مسلمانان پاكستان راه و فكر او را زنده نگه دارند
آيت الله احمد جنتي
به مناسبت شهادت شهيد عارف حسيني به محضر مبارك امام زمان (عج) ، مسلمانان پاكستان و خانواده شهيد تسليت و تبريك عرض مي كنم. اگر چه شهادت شهيد قلوب همه ما را جريحه دار كرد ، ولي اينك وطيفه مسلمانان پاكستان است كه راه و فكر او را زنده نگه دارند. شهادت شهيد ثابت مي كند كه مبارزه او براي حق بود. پاكستان داراي شرايط ويژه اي است ، جدائي آن از هندوستان به نام اسلام بود. تنها قوت اسلام بود كه مسلمان ها را براي مبارزه وادار كرد و پيروزي به دست آمد. مبارزات مسلمانان به خاطر اسلام بود، ولي مع الاسف تحول فرهنگي پاكستان به دست استعمار صورت گرفت و حكومت به دست افراد غير اسلامي رسيد.
قدرت هاي اسلامي بر پاكستان غلبه داشتند و اختلاف بين شيعه و سني بود و از طرف وهابي ها ، به نام اسلام عقائد غلط ترويج مي شدند. پاكستان از لحاظ سياسي و اقتصادي نيازمند سعودي عربي بود ، لذا مجبور بود روابط خوبي با سعودي داشته باشند ، لذا شهيد با تمامي اين مشكلات مواجه شد و در اين راه شهادت لازم و ضروري بود.
شهيد همه جوان ها و دانش آموختگان را دور خود جذب كرده بود ، جوان هاي پاكستاني مثل حاجياني كه دور كعبه طواف مي كنند ، در اطراف شهيد طواف مي كردند ، او مركز انقلاب شده بود.
استعمار نمي خواست يك جوان صالح ، عارف ، عالم و مجاهدي كه پرچم اسلام را برافراشته و براي رهبري جوان هاي پاكستاني آمده بود ، در مقصد خويش موفق شود و منازل پيشرفت را طي نمايد. در پاكستان سعي شد كه اسلام آمريكائي را نافذ كنند. اسلام آمريكائي يعني فتنه پروري ، مخالفت با فقرا و حمايت سرمايه داران. در طوفان حوادث ، اين مرد جليل پرچم اسلام را برافراشت ، متاسفانه استعمار را اجازه نداد كه ايشان حكومت اسلامي را ايجاد كند ، بعضي ها سستي به خرج دادند ، و الا اين شمع هدايت به زودي خاموش نمي شد. خون شهيد عارف و شهداي ديگر ، ضامن بقاي اسلام است. حاميان اسلام آمريكايي ، دنباله رو سرمايه داران و خودورزان هستند ، ولي پيروان اسلام حقيقي ، با خون خود اسلام را زنده مي كنند.
امام در پيام خود فرموده است كه ملت عزيز پاكستان و علماي اعلام ، نهضت اين شهيد را زنده نگه دارند، يعني پرچمي را كه با شهادت شهيد سرنگون شده بود ، برافرازند. والسلام
*******
ياور وفادار ولايت
آيت الله سيد حسن طاهري خرم آبادي
بنده اولين باري كه با مرحوم آقاي حجت الاسلام و المسلمين سيد عارف حسين الحسيني ملاقات كردم در سفري بود كه به عنوان نمايندگي امام به پاكستان رفته بودم. ايشان قبل از مسئله انتخابشان به رهبري ، در سفري كه من پاكستان بودم ، كمال همكاري با دفتر و با ما داشت ، آنجا مكرر تشريف مي آورد و مسائلي را درباره نيازها و احتياجات پيشاور و قسمت هاي ديگر پاراچنار مطرح مي كرد.
ايشان رابطه خيلي تنگاتنگ و محبت آميزي با ما داشت و از گوشه و كنار هم ما مي شنيديم كه همه از ايشان به خوبي توصيف مي كنند و او را به عنوان فردي علاقمند به انقلاب اسلامي و علاقمند به امام امت توصيف مي كردند. حتي اولين سفري كه مي رفتم پاكستان و هنوز مفتي جعفر حيات داشت ، بسياري از آقايان پيشنهاد مي كردند كه من ايشان را به لاهور ببرم و امور دفتر نمايندگان حضرت امام به ايشان سپرده شود كه البته نشد. ما آمديم ايران ديگر مراجعت نكرديم.
در جريان رهبري هم ايشان تقريبا به اتفاق آرا انتخاب شد. همه آقايان او را به عنوان يك فرد متدين ، انقلابي و طرفدار اسلام توصيف مي كردند. حتي در جلسات خصوصي هم من از بعضي از آقايان ـ حتي در اين اواخر مثلا يك سال قبل مثل آقاي صفدر حسين نجفي شنيدم ـ كه ايشان گفتند كه ما او را واقعا يك شخص متدين مي دانيم. تقوا و تدينش را توصيف مي كردند.
