در تمام جنبه هاي زندگي، تعادل و ميانه روي را رمز موفقيت در زندگي دانسته اند. ميانه روي در کارکردن ميانه روي در استراحت کردن. ميانه روي در تفريح و گردش. ميانه روي در کار وکوشش. واقعيت اين است که در تمام عالم هستي تعادلي ظريف برقرار است که نظام هستي را پا برجا نگه مي دارد؛ تبديل شب و روز، گردش ستارگان، گردش فصول، تک تک ذرات عالم براساس اصل تعادل در چرخش و گردش هستند. چنانچه اين تعادل برهم بخورد عالم هستي آني فرو مي پاشد.
در زندگي بشري نيز تعادلي ظريف لازم است تا حيات ما تداوم پيدا کند و زندگي از هم فرو نپاشد. به رغم هرج و مرجي که در ظاهر امور ممکن است ببينيم دستي تعادل ساز دايما در کاراست تا از زياده روي ها بکاهد و برکاستي ها بيفزايد و همه جا تعادل برقرار کند.
به همين علت به راستي مي توان گفت کمتر چيزي به اندازه تعادل و ميانه روي، معنوي است. وقتي ما متعادل هستيم با جهان هستي همساز هستيم. وقتي از تعادل خارج مي شويم، ساز ديگري مي زنيم و زندگي خودمان و ديگران را مشکل مي سازيم. در واقع، حفظ تعادل يکي از مهم ترين وظايف ما در زندگي است و ما مدام بايد مراقب باشيم تا در هيچ زمينه اي از تعادل خارج نشويم.
وقتي خيلي به سر و وضع ظاهرمان مي رسيم، به پاکسازي و اصلاح افکار و احساساتمان هم برسيم.
وقتي خيلي اهل ميهماني و گردش و تفريح هستيم، به خلوت خودمان هم توجه کنيم و اوقاتي از روز به جاي همهمه و سروصداي بيروني به نداي کوچک درونمان گوش دهيم
وقتي خيلي برعقل و منطق تکيه مي کنيم، به شهود و احساسمان هم توجه کنيم. وقتي در محيط بسته اي پشت ميزنشين هستيم، در فضاي آزاد هم راه برويم و نفس بکشيم.
وقتي خيلي اضافه کاري مي کنيم، استراحت و بازي و تفريح هم بکنيم.
وقتي خيلي سريع حرکت مي کنيم و مدام به فکر هدف بعدي هستيم، گاهي هم آهنگ گام هايمان را آهسته تر کنيم و از همين جايي که هستيم و همين کسي که هستيم لذت ببريم.
جالب اين جاست که با اولين عملي که در جهت برقراري تعادل بيشتر در زندگيمان انجام مي دهيم معمولا بلافاصله ثمرات آن را مي بينيم. ما با اعتدال و ميانه روي مان احساس خوبي نسبت به خودمان پيدا مي کنيم و در نتيجه احساسمان نسبت به ديگران و محيط زندگيمان هم بهتر مي شود و اين مثل موج کوچکي که به امواج بزرگ تر تبديل مي شود به تمام جامعه سرايت مي کند.
اما رمز تعادل ماندن، در لحظه حال است. وقتي در همين لحظه هشيار هستيم بلافاصله متوجه مي شويم که کجا داريم از تعادل خارج مي شويم. هنر ظريف حفظ تعادل در لحظه حال را بندبازان به بهترين وجه به نمايش مي گذارند. کافي است به نمايش بندبازي که در ارتفاع بسيار زياد سرگرم بندبازي است نگاه کني. او به کمک يک چوب بلند تعادلش را بر روي بند حفظ مي کند. لحظه اي پرت شدن حواس همان و با مغز به زمين خوردن همان. البته براي اين که براي بندباز بينوا اتفاق بدي بيفتد تشک بزرگي زير بند پهن کرده اند تا در صورت سقوط صدمه اي نبيند. ما هم در عرصه زندگي مثل بندباز هستيم و تنها به کمک حفظ تعادلمان در لحظه حال مي توانيم از سقوط کردنمان جلوگيري کنيم. از آن جا که تشکي هم آن پايين پهن نيست، حفظ تعادلمان براي ما حياتي است.
