چکيده
گرچه وهابيت امروز نسبت به وهابيت قرن دوازدهم در برخي مسائل داراي تعادل نسبي به نظرمي رسد و نظريات رهبران شان را کنار گذاشته اند ولي از ان لحاظ که خشونت جزو لاينفک انديشة وهابيت است، پرورش فرقه هاي تندرو متعصب يکي از سياست هاي اصلي وهابيت است که بتواند سياست هاي آنها را در منطقه پياده کنند. دو گروه طالبان و سپاه صحابه در افغانستان و پاکستان از تربيت يافتگان آنان که با همان عقايد و خشونت وهابي، به کشتار و قتل مسلمين بويژه شيعيان پرداختند و از اسلام چهره اي زشتي را به جهان به نمايش گذاشت.
کليد واژگان: وهابي ها، طالبان ، سپاه صحابه، افغانستان، پاکستان،عربستان
مقدمه
ملّت مسلمان که با الهام از رهنمود هاي حيات بخش اسلام توانسته بودند پيوند اخوت در ميان خود ايجاد نمايد و در پرتو کلمة توحيد وتوحيد کلمه در برابر تهاجم سنگين صليبيان و قساوت هاي ثنويان(مغول) ثابت واستوار بماند ، با کمال تاسف با پديد آمدن مکتب وهابيت اين وحدت شکست و دست تفرقه انداز دشمنان اسلام از استين فرقه وهابيت پديدار گشت و با حربه اي تکفير ، بدعت و شرک به مسلمانان ضربات جبران نا پذيري به صفوف به هم پيوسته آنان وارد ساخت و با نابودي آثار بزرگان دين و کاستن از مقام انبيا واوليا، و اعمال خشونت و زشت جلوه دادن چهره اي اسلام عزيز در خدمت استعمار گران ودشمنان ديرينة اسلام قرارگرفت . هنوز هم دشمن در دامان آنها فرقه هاي تندرو افراطي را مي پروراند وبه نام مدعيان اسلام حقيقي به کشور اسلامي گسيل داشته تا با نام اسلام به منافع ومطامع شان نايل آيند.در اين نوشتار دو فرقه اي از پرورش يافتگان در دامان وهابيت بنام گروه« طالبان» در افغانستان وگروه« سپاه صحابه» در پاکستان مورد پژوهش قرار گرفته تا مقداري از عمل کرد وماهيت آنها بر ملا گردد.
1- گروه طالبان .
پس از خروج شوروي سابق از افغانستان توسط مجاهدين افغان و فرو پاشي حکومت دكتر نجيب الله توسط احزاب جهادي ، عربستان ، فعاليت بسياري را براي رواج تفکر وهابي گري در افغانستان آغاز کرد .عربستان سعودي در ميان گروه هاي موجود در افغانستان ، گروه طالبان را براي خود برگزيد زيرا طالبان بدلائل ذيل بهترين گزينه انتخابي براي عربستان بود :
1- تشابه وتقارب عقايد و عملکرد طالبان به وهابيان عربستان ، زيرا افراطي گري ها و تبين قوانين خشک و خشن ، به ذائقه وهابي هاي عربستان بسيار شيرين مي آمد و از طرفي رهبران طالبان نيز خود از دست پرورده هاي وهابي و افراد مورد اطمينان عربستان بودند .
2- عربستان به عنوان مرکز جهان اسلام و داعيه دار خلافت اسلامي و نام ام القرايي ، هموار کوشيده است از نقش جمهوري اسلامي ايران به عنوان محور تجمع امت اسلامي جلوگيري کند.درين راستا ،نخستين راهکار سعودي ها تبليغ و ترويج آئين وهابيت درسرزمين هاي اسلامي بويژه کشورهاي تازه استقلال يافته آسياي ميانه است .راهبرد ايدلوژيک سعود ي ها در ترويج وهابيت ، آنان را قادر مي سازد افزون بر اينکه عربستان را مرکز پشتيباني جهان اسلام در سطح بين الملل معرفي کنند ، با تضعيف زمينه هاي شکل گيري جبهه مقاومت ديني در برابر استکبار ، از نفوذ سياسي وديني ايران به عنوان پرچمدار نهضت جهان اسلام بکاهند براين اساس ، تشکيل يک دولت اسلام گراي سنتي و طرفدار سعودي در افغانستان هدف اصلي عربستان بود تا در کنار ايجاد زمينه هاي نفوذ و گسترش تفکر وهابيت در افغانستان و آسياي ميانه ، از نفوذ ايران درا ين مناطق جلوگيري کند .(1) گروه طالبان از قوم پشتون (بزرگترين قوم افغانستان ) هستند که بدست ارتش (ISI) ، « سپاه صحابه » ، « جمعية العلماء»ي پاکستان و مدارس ديوبند ( محل آموزش وپندارهاي وهابيان )» شکل گرفت . آنها مدعي استقرار شريعت محمدي (ص) هستند و خود را حنفي مذهب وصوفي مشرب قلمداد مي کنند . ولي اعمالشان نشان دهنده احياي سنت هاي قومي و قبيله اي 250 ساله پشتونها است . اين باورها و سنت ها شباهت فراواني با عملکرد وهابيان دارد به طوري که شواهد موجودنشان ازحمايت کامل سياسي ، فکري واقتصادي عربستان از آنها دارد .(2) نام اين گروه در دوازدهم اکتبر 1994 براي اولين بار در خبر گذاري مطرح شد .آنهابه يک دسته دويست نفره به طور سريع ، در سايه حمايت هاي مالي ، نظامي دولت هاي پاکستان ، امريکا ، عربستان سعودي وامارات متحده عربي توانستند بخش وسيعي از سرزمين افغانستان را از دست دولت اسلامي افغانستان خارج کنند و به تصرف خود در آورند .
نقش عربستان سعودي در ظهور و رشد طالبان
عربستان از زمان هاي گذشته ، بويژه در زمان اشغال کشور افغانستان توسط شوروي (سابق) به چند دليل عمده به اين کشور توجه داشت :
1- ممکن بود در صورت ادامه اشغال ، شوروي بتواند براي رسيدن به منافع نفتي خليج فارس اقداماتي صورت دهد .
2- ادامه اشغال و گسترش نظام کمونيستي ، اعتقادات مسلمانان جهان و افغانستان را در معرض خطر قرار مي داد .
3- ادامه اشغال افغانستان و حمايت ايران از گروهاي جهادي افغاني ، با ايفاي نقش ام القرايي عربستان سازگار نبود .
4- رقابت با نفوذ رو به گسترش جمهوري اسلامي ايران در کشورهاي آسياي ميانه بويژه پس از فروپاشي شوروي و نظام کمونيستي .باتوجه به دلايل مذکور ، عربستان بطور جدي و به صورت هاي گوناگون در مسائل افغانستان دخالت کرد :
1- درسالهاي 1992 تا 1994 مبلغ دو ميليارد دلار به پشتونها (گلبدين حکمتيار)کمک مالي کرد .
2-در حمايت از گروهاي جهادي مخالف ايران ، مبلغ 150 ميليون دلار به دولت رباني و مسعود کمک کرد .