بنابراين ، كسي كه در لسان مردم ، در لسان متدينين و مسلمان ها و علما به خوبي و باتقوا و متدين ذكر شود ، اين برايش كافي است و اين بزرگ ترين افتخار يك انسان است كه در السنه و در زبان مردم به خوبي و با تقوا مورد گفتگو قرار بگيرد. بعد از اينكه ايشان به رهبري شيعيان پاكستان انتخاب شد ، علمكردش هم شاهد همان توصيفاتي بود كه همه كردند.
ما ديديم كه ايشان در مسائل انقلاب خيلي شجاعانه و بي باكانه طرفداري مي كرد و وارد مي شد ، چه مسائلي كه مربوط به ايران و چه مسائلي كه مربوط به جنگ بود و چه مسائلي كه مربوط به عربستان و كشتار وحشيانه سعودي از مسلمان هاي ايران بود و چه در مورد مسائل داخلي پاكستان كه ما مي بينيم او يك مرد شجاع است. آن خصلتي كه بايد يك رهبر داشته باشد ، از نظر شجاعت ، شهامت ، انصافا اينكه آن خصلت در ايشان ديده مي شد.
و مسئله تبعيت از امام و مقام رهبري و اينكه واقعا يك فرد علاقمند به رهبر بود و اين هم خيلي روشن بود. در صحبت هايش و در عملش و در حركت هايش كاملا مشخص بود كه به مقام رهبري و امام وفادار و علاقمند بود. البته اين گونه افراد خواه ناخواه در معرض خطر قرار مي گيرند و دشمن نسبت به اين طور افراد از همان ابتدا مي خواهد جلويش را بگيرد. مثلا ما مي بينيم كه مرحوم شهيد صدر را در عراق بدون جهت و بدون سبب به قتل مي رسانند. خوب اين پيداست كه مي دانند اگر روزي ايشان رهبري انقلاب عراق را عهده دار مي شد ، مي توانست در كل دنياي اسلام قدم برجسته اي بردارد. نسبت به مرحوم عارف حسين الحسيني هم استكبار جهاني به اين معني پي برد كه اين وجودي است كه اگر باقي بماند ، طرفداري اش از ايران و خلاصه معارضه و مبارزه اش با استكبار ، صهيونيزم اسرائيل و كفر و زندقه ، خيلي مشخص و روشن است. استكبار شرق و غرب ديدند كه بهترين راه اين است كه جلوي اين مسئله را بگيرند و او را از ميان بردارند.
البته مبارزات ايشان در پاكستان و در طول مدت رهبري و در جرياناتي هم كه اتفاق افتاده هم مشخص و روشن بود ، لهذا اين فاجعه را به وجود آوردند و اين ضربه را به عالم اسلام زدند و شخصيت والاي راستين خط ولايت فقيه را از بين ما برداشتند.
اميداوريم كه راه صحيح و اسلامي كه او هميشه دنبال آن خط بود ، بعد از ايشان هم آن راه و طريق كه طريق اسلام و ولايت فقيه است ، ان شاءالله پيگيري شود و روحانيت پاكستان و مردم پاكستان ، اسلام اصيل ناب محمدي را همان طوري كه امام در پيامشان فرمودند ، اين اسلام را تبيين كنند و براي مردم بيان كنند و مردم را به اين راه كه راه انبياء و راه ائمه اطهار(ع) است و راه سرور و سالار شهيدان حسين بن علي (ع) است ، اين راه را تعقيب كند.
شهيد از نظر اخلاق بسيار متواضع و پرجاذبه بود و خصوصيت هاي اخلاقي برجسته اي داشت. در سفر آخري كه به ايران آمده بودند ، ما دو سه بار با ايشان ملاقات داشتيم. يك بار به ديدن ايشان رفتم و يك بار ايشان به بازديد ما آمدند. يك روز هم ناهار در خدمتشان بوديم. در اين دو سه ملاقات هم باز ما ديديم كه آن خصلت هاي قبلي و آن حالت هاي اخلاقي كه قبل از مسئله رهبري در ايشان بود ، همچنان وجود دارد. اين يك ويژگي اخلاقي كم نظير است كه شخص قبل از اينكه به يك مقامي برسد و بعد از اينكه به يك مقامي برسد ، تفاوت نكند و حالت هايشان يكسان باشد. ما از دوستان و رفقائي هم كه ايشان قبلا در نجف و قم داشتند ، همين را شنيديم. ايشان هم در نجف و هم در قم ، در درس فضلاء و علماء شركت مي كردند و خيلي علاقمند به تربيت طلاب و محصلين پاكستاني بودند. متأسفانه اين فاجعه را استكبار جهاني به دست مزدورانش به وجودآورد و ملت پاكستان و همه مسلمان ها را در سوگ ايشان داغذار كرد. والسلام
*******
حيات و شهادتي مظلومانه
مرحوم آيت الله حاج شيخ علي پناه اشتهاردي
شهيد معظم السيد عارف الحسيني طاب ثراه چون در حال حيات مظلومانه مي زيست، مظلومانه هم به سعادت شهادت نائل و ملحق به اجداد طاهرينش گرديد.
