دوره نوجواني،دوره تحول، تغييرات، تجلي شکل گيري شخصيت يا دوره «تولد دوباره»انسان است.دوره نوجواني «دوره منفي» ،«دوره زندگي تشنج انگيز»و «دوره طوفان و فشار»است.دوره نوجواني«دوره نشاط و شادابي»،«دوره هدايت و هويت يابي»و«دوره مسئوليت پذيري»است.دوره نوجواني نقطه عطف زندگي يک انسان است .دوره نوجواني،مانند برزخي بين کودکي و بزرگسالي است .نوجوان از يک سو در حال گسيختن پيوندهاي خود با دوران کودکي است و از سوي ديگر، شيفته دستيابي به استقلال دوره جواني و بزرگسالي است؛ولي به طور کامل ،نه اين است ونه آن و خودش نيز دراين کشمکش اسير است.بي شک نوجوان پس از گذر از دوران حساس و هيجان آميز بلوغ، به تدريجبا نرمي و آرامش به کانون گرم و پرعطوفت خانواده علاقه مندتر مي شودو محبت و جوشش و دلبستگي و همدلي خود را بيش از پيش به خانواده ابراز مي کند. خوشبخت والديني که تا پايان دوران نوجواني،با صبر و شکيبايي و سعه صدر و انعطاف پذيري منتظر آرامش فرزند نوجوان خود باقي مي مانند. معمولا ما والدين، با توجه به طرز تفکر و برداشت خود ،افکار و رفتار نوجوان را ارزيابي مي کنيم. در صورتي ک بهتر است به دوراني که خود نوجوان بوده ايم. برگرديم و احساسات،عقيده ها ،آرمان ها و آرزوهايي را که داشتيم ، به خاطر بياوريم. دراين صورت توفيق آن را خواهيم يافت که مسائل را از ديد نوجوان خود نگاه کنيم تا بتوانيم با او ارتباط مناسب و بهتري داشته باشيم.
تعرف نوجواني
دوره انتقال ،از کودکي به بزرگسالي است. اين دوره تقريبا از (11) سالگي آغاز مي شود و تا (18) سالگي ادامه مي يابد.اين دوره دوره اي است آکنده از تعارض و نوسان بين وابستگي و استقلال نوجواني، دوره اي است شبيه رويا که درآن ، هر حادثه و اتفاقي ممکن است رخ دهد،دراين دوره ،اضطراب ها ،دلهره ها ،کابوس ها، ترس ها، درهم شکستن ها، ارزش ها و درهم آميختن تفکرات يا خيال پردازي ها امري عادي تلقي مي شوند.
رابطه نوجوان با خودش، با خانواده اش ، با دوستانش و به طور کلي با همه، به هم مي خورد. کم حوصلگي، حساسيت، استقلال طلبي، حادثه جويي، بهانه جويي و مواردي از اين قبيل،نوجوان را ناآرام جلوه مي دهند؛ اما اين جلوه هاي گوناگون نوجواني هيچ کدام بيهوده و بيمارگونه نيستند، هر کدام براي خود فلسفه اي دارند.براي مثال:
اگر نوجوان ستيزه جوست، در ستيزه جويي هايش ميل به مهم جلوه کردن دارد،دوست دارد مورد توجه اطرافيان قرار بگيرد و دوست دارد در گروه خود موقعيت خاصي داشته باشد،مي خواهد همه او را به عنوان يک فرد با ارزش بشناسند.
مدپرستي و قهرمان دوستي اش، حاکي از نياز يک نوجوان به مدل و راهنما و الگوست.
نوجوان اگر خرده گير و عيب جوست، براي آن است که حس داوري و تشخيص او رو به توسعه است، مي خواهد معنا و مفهوم درست زندگي را دريابد، مي خواهد حقايق ديني و مذهبي را بهتر بشناسد،او مي خواهد بهترين نوع حکومت ها رادريابد و راجع به جامعه خود اظهار نظر کند.
نوجوان اگر بي انضباط و گريزان از اطاعت و مقرارت است، مي تواند به اين دليل باشد که او ميل به استقلال و کسب شخصيت دارد.
اگر نوجوان لجباز و سرکش است، مي تواند به اين دليل باشد که او شوق به آزادي و خودمختاري دارد،دوست دارد بزرگسالان در کارهايشان دخالت نکنند، دوست دارد اتاق مخصوص به خود داشته باشد و با سليقه خودش آن راتزئين کند.