3- در کنار پاکستان به حمايت هاي مالي ونظامي گروه طالبان پرداخت ودر يک رقم برا ي خريد تسليحات نظامي طالبان از اکراين ، بخش عمد? مبلغ هفتاد ميليون دلاري را پرداخت کرد .عباس جعفري به نقل از دکتر حميد احمدي مي نويسد : عربستان در پشتيباني از طالبان ، دو انگيزه اساسي داشته است :نخست آنکه عربستان خود را ام القرايي جهان اسلام مي داند و کمک به مسلمانان را نوعي وظيفه ديني و الهي براي خود در نظر مي گيرد .انگيزه دوم ، رقابت با نفوذ رو به رشد ايران در افغانستان و آسياي مرکزي و منزوي ساختن جمهوري اسلامي ايران که خود را ام القرايي جهان اسلام مي داند بوده است .انور الحق احدي مي گويد :«با وجود اين که عربستان هيچ منافعي در آسياي مرکزي ندارد ، آمريکا و پاکستان را متحدين استراتژيک و ايران را رقيب منطقه اي خود مي پندارد .»دولت عربستان در تاريخ 26 / 5 / 1997 به شکل صريح بابه رسميت شناختن حکومت خود خوانده طالبان ، سفارت رياض در افغانستان را تحويل آنها داد .(3) گروه طالبان با پشتيباني آمريکا ، انگليس ، عربستان ، امارات متحده عربي و پاکستان متولد شد . در واقع ، طراح اصلي اين پروژه امريکا و انگليس بودند که با کمک هاي مالي فراوان عربستان و امارات و اجراي آن توسط سازمانٍ اطلاعات (ISI)وگروه هاي وابسته به عربستان و امارات (مانند سپاه صحابه و جمعية العلماي پاکستان ) و با اهدف گوناگون مانند مقابله با شيعه و جلوگيري از نفوذ جمهوري اسلامي ايران در منطقه اين گروه واپس گرا ومنحرف را بوجود آوردند .محمدبن عبدالعتيبي ، سفير وقت عربستان در مصاحبه اي با روزنامه الحيا ة در باره نقش آمريکا در پيدايش طالبان مي گويد :« آمريکا به منظور دستاويزي براي ورود به افغانستان و ماندن دراز مدت درين کشور ، اعمال سلطه بر کابل و غارت منابع آن ، تحديد برنامه هاي هسته اي ايران و پاکستان و غارت ثروت جمهوري هاي آسياي ميانه ، تسلط بر منابع درياي خزر ، جلوگيري از بيداري اسلامي در آسياي مرکزي و جلوگيري از نفوذ ايران در آن منطقه ، در صدد بر آمد تا طالبان را به وجود آورد» .(4) بي نظير بوتو ، نخست وزير وقت پاکستان که جنبش طالبان در زمان حکومت وي شکل گرفت ، در 14 اکتبر 1996 م در گفتگوي با راديو بي بي سي گفت :« پاکستان تنها حامي طالبان نيست ، بلکه مجري سياست هاي آمريکا و انگلستان است . انگلستان طراح اصلي جنبش طالبان است و پاکستان با تسليحات و دلارهاي آمريکا وعربستان سعودي ، آنان را سازمان دهي وبسيج کرده است» .(5)رژيم طالبان مکان امني براي اسامه بن لادن ايجاد کرده بود و او مؤسس گروه القاعده بود ، بن لادن کسي بود که آمريکايي ها او را به عنوان تروريستي با نوع خوش استعداد تشخيص داده بودند .طالبان در اوج قدرت خود از ناحيه کشورهاي نظير پاکستان ، عربستان و آمريکا حمايت مي شدند . بنا بر تخمين ها جنبش طالبان در سال هاي 1995 – 1996 براي تداوم و فعاليت ها و عمليات خود سالانه به 70 ميليون دلار نياز داشته اند .(6) به نوشته نشريه هندي « تحليل استراتژيک » بخش اعظم اين بودجه از طريق عربستان سعودي تأمين ميگردد . هفته نيوزيک در يکي از گزارش هاي خود مي نويسد : رياض مهمترين منبع مالي جنبش طالبان بود .ملا محمد عمر رهبر گروه طالبان در يک سفر به عربستان با مقامات بلند پايه اين کشور ديدار و گفتگو کرد و رياض هم مبلغ 10 ميليون دلار کمک در اختيار گروه تحت امر وي قرار داد تا به فعاليت خويش ادامه دهند .(7)نقش پاکستان در شکل گيري بسيار پر رنگ بود در واقع طرح هاي آمريکا و انگليس و عربستان از سوي پاکستان در مورد طالبان اجرا مي شد . آمريكا مي كوشيد براي مقابله با شوروي جبهه متحدي از كشورهاي اسلامي سازماندهي كند لذا با همكاري عربستان و پاكستان در مسير تلاش كردند تا انكه به پرورش گروه طالبان پرداختند و تمام کمک هاي مالي و تسليحاتي اين کشورها براي سازمان د هي و تجهيز طالبان از كانال پاكستان واحزاب ضد شيعي اين کشور ، مانند : جمعية العلماء ، سپاه صحابه ، لشکر طيبه حرکت الانصار و اطلا عات ((ISI انجام مي شد.دركتاب چالش هاي فكري وسياسي وهابيت آمده است :کارشناسان بر اين عقيده اند که ماشين جنگي طالبان بدون کمک هاي پاکستان هرگز نمي توانست به حيات خود ادامه دهد . اين کمک آن چنان گسترده بود که موجب اعتراض شوراي عمومي سازمان ملل شدو پاکستان مورد باز خواست قرار گرفت.کشور امارات متحده عربي در دوران اشغال نظامي از سوي ارتش شوروي ، نقش مهمي در مسائل سياسي و نظامي افغانستان نداشت ، ولي پس از ظهور طالبان امارات متحده عربي که دومين کشور وهابيت در منطقه است سومين کشوري بود که پس از پاکستان و عربستان طالبان را به عنوان دولت شروع وقانوني افغانستان به رسميت شناخت . پول رايج و اسکناس هاي مخصوص طالبان به ميزان فراوان در امارات متحده عربي چاپ مي شد .پيش از تصرف مزار شريف و تحريکات طالبان در شمال افغانستان که به فتح باميان انجاميد ، امارت متحده عربي مبالغ هنگفتي در اختيار طالبان قرار داد و نفر برهاي ويژه حمل و نقل نيرو و سلاح براي آنها خريد . (8)گروه طالبان که در واقع همان مجريان قوانين خشک وهابيت بود با همان جمود فکري که داشتند خود را لشکر صلح معرفي مي کردند و خود را مجريان قانون اسلام ناب وخالص ميدانستند وبراي رسيدن به اهداف شان باحمايت آمريکا شبانه روز تلاش ميکردند تا تمام نقاط افغانستان را متصرف شوند وقوانين خشک وهابيت را به اجرا در آورند .ايت الله مکارم شيرازي در کتاب وهابيت بر سر دو راهي مي نويسد :در پاکستان طالبان خود را به عنوان لشکر صلح معر في کردند در حال که بسيار از افراد طالبان در مدارس وهابيون افراطي پرورش يافته بودند . بعد از عقب نشيني نيروهاي شوروي در سال 1989 نيروي طالبان خودرا به نام اسلام خواهان معرفي کردند و تصميم گرفتند حکومت مرکزي را در کابل تسخير کنند در طي اين مدت از ناحي? آمريکا تا مين تسلحاتي مي شدند.طالبان در طي چندين سال جنگ کابل را تحت تصرف خود اوردند که منجر به کشته شدن50000 نفر شد . طالبان قوانين خشک مذهبي وهابي هاي افراطي را به مرحله اجرا در اوردند . ملا محمد عمر که رهبر نيروي طالبان بود ،شورايي را تاسيس کرد که متشکل از اعضاي بالا رتبه طالبان بود و قانون نهائي فقط با تصو يب ملا محمد عمر به مرحله اجرا در مي آمد . طالبان از طريق راديوي کابل وتوسط بلند گوهاي که بر روي کاميون ها مستقر کرده بودند قوانين خود را به گوش مردم و ساکنين ميرساندند (9)
2- عقايد طالبان
