در بيشتر رشته هاي ورزشي مدرک مربيگري و داوري دارم
اشاره
پيشکسوتي که مي خواهم به شما معرفي کنم، از کساني است که در چندين رشته قهرماني، داور، مربي و خلاصه همه فن حريف بوده است. او حتي باشگاه سميراميس را در تهران تاسيس کرد.
اصغر کشاني که اهل اصفهان است در رشته هاي فوتبال، کشتي، شنا، بسکتبال، واليبال، پينگ پونگ و دو و ميداني سال ها چنان درخشان ظاهر شد که حتي در اردوهاي تيم ملي و باشگاههاي معروف هم نامش ديده شد.او به ورزش کشورمان به عنوان يک خادم خدمت کرد، اما آيا دستگاه ورزش و مسوولان ورزش کشور نيز قدر امثال او را مي دانند؟
ـ همه فن حريف
بنده متولد سال 1317 اصفهان، خيابان احمدآباد، کوچه دولت آبادي و قهرمان چندين رشته ورزشي مثل: کشتي، دو و ميداني، فوتبال، شنا، بسکتبال، پينگ پونگ و ... در بسياري از رشته هاي ورزشي داراي کارتهاي بين المللي مربيگري و داوري هم هستم. همسرم کارمند بازنشسته بانک ملت است و در سالهاي قهرماني به خوبي توانست در کنار يک قهرمان ملي به وظايفش عمل کند و زحمات بسياري براي موفقيت من و فرزندانم بکشد. فرزندانم امير احمد فوق ديپلم تربيت بدني، مهران فوق ديپلم جوشکاري، مهرداد ليسانس عمران(مهندس) و ژيلا ليسانس علوم قضايي و حقوق است که همه را مديون مادرشان هستند.
ـ نخستين مربي
دوران نوجواني من در کوچه دولت آبادي اصفهان گذشت. البته پيش از اينکه پا به دبستان بگذارم، در محله مان مثل اکثر بچه ها با توپ پارچه اي به بازي مشغول بودم. وقتي پا به دبستان خواجه نظام الملک گذاشتم، در حياط مدرسه فوتبال و واليبال را خوب بازي مي کردم و عضو تيم منتخب دبستان بودم. فوتبال را به صورت حرفه اي در سال 1329- وقتي که وارد دبيرستان گل بهار شدم- آغاز کردم. دو و ميداني را هم به سال 1333 با شرکت در دو صحرانوردي شروع کردم. در دبستان خواجه نظام الملک مربي اصلي ام عمويم بود که شخصيت مرا ساخت.او مشوق من در تمام زندگي ام بود.
ـ ما 7 نفر
از اول هيچ امکاناتي نداشتم. ما بچه هاي محل براي اينکه ورزش کنيم، نفري دو ريال روي هم مي گذاشتيم و يک توپ دسته دوم چرمي خريديم که با بند بسته مي شد. 7 نفر بوديم که هر شب يک نفر آن توپ را با خود به خانه اش مي برد. محل تمرين ما آخر خيابان احمدآباد که ما زمين خاکي آن را صاف کرده بوديم.
ـ باد موافق
در دبستان خواجه نظام الملک که درس مي خواندم، بعد از عمويم مرحوم محبوبي بود که مرا به ورزش تشويق مي کرد. او انساني شايسته و از نظر اخلاقي عالي و نمونه بود. البته همانطور که مي دانيد انسان از بدو تولد-که راه رفتن را ياد مي گيرد- دويدن و پريدن هم در وجودش هست و به همين دليل مي گويند دو و ميداني مادر ورزش هاست. وقتي در دبيرستان گل بهار تحصيل و فوتبال هم بازي مي کردم، يک تصادف باعث شد که من عضو اصلي فوتبال دبيرستان بشوم. نخستين بازي ما با تيم دبيرستان ادب در ورزشگاه باغ حاجي (شادروان تختي کنوني اصفهان) انجام شد و من در گوش چپ بازي مي کردم و به قول بچه ها دو پا هم بودم! طي يک پاسکاري يک شوت سنگين به طرف دروازه حريف زدم که باد تند هم کمک کرد و توپ وارد دروازه شد و ما برنده و قهرمان سوم آموزشگاههاي اصفهان شديم. با همان يک گل نام من بين تيم هاي فوتبال دبيرستانهاي اصفهان پيچيد و در بازيهاي بعدي هم جزو نفرات اصلي تيم شدم. از آن تاريخ به بعد به هر دبيرستاني که براي تحصيل مي رفتم، جزو تيم اصلي بودم. تا رسيد به روزي که تيم باشگاه شاهين اصفهان به سرپرستي مرحوم محمود حريري تاسيس شد و من و دوستانم عضو اين باشگاه شديم. در سال 1333 براي اينکه از نظر قدرت بدني در فوتبال هم بهترين باشم، با اعضاي تيم دو صحرانوردي دبيرستان هراتي اصفهان که عبارت بودند از: سعادتمند، جهانبخت، پزشکي و ... در نخستين تمرين پا به پاي آنها مسير را پيمودم و حتي احساس خستگي هم نکردم.
