وقتي که از "عادت" و "عادت کردن" صحبت ميشود، بيشتر ما به ياد رفتارهايي چون خوابيدن و بيدار شدن سرساعتي معين، دوش گرفتن پيش از خواب و يا ناخن جويدن و سيگار کشيدن ميافتيم. عادات رفتاري قابل مشاهده که گاه خوب و گاه ناپسندند، از عادات فکري سرچشمه ميگيرند. افراد باهوش و خلاقي هستند که به خاطر داشتن عادات نادرست و اشتباه فکري، مقدار زيادي از نيروي ذهني و خلاقيتشان را يا بياستفاده رها ميکنند و يا هدر ميدهند. عادات صحيح فکري، زندگي را آسانتر نموده از تاثير عادات و الگوهاي فکري نادرست که فکر و ذهن را به طور خودکار برنامهريزي ميکردهاند، ميکاهند.
در طول زندگي، ذهن و جريان فکري ما به دفعات و طي پروسههاي گوناگون برنامهريزي ميشود. خواندن و نوشتن به زبان مادري يا هر زبان ديگري که فراگيريم، رانندگي و تايپ حرفهاي اعمالي هستند که پس از يادگيري و مدتي تمرين مداوم و مستمر، بدون فکر کردني آگاهانه به راحتي انجامشان ميدهيم و چه بسا اگر فکر کنيم که چطور بايد کلمات را بخوانيم و مداد را چگونه حرکت دهيم، دندهها را چطور بايد عوض کنيم يا کدام انگشت مال کدام دکمه کيبورد است، اشتباه هم خواهيم کرد. اين دستورالعملها در ناخودآگاه ذهنمان تثبيت شدهاند و ما بدون هيچ کوششي به يادشان ميآوريم و با مهارت انجامشان ميدهيم. عادات فکري نيز ماهيتي اين گونه دارند و همينها هستند که مسير فکر کردن ما راجع به يک موضوع خاص و عکسالعمل در آن موقعيت را مشخص مينمايند. اين عادات به شکلي ناخودآگاه و در طي سالهاي زندگيمان شکل ميگيرند و اگر نادرست و اشتباه باشند، تغيير دادنشان کار سادهاي نيست. عادات غلط فکري را مي توان تغيير داد و الگوهاي صحيح و مثبت را نيز ميتوان تقويت کرد.
يکي از روشهاي بسيار مثبت و تاثيرگذار اينست که از زاويه و ديدگاهي بيطرفانه به اعمال و رفتار خودمان و ديگران و موقعيتهاي گوناگون، نگاه کنيم. ما بعضي اوقات حوادث اطرافمان را با ديدگاهي کليشهاي مينگريم که در همه زندگي در ذهنمان جايگير شده و از قضاء ديدگاهي درست نيست. خودمان هم نميدانيم که علت بعضي فشارهاي عصبي و ناکاميهايمان چيست. نکته اميدوارکننده ديگر اينست که همه قادرند با تلاش آگاهانه عادات خوب فکري را در ذهنشان تثبيت کنند و اثرشان را هم پررنگتر سازند.
بسياري از کارشناسان معتقدند که سه هفته طول ميکشد تا شخصي بتواند راه و روش جديدي را در زندگيش جايگير کند و آن رفتار جديد را به شکلي عادت گونه انجام دهد. سه هفته يا چهار هفته چندان مهم نيست. مفهوم و نکته اصلي اينست که تکرار آگاهانه اعمال صحيح و مثبت و تفکري مثبت که اراده هدايتش ميکند، به نهادينه شدن الگوي جديد منتهي خواهد شد. البته خودداري از انجام رفتارهاي پيشين و تفکر به روند گذشته نيز به همان اندازه اهميت دارد. استمرار و تکرار، اساس موفقيت در هر دو پروسه است
به طور مثال ممکن است شما بخواهيد مهارت حل مسئلهتان را که به نظر بسيار ضعيف ميرسد، بهبود بخشيد و الگوهاي نادرست تفکرتان را تصحيح کنيد. اشخاصي که نميتوانند به خوبي مسائل و مشکلات زندگيشان را حل کنند، پيچيدگيها و گرفتاريها را عذابي سخت ميدانند و در عوض تلاش براي حل آنها، سعي در فرار دارند. به همان گفته معروف که "او به جاي حل مسئله، صورت مسئله را پاک ميکند." ولي الگوي صحيحي که بايد جايگزين اين روش نادرست شود برداشتي مثبت از اين دشواريست که آن را نه موقعيتي براي شکست و ناکامي بلکه فرصتي براي تفکر بيشتر و يافتن راهحلهاي جديد تلقي کنيم.