يکي از ويژگيهاي گروه وهابيت بدوي تجمد نگري و داشتن انديشه اي ايستايي آنان است بطور که با دنياي که رو به پيشرفت و ترقي علمي است سر ناساز گاري و نا همگامي دارند . در دنياي عقلاني امروز وهابيت نمي توانند انديشه خود را از راه منطق و استدلال افراد جوامع بقبولاند ، به همين جهت آنان در برخي موارد به تناقض گويي پرداخته اند به عنوان نمونه در باره گرفتن گمرک وماليات فتوي داده اند:«اگرچه گرفتن ماليات و گمرک براي سلطان از محرمات اشکار است مع ذلک نمي توان با سلطان سعودي به علت گرفتن ماليات و گمرک به مخالفت ومبارزه برخاست و اين کار مشروع نيست».(10) حال بايد از آنان پرسيد که کدام قسمت فتوي شما را بايد ملاحظه کرد؛ حرمت و سختگيري گرفتن ماليات وگمرک براي رعيت و يا ساکت بودن و سهل انگاري و اغماض در ارتکاب اين فعل حرام توسط سلطان ؟!در يکي از فتوا هاي رهبر وهابيت آمده که استفاده از اتومبيل و تلگراف به خاطر جديد بودن و نبودن آنها در عصر پيامبر(ص) حرام است ؛ حال بايداز آنها سوال کرد که آيا توپ وتانک و اسلحه وماشين هاي پيشرفته نظامي در عصر پيامبر(ص) بود که امروز شما در زمان بيداري امت اسلامي آنها را وارد خاک بحرين ويمن کرده و جان مردم مظلوم وبي دفاع را با آنها هدف مي گيريد؟!. مكارم شيرازي تحت عنوان« تضادي ديگر: چرا هنوز بارگاه پيامبر بر پاست »؟!مي نويسد:كساني كه به مكه ومدينه مشرف شده اند مي دانند، علي رغم ويراني تمام قبرستان بقيع وقبور شهداي احد وغير آنها ، گنبد وبارگاه ملكوتي پيامبر اسلام بر پاست و مسلمانان از همه جاي دنيا به زيارت آن حضرت مي شتابند و اين وضع سئوال مهمي در اذهان هم? زائران ترسيم مي كند، كه چرا اين گروه به سراغ بارگاه پيامبر(ص) نرفتند؟!بايد كه از آنها سؤال شد چگونه تمام گنبد و بارگاه هايي را كه بر فراز قبور ائم? بقيع (ع) و شهداي احد و غير آنها بنا شده بود از ميان برداشتيد ولي گنبد و بارگاه پيامبر (ص) همچنان پابرجاست ؟ اين تناقض در عمل چه مفهومي دارد؟(11) ايشان در جاي ديگر مي گويد :از تضاد هاي عجيب اين گروه اين است كه همان كساني كه يك روز دو چرخه هارا «مركب شيطان » مي شمردند وبدعت مي دانستند ، امروز سوار ماشين هاي آخرين سيستم آمريكايي وژاپني مي شوند وهيچ كس ايرادي بر آنها نمي گيرند . وآنها كه يك روز خط تلفن بسيار ساد? «قصر شاه سعودي» را به «پادگان لشكرش»بدعت دانستند و سيم ها را پاره پاره كردند، امروز هم? آنها حتي افراد دست فروش كنار خيابان را مي بينيم كه «جَوّال» (تلفن همراه) به دست دارند!آيا اين گردش 180 درجه اي دليل برقرار گرفتن اين گونه افكار در سراشيبي سقوط نيست؟ وجالب اين كه حكومت آنها بي اعتنا به اين افكار واپس گرا در مسير صنعتي كردن كشور به پيش مي تازد، و غرق صنايع وابسته است.(12)جمعيت اخوان كه از آن وهابي هاي سرسخت به شمار مي روند با وسايل روز شديدا مخالف بوده واستفاده از آنهارا حرام مي دانستند ، چنان كه علي اصغر فقيهي دركتاب «وهابيان » آورده است : اخوان نسبت به بي سيم وتلگراف حساسيت داشتند آن راكار شيطان مي دانستند آنها ازبين مي بردند . آنها نخستين ساعت شماطه دار را(ساعتي كه دقيقه وساعت راباصداي ضربه وزنگ اعلام مي كند ) در نجد شكستند و ان را كار شيطان دانستند و گفتند كه حد اقل اين است كه استفاده از چنين چيزي بدعت است. و امّا اتومبيل ، وهابي ها قبلا به اعتبار اين كه اگر آن از كارهاي شيطان نباشد از اختراعات كفار است ، با حال اعتراض وخشم به آن نگاه مي كردند، حتي نخستين اتومبيلي كه وارد شهر متعّصب حوطه(در نجد) شد ، دربازار عمومي شهر ، آشكارا آتش زدند.(13) در حالي كه امروزه همان وهابيت از همان ابزار ،آن هم انوع اخرين سيستم استفاده مي كنند. آنها به خاطرجمود فکري و نداشتن مبناي درست ، حساسيت اهل علم را بر انگيخته و بر آن داشت که انديشمندان شيعه وسني وحتي «سليمان» برادر محمدابن عبدالوهاب، کتاب ها وآثار فراواني بر ردّ افکار وانديشة اي سست وبي پايه اي آنان بنويسند ، بطوري که علي اصغر رضواني در کتاب «سلفي گري وپاسخ به شبهات» به برخي از انها اشاره نموده 266 آثار را از فريقين بر شمرده است . وسر انجام نداشتن مبناي صحيح و انديشة پويا ، همين تناقض گويي ها ، و براي عملي کردن خواسته ها ومطرح کردن ديدگاه هاي شان بجاي استدلال ومنطق ، از راه تطميع و تحميل وتوسل به زور وخشونت خوهد بود که وهابيون به راحتي انجام مي دهند. گروه زيادي از وهابيت امروز، که انديشه هاي جديد و پيشرفت هاي سريع فن آوري و نيز ضرورت بهره برداري از آنها را درک کرده اند. ا به پويا نبودن انديشه هاي رهبر شان شيخ نجد(ابن عبدالوهاب) و جايگاه نداشتن اين نوع انديشه ها در دنياي پيشرفته امروز پي برده اند ، از اين رو مجبور شدند تا در انديشه هاي خود باز نگري کنند وبسياري از ايده هاي ابن عبدالوهاب را به باد انتقاد گرفته و کنار بگذارند. مثلا بر اساس نظر وي ، هرگونه استفاده از اتومبيل ، هواپيما، دوچرخه، تلفن و تلگراف، تلويزيون، رديو ضبط و ده ها وسيله ديگر که رهآورد پيشرفت و تکنولوژي جديد است ، حرام وبدعت است . وهابيت امروز در عمل اين احکام را زير پا نهاده اند؛ زيرا نمي توانند در دنياي ماشيني امروز ، از اين نوع وسائل استفاده نکنند . بدين ترتيب ، برخي از وهابيت امروز جمود فکري و خشن محمدابن عبدالوهاب را به چالش مي طلبند و با آنان به شدت مخالف هستند. لذا گروه طالبان که تعليم يافتگان مدارس وهابيت در پاکستان وعربستان بود داراي همين انديشه اي متحجرانه و جامدانه وارد ميدان شدند و با علم وتوسعه ومدنيت مخالف بود . آنان زنان را که نيمي از پيکره اجتماع بشري را تشکيل مي دهند خانه نشين کردند و از هرگونه کار وفعاليت اقتصادي و اجتماعي آنان در بيرون از منزل ، جلو گيري کردند . مدارس دخترانه را بستند و معلمان زن خانه نشين شدند . زنان حق نداشتند براي خريد لوازم زندگي بدون چادر مخصوص افغاني از منزل خارج شوند و حتي اگر خانمي با چادر ايراني بيرون بيايد بايد مجازات شود و اعلام کرده بودند:«هيچ راننده اي حق ندارد زناني را که از برقع ايراني استفاده مي کنند ، سوار کنند و در صورت تخطي ، راننده زنداني خواهد شد، اگر چنين زناني در خيابان ديده شوند خانه شان پيدا وهمسرانشان مجازات خواهند شد».(14) وبا طبقه نسوان همان برخورد را که وهابيان افراطي در عربستان با زنان دارند داشتند . همين طور براي مردان نيز محدويت هاي فراواني متناسب با شرايط مردن وضع کردند مثلا آنان وظيفه داشتند که وقتي از منزل بيرون مي روند کلاه يا لنگي (عمامه) بر سر بگذارند و ريش خود را بلند بگذارند و چنانچه معلوم مي شد که آن را قيچي زده اند از طرف طالبان تنبيه و مجازات مي شد وحتي براي تست کردن که ريش خود را قيچي زده يا نه، و سائل آزمايشي گوناگوني اختراع کرده بودند.طالبان گر چه خود را خود را پيرو فقه ابو حنيفه مي دانستند ولي در عمل پيرو فقه سنت گراي حنبل و مبلغان عقايد سنتي و متحجرانه اي وهابيت بود وهمان فتواهاي تند وتيز که وهابيون عربستان عليه شيعيان جهان مکررا صادر کرده اند ، گروه طالبان نيز فتاواي مشابه را عليه هزاره ها(شيعيان) که تقريبا يک سوم جمعيت افغانستان را تشکيل ميدهند صادر کردند ما پاره اي از عقايد طالبان را ذيلا مي آوريم تا روشن شود که انديشه و ايده متحجرانه اي طالبان شباهت نزديک با افکار وعقايد وهابيت دارد:
1- سينما و تاتر ها را تعطيل کردند .
2- زنان حق حضور در عرصه هاي اجتماعي را نداشتندوکار کردن شان در خارج از خانه ممنوع و در نتيجه اکثر اعضاي بيمارستان ها از کار بر کنار شدند .
