پيشاور مركز استان سر حد پاكستان است كه در سمت شمال غربي آن، منطقه «پاراچنار» واقع شده است. اين منطقه به خاطر سنت هاي قديمي و ديرينش و به علت اين كه در مرز پاكستان و افغانستان واقع شده ، از اهميت ويژه اي برخوردار است. مردم اين منطقه به صورت قبيله اي زندگي مي كنند و اينان همان قبائلي هستند كه به خاطر انگيزه هاي مذهبي و سنت هاي قبيله اي و به علت شجاعت و شهامت ملي ، استعمار انگليس را كه بر شبه قاره هند مسلط بود ، هرگز به رسميت نشناختند و بدين سبب انگليس ، اين منطقه را به عنوان منطقه آزاد اعلام كرده بود ، زيرا در آن منطقه قدرت پايداري در برابر نيروهاي ملي را نداشت. مردم آن سرزمين در مهمان نوازي ، شجاعت و پشتكار شهرت به سزايي دارند.
تقريبا در 10كيلومتري «پاراچنار» به طرف شمال غربي ، روستائي مرزي وجود دارد كه كه اسم آن «پيوار» است د راين روستاي مرزنشين ، سه قبيله معروف زندگي مي كنند ، به نام هاي «غندي خيل» ، «علي زئي» و «دويرزئي». شهيد علامه عارف الحسيني از قبيله «دويرزئي» پيوار مي باشند. شهيد حسيني در يكي از خانواده هاي روحاني و مذهبي سادات آن قبيله، در روز چهارم آذرماه 1325 ه.ش (برابر 25 نوامبر 1964) ديده به جهان گشود.
سلسله نسب
سلسله نسب اجداديشان به شاه شرف بوعلي قلندر ابن سيد فخر ولي مي رسد که در كرمان مدفون است. و با اين واسطه ، سلسله نسب ايشان به حسين الاصغر فرزند امام زين العابدين عليه السلام منتهي مي گردد.
در آغاز قرن هفدهم ميلادي ، نياكان شهيد حسيني در منطقه «تيره» سكونت گزيدند. «تيره» در چند صدكيلومتري پيشاور ، منطقه اي كاملا كوهستاني و سرسبز است. بعد از مهاجرت به اين سرزمين ، آنان به تبليغ اسلام ، همت گماشته و به نشر و ترويج مذهب اهل بيت (ع) پرداختند. سيد ميرعاقل شاه ، سيد ميان داد ، سيد ميرانور شاه كه انساني «عارف» و «شاعر» و داراي «كرامات» متعدد بود ، به جرم ترويج مذهب اهل بيت (ع) و برپايي عزاداري سيدالشهدا (ع) متحمل رنج ها و مصائب جان فرسائي گرديد و حتي بعد از گذشت 45 سال از وفات ايشان ، جسدش را از قبر بيرون آورده و سرش را بريده و تا مدت سه ماه بر نوك نيزه در منطقه «تيره» در انظار عموم قرار دادند! و بخاطر همين جنايات رذيلانه كه از سوي دشمنان صورت گرفت امروز از او بنام «شهيد» ياد مي كنند.
بعد از فوت سيد مير انور شاه ، فرزند ايشان «قدوه السالكين» و «زبده العارفين» جاي ايشان نشسته و راه پدر بزرگوار خود را ادامه دادند.
بعد از ايشان سيد مدد حسين شاه جاي پدر نشست و نشر و ترويج مذهب اهل بيت(ع) را ادامه داد. سيد مدد حسين شاه بنا به بعضي از مسائل، منطقه «تيره» را ترك كرده به طرف «پيوار» مهاجرت نمود. ولي متأسفانه در سال 1306شمسي دشمنان اهل بيت دوباره به منطقه يورش بردند و قبرستان سادات را منهدم نمودند ، و در همين درگيري ، سيد مدد حسين شاه در حال دفاع از حريم مذهب و قبور اجداد خود و مؤمنين «تيره» ـ به درجه رفيع «شهادت» نائل گرديد. و از سوي ديگر در اين تهاجم ناجوانمردانه دشمنان عترت و قرآن، دائي شهيد ، حسين سيد شاه ابوالحسن ميان و سيد ابن علي ميان نيز شهيد شدند.
