بسياري از شکست ها وتوفيق هاي ما در زندگي بستگي دارد به اينکه چگونه دربرابر حوادث ناگوار وناخوشايند زندگي از خود عکس العمل نشان مي دهيم .عکس العمل هاي ما در برابر چنين حوادثي اگر پخته ورشد کرده باشند، حاصل آن بسيار بهتر از موقعي است که رفتار وعکس العمل هاي ما بچگانه ورشد نکرده باشد دراينجا درخصوص شناخت شخصيت خواستگاران وکساني که تحت نظر شما کار مي کنند مي تواند مفيدواقع شود، برخي از افراد هميشه رفتار کودکانه دارندوهر اندازه که سنشان زيادتر بشود، باز در رفتارشان تاثيري نخواهد کرد، اينان در واقع بوقت بزرگي به همان طريقي رفتار مي کنند که درکودکي آن را ياد گرفته اند، وبا اصطلاح در دوران بلوغ عقلي وفکري رفتاري خام وآميخته با احساسات تند وتيز دارند.
با اين همه کسب پختگي چندان مشکل نيست. براي بدست آوردن پختگي فقط کافي است که شخص تمام هم وغم خود را متوجه اين امر سازد که دربرابر حوادث رفتار پخته از خود نشان دهد.
حوادث ناگوار زندگي در واقع در حکم بوته آزمايش است.
بنابراين ما زماني مي توانيم مثل يک شخص پخته عمل کنيم که همين نقش هايي را که درلباس يک آدم پخته، عامدا وعالما از خودنشان دهيم، رفته رفته ملکه ذهن خودکرده وبه عبارت ديگر جزو طبيعت وسرشت خويش در مي آوريم. خامي وناپختگي تقريبا معلول اين امر است که شخص عمدا نمي خواهد مسووليت هاي ناشي از پختگي و رشد را بپذيرد. ممکن است بپرسيد چگونه مي شود فهميد که يکي پخته است وديگري خام وناپخته: راهش اين است که به طرز رفتاري افراد وهم نوعان خود توجه کنيد. شما بايد با کساني که رفتارشان غير مقعول ويا ناراحت کننده مي بينيد مدارا کنيد.گاه پيش مي ايد که کسي بخواهد با شما به سردي رفتار کند ويا بکوشد شما را خوار وحقير نمايد ويا بيهوده با شما دشمني کند.
درچنين مواردي خود داري بسيار لازم است.زيرا چنين رفتار هايي موجب خشم ما مي شود وما براي اينکه خشم خودمان را آشکار نسازيم بايدخود دار باشيم .به همين دليل است که اگر مي خواهيد بدانيد پخته هستيد يا نه، هروقت که ديديد کسي يا چيزي موجب تحريک شما شده است، به بينيد مي توانيد به اصطلاح اهميت بدهيد.
يک فرد پخته چون در زندگي داراي نقشه وبرنامه خاص است به هر بادي از جاي نمي جنبد ودامن اختيار از کف نمي نهد. فراموش نکنيد که اگر مدتي کوشش کنيد که به وقت خشم آرام ومتين جلوه کنيد، آن وقت رفته رفته خواهيد ديد که اين آرامش و منانت همان طوري که قبلا گفتم، عادت وجزو طبيعت ثانوي شما شده است، احساسات ما غالبا تحت تاثير رفتارهاي جسماني مان هستند.
افکار خودتان را متوه مسايل ومشکلاتي نکنيد که موجب مي شوند فلان شخص مرتکب فلان رفتار بشود. سعي کنيد به بينيد علت وانگيزه رفتار او کدام است، با مردم مودب و قابل معاشرت دوست باشيد وآن چنان رفتار کنيد که آنان احساس کنند حاضريد با آنها کنار بياييد.
خشونت يا خوشايندبودن ديگران غالبا غير ارادي وغير عمدي است وهيچ بعيد نيست که از کم رويي ويا از عدم اعتماد به نفسشان درمعاشرت با ما سرچشمه بگيرد. زيرا ممکن است از لحاظ کسي که شما را بخوبي نمي شناسد، يک شخص کاملا خشن وخطرناکي جلوه کنيد.
وقتي که مي بينيد کسي با شما آن چنان اختلاف عقيده يا سليقه داردکه تحملش برايتان ممکن نيست لااقل مي توانيد اين موضع را به خودتان بقبولانيد که وي حق دارد در زندگي براي خودش عقايدي داشته باشد وبا رفتار تان اين موضوع را به او نشان بدهيد. به عبارت ديگر مي توانيد به ديگران نشان بدهيد که با وجود اختلاف عقيده قادر خواهيد بود همديگر را قبول داشته باشيد.
راه ديگري که براي ارزيابي ميزان پختگي فرد وجود دارد همان چيزي است که شاعر چنين گفته " دوست آن باشد که گيرد دست دوست در پريشان حالي ودرماندگي". البته بسيار آسان است که به اشخاص نصيحت کنيم که بوقت روبرو شدن با مشکل چنين وچنان کنيد وخونسردي وشهامت را از دست ندهيد ويا آنها رابه حال خود گذاريم ويا به خويشتن بگوييم که افراد وقتي که گرفتارند دلشان نمي خواهد که کسي پاپيچشان بشود.نتيجه چنين رفتاري آن است که اشخاص گرفتار غالبا آن طور احساس مي کنند که دوستانشان آنها را فراموش کرده اند وکسي حاضر به همدردي با آنها نيست.