3- طبقه نسوان حق تحصيل کردن نداشتند ومدارس دخترانه را به طور کلي تعطيل نمودند .
4- مجرمين را بدون تشکيل داد گاه مجازات وبعضا مانند گوسفند سر مي بريدند .
5- طالبان ، شيعيان را کافر و کشتن آنها را جايز اعلام کردند .
6- استفاده از کت و شلوار را جايز نمي دانستند .
7- تراشيدن صورت را بدعت در دين مي دانستند و حتي کوتاه کردن آن را مجازات مي کردند.
8- عکس برداري و تصوير برداري را ممنوع مي دانستند .
9- هنگام نماز مردم را با شلاق به سوي مسجد هدايت مي کردند به اعتقاد آنان مهم اين بود که صف هاي نماز تشکيل شود چه نماز گزار وضو داشته باشد يا نداشته باشد .
10- يکي از اقدام هاي امر معروف و نهي از منکر طالبان تراشيدن سر مردان بويژه جوانان بود و بلند بودن روي سر را از مظاهر فساد و بي بندوباري مي دانستند .
11- بيش از حد و فراتر از حد شرعي در مورد حجاب سخت گيري مي کردند .
12- تخريب و تحريم وسايل مانند : تلويزيون ضبط صوت ، نوار ، مجله ، آلات بازي.
13- به کنيزي گرفتن مادران و دختران و به غلامي گرفتن مردان.
3- عملکرد طالبان
خشونت فوق العاده وهابي هاي افراطي ، چيزي نيست که بر کسي پوشيده و يا قابل انکار باشد کشتار وقتل عامي که وهابيت در طول عمر خود از مسلمانان-نه کفارحربي!- در تاريخ از خود به يادگار گذاشته بسيار وحشتناک است .گرچه آنها کشتار هولناکي را در طائف و خون ريزي وسيع از اهل سنت آن سامان مرتکب شدند به حدي که کودکان را قتل عام کردند واطفال شير خوار را نيز در آغوش مادر سر بريدند و گروهي از مردم را که از شهر فرار کرده بودند دنبال نموده به قتل رسانيدند و کساني که در خانه ها پنهان شده بودند از انجا بيرون آورده مي کشتند.(15) جمعي هم که مشغول فرا گرفتن قرآن بودند کشتند و حتي گروهي که در مسجد مشغول نماز بودند به قتل رساندند و کتاب ها که در ميان آنها تعدادي قرآن ونسخه هاي از صحيح بخاري و مسلم و ديگر کتب حديث وفقه بود ، در کوچه و بازار افکندند و آنها را پايمال کردند .لذا علما ومفتيان سائر اهل سنت از مذاهب اربعه که از مکه مکرمه و سائر بلاد اسلامي براي اداي مناسک حج آمده بودند ، فتواي مبني بر کفر وهابيان صادر کردند وبر امير مکه واجب دانستند که به مقابله با وهابيون بشتابد و افزودند که بر مسلمين واجب است در اين جهاد شرکت نمايند و در صورت کشته شدن ، شهيد خواهند بود.(16) اما گروه وهابي ها نسبت به شيعيان بسيار قتل و کشتار وحشتناکي را انجام دادند بالخصوص در شهرکربلا از شيعيان سيل خون به راه اندختند و غارت اموال ، ويرانگري شهر کربلا را همه به خاطر دارند . بر اساس نقل صلاح الدين مختاري – از نويسندگان وهابي – وهابي ها به فرماندهي امير سعود در سال 1216 هـ .ق ، با لشکر عظيم از مردم نجد و عشاير جنوب حجاز و تهامه به سوي عراق حرکت کردند . آنان در ماه ذي القعده به شهر کربلا رسيدند و آنجا را محاصره کردند.(17) سپس به صورت غافلگيرانه وارد کربلا شدند و بسياري از اهل آنجا را در کوچه و بازار و خانه ها کشتند ، نزديک ظهر با اموال وغنايم فراوان از شهر خاج شدند .آن گاه خمس اموال غارت شده را خود سعود برداشت وبقيه را به نسبت هر پياده يک سهم و هر سواره دو سهم بين لشکريان تقسيم نمود.(18) آنان گنبد و حرم امام حسين(ع) را خراب کردند و جواهر هاي حرم را به چپاول بردند و سنگ روي قبر را که با دانه هاي زمرد و ياقوت و جواهرات ديگر آراسته شده بود کندند ،آنچه از اموال ، اسلحه ، لباس، فرش ، طلا و قرآن هاي نفيس در شهر يافتند ربودند.(19) و نزديک ظهر از شهر بيرون رفتند در حالي که نزديک به دو هزار ارتش از اهل کربلا را کشته بودند . امير سعود با سپاهي مرکب از بيست هزار مرد جنگي به شهر کربلا حمله ور شدند و چنان رسوايي در شهر به وجودآوردند که در وصف نمي گنجد . حتي گفته اند آنان در يک شب بيست هزار تن را به قتل رساندند وكلاً نزديک پنجاه نفر را نزديک ضريح و پانصد نفر را بيرون ضريح به قتل رساندند و به هر کس برخوردند بي رحمانه کشتند و حتي بر پيران و خرد سالان نيز رحم نکردند .حتي برخي مي نويسند که وهابيان در يک شب ، بيست هزار نفر را به قتل رساندند.(20) در کتاب پاسخ به شبهات وهابيت طاهري خرم آبادي آمده است:مرحوم علام? عاملي در آخر جلد هفتم مفتاح الکرامه ـ که يک کتاب فقهي است ـ مي نويسد : «اين جزء از کتاب بعد از نيمه شب نهم رمضان المبارک 1225 به دست مصنّف خاتمه يافت در حالي که دل در نگراني و تشويش بود ؛ زيرا اعراب عنيزه ـ که وهابي هستند ـ اطراف نجف اشرف و مشهد حسين (ع) را احاطه کرده اند ؛ راهها را بسته و زوّاري که از زيارت نيمه شعبان به اوطان خود باز مي گشتند ، غارت نموده و جمع کثيري از آنان را کشتند که بيشتر زوّار ، ايراني بوده اند و گفته مي شود عدد کشته شدگان يکصد و پنجاه نفر بوده اند .»(21) در كتاب چالش هاي فكري وسياسي وهابيت آمده : سيد ابوطالب اصفهاني ، مقيم هندوستان در سفر نامه خود ، از هنگام بازگشت از لندن و عبور به کربلا مي نويسد : قريب بيست و پنج هزار وهابي با اسب هاي عربي و شترهاي نجيب وارد کربلا شدند و صداي « اقتلوا المشرکين » و « اذبحوا الکافرين » ( مشرکان را بکشند وکافران راسرببريد ) سر دادند . بيش از پنج هزار نفر را کشتند و زخمي هاي بي شماري بجا گذاشتند . در صحن مقدس ، خون از بدن هاي سر بريده روان ، و گنبد و حجره هاي ضحن از لاشه مقتولان ، پر بود . شدت آن حادثه به حدي دلخراش و سنگين بود که وقتي من بعد از يازده ماه مجدداً وارد شهر کربلا شدم ، هنوز اين حادثه آن قدر تازگي داشت که جزنقل آن حادثه چيزي ديگر نبود و راويان اين حادثه بزرگ ، درهنگام حکايت مي گريستند و از شنيدن آن موها بر بدن سست مي شد ... (22)در كتاب مذكور چنين ادامه ميدهد :سنت جون فيلبي مي گويد : شمشير بر گردن هاي اهل کربلا نهادند و مردم را بي رحمانه کشته و هم اشياي قيمتي را غارت کردند .