اين خانواده در سال 1279/ش به «پيوار» هجرت نموده بود. در آن موقع جمعيت اين منطقه قريب 1500 نفر بود كه هم اكنون از 10 هزار نفر نيز فراتر رفته است. در سال 1279 در منطقه «كرم الجبنسي» و «پاراچنار» ، جمعيت شيعه نشين قريب به 12 هزار نفر بود كه هم اكنون قريب به 200 هزار نفر مي باشد.
بعد از شهادت سيد مدد حسين شاه ، فرزند ايشان «سيد حسن شاه» جاي پدر را گرفت. بعد از ايشان ، فرزندش «ميرابراهيم ميان» ، كار جد خود را ادامه داد. بعد از ايشان «سيد مير جعفر ميان» اين مسئوليت را بعهده گرفت، و در راه تبليغ اسلام و مكتب اهل البيت ، رنج و مصائب زيادي متحمل شد كه اين رسالت بعد از درگذشت «ميرجعفر ميان» بر دوش فرزندش «سيد فصل حسين ميان» افتاد و اين بزرگوار همانند نياكان خويش ، راه ترويج را دنبال كرد.
«سيد فضل حسين ميان» داراي دو فرزند پسر بود. پسر بزرگ بنام «سيد عارف حسين» و پسر كوچك ، «سيد عاقل حسين» نام داشت و شهيد مظلوم ما همان فرزند بزرگ سيد فضل حسين ميان مي باشد. چون سلسله نسب ايشان به «سيد حسين الاصغر» فرزند امام زين العابدين بن حسين بي علي بين ابيطالب (ع) مي رسد ، بدين سبب ، ايشان را حسيني مي نامند.
دوران كودكي شهيد
از آنجا كه سيد عارف حسين الحسيني وارث منزلت روحاني و علمي اجداد خود بود ، راه آنان را دنبال كرد. او كه داراي استعداد سرشار بود ، تحت تعليم و تربيت پدر قرار گرفت.
بعد از اتمام دوره دبستان وارد مدرسه راهنمايي شده دوره راهنمايي را به عنوان شاگرد ممتاز پشت سر گذاشته راهي دبيرستان را در«پاراچنار» گرديد. در سال 1343 امتحان ديپلم را با نمرات عالي به پايان رساندو به خاطر ميل باطني شديد به علوم دينيه ، به مدارس علوم دينيه روي آورد.
در سال 1343 به «مدرسه جعفريه» تنها مدرسه علميه پاراچنار رفته و دروس ديني و حوزوي را نزد آقاي حاجي غلام جعفر لقمان خيل آغاز كرد و در مدت كوتاهي ادبيات عرب را فرا گرفت و به مرحله سطح رسيد.
هجرت بسوي نجف
بعد از اتمام دوره مقدماتي در مدرسه علميه جعفريه ، براي نيل به مراتب عاليه تحصيل بسوي حوزه علميه نجف اشرف ـ كه در آن زمان پايگاه بزرگ مكتب اسلام و قرآن بود ـ عازم گرديد. علامه حسيني در سال 1346 وارد حوزه علميه نجف اشرف شد در حالي كه عراق از سلطه حكومت بعثي سوسياليستي حسن البكر رنج مي برد. آن زمان يكي از دشوارترين زمان ها به شمار مي رفت. و مصادف بود با ايام تبعيد حضرت امام خميني «قدس سره» به عراق.
به هر حال شهيد عارف حسيني در ابتدا در مدرسه «شبريه» و سپس در مدرسه «دارالحكمه» سكني گزيد. در اين مدت از محضر اساتيد عالي مقام همچون شهيد محراب آيت الله مدني و آيت الله مرتضوي استفاده هاي علمي وافر برد و در شمار افاضل حوزه قرار گرفت.