افرادي که واقعا پخته هستند، به وقت گرفتاري به فرياد دوستان خود مي رسند. نسبت به گرفتاري آنها اظهار تاسف مي کنند وبدون اينکه بيهوده از اهميت مشکلات بکاهند ويا اينکه دراين باب داد سخن بدهند که چگونه مثلا رفيق گرفتار مي توانست کاري کند که چنين گرفتاري و مشکلي برايش پيش نيايد ويا اينکه چگونه رفيقش مي تواند با لبخند اين مشکلات را برطرف سازد، عوض همه اين اقدامات،وقت خودشان را در اختيار رفيقشان مي گذارند وحتي حاضر مي شوند با تن دادن به سختي به رفيق گرفتارشان کمک کنند. عين همين جريان وقتي که سوء تفاهمي بين شما ويک دوست يا آشنا رخ داده است پيش مي آيد، آدم ناپخته وخام خودش را کنار مي کشد وحاضر نمي شود حتي يک قدم در راه رفع سوء تفاهم بردارد، حال آن که شخص پخته وبالغ پيوسته مي کوشد تا نخستين قدم را دراين راه بردارد.اين از ترس است که شخص با اين اميد که گذشت زمان موجب فراموشي مي شود، از حوادثي که برايش پيش مي آيد فرار کند، زيرا در واقع هيچ اين طور نيست .هم چنين به هيچ وجه نبايد دراهميت حوادثي که پيش آمده راه افراط و تفريط را در پيش گيرد ويا مثلا بگويد که دوستي بالاتر از هر چيزي است.
(موقعي که بين شما ودوست خودتان سوء تفاهمي ايجاد شده، يا اينکه مدعي شويد که بالاتر از ديگري هستيد وغيره.تنها راه عاقلانه اين است که در باره سوء تفاهم احتمالي با هم بحث کنيد تاراه ديگري براي بهتر کردن روابطه تان با هم پيدا نماييد وبه قول شاعر رشته پاره شده محبت تان را آن چنان محکم بهم گره بزنيد که موجب نزديکي بيشترتان شود.
آدم پخته هميشه حاضر است گذشت کند واز خر شيطان پايين بيايد تا راهي براي صلح وآشتي پيدا شود، زيرا آن قدر اعتماد به نفس دارد که بفهمد اين مقدارگذشت نشانه ي ضعف نفس نيست. علت اقدام ما براي سوء تفاهم اين است که لااقل ميدانيم که اشتباه کرده ايم ويا شرمنده ايم که فلان اقدام از ما سرزده است ويا پاس احترام دوست را نگاه نداشته ايم.
وحال آن که بدترين عکس العمل ورفتار دراين موقع آن است که بکوشيم خطاي خود را نديده گرفته وبدان اعتراف نکنيم. از علايم مشخصه افراد خام وناپخته دراين است که فکر مي کنند هيچ وقت خطا نمي کنند واگر کسي ايرادي بکارشان بگيرد ناراحت مي شوند وچنين احساس مي کنند که در معرض تهديد وتوهين قرار گرفته اند. شخصي که واقعا پخته است، مي داند که ممکن است خطا بکند ومثل هر شخص ديگري گاه مرتکب اشتباه بشود وچند سوء تفاهم کوچک به حسن روابطه اش با ديگران لطمه نمي زند...
اين است که به شما توصيه مي کنم: خيلي سريع به خطاهاي خود اعتراف کنيد ؛ وپوزش بخواهيد وبگوييد که اشتباهتان را رفع خواهيد کرد، مثلا گفتن اين جمله " ازدستم چه کاري در اين باره ساخته است، بگوييد تا انجام دهم" بسيار مفيد وسلامت بخش است زيرا همين جمله موجب مي وشد که طرف سطح توقعش را از شما به حداقل تقليل دهد. سعي کنيد اقدامي که موجب بروز کدورت بين شما ودوستتان شده است ديگر از شما سرنزند واگر خيلي حساس هستيد بد نيست درباره علت بروز اشتباه وچگونگي آن اندکي فکر کنيد. به طرف مقابل نشان بدهيد که واقعا خواهان آن هستيد که حسن نيت تان را به او به اثبات برسانيد، درخانواده نيز گاه پيش مي آيد که کار مشکل وخوشايند به ما محول مي شود. خيلي آسان مي توان از زيربار چنين کاري شانه خالي کرد وبه عذرهايي متوسل شد وآن را به عهده اعضا ديگر خانواده گذاشت.