ـ کشتي را کنار گذاشتم
بعداً با تشويق آقاي سعادتمند به تيم دو صحرانوردي دبيرستان پيوستم و در همان سال، قهرمان اول صحرانوردي شدم.چون سرعت من خوب بود در اغلب ماده هاي دو و ميداني حضور مي يافتم، يا اول مي شدم و يا دوم. تابستانها نيز در استخرهاي اصفهان شنا مي کردم و عضو تيم شناي دبيرستان هم شدم. سال 1333 در ماده دو 33×4 متر قهرمان دوم آموزشگاه هاي اصفهان شدم. سال بعدش مرحوم امير حميدي به اصفهان آمد و مربي کشتي دانش آموزان شد و بنده و آقاي سعادتمند در دو وزن جداگانه قهرمان اول کشتي اصفهان شديم و من با تيم منتخب کشتي اصفهان براي شرکت در مسابقات کشوري به تهران آمدم اما مقامي کسب نکردم. در بازگشت به اصفهان طي يک تمرين آرنج دستم شکست و براي هميشه کشتي را کنار گذاشتم.
ـ پول...
چون وضع مالي پدرم تعريفي نداشت، آن موقع ها - خصوصاً در زمان تحصيل در دبستان و تا سوم راهنمايي - پولي براي تهيه لباس ورزشي نداشتم اما لباس مرا مدرسه تامين مي کرد. وضع به گونه اي بود که نزديک عيد نوروز، مدير مدرسه ما را صدا مي کرد و يک دست لباس طوسي-که به فرم معروف بود- به ما مي داد و من مي بايست تا سال بعد آن را نگه مي داشتم.
ـ اسب سواري
پس از شکستن دستم به ورزش اسب سواري روي آوردم. روزي براي تمرين اسب سواري رفتم اما فراموش کردم «تنگ تواري» زير شکم اسب را محکم ببندم. وقتي اسب به حرکت درآمد، ناگهان «تنگ تواري» شل شد و پاي من هم در رکاب گير کرد و به زمين افتادم و دو مرتبه همان دستم شکست. اين بار مدت زيادي از ورزش کردن «معاف» شدم و خلاصه بعداً قيد اسب سواري را هم زدم.
ـ شهريه 3 توماني
در سال 1337 به دليل بازي خوبم در تيم شاهين اصفهان، نظر مرحوم دکتر اکرامي را جذب کردم و به تهران آمدم. وقتي در شاهين بازي مي کردم، مرحوم دکتر اکرامي به من محبت هاي زيادي کرد. او از من 3 تومان شهريه مي گرفت و مي گفت بايد بداني که کسي به تو مجاني فوتبال ياد نمي دهد. اين گفته ايشان به من درس بزرگي داد و باعث شد بعدها در شهر ري پايه گذار تاسيس شاهين شهر ري باشم و سپس 11 تيم فوتبال داير کنم. سال 1337 در تيم اتم-زيرمجموعه شاهين-بازي مي کردم.
ـ قبرستان
سال 1340 مرحوم حسيني مسوول تربيت بدني شهر ري بود. در آن محل فوتبال معنايي نداشت، اما با اصرار من که محل ماموريتم شهر ري بود، قرار شد زميني که قبرستان قديمي بود، زمين ورزش شود. منتهي شرط آقاي حسيني اين بود که بنده عضو باشگاه کيان شوم. به مرحوم حجري پيشنهاد دادم برويم تيم کيان، هر دو به آن تيم رفتيم و با کمک مرحوم جعفر شکوهي-که شهردار آن موقع صفاييه بود- و بازيکن و عضو هيات مديره شاهين، آن زمين را از آقاي ناصر اعتمادي شهردار شهر ري گرفتيم و ورزشگاه و در کنار آن مدرسه اي بنا کرديم.