نوجوان در روياسازي و خيال پردازي هايش، در جست وجوي آينده اي نامعلوم و کشف استعدادها و آرمان هاي نهايي خويش است .اگر جلوه هاي نوجواني به درستي فهميده وشناخته شوند، زندگي با نوجوانان کار دشواري نخواهد بود و اگر ميل هاي طبيعي نوجوانان به اندازه صحيح ارضا شوند و در مسير خود به حرکت درآيند،نوجوان مي تواند به آساني خود را با جامعه تطبيق دهد.
نيازهاي نوجواني
نياز به امنيت خاطر:نوجوان دراين دوره بيش از هر زماني نيازمند آرامش دروني براي تحصيل و فعاليت است و هرچه خانه و مدرسه و جامعه بتوانند آرامش روحي او را فراهم کنند،رشد و بالندگي مطلوب او را تامين کرده اند.
نياز به عدالت:روحيه غالب نوجوان در اين دوره؛عدالت خواهي و آرمان گرايي است و در مقابل کوچک ترين تبعيض و ظلمي که احساس مي کند، واکنش نشان داده و اعتراض مي کند.
نياز به تعلق به گروه: نوجوان ميزان لياقت خود را با توجه به گروه مورد سنجش قرار مي دهد،او حتي براي عضويت در گروه خاص و مورد علاقه خود،حاضر است به کارهاي خطرناکي دست بزند.دراين دنياي متغير نوجوان با تعلق به گروه احساس آرامش مي کند.
نياز به هويت يابي:ما بخشي از شخصيت را به نام هويت مي شناسيم و نوجوان مايل است با کشف پاسخ اين سوال که من کيستم؟وبراي چه زندگي مي کنم؟هويت وشخصيت خود را بشناسد و بشناساند.
نياز به معنويت :معنويت و ايمان به خدا،داربست وجودي نسل نوجوانان است وگرايش به دين و ابعاد اخلاقي نيز،از اين مقوله است.
نياز به موفقيت و عزت نفس:براي درک صحيح وتقويت موفقيت و عزت نفس در نوجوانان،بهتر است او را با رفتار خودش مقايسه کرد، نه با ديگران و نه با افراد فاميل.
نياز به تکريم و محبت: نوجوانان بيش از بزرگسالان،نيازمند تکريم و محبت از سوي ديگران(به ويژه والدين)هستند تا همواره رواني شاد ودلي با نشاط داشته باشند(مخصوصا از سوي پدر)
نياز به نوجويي:
نوجوان کنجکاوانه به دنبال کشف پديده هاي جديد است و از رفتارهاي عادي و يکنواخت هميشگي گريزان است و همواره به دنبال هواي تازه تري مي گردد.
ويژگي هاي نوجواني
1-قد و وزن نوجوان رشد سريعي دارند.
2-از نظر اخلاقي، روح عرفان،اخلاق و معنويت در نوجوان تجلي مي يابند،پس روي آن بايد به درستي کار کنيد.
3-او احساس فداکاري و مبارزه طلبي دارد،اين مورد را مي توانيد به کارهاي خانه و ماشين سوق دهيد.
4-او در مقابل ناکامي ها حالت ياس و نوميدي دارد که دراين مورد با وي صحبت کنيد و از تجربيات خود، براي او صحبت کنيد.
5-حالت خودآراستگي ،رويايي و خيال پردازي دارد. دراين مورد از خود آراستگي و نوجواني خود صحبت کنيد و بگوييد که شما هم، چنين حالتي داشته ايد.
6-نوجوان خود را کشف مي کند،يعني حالت «خودگرداني» پيدا مي کند.
7-نوجوان مسئوليت پذير مي شود، اتخاذ تصميم مي کند و مسئوليت اعمال خويش را به عهده مي گيرد که بايد ظريفانه با آن برخورد کرد.
8-نوجوان با ديگران به ويژه همسالان، ابراز همدردي کرده و ديگران را درک مي کند.
9-ابتداي نوجواني،دوره حساسيت است،نوجوان با کوچک ترين تحريکي، عصباني مي شود.
10-هيجان هاي دوره نوجواني ،بسيار متغير و متناقض هستند.
11-نوجوان داراي خلق و خوي کاملا متنوع است.