اگر مي خواهيد شما فرد پخته اي باشيد: بايد به خودتان ياد بدهيد که از چنين وظايفي درمحيط خانوادگي اجتناب نکنيد، زيرا شخص پخته کسي است که وظايف ناخوشايند زندگي را مثل وظايف خوشايند به عنوان جزيي از زندگي مي پذيرد. درمواقعي که با چنان وظايف دشواري روبرو هستيد عوض آن که بنشينيد وپيوسته به دشواري وناخوشايندي کار توجه کنيد بي درنگ آن را شروع نماييد. هر چه زودتر شورع وتاريخي را براي پايان داد آن معين نماييد. همه هم وغم خودتان را متوجه اين کار کنيد ولي آن که فرصت چون وچرا دراين باب بخود بدهيد به وطور خودکار تا آنجا که برايتان مقدور است بدان ادامه بدهيد. هيچ کس نيست که در زندگي با دلسردي ونوميدي روبرو نشده باشد، ليکن معلوم نيست که همه در برابر نوميدي هاي زندگي، رفتاري پخته از خود نشان داده باشند.وقتي که با نوميدي روبرو شديد هيچ لازم نيست که خشمگين شويد ويا دل به حال خودتان بسوزانيد واحساس مظلوميت کيند ويا اينکه چنين فکر کنيد که اين تنها شما هستيد که دچار بد اقبالي شده ايد.
فرد پخته کسي است: که در چنين مواردي فقط فکرش متوجه اين باشد که با کمک به تجزيه و تحليل پي به علل مشکلات و نااميد هاي خود برده بکوشد تا از اشتباهاتش درس عبرتي بگيرد وهمان طوري که گفتيم علل مشکلاتش را پيدا کند، ولي شکست را با خوشرويي قبول مي کند وچنين اعتقاد دارد که اين شکست هاي تجزيه وتحليل شده مقدمه پيروزي نهايي است که در آينده نصيبش خواهد شده مقدمه پيروزي نهايي است که در اينده نصيبش خواهد د. او به خوبي مي داند که شکست گاه مقدمه پيروزي است به قول عوام" عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد" پختگي وخامي افراد را مي شود از چگونگي رفتارشان در زماني که بايد تصميمي بگيرند ويا مسووليت هاي جديد را قبول کنند، درک وارزيابي کرد.
وحشت کردن از مسووليت از علايم آشکار خامي وناپختگي است ، شايد خودتان را آن قدر وسيع وبزرگ تلقي کنيد که از تحمل هيچ باري درنمي ماند، کسي که به زندگي پشت مي کند نمي تواند از خامي بيرون آيد، مگر ممکن است کسي که از آب مي ترسد ونمي تواند خودش را به آب بزند، شنا ياد بگيرد؟ هر چه بيشتر در راه استقلال از وظايف زندگي بکوشيد به همان نسبت پخته تر خواهيد شد.
درمواقعي که بايد تصميم بگيريد، چشم وگوشتان را کاملا باز کنيد وشرايط کار را بسنجيد وبا حوصله وفراغ بال جنبه اي موافق ومخالف کار را زيرو ورو بنماييد، وحشت نکنيد و از عجله نيز خودداري نماييد تا به قول معروف پشيمان نشويد. با کساني که صلاحيت دارند مشورت کنيد، آدم پخته از جلمه صفاتش اين است که عقلش خوب کار مي کند واين فروتني را دارد که بفهمد ديگران غالبا بهتر از اومي دانند، وقتي که تصميمشان را گرفتند بي درنگ بدان عمل نمايند. اگر دراين هنگام افکار ديگري توام با ترديد ودودلي عارضتان شود که شما را شکنجه بدهند، اين ها علامت ناپختگي وخامي است.به تصميم گرفتن عادت کنيد، هر چند که گاه اشتباه کنيد، زيرا تصميم گرفتن وانجام دادن کار پختگي شما را زياد وزيادتر خواهد کرد.
بالاخره وقتي که دچار ياس ويا جراحت عاطفي ورواني مي شويد نيز بايد پختگي خودتان را بروز بدهيد. درزندگي روزمره حتي المقدور متعارف وعادي باشيد. ازمحبت وهم دردي ديگران استقبال کنيد، ليکن آنها را مجبور نکنيد که عليرغم ميل و خواست خودشان تصميمي بگيرند، درباره ناراحتي خود حرف نزنيد مگر وقتي که دراين باره از شما تحقيق يا سوال بکند. اقدام براي جلب محبت وتوجه ديگران علامت پختگي نيست.
علامت پختگي اين است که شخص به دنياي اطراف خود توجه کند وبه کار وتفريح خود علاقه داشته باشد.البته قبول اين موضوع در آغاز مشکل است.
ولي حقيقت اين است که مصيبتي که براي شما پيش آمده به اندازه دانه ارزني درکار دنيا اثري ندارد، ليکن در هر حال وجود شما براي اين جهان مهم است وشما نقش در آن نقش خود را داريد.
وقتي که زمانه شما را در بوته آزمايش قرار مي دهد، به همان روش رفتار کنيد که يک آدم پخته عمل مي کند، يقين داشته باشيد که از ثمرات نيک پختگي بهره مند خواهيد شد.
پينوشتها:
* روانپزشک (اصفهان)
منبع:
روان درماني براي همه دکتر ايرج پور باقر
فصلنامه بهداشت و روان شماره 30