شهيد عارف حسيني ، در كنار فعاليت هاي علمي و تحصيلي ، به خودسازي و تربيت اخلاقي خويش همت گماشت و از محضر شهيد آيت الله مدني بهره هاي سرشار برد.
به شهيد آيت الله مدني عليه الرحمه ارادت خاصي داشت و بارها از آن بزرگوار سخن به ميان مي آورد ، و مي توان ملاقات شهيد با آيت الله مدني را ، آغاز تحولي بزرگ در زندگي او دانست.
آغاز فعاليت هاي انقلابي
شهيد حسيني در حوزه علميه نجف اشرف بعنوان يك طلبه فعال ، متحرك و آگاه بود. درگيري با پليس در جريان ديدار با آيت الله العظمي سيد محسن حكيم «قدس سره» و پيروي از حضرت امام امت «قدس سره» در ارسال تلگراف اعتراض آميز به شاه معدوم به مناسبت جشن تاجگذاري از جمله حوادثي است كه بر تفكر انقلابي شهيد گواهي مي دهد. شهيد حسيني توسط شهيد محراب آيت الله مدني با حضرت امام خميني (ره) آشنا گرديد و از نزديك به افكار رهبر عظيم الشان جهان اسلام آگاهي يافت و آن چنان شيفته و مجذوب امام گرديد كه همواره در نماز جماعت حضرت امام حاضر مي شد و در صفوف جماعت ، جايي مشخص داشت.
شهيد در دروس و گفتگوهاي اخلاقي و انقلابي حضرت امام «قدس سره» شركت جست و بهره هاي فراوان برد و همين دستاوردهاي ارزنده بود كه ادامه زندگي او را به شكلي روشن و ارزنده رقم زد. و از او شخصيتي ممتاز ساخت.
اخراج از نجف به جرم فعاليت هاي انقلابي!
شهيد عارف حسيني ، كه در كنار تحصيل علم ، به واقعيت علمي و عينيت هاي اجتماعي جهان اسلام نيز توجه داشت و در تحركات انقلابي و اسلامي حضور خويش را شدت مي بخشيد ، سرانجام در سال (1973/ميلادي) مورد تعرض حكام عراق قرار گرفت و از نجف اخراج گرديد. او به هنگام ترك عراق به محضر حضرت امام خميني رسيد و خواستار رهنمود از آن پيشواي بزرگ گرديد ، حضرت امام ، وكالت نامه اي با دستخط مبارك خود به شهيد حسيني اعطا كردند ، كه هنگام بازرسي در مرز ، وكالت نامه مذكور از ايشان گرفته شد.
مراجعت به پاكستان و ازدواج
بعد از اخراج از نجف اشرف، شهيد حسيني به پاكستان مراجعت نموده و به فعاليت هاي ديني ، علمي و اجتماعي خود پرداخت. در همين دوران با بانويي با تقوا ازدواج كرد كه خداوند پنج پسر و دو دختر به آنان عطا فرمود و اكنون آنها يادگارهاي آن شهيد عزيزند.
هجرت بسوي حوزه علميه قم
در سال 1353 شمسي ، شهيد حسيني دوباره عازم نجف اشرف شد ، ولي بعلت امتناع كشور عراق از دادن ويزا ، ناچار به حوزه علميه قم روي آورد. و در حوزه علميه قم از محضر اساتيد بزرگي چون آيت الله شهيد مرتضي مطهري ، آيت الله ناصر مكارم شيرازي ، آيت الله وحيد خراساني ، آيت الله جواد تبريزي ، آيت الله محسن حرم پناهي و آيت الله سيد كاظم حائري در دروس فلسفه ، فقه و تفسير استفاده كرد.
هنگام ورود شهيد حسيني به حوزه علميه قم، نهضت اسلامي امام خميني «قدس سره» با حركت توفنده انقلاب اسلامي به اوج خود رسيده بود. شاه معدوم روز به روز بر ظلم و ستم خود مي افزود. شهيد حسيني ، در اين تحركات انقلابي شركت مي جست و در تظاهرات عليه شاه و نظام ستمشاهي هم خود فعاليت داشت و هم ديگر طلاب پاكستاني را براي شركت در تظاهرات تشويق مي كرد.
