اشاعه برادري و برابري آدم ها زير پا مي گذارد .

پادشاه دنياي بوکس

او در سال 1996 جايزه روح آمريکا را دريافت کرد و اين افتخار را داشت که مشعل المپيک آن سال را که در جورجياي آتلانتا برگزار شد روشن کند.
دخترش ليلاعلي به رشته پدر علاقه فراواني دارد به همين دليل از سال 1999 بوکس حرفه اي را آغاز کرد . اما پدرش پيش از اين در سال 1978 در مورد بوکس زنان گفته بود : «زنان هرگز نمي توانند به خاطر فيزيولوژي بدنشان مثل مردان بوکس بازي کنند . ضربات سهمگين بوکس باعث بروز مشکلاتي برايشان مي شود که گاهاً جبران ناپذير است .» محمد علي در حال حاضر همراه خانواده اش در ميشيگان زندگي مي کند .
محمد علي در مسابقه قرن .او را مي بينيد که يک ضربه دست راست روانه صورت حريفش ، جو فريزر کرده است . محمد علي در کنار خانواده نه چندان کوچکش . در عکس ليلا علي دختر بوکسور او و ديگر فرزندان و نوه هايش ديده مي شوند . کلي به بيماري پارکينسون مبتلاست . او در مقابل دوربين عکاس ها با دستان لرزان ژست بوکس مي گيرد در سال هاي اوج و شهرت . او خيلي طرفدار داشت . آن قدر که بتواند وسط فوتبال به ديدن پله برود آخرين باري که کلي براي مسابقه دستکش به دست کرد از اين دستکش ها استفاده کرد . او مثل بقيه بوکسورها اين دستکش را يادگاري نگه داشته است محمد علي در سال ها بعد از بازنشستگي و قبل از ابتلا به بيماري پارکينسون . او هنوز شق و رق و سالم بود و در همين سال ها فعاليت هايش براي صلح را آغاز کرد .
منبع:نشريه همشهري جوان،شماره 59.
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image