ـ اعدام رئيس جمهور ترکيه
دوبار از طرف مربيان تيم دانشگاه آقايان محسن آزاد و ... براي عضويت در تيم فوتبال منتخب ايران به اردو فرا خوانده شدم. اما هيچکدام از سفرهاي تيم دانشگاه انجام نشد.مثلاً در سال 1338 تيم فوتبال دانشسراي تهران قهرمان آموزشگاههاي کشور شد و بعداً به نام منتخب کشور قرار بود به ترکيه برود تا چند ديدار دوستانه انجام دهد اما سه روز قبل از اعزام، ناگهان در ترکيه نظاميان طرفدار آمريکا، کودتا کردند و رئيس جمهور آن عدنان مندرس را گرفتند و اعدام کردند و رفتن ما به ترکيه به وقت ديگر موکول شد.
ـ رمز موفقيت
امثال بنده در آن دوران به علت نداشتن امکانات به سختي درس مي خواندند و ورزش مي کردند. زماني که وارد دانشسراي تهران شدم. با آقايان دکتر اکرامي و محسن آزاد آشنا شدم. اين دو بزرگوار هميشه از ما ورزشکاران مي خواستند که با سواد باشيم و دائما مواظب امور تحصيلات ما بودند. اگر الان امثال ما در موقعيتي هستيم و يا ... به خاطر اندرزهاي آنان بوده است. هرچند از نظر مالي فقير بوديم، اما پند و اندرز بزرگترها را آويزه گوش خود مي کرديم. من در ايران نفر پانزدهمي هستم که مدرک درجه 1 نجات غريق را دريافت کرده ام. و بيشتر از سي سال نيز در استخرهاي مختلف کشور در اصفهان، تهران، کرمانشاه و دانشگاهها مربي نجات و ناجي غريق بوده ام.
ـ اگر فقير نبودم نمي دويدم
اگر موفقيتي در ورزش و کار داشته ام، به دليل فقري بوده که در خانواده ام داشته ام. مدرسه ام از خانه ام دور بود و مجبور بودم صبح زود با «دو» به مدرسه بروم. ظهر هم با «دو» بازمي گشتم. ابتدا آرزو مي کردم يک دوچرخه داشته باشم که نتوانستم. ديگر اينکه با پسر استاندار اصفهان (عبدالرضا فولادوند) رفيق بودم و او نام مرا مجاني در دبيرستان هراتي نوشت. پدر من فقط يک جفت کفش و مادرم پيراهن مرا مي دوخت. من، هم ورزش مي کردم و هم کار. با اين وضعيت بود که تا اين جا رسيدم. اگر بخواهم برخي مسائل زندگي ام را بگويم تا شما بنويسيد، خودش يک کتاب مي شود.
ـ نسخه من
اما نسخه من به عنوان يک ورزشکار ملي و قديمي براي بهبود ورزش کشور در رشته هايي که خودم تخصص دارم، اين است:
ورزش را بايد از پايه درست کرد، يعني آموزش و پرورش، امکانات ورزشي، سالن ها و مجموعه هاي ورزشي ساخته شود، مربيان متخصص تربيت کرد، در مدارس درس تربيت بدني گنجانده شود، حداقل سه روز در هفته دانش آموزان توسط معلم هاي مخصوص ورزش کنند (اصل سوم قانون اساسي مي گويد ورزش رايگان است)، گروههاي استعدادياب مرتباً در کليه زمين هاي ورزشي حاضر باشند و استعدادها را پيدا کنند و در مدارس عالي ورزش تعليم دهند، امکانات تحصيلي و ورزشي به طور شبانه روزي در اختيار دانش آموزان نخبه ورزشکار گذاشته شود، و بسياري از امکانات تاکنون فرزندان ما و نوه هاي ما از آن محروم بوده اند، توسط دولت تهيه و در اختيار آنان قرار گيرد.
ـ افتخارات اصغر کشاني
سال 1333: قهرمان اول کشور در ماده 100×4 متر
سال 1334: قهرمان دوم کشور در ماده 10000 متر
سال 1334: نفر سوم کشور در ماده صحرانوردي
سالهاي 1338 تا 41: عضو تيم هاي شاهين تهران و تيم ملي ايران
سالهاي 1355 تا 57: مربي تيم منتخب فوتبال ناشنوايان ايران
سالهاي 1353 (1974): داور بين المللي رشته شنا در مسابقات آسيايي تهران
سال 1969: داور بين المللي فوتبال
داراي مدرک بين المللي و درجه يک داوري و مربيگري در رشته هاي فوتبال، دو و ميداني، شنا، بسکتبال، نجات غريق، پينگ پونگ، واليبال و ...
منبع: اطلاعات هفتگي شماره 3413