12-او هنگام خشم ، رفتار ظاهري خويش را نمي تواند کنترل کند و داراي حالت عدم تعادل عاطفي و هيجاني است .
13-دراين دوره به جنس مخالف گرايش و تمايل به برقراري ارتباط با او پيدا مي کند.
انديشه هاي نوجوان
1-نوجوان دنيا را زيبا و قشنگ مي بيند.
2-نوجوان به نداي فطري و الهام وجدان اخلاقي پايبند است ،عاشق حق و حقيقت و علاقه مند به پاکي و تقديس است.
3-نوجوان براي نيکي و درستکاري حساسيت دارد، از آن لذت مي برد و خوشحال و با نشاط مي شود.
4-نوجوان همواره در انديشه پاکي ،فضيلت و نجابت است ،او مي کوشد گفتار و رفتارش بر راستي و درستي استوار باشد.
5-نوجوان از اعمال نادرست ديگران رنج مي برد و مايل است دنياي جديدي براساس اخلاق ،عدل و انصاف پايه گذاري کند.
6-دوست يابي نوجوان به لحاظ اهميت زياد، فداکاري، ميل به سوي حقيقت ، از هر نوع ناپاکي و تباهي مصون است.
7-نوجوان براي بنياد شخصيت خويش، نياز به راهنما و رهبري دارد تا بتواند وي را الگوي خود قرار دهد. بهترين الگو در ابتدا والدين هستند.
پرورش معنوي
آمال و آرزوي همه والدين، پرورش و تحصيلات عاليه فرزندان است. پرورش يا تربيت در هر جامعه وفرهنگي با توجه به ارزش ها، باورها و نگرش هاي آن جامعه متفاوت است.
تنها وجه مشترک در ديدگاه هاي مختلف آن است که موضوع،تربيت «انسان» است . پرورش انسان در ابعاد گوناگون جسمي،عاطفي،اجتماعي ،عقلي ،مذهبي،اخلاقي و معنوي مي تواند او را در مسير تعالي و تکامل راهنمايي کند.انسان در دنياي جديد با پيشرفت تکنولوژي ور شد علمي از رفاه و آسايش بيشتر و تنوع در مصرف برخوردار شده است و هرچه به سوي آينده گام برمي دارد به جنبه هاي مادي زندگي بيشتر توجه مي شود تا جنبه هاي معنوي و روحاني زندگي به تعبير انسان امروز به نسبت گذشته «اين جهاني تر»و «تعبد گريزتر» زندگي مي کند.
انسان امروز به ميزاني که آسايش و راحتي در زندگي دارد نتوانسته به آرامش در زندگي دست يابد. راه دستيابي به آرامش به تعبير فرانکل«گرايش به معني» است.مشکل بزرگ دنياي امروز فقدان معنا و معنويت است که بشريت را به پوچي، نااميدي، بحران ها و فجايع بزرگ سوق مي دهد. ژوزف مورفي نيز دليل اصلي بروز اختلالات رفتاري در عصر تسخير فضا را «ضعف معنويت» مي داند.
معنويت گمشده انسان امروز است و اتفاقا جوامعي که به عمد تلاش کرده اند تا معنويت را به حاشيه برانند امروز خود به يک افسون زدگي، مجازي سازي،معنويت و عرفان هاي ساختگي و دروغين دست زده اند. لذا امروز بيش از هر زمان ديگر ما،جامعه ما و دنياي ما نيازمند عرفان و معنويت راستين است.
قاعده زرين اخلاقي
با ديگران چنان رفتار کن که خوش داري ديگران با تو همان گونه رفتار کنند. اين قاعده در تمام اديان و مذاهب وجود دارد و اين قاعده لب معنويت است.
هدف پرورش معنوي
هدف از پرورش معنوي پاسخ دادن به اين (3) سوال اساسي است که:
از کجا آمده ايم؟چرا آمده ايم؟ به کجا مي رويم؟
پرورش معنويت در وجود آدمي ،روح و روان او را تحت تاثير قرار ميدهد. اين يک تعبير مسيحي است که «آدمي فقط با نان زنده نيست».يعني ما و فرزندان مان بدانيم و بفهميم که تنها درس، شغل ،ازدواج و جنبه هاي مادي براي زندگي کافي نيست،اگر همه اينها را به نحو خوبي هم داشته باشيم باز نيازمند آن هستيم که زيرساخت هاي معنوي را در زندگي خود تقويت کنيم.