دکتر محمد عوض الخطيب مي گويد :لشکري نزديک به بيست هزار نفر از اعراب نجد ، کربلا را محاصره کردند و ناگهان وارد شدند . اهل آنجا را به سرعت کشتند و حتي براي کودکان نيز راه نجاتي نبود .خزينه ها و جواهرهاي نفيس را بردند و ضريح را از جاي خود کندند . . .موقعيت بسيار وحشت ناک و قربانگاه بس بزرگي بود که خون به سيلاب تبديل شده بود .وهابيان پس از کشتار بي رحمانه اهل کربلا هتک حرم حسيني راهي نجف شدند .چون اهل نجف ، جريان کربلا و غارت مدينه را شنيده بودند ، کمي آمادگي داشتند . ازين رو به برداري دفاع بر خواستند . حتي زنها از خانه ها بيرون آمده بودند و مردان خود را براي مقابله تحريک مي کردند تا اسير قتل و غارت وهابي ها نشوند در نهايت اين کار باعث شکست مهاجمان و عقب نشيني آنان گرديد .(23) در مورد جنايات وهابي ها در نجف اشرف آمده :«آنان در سال1221 هـ .ق بار ديگر به نجف حمله کردند و نزديک بود شهر را تسخير کنند ولي باز شکست خوردند و شماري از آنها کشته شده بودند بر گشتند .آنان در جمادي الثاني سال 1222 هـ .ق دگر بار به نجف حمله کردند ولي اهل نجف آمادگي کامل داشتند از شهر دفاع کردند . همچنين در سال 1225 هـ .ق نيز به نجف هجوم آوردند و راه زوار را بستند و شمار زيادي ( نزديک به يکصد و پنجاه نفر از زائران ) را ميان کوفه و نجف کشتند».(24)و در مدت نزديک به 10 سال چندين بار شديدترين حمله ها را به اين دو شهرانجام دادند.امروز که وهابيت سعي دارد خود را مدرنيزه کند و از افراط گري هاي گذشتگان شان بکاهند و ديدگاه هاي رهبرشان را به سوي تعديل سوق دهند که البته نسبت به سائر فرقه اهل سنت اين تعديل نسبي صورت گرفته است زيرا تاريخ وهابيت نشان مي دهد که ابن عبدالوهاب و يارانش هرکسي که غير وهابي بود ، مشرک ، مرتد وکافر و ريختن خون او را مباح مي دانستند و بر اساس همين ديدگاه چنانکه گذشت در برخي شهر هاي اسلامي حمله کرده وحمام خون به را انداختند ولي امروز سائر فرقه هاي اسلامي را مسلمان مي دانند و حقوق شان را رعايت مي کنند اما در قبال شيعيان چندان اعتدالي صورت نگرفته بلکه در برخي موارد تشديد شده است لذا گاهي مذهب شيعه را يك مذهب دست ساخته يهودي ، مجوسي ومسحيت ومبتني بر يك سري احاديث جعلي وعقايد پوچ مي دانند وآن را غير مسلمان وخطر ناك براي اسلام و غير قابل سازش ميدانند.فؤاد ابراهيم در اين رابطه در نشريه پگاه چنين مي گويد :کتاب تبديد الظلام و تنبيه النيام الي خطر شيعه و التشيع علي المسلمين و الاسلام نوشتة يکي از جدليون بر جسته وهابي به نام « ابراهيم الجبهان » که با هزينه نهاد مال ديني وهابي منتشر شد، نمونه اي از اين آثار تحريک آميز است . اين کتاب در اواسط دهه 1970م منتشر شد و پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران در سال 1979م در سطح گسترده داخلي و خارج از عربستان توزيع شد . تحصيلات نويسنده اين کتاب بسيار در سطح پاييني است وي از يک دانشگاه ديني فارغ التحصيل نشده و هيچ اثر ديگري نيز تاليف نکرده است . با وجود اين کتاب وي مورد استقبال جامعه وهابيون قرار گرفت و درخلال سالهاي 1988 1976م نه بار تجديد چاپ شد . هدف اصلي اين نويسنده نفي و تقبيح شيعيان است وي در اثر خود ادعا کرده است که يهوديان در راستاي اهداف خود تشيع را بنيان نهاده است . (25)وي درمورد سطح علمي ونظرات اين جدلي بر جسته وهابي ونظرات و آثار وبرخي ديگر ازعلماء و جدليون وهابي مي افزايد :الجبهان به خلاف مفهوم متعارف رافضي آنرا به معناي « کسانيکه اسلام را بطور کلي نفي مي کنند » تعبير نموده است. وي تشيع را به عنوان يک نظام عقيدتي مهم مبتني بر احاديث فاسد و بي اعتبار و مجموعه از انديشه هاي باطل و پوچ معرفي کرده است . از نظر وي تشيع مذهب جديدي است که از فرقه هاي مجوس ، مسيحيت و يهوديت مشتق شده است و اين مذهب استبدادي و طاغوتي ، آفت و بلايي است که توسط مراکز يهودي و فراماسونري ، ياوه گويان ، شيادان و احمقان ساخته شده است . آنان که در مورد کفر و بي ايماني شيعيان ترديد دارند مانند شيعيان مجوسي هستند . در واقع اين انگ ها و نسبت هاي ناروا و بي پايه چيزي جز تکرار تهمت هاي عالم ضد شيعه مشهور ابن تيميه نيست .جدليون وهابيون با الهام از ابن تيميه همين تهمت ها را نسبت به شيعه روا داشتند . « محب الدين الخطيب » در مصر و «احسان اللهي ظاهر » در پاکستان از جدليون مشهوري بودند که ادبيات جدلي وهابي را ترويج کردند . وهابيون در اواسط دهه 1950م به منظور منع از مصالحه و سازشي شيعيان و اهل تسنن و براي اثبات سازش ناپذيري شيعه و سني ،اثر الخطيب بنام « الخطوط العريضه » را منتشر و توزيع نمودند ، زيرا الخطيب در اين کتاب تشيع را ديني کاملا متفاوت با اسلام معرفي کرده بود . بدين ترتيب علماي وهابي هرگونه مصالحه و سازش شيعه و سني را نفي کردند .يکي از علماي افراطي و تندرو سعودي بنام شيخ بن جبرين با الهام از الخطيب در ين رابطه چنين مي گويد : « آنان که هنوز در مورد رافضي بودن شيعيان ترديد دارند بايد اثر الخطيب بنام « الخطوط العريضه » و آثار « احسان اللهي ظاهر » و « غفاري » را در مورد عقايد و آراي شيعيان مطالعه کنند . شيخ بن باز ، مفتي اعظم عربستان سعودي نيز معتقد است تشيع ديني متفاوت و مجزا از اسلام است و همانگونه که مصالحه اهل تسنن با يهوديان مسيحيان و بت پرستان امکان پذير نيست سازش شيعيان و رافضيان نيز غير ممکن است . (26)محمد خالد الحداس ، از اساتيد دانشگاه اسلامي مدينه درين رابطه مي گويد : وهابيون با شيعه سازش نمي کنند وچون اختلاف اين دو گروه از مباني و اصول ديني نشأت مي گيرد اين مصالحه بي پايه و اساس است .
