براي دستيابي به عزت نفس، اين گامهاي استوار را برداريد
پدربزرگ و مادربزرگم بر اين باور بودند که انسان يا درستکار است يا نيست و بين اين دو حالت، حد فاصلي وجود ندارد. آنان شعار سادهاي را از ديوار اتاق نشيمنشان آويخته بودند که چنين مضموني داشت:
«زندگي همچون کشتزاري آکنده از برف است که به تازگي بر آن باريده. هر جايي از آن را که براي قدم زدن برميگزيني، نقطه آغاز زندگي بوده و جاي پاهايت بر آن نقش خواهد بست.»
لزومي نداشت پدربزرگ و مادربزرگم بگويند چنين شعاري چه مفهومي را در بر دارد، چون هر دو آن را طبق سبک زندگيشان مينماياندند. آنان به طور غريزي اين مورد را دريافته بودند که درستي و صداقت يعني داشتن معيارهاي شخصي اخلاقي و اصول اخلاقي که فداي مصلحتانديشي نشده و به موقعيتهاي موجود ارتباط پيدا نميکند. راستي و درستي يک معيار دروني براي داوري در باره رفتار انسان است. متأسفانه امروزه صداقت ندرتا مشهود است و روز به روز نادرتر ميگردد. اما نکته اصلي تمامي پهنههاي اجتماعي را تشکيل ميدهد و اين همان چيزي است که ما بايد از خود طلب کنيم.
يک آزمون مناسب براي اين ارزيابي، مشاهده چيزي است که من آن را «صداقت سهگانه» نام نهادهام و مرکب از سه اصل شاخص ميباشد:
در برابر فشارهاي شخصي، در ابراز عقايدتان ثابت قدم باشيد
داستاني راجع به نخستين روز آغاز به کار يک پرستار بخش جراحي بيمارستان مشهوري به اين شرح نقل شده است که قرار بود روي مريضي يک عمل جراحي انجام يابد و پرستار مورد بحث وظيفه داشت از کارکرد صحيح و شماره ابزارآلات ويژه جراحي مطمئن شود تا احيانا در حين عمل جراحي شکم، جوابگوي هر نوع نارسايي باشد. بعد از پايان عمل، وي رو به جراح کرد و اظهار داشت:
ـ شما 11 لايه پنبه (باند) از شکم بيمار خارج کردهايد در حالي که 12 لايه پنبه در اختيارتان گذاشته شده بود پس آن يکي چه شده و کجاست؟! بايد پيدايش کنيم.
جراح در جواب گفت:
ـ من همه آنها را در آوردهام و همين حالا شکم بيمار را بخيه ميزنم.
ولي پرستار تازهکار اعتراضکنان گفت:
ـ آقا، شما نبايد اين کار را بکنيد. به فکر مريض باشيد.
در همين لحظه جراح تبسمکنان پايش را بلند کرد و دوازدهمين لايه پنبه را که زير پايش پنهان ساخته بود، به پرستار نشان داد و آنگاه گفت:
ـ شما چه در اين بيمارستان کار کنيد چه در جاي ديگر، وظيفهتان را به نحو احسن انجام ميدهيد. وقتي اطمينان داريد که حق با شماست، حتما روي حرفتان بايستيد.
هميشه حق را به حقدار برسانيد
هيچ گاه از کساني که نظرشان منطقي بوده و حتي باهوشتر از شما هستند، بيمي به دل راه ندهيد. ديويد اوگيلوي، بنيانگذار شرکت تبليغاتي اوگيلوي و ماتر، اين نکته را به رييسان جديد دفاتر روشن ساخت به اين ترتيب که يک عروسک سخنگو براي هر کدام از آنان فرستاد و داخل هر يک تصاويري نهاد که به ترتيب کوچکتر ميشدند. پيام خود او در کوچکترين عروسک اين گونه ضبط شده بود: «اگر هر يک از ما افرادي را به کار گماريم که از ما پايينتر باشند، موقعيت شغليمان افت پيدا کرده و شرکتمان کماهميت خواهد شد، ليکن چنانچه افرادي را به کار بگيريم که از ما بزرگتر و ماهرتر باشند، شرکت اوگيلوي و ماتر به يکي از عظيمترين و معتبرترين شرکتهاي تبليغاتي جهان بدل خواهد شد.»
اين دقيقا همان چيزي بود که شرکت شد يعني به يکي از عظيمترين و معتبرترين شرکتهاي تبليغاتي تبديل گرديد.
در مورد ماهيت واقعي خودتان روراست و يکرنگ باشيد
مردمي که فاقد ارزشهاي اساسياند، به عوامل خارجي چون ظواهر و منزلت اجتماعي متکي ميشوند تا نسبت به خودشان احساس خوشايند و دلپذيري داشته باشند. آنان الزاما دست به هر کاري ميزنند تا صورت ظاهرشان را حفظ کنند. ليکن به منظور ارتقاي ميزان ارزش دروني و رشد شخصيشان چندان کوششي نميورزند.
پس خودِ خودتان باشيد و هرگز سعي نکنيد ظاهرتان را به شکلي در آوريد که در روند زندگيتان اثرهاي نامطلوبي بر جاي گذارد. به هنگام سختي، از خويشتن پايمردي نشان دهيد. به ديگر سخن، از رويارويي با واقعيات زندگاني خويش نهراسيد و در برابر چالشهاي حيات، واکنش عاقلانه نشان دهيد.
عزت نفس و وجدان پاک، پيکر پارهها (اجزاي سازنده) صداقت بوده و شالوده پربار ساختنِ نسبتمنديها (روابط) شما با ديگران بشمار ميآيند.
درستي و صداقت يعني هر کار درستي را انجام دهيد نه به صرف اينکه مرسوم و از لحاظ سياسي صحيح است.
زندگي مبتني بر اصول اخلاقي که تسليم ظواهر وسوسهانگيز يک نظام اخلاقي بيدغدغه نشود، هميشه موفقيتآميز خواهد بود. پدربزرگ و مادربزرگم تجربهاي گرانبها به من آموختند و آن اينکه چنين شيوه زندگاني شما را به قرن 21 رهنمون خواهد شد بياينکه ناچار شويد مسيرهاي حيات را در آينه ذهن خويش بازبيني کنيد.
منبع: پيام زن