لازمه زيستن معنوي اعتقاد داشتن به دين و مذهب خاصي نيست ولي تربيت معنوي بيشتر مورد توجه اديان و مذاهب بوده است. پرورش معنوي مهار کننده غرايز است وکليد گنج و دستيابي به پرورش معنوي از طريق مذهب،احساسات و عواطف مذهبي ممکن و آسان تر مي شود.
برخي از ويژگي هاي انسان بامعنا
1-هيچ وقت نااميد نيست.
2-مناسبات اجتماعي او بر (3)اصل عدالت، احسان ومحبت استوار است.
4-به وضع موجودش اکتفا نمي کند وسعي دارد خود را به وضع مطلوب تري ارتقا دهد.
5-تمامي درد و رنج هاي بيروني يا اصلا برايش درد و رنج نيستند يا برايش قابل تحمل هستند.
6-خود را مسئول سرنوشت خود مي داند،بنابراين همه تقصيرها و کمي و کاستي ها را به گردن ديگران نمي اندازد.
7-کمترين مصرف و بيشترين توليد را دارد.
8-دست گيرنده اش حداقل و دست دهنده اش حداکثر است.
9-از (3)عامل کينه ،نفرت وخشم به دور است .
10-عموما به زندگي پس از مرگ با صور مختلف جاودانگي معتقد است.
11-با مال حفظ آبرو مي کند،برخلاف انسان بدون معنويت که آبرو را براي به دست آوردن مال از دست مي دهد.
12-قدر خوبي ديگران را مي داند و خدا را شاکر است.
موانع پرورش معنوي در خانواده
1-کشمکش و نزاغ بيش از حد والدين: اختلاف نظر در همه موارد و حتي اعضاي خانواده امري طبيعي است و با مديريت صحيح مي توان به سازگاري مطلوب دست يافت. مطالعه در خانواده هاي از هم گسيخته،آشفته و متارکه کرده بيانگر آن است که هرچه نزاع و کشمکش در خانواده بيشتر باشد، قابليت برخورداري معنوي والدين و فرزندان به مراتب کمتر است.
2-رفاه بيش از حد: در خانواده هايي که فرزندان هرچيزي را که اراده مي کنند بدون تکاپو و تلاش ، والدين بي درنگ براي آنها برآورده مي سازند متاسفانه اين گونه فرزندان از معنويت کمتري برخوردار خواهند شد.
3-سلب آزادي-آزادي مطلق:توسط والدين هر (2)تباه کننده اخلاق و معنويت در فرزندان است.
4-دنياي مجازي:استفاده بيش از حد از تلويزيون ،ماهواره،کامپيوتر،اينترنت و ... مانع اززندگي طبيعي، اخلاقي و معنوي فرزندان مي شود به نظر مي رسد بزرگترين آسيب تربيتي آينده جهان،دور شدن از تربيت طبيعي و ورود به عالم مجازي خواهد بود.
5-نقش الگويي والدين:پدر و مادر،نخستين و موثرترين الگوي تربيتي فرزندان خود هستند،هرچه روحيه مادي انديشي، اسراف کاري و زياده روي، حرص جمع آوري مال و اين دنيايي زندگي کردن در آنها بيشتر باشد(به صورت مستقيم يا غيرمستقيم) در دور شدن فرزندان خود از مسائل اخلاقي و معنوي موثر است و بالعکس.
6-انتظار والدين: حق والدين است که نسبت به آينده شغلي ،تحصيلي و اقتصادي فرزندان شان دغدغه داشته و نگران باشند، ولي هرچه انتظار خود را از فرزندان شان در گرفتن نمره بالا ببرند و خواستار قبول شدن او در رشته هاي محدود و به تعبيري پولساز در دانشگاه باشند، علاوه بر آسيب هاي شخصيتي، او را از اخلاق و معنويت دور مي سازند امروزه کم نيستند شخصيت هاي بزرگي که بنا به درخواست ديگران (خصوصا والدين) در مسيري از زندگي افتاده اند که اصلا ميل و خواسته خودشان نبوده است و تازماني که به ميل خود عمل نکرده اند ،احساس رضايت و آرامش نداشته اند و اينان خود قربانيان اين راه هستند.
منبع: نشريه شهرزاد شماره 16