دستور اخراج از قم و مراجعت به پاكستان
نهضت امام خميني ، نظام ستم شاهي را به ستوه آورده بود؛ تظاهرات مردم روز به روز عليه نظام ستم شاهي ، گسترش مي يافت و شعار«مرگ بر شاه» سراسر كشور را فرا گرفته بود. حوزه علميه قم پايگاه اصلي و محور اين فعاليت ها به شمار مي آمد و اين چيزي بود كه خشم شاه و ساواك را بيش از پيش نسبت به حوزه و روحانيت مي افزود. طلاب و روحانيون مورد خشم شديد ساواك بودند. طلاب غير ايراني كه تعدادشان اندك بود ، زير نظر و مراقبت هاي شديد قرار داشتند. هر كس به عنواني با فعاليت هاي انقلابي مرتبط مي شد زنداني يا از ايران اخراج مي گرديد. شهيد حسيني نيز از جمله كساني بود كه به خاطر فعاليت هاي انقلابيش توسط ساواك شناسايي شده و به شهرباني احضار گرديد، و مورد بازجويي قرار گرفت. مامورين از ايشان خواستند تعهدنامه اي را كه از قبل آماده شده بود امضاء كند كه طبق آن ، از شركت در تظاهرات ، سخنراني ها ، ديدار و ملاقات با انقلابيون و شركت در اموري كه بنحوي مربوط به نهضت ضد ستم شاهي مي شد ، ممنوع مي گرديد. شهيد حسيني زير بار اين زور گوئي نرفته و از امضاي تعهدنامه امتناع ورزيد و چنانكه از قبل مشخص بود دستور اخراج ايشان صادر گرديد. اين جريان سبب شد كه شهيد حسيني در زمان اوج انقلاب اسلامي با دلي اندوهبار ، حوزه را وداع گفته عازم پاكستان شود.
ادامه فعاليت ها در پاكستان
اين حلقه بريده شده از سلسله انقلاب همچنان به خدمت انقلاب و اسلام ادامه داد. در شهر «پاراچنار» پاكستان از ستم هاي شاه خائن پرده برداشت و به مسلمانان پاكستان خيانت هاي رژيم ضد مردمي و اسلامي شاه را يادآور شد ، و ماهيت نهضت مردم ايران را تبيين كرد.
شهيد حسيني ، حضرت امام خميني «قدس سره»را به عنوان ولي امر مسلمانان و رهبر جهان اسلام براي مسلمانان پاكستان معرفي كرد. تلاش هاي او سبب گرديد تا روحانيون مقدس مآب و تحجرگرايان دنيا طلب ، به مخالفت با ايشان برخيزند و مطالب واهي و سستي را كه نشانه كوتاه فكري و بي اطلاعي آنان بود. ابراز دارند ، از آن جمله اينكه تنها كشور شيعه نشين ايران ، و تنها پادشاه شيعه محمدرضا شاه است! پس چگونه ممكن است كه شيعه اي عليه كشور شيعه و سلطان شيعه قيام كرده و لب بگشايد؟!
علي رغم اين مخالفت ها ، شهيد حسيني با قاطعيت تمام راه خود را ادامه داد و همواره در پي نشر افكار بلند و انقلابي رهبر مستضعفان جهان تلاش مي كرد. تا آنجا كه به پشتيباني از نهضت انقلاب اسلامي ايران راه پيمايي دويست كيلومتري را تدارك ديد. و به همراهي چند هزار تن از مردم «پاراچنار» بسوي «پيشاور» حركت كرد. در پيشاور با تشكيل يك اجتماع عظيم از حركت امام امت و انقلاب اسلامي اعلام حمايت كرد. اين حركت كه در نوع خود در تاريخ پاكستان بي نظير بود ، موجب آگاهي توده ها نسبت به حقانيت انقلاب اسلامي گرديد.
منبع: ماهنامه شاهد ياران، شماره 50