«رابرت گريمر» ، متخصص سرطان، در مرکز پزشکي وابسته به بيمارستان سلطنتي امراض استخوان «بيرمنگام » به بيمارش خيره شده است . وي که «مري سلف » نام دارد، مدت هاست با سرطان استخوان دست و پنجه نرم مي کند . يکي از غده هايش با عمل جراحي برداشته شد، ولي وقتي غده ي ديگري در ستون فقراتش پديد آمد، او خود را آماده مرگ کرد .
آن گاه در ماه اکتبر 1999 رويداد شگرفي رخ نمود: تصاوير نشان مي دادند که غده دارد کوچک مي شود و حالا کاملا از بين رفته است .
پزشک به وي مي گويد: «چيز عجيبي است! علتش را مي داني؟» مري - روان پزشک و مادر دو کودک خردسال - جواب مي دهد: «عاملي فراتر از مراقبت هاي پزشکي هست که من در زندگي برايش ارزش قائلم و آن ايزد تواناست .» او اطمينان داشت دعا و آرامشي که از اين راه نصيبش شده بود، بار ديگر تندرستش ساخته است .
يکي از رايزنان اظهار مي دارد: «من هم به اين موهبت دست خواهم يافت .»
وابستگي مذهبي و شور معنوي از هر نوعي که باشند، نه تنها دين سامان يافته، اندک اندک در کانون عنايت پزشکان انگليس قرار مي گيرد، استاد «استيو رايت » که 5000 پزشک و پرستار در کلاس هاي لامسه درماني اش در دانشکده «مارتين قديس » واقع در «لانکاستر» شرکت جسته اند، معتقد است: «دين، معنويت و پزشکي، پيوند تنگاتنگي با هم دارند .» او مي افزايد: «علاقه به مذهب بر همه ما اثر مي گذارد و به زندگاني مان مفهوم مي بخشد .»
پيوند ميان جسم و روح، پيشينه اي يک صد ساله دارد، اما از زماني که شفا يافتن جنبه عملي يافت، پزشکان غربي از روحانيت و ايمان مذهبي روي گرداندند . در عوض امروزه پژوهش هاي علمي ثابت کرده اند که پيوستگي موجود ميان ايمان و تندرستي، جامعه پزشکي شک گرا را دگرگون مي سازد .
اين امر، رونق يابي مجدد اشتياق به معنويت است . سه چهارم انگليسي ها مي گويند که در دوران حياتشان از بعد معنوي آگاهند . نسلي بعد از جنگ دوم جهاني که نه تنها مراقب خود بلکه مراقب والدين شان هم هستند و همزمان با افزايش سن در جست و جوي ژرفا و مفهوم زيست مي باشند .
دانش در قفاي دين
موجي از بررسي هاي نوين، فاصله اي را که چندين دهه بين معنويت و علم وجود دارد، کم کم از ميان مي برد . به عنوان مثال، تحقيق نشان داده است افرادي که هفته اي افزون بر يک بار در مراسم مذهبي شرکت مي جويند، به طور متوسط هفت سال بيشتر از ديگران عمر مي کنند . به موجب مطالعه اي که در سال 1988 توسط پزشکان دانشگاه «دوک » ، کاروليناي شمالي، صورت گرفت، معلوم شد احتمال بستري شدن کساني که هر هفته به کليسا مي رفتند، کم تر از آناني بودند که به عبادتگاه گام نمي نهادند .
تفاوت حاصل، تا حدودي ناشي از اين حقيقت بود که کليسا روندگان کم تر سيگار مي کشند و باده مي نوشند و بيشتر به معنويت پناه مي برند . امکان دارد که جدا افتادگان و گوشه گيران بيشتر به اعمال ناشايست، اعم از جسمي يا روان شناختي دست يازند .
ليکن بازبيني اخير 31 بررسي پيرامون اثرات دعا که در انگلستان انجام پذيرفته، حاکي از آن است که دعاگويان و نمازخوانان، دلشادتر و سرخوش تر زندگي مي کنند، ولو اينکه قدم به عبادتگاه ننهند . دو پژوهش را جع به بيماران بخش هاي مراقبت هاي پزشکي بيماري هاي قلبي حاکي از اين بود افرادي که به خاطر مريضي شان، حاجت به نزد خدا برده بودند، زودتر از بقيه بهبود يافتند - حتي گرچه نمي دانستند که کسي برايشان دست به دعا برداشته است .
به قول استاد «لسلي فرانسيز» ، يکي از پژوهندگان پژوهش ياد شده و روان شناس دانشگاه «ويلز» ، «بانگر» ، و کشيش کليساي انگلستان: «اين يافته، حيرت آور است و همچون ديگران از تاثير دعا حيران مانده ام!»
