گفتگو با حجت الاسلام علي جلالي خميني
درآمد
حجت الاسلام و المسلمين جلالي خميني از شاگردان با سابقه حضرت امام و نيز از اعضاي قديمي جامعه و روحانيت مبارز تهران است. وي دراين گفت وگوي كوتاه ضمن تبيين نقش و جايگاه آيت الله مفتح در اين تشكل به پاره اي از خصال و ويژيهاي شخصيتي آن شهيد گرانمايه اشاره كرده است.
آشنايي شما به شهيد مفتح از چه مقطعي و چگونه آغاز شد؟
آشنايي ما از قم و دوران حضور و اقامت ايشان در آنجا آغاز شد. شهيد مفتح در آن مقطع در حوزه به فضل اشتهار داشتندو بين فضلا و مدرسين طراز اول حوزه، چهره موجهي بودند. در درس امام (ره) با هم بوديم و از شاگردان خوب محفل درسي امام (ره)بودند، امام (ره) هم براي ايشان احترام زيادي قائل بودند. ايشان همچنين بسيار مورد احترام اخوي بزرگ امام (ره)، مرحوم آيت الله پسنديده بودند. بعدها كه من با حضرت امام (ره) و بيت ايشان رابطه خوبي داشتم، هر وقت از تهران به قم مي رفتم و خدمت آقاي پسنديده مي رسيدم، ايشان بلافاصله احوال آقاي مفتح را از من مي پرسيدند و سئوالاتي هم درباره اين كه ايشان در تهران چه مي كنند، برنامه هايشان چيست، مي كردند و بسيار خوشحال بودند از اين كه آقاي مفتح در تهران، هم در دانشگاه و هم در مسجدشان موفق هستند. به نظرم مي رسيد كه رابطه خاصي بين آندو وجود داشت چه از لحاظ اين كه مرحوم پسنديده و ايشان به يكديگر علاقه داشتندو چه از اين بابت كه مرحوم پسنديده وكيل تام الاختيار حضرت امام (ره) در مقطع تبعيدشان بودند و آقاي پسنديده ازاين جهت هم با شهيد مفتح رابطه خاصي داشتند. به هر حال در مجموع ايشان را به ديانت و فضل و كارهاي پرفايده و موثر در تبليغ معارف اسلامي و جذب جوانها مي شناختند.
با عنايت به حضور پرسابقه جنابعالي در جامعه روحانيت مبارز، بفرماييد كه مرحوم شهيد مفتح در ميان اعضاي جامعه چه جايگاهي داشتند و اگر خاطراتي از حضور ايشان در آن جمع داريد، ذكر كنيد.
قبل از پاسخ به اين سئوال، بايد مقدمه اي را بيان كنم. گمانم يكي دو سال بعد از تبعيد امام (ره) بود كه مرحوم آقاي مطهري كه با امام (ره) رابطه و مكاتباتي داشتند، نامه اي به ايشان نوشتندو نكاتي را در اين زمنيه كه روحانيت بايد در تهران انسجام داشته باشد و عرصه ها و مشكلاتي پيش آمده اند كه ضرورتا بايد اتحادي بين روحانيون به وجود آيد، ذكر كرده بودند. امام (ره) در جواب ايشان مرقوم فرموده بودند كه شما از علماي تهران دعوت كنيد كه بطور هفتگي دور هم جمع شوند،ولو فقط چاي صرف كنند. نفس دور هم جمع شدن اينها سبب مي شود كه به تدريج به نوعي هماهنگي و آمادگي براي ارتباط باجوانها به وجود آيد. من در آن زمان به امر به امام (ره) به تهران آمده بودم و در مسجد نارمك كه در شرق تهران محورتي داشت، امام جماعت بودم مرحوم آيت الله شهيد بهشتي، شهيد مفتح، مقام معظم رهبري آيت الله خامنه اي، آيت الله مهدوي كني و بسياري از چهره هاي روحاني و علماي تهران كه از نظر حضور در صحنه هاي مبارزاتي و حتي سواد هم در يك سطح نبودند، ولي به هر حال انگيزه و هدف مشتركي داشتند و در آن جمع طبيعتا يكي دو نفر بودند كه از جهت موفقيت و بازدهي كار و جذب، عملا به صورت الگو براي ديگران درآمده بودند كه يكي از آنها شهيد مفتح بودند. ايشان از جهت ارتباط خيلي خوبي كه با جوانها در دانشگاه و مسجد جاويد و به خصوص بعد از آن در مسجد قبا برقرار كرده بودند، توانستند مجموعه نسبتا گسترده اي از جوانان با سواد و روشنفكر را جمع كنند، بنابراين سخنان، رفتارها و نظرات ايشان بسيار مورد توجه بودند. البته ايشان در جلسات بسيار متين و سنگين بودند و كم حرف مي زدند، ولي هنگامي كه وقت مي گرفتندو حرف مي زدند، سخنشان واقعا در جمع زمينه پذيرش داشت، چون توفيقات بسياري به دست آورده بودند و در چند سال قبل از پيروزي انقلاب، بخش زيادي از تصميماتي كه جامعه روحانيت مبارز گرفت، عملا تا حد زيادي متأثر از اظهار نظرهاي شهيدان بزرگوار، مطهري و مفتح بود. شهيد مفتح با شهيد مطهري رابطه و هماهنگي خوبي داشتند. من بارها ديدم كه اين دو نفر در جلسات جامعه كه در منزل اعضا برگزار مي شدند، گوشه اي مي نشستند و با هم مشورت و هماهنگي مي كردند و همين نشان مي داد كه آن دو رابطه اي خاص و اشتراك نظر و همفكري دارند.