در سال 1991م عبد الله بن عبد الرحمن الجبرين يکي از اعضاي وقت شوراي عالي علماء فتواي صادر کرد که بر بناي آن شيعيان مرتد معرفي شده است و ريختن خون آنان را مباح و دانسته است وي در ژانويه 1994 م در پاسخ به سوالي در خصوص نماز شيعيان در مساجد سني فتوايي صادر کرد و طي آن تصريح کرد که شيعيان دشمن هستند و به دليل دروغي که به خدا بستند در جنگ با خدايند . وي در فتوايي ديگر همان سال در پاسخ به سوالي درباره نحوه برخورد با شيعيان در محل کار گفت : نشاندادن انزجار ، بيزاري و تنفر نسبت به آنها ضروري است و تلاش براي انقياد و سرکوب آنها اولي است .(27) و دها فتواي شديد ديگر که در اين مختصر نمي گنجدگروه طالبان كه شاگردان وتربيت يافتگان اين تفكر وخشونت اند باهمان نگاه، همان رفتار را با مردم وشيعيان افغانستان انجام دادند و در طول تاريخ هزاران انسان توسط اين گروه به خاك وخون كشيده شد و هزاران خانه ويران وبه غارت برده شد ، اکبراسد عليزاده در اين باره مي نگارد : ديدگاه طالبان و دشمني آنان با شيعيان به همان ميزان دشمني وهابيت با مذهب شيعه است . در واقع ، طالبان نيز همان مسلک وهابي ها را دارند ، از اين رو شيعيان را کافر و کشتن آنان را جايز مي دانستند . ملا عمر فتوا داده بود که کشتن شيعيان گناه نيست زيرا آنها کافرند .وقتي به شهر مزار شريف (يکي از شهرهاي مهم شيعه نشين افغانستان ) به تصرف طالبان در آمد ، مردم اين شهر را به خاک وخون کشيدند ، زنان ، کودکان ، پير مردان و جوانان را از دم تيغ گذراندند و حتي کساني که به شيعيان پناه مي دادند را نيز با شکنجه به قتل رساندند . طالبان شيعيان را براي ادامه فريضه اي واجب مي کشتند ، به گونه اي که وقتي آنان هفتاد نفر از اهالي قزل آباد را که همگي شيعه بودند سر بريدند .نزديک به دو هزار نفر از مردم شيعه هزاره را روز هشتم آگوست 1998 دستگير کردند و پس از شکنجه هاي زياد ، اموال ودارايي شان را در مزار شريف به تاراج بردند . برابر يک گزارش ، طالبان در ظرف شش روز در مزارشريف ، پنج تا هشت هزار نفر را کشتند .يکي از شاهدان عيني (غير هزاره ) که براي پيدا کردن پسرش به دشت ليلي رفته بود ، به منجر کميسيون حقوق بشر گفت : در دشت ليلي هزاران جسد به همراه جسد پسرش را ديده است که گلويش را بريده شده بود .بنا بر گزارش ديگري ، طالبان پس از تصرف شهر مزارشريف به يتيمان اعلام کرد که اگر مي خواهيد زنده بمانيد ، بايد مانند سني ها نماز بخوانيد و به مذهب حنفي روي آوريد و در مسجد پنج نوبت نماز بخوانيد .(28)وي مي افزايد :عبدالمنان نيازي ، استاندار منصوب طالبان در شهر مزارشريف ، اعلام کرده بود هزاره ها (شيعيان ) سه راه در پيش دارند : يا مذهب سني را بپذيرند يا به ايران بروند يا کشته شوند . به گفته احمد رشيد ، خبر نگار محقق پاکستاني ، طالبان 400 زن هزاره را به کنيزي گرفتند و با خود به قندهار بردند . فاجعه ديگري که در شهر مزارشريف به دست طالبان شکل گرفت و بازتاب هاي منفي بسيار در سطح بين المللي ايجاد کرد ورود يک گروه کوچک از طالبان و شماري از هوا داران گروه ضد شيعي « سپاه صحابه » پاکستان به فرماندهي ملا دوست محمد به کنسولگري ايران در اين شهر وقتل يازده دپلمات ايراني بود .(29) در ويژه نامه مذهبي فرهنگي هيئت محبين اهلبيت (ع) جنايات طالبان را عليه مردم بي دفاع شيعه چنين بيان مي دارد : در اواخر سال 1372 شمسي شخص وهابي به نام ملا عمر در افغانستان وارد صحنه نبرد گرديد و از سوي کشور پاکستان و عربستان سعودي وآمريکاي ام الفساد تقويت شد و در شهريور 1375 شمسي کابل پايتخت افغانستان را تصرف کرد و سپس به کشتار مسلمانان مجاهد و مجاهدان شيعي مذهب روي آورد . وصدها هزار مسلمان را به خاک وخون کشيد و باعث عقب ماندگي افغانستان شد . جهت اطلاع خوانندگان چند نمونه از کشتار بيرحمانه و جنايات ضد اسلامي و انساني طالبان ذکر مي گردد . در جهاد سال 1377 شمسي، اجلاسيه اي در پيشاور تشکيل دادند و 160 نفر از مفتي هاي در باري مزدور اهل سنت و وهابي جمع شده و به رايزني پرداخته و سر انجام فتوائي را صادر کردند که همه مردان شيعه و پسر بچه هاي شيعه بالاي هفت سال به قتل برسند و زنان و دختران و پسران کمتر از هفت سال شيعه به عنوان برده و کنيز به اسارت در آيد ، پس از صدور فتواي ملاهاي مزدور و از خدا بي خبر کشتار و قتل و غارت شيعيان توسط حکومت ملا عمر (طالبان )آغاز گرديد . در روز شنبه 17 /. 5 /. 1377 شمسي زنان و مردان و کودکان شهر مزارشريف از روي بامها به رگبار بسته شدند و اهالي شهر را قتل عام کردند و پس از آن به بيمارستانها رفته و بيمار هاي شيعه مذهب را روي تخت خواب بيمارستان به شهادت رساندند و در روز دو شنبه 19 . 5 . 1377 شمسي اجساد هزاران شيعه روي زمين انباشته شده و طعمه درندگان شده بود . ملا منّان نيازي در سخنراني خود رسما اعلام کرد که هرکس يکي از اهالي هزاره يا يک شيعه را در خانه خود پنهان کند ما آن خانه را با اهلش به آتش مي کشيم . سپس گفت : امير المومنين ما ( يعني ملا عمر ) براي مردم مزارشريف عفو عمومي داده اما اين عفو شامل شيعه ها و هزاره اي ها نمي شود.(30) اين گروه در شهريور 1375 کابل را تصرف کردند و به کشتار مسلمانان شيعي پرداختند در 17 مرداد 1377 زنان و مردان و کودکان را از پشت بام ها به رگبار بستند و اهالي شهر مزار شريف را قتل عام کردند . سپس با هجوم به بيمارستان ها ، بيماران شيعه را روي تخت ها به شهادت رساندند .در سنگچارک و باميان و کاپيسا ، شکم بانوان حامله شيعه راپاره مي کردند وجنين آنان را بيرون کشيدند و سر مي بريدند .در عاشوراي 1367 شيعيان قندهار در حسينيه هاسرگرم عزاداري بودند که ناگهان وهابيان جنايت کار با اسلحه هجوم آوردند و عده فراواني شيعيان بي دفاع را به فجيح ترين وضع به قتل رساندند. خصوصيت هاي نفرت انگيزي که طالبان نسبت به هزاره ها نشان دادند از جمله قتل عام 5000 نفر پس از تصرف دوباره مزارشريف در سال 1998 و قضاوت هاي جديدي در منطقه باميان و به اسارت گرفتن زنان هزاره به عنوان شيعه را تا حدي بايد به علت هويت شيعي مردم آن منطقه تبيين کرد .در جاي ديگر آمد است که در تابستان 1377 طالبان با نيرويي مجهز وهدايت ژنرال هاي پاکستاني به شهرمزار شريف حمله کردند و شهر را به تصرف خود درآوردند ، طالبان پس از تصرف شهر مزار شريف در انجا قتل عام به راه انداختند بويژه کشتار وحشتناکي از شيعيان به راه انداختند . خبرنگار راديو بي.بي.سي در اين باره گفته بود: «من دست نوشته اي از فتاوي ملاعمر (رهبرطالبان) را ديدم که در آن نوشته بود مردان وکودکان شيعي ورافضي را بکشيد و زنان ودختران شان را به بردگي وکنيزي بيگريد و اموال شان را تصاحب کنيد».(31) نمونه اين گونه فتوا ها را در جاي ديگر نمي توان پيدا کرد جز در انديشه ومسلک خشن و افراطي ابن تيميه و محمدابن عدالوهاب وپيروان شان، چنانکه اشاره شد.در کتاب »شعيان افغانستان» امده است : طالبان نيز به دليل تعصب به شيعيان و کينه اي که از آنها در دل داشتند از هيچ جنايتي فرو گذار نکردند بطور که در روز اول همه اهالي شهر مزار شريف اعم از ازبک، تاجيک و هزاره(شيعيان) را مي کشتند ام در روز دوم به ازبک ها و تاجيک ها دستور دادند که سلاح هاي خود را تسليم کنند ، ولي به هزاره ها گفتند که از خانه هاي شان بيرون نيايند . آنان به کمک دستياران محلي خود منازل شيعيان را شناسايي کرده وسپس به دستگيري وقتل عام آنها دست زدند آنها مقبره شهيدمزاري رهبر حزب وحدت اسلامي را که خود قبلا با بهانه مذاکره به شهادت رسانده بودند ، تخريب کرده وجنازه او را بيرون اورده و سنگ باران کردند.(32) همو در ادامه مي نويسد: آنها پس از تصرف کامل مزار شريف ، راهي باميان ، مرکز اصلي شيعيان هجوم بردند و در ماه ثور(ارديبهشت) 1378 که باميان را به تصرف در آوردند شيعيان را به طور فجيع ووحشتناکي به قتل رساندند.(33)