اما زندگي پر مشغله امروزي خصوصا در شهرهاي بزرگ، بسياري از ما را به کلي از تعادل خارج کرده است. همان طور که سبز شدن ساختمان هاي بلند سيماني و آجري و شيشه اي که بيشترشان هم بي قواره و بي تناسب با محيط اطرافشان هستند باعث از بين رفتن سبزه و گل و گياه و فضاي طبيعي شهرها شده است. عصر ماشيني مبتني بر سودجويي مدام و بي توجه به نيازهاي طبيعي جسمي و روحي انسان نيز باعث از بين رفتن تعادل ما شده است. و همان طور که عدم تعادل زندگي بشر بر روي زمين به بهاي سنگيني براي محيط زيست ما تمام شده، عدم تعادل تک تک ما نيز بهاي سنگيني به همراه دارد که به شکل انواع بيماري هاي جسمي و روحي شايع در دنيامان آن را مي پردازيم.
از طرف ديگر، ما هرچه متعادل تر مي شويم شخصيتمان و زندگيمان غني تر مي شود و پاداش هاي بيشتري از عالم هستي دريافت مي کنيم. هر چه متعادل تر مي شويم سالم تر و توانمند تر و توانگرتر مي شويم. سرانجام هر چه متعادل تر مي شويم، از زندگيمان بيشتر لذت مي بريم.
هر روز کار اصلي ما اين است:برقراري تعادل بين کار و بازي، انديشه و احساس، مهرو محبت نسبت به خودمان و نسبت به ديگران، کاري که انجام مي دهيم و دستمزد آن، خنده و حديث، مادي گرايي و معنويت.
تمرين
اين هفته دقت کن و ببين در کدام جنبه زندگي ات بايد تعادل برقرار کني، سعي کن هر روز هفته يکي از اين ها را امتحان کني.
1ـ آيا تمام روز(و احيانا شب)کار مي کني يا درس مي خواني؟روزي يک ساعت بازي کن.
2ـ آيا مدام کار فکري مي کني؟يک ساعت در روز کار بدني کن. چيزي بساز يا تعمير کن. به بدنسازي يا پياده روي برو. باغچه را بيل بزن.
3ـ آيا آدم خيلي جدي اي هستي؟داستان خنده داري بخوان يا فيلم خنده داري ببين
4ـ آيا همه پول هايت را خرج مي کني و هيچ پس اندازي نداري؟تمرين صرفه جويي کن و به طور منظم مقداري از پولت و لو اندک را پس انداز کن. به دردت مي خورد.
5ـ آيا در خانه دست به سياه و سفيد نمي زني؟امشب داوطلب شو و شستن ظرف ها را به عهده بگير يا اتاقي را تميز کن. برايت خوب است.
6ـ آيا تمام پول هايت را پس انداز مي کني و به خودت محروميت مي دهي؟اين هفته فراواني را تجربه کن. غذاي خوبي براي خودت بخر. هديه اي به خودت بده. چيزهايي را که نمي خواهي ببخش.
7ـ خلاق باش و ببين در چه زمينه هايي زياده روي مي کني. هر روز با برداشتن يک گام کوچک، تعادل را برقرار کن. يادت باشد از تعادل ما علاوه برما، همه سود مي برند. از عدم تعادلمان هم علاوه برخودمان همه آسيب مي بينند. نقش خودت دراين زمينه را بپذير و متعادل تر شو. بدان که تعادل رهايي بخش است و به طور کلي تعادل، زندگيمان را وسيع تر و شخصيتمان را کامل تر مي کند. تعادل يعني همه چيز.
موفقيت در حفظ تعادل و ميانه روي در زندگي است.
منبع:نشريه موفقيت، شماره 190