آنچه كه حقير از اخلاق حميده اين شهيد بزرگوار مشاهده مي كردم و پنچ چيز است ، گرچه اگر معاشرت بيشتري داشتم ، بيشتر درك صفات ايشان را مي كردم:
1. محافظت بر اوقات نماز چون غالبا قبل از طلوع فجر و قبل از زوال شمس در مسجد بالاسر حضرت معصومه (س) براي شركت در نماز جماعت حضور داشت.
2. تواضع فوق العاده كه حقا اسم با مسمي(عارف حسيني) اي داشت.
3. جديت در تحصيل علوم دينيه كه اوقات شريف خود را بي جهت مصروف نمي كرد.
4. قله الكلام و كثره السكوت كه اين خود شاهد كثره العقل است.
5. شدت تقوا چنانچه از نامه اي كه براي اينجانب نوشته است بر مي آيد.
چند مطلب از برادران محترم روحاني و غيرروحاني پاكستان انتشار مي رود:
1. تلاش براي به دست آوردن مسببين اين شهادت تا به جزاي شرعي و دنيوي برسند.
2. و اين مهم تر است كه دنبال مرام و هدف آن شهيد كه گسترش دادن پيروان اهل بيت عصمت (ع) بود بروند و شايد به همين سبب به سعادت شهادت نائل آمد.
در خاتمه موفقيت برادران محترم پاكستاني را در پيشرفت اهداف دينيه از محضر حق تعالي خواهانم والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
15 رمضان المبارک 1409 هـ ق
الاحقر علي پناه اشتهاردي
*******
عالمي با طهارت باطني
مرحوم آيت الله حاج شيخ حسن حرم پناهي
البته مي دانيم كه وظيفه يك مسلمان همان طوري كه در قرآن آمده است اين است كه حب او لله باشد و بغضش هم لله باشد ، به همين دليل شهيد عزيز ما حاج سيد عارف حسين الحسيني اعلي الله مقامه الشريف ، مورد علاقه شديد اين حقير بود. از همان اوايل ارتباط ايشان با من، من استنباط كردم كه ايشان لله درس مي خواند و براي اينكه به اسلام خدمت كند، مشغول تحصيل مي شد و اعمال او هم انعكاس همان طهارت باطني و تقواي واقعي بود و صفات و فضائل اخلاقي اش زياد بود.
اين احوالي كه من از ايشان ديدم همه حكايت از تقواي باطني مي كرد و دلالت بر تعهد ايشان داشت ، لهذا مبالغه نيست كه به اندازه يك فرزند نسبت به ايشان علاقه دارم.
ايشان داراي ابعاد مختلف بود تا آنجائي كه فعلا الان من در خاطر دارم ، هم از نظر كلام ، ممارست و درس هايي كه يك سلسله از مباحث اعتقادي ايشان پيش خود من بود.
و از نظر تسلط بر مسائل اعتقادي مخصوصا بحث امامت، مسلط بود. ما با ايشان بيش از سه سال بحث امامت داشتيم و دوستان زيادي شركت كردند ، ولي بين دوستان ، ايشان اقوي بود. كتاب هاي كلامي را اينجا خوانده بود. مباحث كلامي را همان طور كه عرض كردم به شكل درس خارج مباحثه اي ديده بود.
اما از نظر فقه ، مرحله فقه و اصول ايشان در حدود يك فاضل بسيار خوب بود. بر اين معني كه مباحث خارج مخصوصا در بحث خمس، كاملا مطالب را فرا گرفته بود و احساس مي كرديم كه ايشان كاملا قدرت تحليل در مسائل را دارد.
من اين مقدار احساس كرده بودم كه ايشان معلوماتش و استعدادش در فقه و اصول بسيار زياد است و لذا وقتي خواست به پاكستان برود ، به او گفتم: «شما به پاكستان نرويد ، به دليل اينكه پاكستان مرجع تقليد ندارد. اگر شما چند سال اينجا بمانيد ، صلاحيت مرجعيت پيدا خواهيد كرد و اين موقعيت در انتظار شماست و من مي بينم كه استعداد اين موقعيت را داريد»، ولي ايشان گفت :«من احساس مسئوليت مي كنم و وظيفه شرعي خودم را تشخيص داده ام و نمي توانم بمانم».