3- سپاه صحابه در پاکستان
قرنهاي متمادي شيعيان با اهل تسنن در شبه قاره هند در کنار هم برادروار وبطور مسالمت آميز ميزيستند تا زمانيکه وهابيان متعصب وخشن بنام سپاه صحابه پيدا شد ودست به رعب و کشت وترور شخصيت هاي مذهبي وديني زد و تعدادي زيادي از زن ومرد وكودك قرباني خشونت اين گروه افراطي قرار گرفت در حال كه خود را پيروي دين اسلام مي دانست و اسم گروه شان را سپاه صحابه گذاشته بود. آيت الله مكارم در اين باره مي نگارد : اين گروه در اوايل دهه 1980 توسط يک روحاني سني به نام « مولانا حق نواز جهنگوي » تاسيس شد که مصادف با با سالهاي اول انقلاب اسلامي در ايران بود علت پايه گذاري سپاه صحابه اين بود که از تاثير گذاري انقلاب اسلامي ايرن برمردم پاکستان جلو گيري کند .اين گروه يکي از اهداف مهم خود را مبارزه با عزاداري امام حسين (ع) ودر واقع تخطئه قيام آن حضرت مي دانستند و مجله « خلافت را شده » در طول سالهاي انتشار خود، بارها اين خواسته را مطرح کرده و از دولت پاکستان خواسته است تاضمن برچيدن تمامي امام باره هاي شيعه و حسينيه ها از بر گذاري مراسم عزاداري عاشورا در کليه مدارس و دانشگاه ها جلوگيري به عمل آورد .از ديگر اهداف اين گوه مبارزه با گروه شيعي به نام تحريک جعفري بوده است که در پاکستان در سال 1979 تاسيس شده است .يکي از علل اصلي تشکيل سپاه صحابه مبارزه با خطرات احتمالي شيعيان و ترس از رشد قدرت نظامي ، سياسي و مذهبي آنان بوده است . بنا به آماري که پرويز مشرف اعلام کرده است فقط در عرض يک سال 400 نفر در اثر حملات اينها به قتل رسيده اند . گروه صحابه علاوه بر حملات خود برضد شيعيان ، ايرانيان مقيم پاکستان را مورد هدف تهاجمي خود قرار دادند به اين بهانه که انسان از ناحيه حکومت شيعي در ايران مورد حمايت قرار ميگيرند بايد از ميان بر داشته شوند .گروه سپاه صحابه مي خواهند پاکستان به طور رسمي به عنوان سرزميني سني نشين معرفي شود . قلعه هاي نظامي وسنگرهاي اين گروه بيشتر در نواحي جنوبي پاکستان در منطقه مرکزي و پر جمعيت پنجاب و مرزهاي کراچي واقع شده است و تعدا دفاتر و مراکز فعاليت اين گروه به 500 مرکز مي رسد . و در هر بخش از استان پنجاب شاخه هاي ازين گروه وجود دارد و حدود 100000 – صد هزار – در عضويت اين گروه ثبت نام کردند و در کشور هاي خارجي مانند امارات متحده عربي – عربستان سعودي بنگلادش کانادا ... مراکزي براي فعاليت ضد شيعي خود داير کرده اند . بسياري از حوزه هاي علميه و مدارس در پنجاب توسط اين گروه اداره مي شود و نظارت معلمان و نيروهاي اين گروه اداره مي شود و افراد خود را براي ترور مخالفان آموزش مي دهد .گروه صحابه توسط طالبان حمايت مي شدند و اعظم طارق که بعد از قتل مولانا جهنگوي مسئوليت اين گروه را عهده دار بود آشکارا حمايت خود را از طالبان اعلام کرد و با قوانين طالباني چون تحريم تلويزيون و سينما موافقت مي کرد .اعظم طارق متهم شد که حدود 103 مورد رهبري ترور مقامات شيعيان را به عهده داشته است .(34) عباس جعفري در فصلنامة فرهنگ پويا دراين مورد مي نگارد: کشور اسلامي پاکستان با چهار ايالت پنجاب ، سرحد ، سند و بلوچستان در همسايگي شرقي ايران با فرهنگ سني – اسلامي و حاکميتي خربي – همواره مورد طمع و تجاوز استعمار گران خارجي بوده است .مهم ترين احزاب پاکستان ، حزب « مردم » ، « جماعت اسلامي » ، « استقلال » و نهضت اجراي فقه جعفري است اين کشور به دليل فقر فرهنگي و نفوذ روحانيان متعصب و مخالف شيعه يکي از عمده ترين مراکز تبليغ وهابيت در بين کشورهاي اسلامي به شمار مي آيد .گروه هاي پاکستاني وهابي گاه بصورت حزب سياسي با نفوذ در دولت ، گاه بصورت گروه هاي فرقه گرايي تروريستي و زماني بصورت فعاليت فرهنگي عمل مي کنند .(35) گروه ترو ريستي سپاه صحابه كه عوامل وپديد آورنده آ ن وهابي ها هستند در سال 1976 ميلادي در پاكستان تشكيل شد . اين گروه خشن تا كنون هزاران شيعه مظلوم وبي گناه را به جرم دفاع از حريم ولايت اهلبيت به شهادت رسانيده اند . (36)عباس جعفري معتقد است احزاب پاكستان در پديد آوردن سپاه صحابه و نفوذ وهابيت در اين كشور نقش فعال و موثري داشته است زيرا بسياري از روحانيون که طرفدار وهابيت و ساپورت کننده افکار آنان در پاکستان اند ، آنان دروس ديني خود را در عربستان گذرانده اند و با حمايت مالي ، سياسي و فرهنگي سعوديان به مسئوليت ها و مناصب مهم دست يافته اند . سفارت و نمايندگي هاي عربستان سعودي در پاکستان همواره از فعاليت گروه هاي فرقه گرا و مخالف شيعيان حمايت و تعداد فراواني از جوانان اين کشور را براي تحصيل در دانشگاه ها ومراکز علمي عربستان جذب مي کنند و از تاسيس گروه هاي تروريستي وهرگونه حمايت مالي و سياسي از آنان دريغ نمي ورزند که قرار ذيل برخي عملكرد آنها را چنين مي نويسد :
1- گروه سپاه صحابه : « سپاه صحابه » نمونه کامل يک حزب تفرقه گرا و مورد حمايت عربستان در پاکستان است . اين حزب در سال 1984 م در زمان حکومت ژنرال ضياالحق توسط فردي به نام جهنگوي در شهر جهنگ( ايالت پنجاب ) تاسيس شد و با سرعتي بي سابقه گسترش يافت مراکز فعاليت سپاه صحابه ( شهرهاي سيالکوت ، فيصل آباد ، جهنگو و مانند آن ) مناطقي هستند که قبلا محل فعاليت فئودال هاي شيعه مذهب بوده وتأسيس سپاه صحابه يکي از ابزار هاي فئودال هاي سني مذهب در مبارزه با شيعيان است .عربستان با پشتيباني سر سخت از ضيا الحق و سپاه صحابه از فعاليت هاي آنان حمايت مي کرد ، يکي از شعار ها و اهدافشان دفاع از احترام به صحابه (گرايش وهابيان ) و مبارزه با افکار شيعيان ( به بهانه مخالفت با صحابه ) و انقلاب اسلامي ايران است . تبليغات گسترده و گمراه کننده آنها و کارهاي مانند آدم ربايي ، سرقت مسلحانه ، ترور ، کشتار جمعي ( بمب گذاري ) و اعمال وحشيانه ديگر باعث ايجاد و حشت و دلهره در بين شيعيان است سپاه صحابه گروهک هاي وابسته ديگري که در جهت اهداف آنها تلاشي مي کنند مانند گروه « سوار اعظم » به رهبري مولانا اسفنديار و سليم الله خاني و گروه « حرکت الانصار » و « تنظيم الوعوه » تاسيس نموده است .
2- دکتر احسان اللهي ظهير :نامبرده که تحصيلات خود را در عربستان با حمايت هاي مالي وهابيان سعودي طي کرد يکي از مهره هاي اصل تفرقه انگيز و مبلغ و فرقه وهابي و عامل قتل عام تعداد زيادي از شيعيان در مراسم عزاداري در پاکستان و کشورهاي ديگر است . نمونه هايي از آثار و تاليفاتي او در تيليغ آراء وسياست و هابيان و مبارزه با عقايد شيعه عبارتند از : الشيعه و اهل البيت ، الشيعه و التشيع ، الشيعه و القرآن ، الشيعه و السنه .