فرض کنيد که شما تصميم ميگيريد اين تغيير را اعمال کنيد و عادت فکريتان را به مسيري درست و سازنده هدايت نماييد. حالا چطور ميخواهيد اين روش جديد را مانند عادت در فکر و ذهن نهادينه کنيد تا در ناخودآگاهتان هم تثبيت و ماندگار شود؟
بايد هنگام فکر به يک مشکل يا مواجهه با آن سعي در اجتناب نکنيد. خوب است که ليستي از مشکلات خودتان و آنهايي که در محيط وجود دارد و آزارتان ميدهند، تهيه کنيد. اين ليست ميتواند مشکلاتي صرفا شخصي را در خود جاي دهد، مانند داشتن اضافه وزن و مشکلات مربوط به آن يا دلمشغوليهايي مربوط به پرداخت هزينهها و قرضها. مشکلاتي که در ارتباطات شغلي و کاري پيش آمدهاند هم ميتوانند در اين فهرست قرار گيرند.
سپس درباره هر سوال به دقت فکر کنيد و پرسشهايي دربارهشان مطرح نموده روي کاغذ يادداشت کنيد. سوالهايي هستند که ذهنتان را فعال ميکند و قواي خلاقه آن را تقويت مينمايد. اين گونه سوالها و فکر کردن راجع به آنها، قالب پيش ساخته تفکر و حل مسئله را ميشکند و راهحلهاي نوين و بديعي را به شما مينماياند. بهترين پرسشي که در آغاز ميتوانيد بپرسيد اينست: "چطور ميتوانم از اين مشکل به نفع خودم استفاده کنم؟ "ديگر سوالاتي که در پي آن کمککننده خواهند بود عبارتند از:" اگر راه حل اين مشکل را بيابم، چه فايدهاي برايم خواهد داشت و از چه جهاتي پيشرفت خواهم کرد؟" و "خود اين مشکل نکات و کليدهايي در خود دارد که براي يافتن راه حل به کار ميآيند. حالا من چند تا از اين علامتها را پيدا کردهام؟
در کنار روش، آن چه که تاثيري بس چشمگير دارد، انگيزه و محرک دروني شماست. وقتي که در راه حل مشکلي قدم ميگذاريد، موانع و دشواريهايي پيش رويتان قرار دارند. در هنگام مواجهه با سختيها و زماني که حس ميکنيد خستهايد و ميخواهيد دست از کار بکشيد، به طعم شيرين پيروزي فکر کنيد و به منافع و امتيازاتي که پس از حل مشکل به دست خواهيد آورد، بينديشيد. شرط اصلي کسب مهارت در هر کاري تمرين و استمرار است. تغيير عادات فکري هم به تمرين و تلاش و کوششي "آگاهانه" نياز دارد تا پس از مدتي به صورت عادتي تثبيت شده در ناخودآگاهتان ثبت گشته به يکي از اجزاي روند عادي زندگيتان تبديل شود. تمرين و پشتکار را فراموش نکنيد.
به اين ترتيب انرژي ذهني شما با تلاش کمتر، بيشتر آزاد ميشود و با جهتدهي در مسيري صحيح، موثرتر عمل خواهد نمود.
ارسال توسط کاربر محترم سايت : hojat20