اعتماد، پايه و شالوده اصلي هر ارتباط و مهم ترين عنصر در برقراري رابطه موثر است بنيادي ترين احساسي که هر انساني تجربه مي کند
سوال شما
سوال: 30 ساله و مهندس صنايع هستم. در چند شرکت خصوصي و به طور همزمان مشغول هستم و ماموريت هاي زيادي مي روم که اين سفرها بخشي از کارم است. نامزدم دختر خانمي خانواده دار است و بسيار دوستش دارم. ما حدود يک ماه ديگر قرار عقد داريم و خانواده ها مشغول تدارک هستند ولي من شک کرده ام؛ چون ما دايم سر موضوعي با ظاهري متفاوت اما با محتوايي به نظر مشترک، بحث مي کنيم. بدتر اينکه همسر من پس از اينکه از مساله اي که من نمي دانم چيست، ناراحت مي شود. مدتي را در سکوت قيافه مي گيرد و سرسنگين است. بعد از اين اتفاق بايد تلاش کنم تا بفهمم که براي مثال از کوتاه بودن مکالمه دو روز قبل دلخور است و وقتي شروع به بحث کرده و سعي مي کنم مطالب را باز کنم، به سرعت و بدون آنکه من احساس کنم چيزي واقعا حل شده است. از گفت و گو طفره مي رود و بحث را تمام مي کند.
محتواي مشترک تمامي اين بحث ها شک است. من به هيج وجه نمي توانم باور کنم که ذره اي به من اعتماد دارد. هميشه من را کنترل مي کند و به بهانه هاي مختلف سعي مي کند به اصطلاح مچ من را بگيرد و اين کلافه ام مي کند و باعث مي شود درست جوابش را ندهم. همين مساله باعث مي شود رابطه به هم بريزد و همان طور مي شود که گفتم. من بايد چه کنم؟ زمان زيادي نمانده و من به شدت پريشانم.
نويسنده:بيتا رحمتي- کارشناس ارشد مشاوره خانواده:
اعتماد، پايه و شالوده اصلي هر ارتباط و مهم ترين عنصر در برقراري رابطه موثر است. اعتماد بنيادي ترين حسي است که هر انساني تجربه مي کند. نوزادي که به حضور و توجهات مادر نياز دارد تا زنده بماند، اعتماد مي کند و اين اعتماد به بقاي او بستگي دارد. او به تعهد، علاقه و مسؤوليت پذيري مادر اعتماد مي کند زيرا اين حضور گرم و صميمي، پاسخگوي نيازهاي او است. اما اگر همين عميق ترين رابطه را هم سايه شک فرا بگيرد، آثار عميق آن را مي توان تا بي نهايت دنبال کرد. کودک انتظار دارد مادر، حاضر، صادق و پايدار باشد و اگر انتظاراتش پاسخ به موقع و بجا را دريافت نکند و مادر نسبت به نيازهاي او بي تفاوت و غيرمسوول باشد، اعتماد کودک به جهان متزلزل شده و اولين طرح بي اعتمادي در وجود او ريخته مي شود.
وراي اين طرح هاي اوليه شکل گيري اعتماد در ذهن افراد، ممکن است زمينه تفکري هر فرد بعدها با پيش داوري هايي آميخته شود. از آنجا که تمامي روابط از اين قانون بنيادين، يعني اعتماد تبعيت مي کند، بنابراين نکته مهمي است که بايد به آن توجه کرد. اعتماد در خلأ پديد نمي آيد، چرا که حاصل عبور از جاده پر آزمون شناخت است و بديهي است که اگر فردي معيارهاي لازم براي کسب اعتماد را به رابطه هديه نکند، درخواستنش براي مورد اعتماد واقع شدن توقعي بيجاست. بنابراين اگر رابطه در مرحله اول از غناي لازم برخوردار باشد و طرفين در پاسخ به نيازها، ثبات کافي را داشته باشند مي توان پيش بيني کرد که اعتماد پديد آيد و رابطه، استحکام لازم را به دست آورد.
جملات کليدي!
از سوي ديگر، ممکن است با وجود برآورده کردن تمامي شرايط لازم براي پديد آمدن اعتماد، با فردي روبه رو باشيم که بيشتر لحظات را در گرداب شک و ترديد غوطه ور است و رابطه را هم با خود تشنج و بي ثباتي مي کشاند؛ چنين شرايطي در هر مرحله اي از رابطه، نيازمند رسيدگي و توجه است. گاه با وجود تلاش فراوان، طرف مقابل ما حاضر به پذيرش و اعتماد نيست و جملاتي مثل « همه زن ها اين جوري هستند» يا « مردها را بايد کنترل کرد چون فطرت آنها خيانتکار است» را از او مي شنويم. در چنين شرايطي جلسات زوج درماني و مشاوره انفرادي، براي شناخت باورها و عقايد چنين فردي، پيشنهاد مي شود.
مشاوه قبل از ازدواج در اين راستا، علاوه بر کنترل ميزان اعتماد و صداقت، به بررسي موانع آزادي ارتباط طرفين نسبت به هم مي پردازد. علاوه بر اينکه در اين جلسات مي توان به تعريف مشخص و شفافي از حريم هاي فردي و اشتراکي پرداخت.
مفهوم ما بودن
بسياري از دختران و پسران ما که امروز خود را در آستانه شروع يک زندگي مشترک مي بينند درک درستي از « ما شدن» ندارند. ما شدن، به معناي پديد آمدن فضاي اشتراک بين من و تو، تفکر و تصميم گيري مشترک، اموال و در آمد اشتراکي و زمان و فضاي همسان است؛ اگر اينها تنها چند مؤلفه از صدها موردي است که پذيرفتن پيمان ازدواج آن را به زندگي انفرادي ما وارد مي کند. پس لازم است قبل از متعهد شدن، از نظرات نامزدتان در مورد حد و محتواي اين اشتراک مطلع باشيم و با ديدي باز قدم به دنياي « ما شدن» بگذاريم. مهم است که بدانيم چه سطحي از « پاسخگويي» از ديد نامزد ما نشانه « اهميت دادن» به تعهد و لازمه اعتماد است؛ براي مثال آيا اطلاع دادن نحوه،مکان و نوع فعاليت هاي روزمره به نامزدتان از ديد او يک بايد است يا نه؟ و اين امر در حد اطلاع است يا اجازه؟
شفاف سازي حريم هاي فردي و مشترک و مشخص کردن نحوه پاسخگويي به نيازها، خواسته ها و در خواست ها اين امکان را فراهم مي کند که بدانيم در آينده با چه نوع شراکتي روبه رو هستيم و چه محدوده اي را براي احترام به حريم فردي همسرمان بايد رعايت کنيم.
منبع:همشهري+شماره 8