3-تاسيس مراکز فرهنگي آموزشي و خيريه در ايالت بلوچستان پاکستان : رژيم آل سعود در سال 1368 به بهانه کمکهاي آموزشي و انسان دوستانه به مهاجران افغاني در ايالت بلوچستان مراکز متعددي به نام هاي « موسسة الدعوة الاسلاميه » ، «ادارة الاسرا » ، « موسسة مکه المکرمة الخيريه » و « موسسة سلم » تاسيس کرده است .و در پوشش کمکهاي مال ، فرهنگ ضد شيعي وهابيت و سياست هاي ضد ايران را از از طريق توزيع کتاب ، جلسات سخنراني ، فيلم و نوار و عکس به آوارگان و مهاجران سني مذهب مقيم دراين ايالت منتقل مي کنند .طبق گزارش هاي بدست آمده مهمترين فعاليت هاي اين مراکز عبارتند از : پرداخت حق التدريس به کساني که به کودکان افغاني قرآن آموزش مي دهند ، تغذيه فرهنگي ( کتاب ، جزوه و تصوير ) پرداخت حقوق مستمري به گردانندگان اردوگاهاي آوارگان افغاني و وهابيان وابسته به افکار وهابيان ، چاپ و نشر و توزيع کتاب ( کتاب هاي اهل سنت و ضد شيعي ) براي مهاجران و آوارگان افغاني به زبان هاي اردو و فارسي و پشتو و ...(37) .
نتيجه:
گروهاي تندرو متعصب طالبان . سپاه صحابه از ميوه هاي تلخ و کشنده درخت وهابيت است که با دستان دشمنان اسلام وبرخي افرادي که جمود فکري داشتند غرس شد. وهابيت که مبناي فکري مقبول و معقول ندارد براي ارائه نظريات وخواسته هاي شان از تطميع وتهديد و منطق زور وخشونت استفاده مي کنند . لذا اين دوگروه براي پياده کردن تفکر و انديشه وهابيت به طور آشکار، و اهداف دشمنان اسلام بطور نا پيدا و مرموز، در کشور هاي اسلامي افراد بسيار از مسلمين بويژه شيعيان را به قتل رساندند و خانه هاي بسيار را به آتش کشيدند و اموال شان را به غارت بردند.به نظر مي رسد که با روشن شدن ماهيت وهابيت براي بشزيت و روشنگري انديشمندان فرهيخته روز به روز وهابيت و وهابي گري رخت برچيند و اميد که اين افت خانمان سوز و تفرقه افکن از پيکر جامعه مسلمين بر چيده شود.
پي نوشت ها :
1.چالش هاي فکري و سياسي وهابيت ، ص 99 – 100 .
2.جعفري ، عباس،فرهنگ پويا ، فصلنامه فرهنگي –اجتماعي وسياسي ، ش 7 ، اسفند1386?
3.جعفري ، عباس،فرهنگ پويا ، فصلنامه فرهنگي –اجتماعي وسياسي ، ش 7 ، اسفند1386
4.كيهان ، يکشنبه 30 دي ، 1380 ، ص 16 .
5.چالش هاي فکري و سياسي وهابيت ، ص98،نقل از جريان پرشتاب طالبان ،صص28و280????
6.وهابيت بر سر دو راهي ، صص 20 -22?
7.همان .
8.چالش هاي فکري و سياسي وهابيت ، ص 100 و 101 .
9.وهابيت بر سر دو راهي ، صص 20
10.امين ، سيد محسن : تاريخچه ، نقد وبررسي وهابي ها ، ص467.?
11.وهابيت بر سر دو راهي ، ص 65.
12.وهابيت بر سر دو راهي ، ص 75 . ?
13.وهابيان ،ص377، نقل از جزيرة العرب ص 357.?
14.بختياري ، محمدعزيز، شيعيان افغانستان، ص 227.?
15.وهابي ها ص24.
16.سلفي گري و پاسخ به شبهات ،ص185س??
17.چالش هاي فکري وسياسي وهابيت،صص67و68،نقلازتاريخ المملکة،السعوديه،ج1،ص 73
18.سلفي گري و پاسخ به شبهات ،ص184.?
19.چالش هاي فکري وسياسي وهابيت،،نقل ازعثمان بن بشرالنجدي،عنوان المجدفي التاريخ النجد،ج،ص121
20.سلفي گري و پاسخ به شبهات ،ص184?
21طاهري خرم آبادي ، سيد حسن ، پاسخ به شبهات وهابيت ، ج 1 ، ص 20 ، به نقل از مفتاح الکرامه : 7 / 653
22.چالش هاي فکري و سياسي وهابيت ، صص 68و69 نقل از ميرزا طالب اصفهاني ، سير طالبي ، ص 408 . ?
23.همان ، نقل از ماضي النجف ، حاضرها ، ص325
24.همان ، نقل از صفحات من تاريخ جزيرة العرب الحديث ، ص 177
25. فؤاد ابراهيم ، ترجمه مهدي بهرام شاهي ، نشريه پگاه ، ش 226 ، اسفند 1386
26.همان.
27.احمدي لفوركي ، بهزاد ، نشريه پگاه ،ش 219 ، آبان 1386.
28.چالش هاي فکري و سياسي وهابيت ، ص94.?
29.همان ، ص 95.
30.ويژه نامه مذهبي فرهنگي هبأت محبين اهل بيت (ع) ، ص 3 ، اصفهان 1386
31.شيعيان افانستان،ص214.
32.همان?
33.همان.?
34.وهابيت بر سر دو راهي ، صص24و28.?
35.جعفري ،عباس،فرهنگ پويا ، فصلنامه فرهنگي –اجتماعي وسياسي ، ش 7 ، اسفند1386?
36.ابراهيمي،محبوبه همان.?
37.جعفري،عباس،فرهنگ پويا،فصلنامه فرهنگي–اجتماعي وسياسي،ش7،اسفند1386.
فهرست منابع :
1.قرآن كريم
2.ابراهيمي ، محمد حسين ،تحليلي نو بر عقايد وهابيان ، قم، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه ،چاپ چهارم1379
3.ابن منظور، محمدابن مکرم ، لسان العرب ، بيروت چاپ سوم1414 ه.ق.
4.اسد علي زاده ، اكبر : چالش خاي فكري و سياسي هاي وهابيت ، قم ،مركز پژوهش صدا وسيماي اسلامي ، چاپ دوم 1386.
5.الگار ، حامد : وهابيگري ، ترجمه احمد نمايي ،مشهد ،بنياد پژوهش هاي اسلامي ، 1387.
6.امين ، سيد محسن : تاريخچه ، نقد وبررسي وهابي ها ، ترجمه سيد ابراهيم سيد علوي ،تهران ، امير كبير ،چاپ چهارم 1376.
7.بچاري ، جعفر، تبليغ ، قم، نورالنور، چاپ اول 1383.
8.بختياري ، محمدعزيز، شيعيان افغانستان، قم ، انتشارات شيعه شناسي، چاپ اول 1385.
9.رضواني ، علي اصغر، سلفي گري (وهابيت) و پاسخ به شبهات ، قم ، مسجدمقدس جمکران ، چاپ ششم، 1388.
10.روزنامه کيهان.
11.طاهري خرم آبادي ، سيد حسن ، پاسخ به شبهات وهابيت،قم دفتر انتشارات اسلامي ،چاپ، دوم1386
12.صالحي ، سيدعباس ، هفته نامه پگاه ، قم ، موسسه فرهنگي پاسدار اسلام . ش 226 ، 4اسفند 1386
13.فقيهي ، علي اصغر : وهابيان ،تهران ، اسماعيليان ، چاپ دوم 1364.
14.فقيهي ، علي اصغر : وهابيان ،تهران ، اسماعيليان ، چاپ دوم 1364.
15- فقيهي ، علي اصغر : وهابيان ،تهران ، اسماعيليان ، چاپ دوم 1364.15- موگهي ، عبدالرحيم ، تبليغ و مبلغ درآثار شهيد مطهري ،قم، دفتر انتشارات اسلامي ،چاپ اول 1377.
16- وحيدي ، س ، م ، نگرش بر وهابيت ، بيا مكتب اهل بيت ، چاپ اول 1373.
17- نشريه فرهنگ پويا،فصلنامه فرهنگي–اجتماعي وسياسي،نشريه دانشجويي پويا،قم،ش7، اسفند1386.
18- ويژه نامه مذهبي فرهنگي هبأت محبين اهل بيت (ع) ، ص 3 ، اصفهان1386 /ع