اما در تفسير مطالعه زياد داشت و نسبت به روش تبليغ ، فعاليت زياد كرد. مطالعات ديگرش خيلي زياد بود.
*******
دلي آكنده از رنج محرومان
حجت الاسلام و المسلمين سيد حسن نصرالله
در سمينار تفكر و انديشه شهيد عارف حسيني در پي سخنان علما مي خواهم يك نكته اساسي را اضافه كنم و آن نكته ، وفا و اخلاص شهيد راجع به امام خميني و جذب شدن در ايشان است. اين فكري است كه ميزان نهضت شهيد است. اين قضيه اتفاقي نيست كه علامه شهيد عارف حسيني با بسياري از علما عراق ، ايران و لبنان در يك نكته اشتراك دارد و آن وفا و اخلاص همه اينها نسبت به امام خميني است. به نظر من حدود افكار اينان همان حدود فكر است و اينها به سبب آن فكر ، عاشق امام بودند.
سخن ما درباره تفكر شهيد به خاطر عشق ما به تفكر امام است ، چون منشأ فكر شيهد فكر امام است. شهيد عارف حسيني و ديگران مروجان تفكر امام بودند ، لذا سخن از تفكر شهيد ، بيان كننده تفكر امام است ، راه شهيد راه امام است. اين راه به قدري روشن است كه نيازمند بحث نيست و انقلاب اسلامي و پيروزي آن ثابت مي كند كه هيچ راهي جز راه امام ، عظمت اسلام را باز نمي گرداند. عارف حسيني متاثر از تفكر امام بود و در اين تأثير ، منحصر به فرد بود. ما بايد تأثير كلام و سخن او را درك كنيم. اسلام چيست؟ و از ما چه مي خواهد؟ شهيد اين حقيقت را انتخاب كرد.
تأثير شهيد در يك منطقه محدود نبود ، بلكه در بيشتر مناطق مستضعف نشين جهان تأثير به سزايي داشت.
درد و رنج شهيد از وضعيت محرومان را از اساس نامه او به نام «راه ما» مي توانيم درك كنيم ، به خاطر همين امام خميني فرموده بودند كه شهيد ، فرزند حقيقي سيدالشهدا است.
شهيد مي فرمود: «ما دشمن ستمگر هستيم.» از اين سخن او مي توانيم احساس كنيم كه ظرف وجودي او چقدر وسعت داشت. شهيد براي وحدت همه مسلمين جهان ، به ويژه مسلمانان پاكستان حتي لحظه اي دست از تلاش برنداشت.
شهيد براي خنثي سازي سازش هاي امريكا عملا وارد ميدان شده بود. ما ديديم كه قرار بود شهيد در جلسه اي كه ضد امريكا و دولت سعودي تدارك ديده شده بود ، شركت كند ، اما قبل از جلسه به شهادت رسيد. خبر شهادت شهيد كمر دوستان را شكست. علت شهادت شهيد مبارزه ايشان با استبكار بود. چنين واقعه اي نادر است كه شخصيتي چون علامه سيد عارف حسيني شهيد شود و همزمان با شادي دشمنان اسلام ، دوستانش حتي در عالم غم واندوه هم به اختلاف شيعه و سني دامن نزنند.
شهيد همواره براي وحدت مسلمين تلاش مي كرد و معتقد بود كه در مقابل بت ها ، وهابيت ها و بعثي ها بايد نبرد عملي كرد. ايشان هميشه پشت و پناه انقلاب اسلامي بود.
استكبار جهاني هنگامي كه مشاهده كرد كه نمي تواند با افكار شهيد مبارزه كند ، دست هايش را به خون شهيد آلوده كرد ، چون بيم از آن داشت كه شهيد عارف الحسيني به صورت خميني ديگري در پاكستان ظهور كند.
شهادت او هم مثل مطهري و بهشتي ، قتل يك فرد محسوب نمي شود. دشمن با خيال خود مي خواست افكار شهيد را از بين ببرد. درست است كه دشمن وجودش را از بين برد ، ولي نتوانست افكارش را محو كند.
ما بايد افكار او را زنده نگه داريم و با توجه به پيام امام خميني ، عظمت و ظرف وجودي او را درك كنيم. اجتماعات عظيم ملت پاكستان پس از شهادت شهيد عارف نشان داد كه ملت پاكستان عاشق شهيد بود.
منبع: ماهنامه شاهد ياران، شماره 50