شهيد مفتح تا چه حد نسبت به حضور در جلسات جامعه روحانيت و تصميم گيري هاي آن حساسيت داشتند و تا چه اندازه به مسئوليت خود در آنجا اهميت مي دادند؟
ايشان اولا از نظر اخلاقي فرد مرتبي بودند، يعني اين طور نبود كه گاهي بياند و گاه نيايند و همين نكته نشان مي داد كه بسيار براي حضور در جامعه روحانيت اهميت قائل هستند. جامعه روحانيت مبارز تشكلي تأثير گذار بود، هم بر متدينين و هم بر جريانات انقلاب لذا ساواك هم بسيار حساسيت نشان مي داد بخشي از اين حساسيت هم به توفيقاتي مربوط مي شد كه ايشان در به تحرك واداشتن مردم و جوانها در مسجد قبا به دست آورده بودند، به همين دليل اعضاي جامعه روحانيت خيلي روي حضور و سخنان ايشان حساب مي كردند و همان طور كه عرض كردم حرفهاي شهيد مفتح روي تصميمات ما خيلي تأثير داشتند، البته همه ما، مردم را از مناطق مختلف حركت مي داديم و عملا براي ساواك شناخته شده بوديم، اما حركتهايي مانند حركتهايي که ايشان ايجاد مي كردند، كم بودند و اين هم به جامعيتي كه در فعاليتهاي ايشان وجود داشت و جذب جوانان، مردم و باز خوردي كه اين فعاليتها داشتند، مربوط مي شد. شيوه ايشان برايمان حكم يك الگو را داشت و بر همه ما در مناطق سبقت داشتندو نكته قابل عرض اين كه ويژگي تحرك آفريني و انقلابي شهيد مفتح در شهيد مطهري بروز پيدا مي كرد، يعني نظريه پردازي انديشه هاي انقلابي بيشتر توسط شهيد مطهري انجام مي شد و شهيد مفتح هم با آن كه شخصيت انديشمندي بودند، ولي به جهت سبقت شهيد مطهري، افكار توسط ايشان تبيين و ارائه مي شدند و جنبه عملي آن در مسجد قبا به عنوان يكي از مراكز روشنگري و فعاليت به عهده شهيد مفتح قرار مي گرفت. به همين دليل شهيد مفتح در ميان روحانيون از نظر ايجاد تحركات مبارزاتي هر همه سبقت داشتندو همه هم به اين موضوع واقف و براي ايشان احترام قائل بودند و خود من دائما از مسجد قبا خبر مي گرفتم و مي دانستم جلساتي كه ايشان برگزار مي كنند، در ميان منبريهاو اهل علم شمال تهران جا افتاده و جلسات شلوغ پرباري بودند. ايشان با درايت و هوشمندي كار مي كردند، به طوري كه هم ساواك نتواند بهانه اي به دست بياورد و هم آن آقايان به وظايف انقلابي خودشان بيشتر آشنا شوند.
از حضور مشتركتان در رويدادها و جريانات انقلاب چه خاطراتي داريد؟
به هر حال ما در بسياري از جنبه ها افتخار حضور و همراهي با ايشان را داشتيم. من در شرق تهران و ايشان در منطقه شمال و قلهك بودند و رابطه بين ما پيوسته وجود داشت، مخصوصا آن يكي دو ماه رمضان منتهي به نماز عيد فطرهاي باشكوهي كه برگزار شدند، طبيعتا موجب شده بودند كه هم علاقه ما به ايشان افزايش پيدا كند و هم رابطه بيشتري برقرار شود. در جريان تحصن روحانيون در مسجد دانشگاه تهران كه براي ورود امام (ره) برگزار شد، در كنار هم بوديم. در جريان استقبال از امام (ره)، چه در فرودگاه و چه در بهشت زهرا باز همراه بوديم. ايشان در حفاظت منطقه سخنراني نقش خوبي داشتند. اگر فيلمها و عكسها را ببينيد، مشاهده مي كنيد كه ايشان در كنار امام (ره) بسيار مراقب اطراف بودند، هم آبرومند برگزار شدن برنامه و هم حفظ جان ايشان و هم دقت در حوادث آن حول و حوش مد نظر ايشان بود. بعد از پيروزي انقلاب، باز در جلسات مختلف با هم بوديم. يادم هست يك ماه قبل از شهادت شان، بعد از تسخير لانه جاسوسي، در تأييد اين حركت، يك راهپيمايي با كمك ايشان انجام داديم و به طرف لانه جاسوسي حركت كرديم. در هر حال خداوند اين توفيق را به ايشان داده بود كه در تمام صحنه ها حضور داشته باشند.
در طول اين دوران دوستي و همكاري، ايشان را از لحاظ اخلاقي چگونه ديديد؟
نكته اي كه من در رفت و آمدهائي كه به منزل ايشان داشتم و نيز همكاري در عرصه ها و جاهاي مختلف با ايشان، متوجه شدم، تقيد محض ايشان به رعايت موازين و احكام ديني بود. ايشان انساني بودند دين باور و محكم و از نظر اخلاقي سالم. مثلا بارها مشاهده مي شد كه اگر كسي غيبتي مي كرد و يا حرفي مي زد كه شائبه غيبت درآن بود، به شدت ناراحت مي شدند و به هر نحو ممكن مسير صحبت را عوض مي كردند. نسبت به رعايت حدود الهي بسيار حساسيت داشتند، به ويژه در ميان ما روحانيون كه لباسي را بر تن داريم كه لباس سربازي و تبليغ معارف ديني است. در مجموع زندگي سعادتمندي را سپري كردندو بهترين تعبير در مورد ايشان اين است كه : عاش سعيداً و مات سعيداً.
منبع: ماهنامه شاهد ياران، شماره 14