اثر شفاي ديني هم اسرارآميز است . شخصي موسوم به «هيلر گيل وايت » ، آنچه را که انجام مي دهد، چنين توصيف مي کند: «آنقدر صبر مي کنم تا حسي در درونم بخروشد . گاه بيمارم نيز دچار چنين حالتي مي شود، دستانم را دور سر و تنش حرکت مي دهم و غالبا بي آنکه لمسش کنم، اين نيرو را به او القاء مي کنم .»
زماني که دکتر «ديکسون » ، اثر شفا را روي 27 بيمار بدحال بررسي کرد، نتايج مندرج در «نشريه انجمن سلطنتي پزشکي » حکايت از آن داشت که نشانه هاي مرض 22 تن از بين رفته بود . به گفته وي: «شفا دهنده، بهبودي را آسان ساخته و به عملکرد صحيح دستگاه ايمني ياري مي کند . پزشکان چنين وضعي را تاثير داروي کاذب مي نامند و ترجيح مي دهند آن را رد کنند . اما به نظر من ايمان مؤثرترين درمان بشر است .»
شايد حتي توجيه کامل اثر مثبت وابستگي مذهبي بر سلامتي انسان مهم نباشد . استاد فرانسيس بر اين باور است که: «شرکت ها، داروهاي جديدي را به بازار عرضه مي کنند، بدون آنکه از تاثير آن ها کاملا با خبر باشند . آن ها بر پايه اصل «علت و معلول » از کاربرد داروها آگاه مي شوند . پس همين مساله در مورد نيايش هم صادق است .»
بي ترديد، ايمان نيروي توانمندي شمرده مي شود . در اين صورت گناه هم از چنين ويژگي برخوردار است . حتي پزشکاني که علاقه به مذهب را در کيسه داروي بيمار مي گنجانند، اعتراف مي کنند که کاربرد ايمان به منزله بخشي از مراقبت هاي پزشکي تنها زماني سرنوشت ساز است که مريض، اعم از زن و مرد، آشکارا از ايمانش سخن بگويد . به گفته استاد رايت: «چنانچه نظرتان اين باشد که دين داري براي تندرستي تان مفيد است، پس کساني که به رغم دعا و پرستش پيروان پاک بهبود نمي يابند، بايد خودشان را سرزنش کنند .»
فردوس در انتظار است
صدها مطالعه پژوهشي، نمايانگر پيوندي بين معنويت و تندرستي انسان است . از آثار مثبت اين پيوستگي، موارد ذيل را مي توان نام برد:
عمر طولاني تر
براساس مطالعه اي که بين سال هاي 1987 تا 1995 درباره 21000 نفر اجرا گرديد، دلالت بر اين داشت که طول عمر کساني که هفته اي بيش از يک دفعه در مراسم مذهبي شرکت مي جويند، هفت سال فزون تر از افرادي است که با اين موضوع بيگانه اند .
بهبود رضايت بخش
بيماراني که ايمان به آنان آرامش بخشيده بود، در پي سپري شدن شش ماه از موعد جراحي قلب باز، شانس زنده ماندن شان فزون تر از مريض هايي بود که آسودگي را در دين داري نجسته بودند . تحقيق مذکور در سال 1995 به وسيله دانشکده پزشکي «دارموت » تحقق يافت .
قلب هاي قوي تر
بر حسب بررسي سال 1997که در هندوستان انجام يافت، معلوم شد احتمال ابتلاي آزمايش شوندگان با ايمان به بيماري رگ هاي تغذيه کننده (عروق کروندي) قلب، 70% کمتر از ساير مردم است .
ميزان کمتر فشار خون
پژوهش استادان دانشگاه دوک راجع به 400 مرد، به پيدايش خاصيت چشمگير حفاظتي ضد پرفشاري خون در ميان کساني منجر شد که مذهب را بسيار مهم پنداشته و منظما در عبادتگاه حضور مي يافتند .
بهداشت رواني مطلوب
روان شناسان دانشگاه شيفيلد هلام متوجه شدند اشخاصي که بيشتر عبادت مي کنند، ميزان افسرده دلي و آسيمگي (اضطراب) شان کمتر است .
کاهش فشار رواني (استرس)
دکتر «هربرت بنسون » استاد دانشکده پزشکي هاروارد مي گويد: «موقعي که دچار فشار روحي مي شويم، ميزان فشار خون و تعداد دفعات تنفس و ضربان قلب ما افزايش يافته، بدن مان فشرده شده و قدرت ايمني مان تقليل مي يابد» .
استاد مزبور، طي مطالعات خويش دريافته است که تکرار دعا، واژه، آوا، گروه (عبادت) يا حرکت، ضمن ناديده انگاشتن انديشه هاي ديگر، موجب مي شوند که واکنش هاي متضاد از ذهن زدوده شود . مراقبه (تامل)، دعا و نيايش، تاي چي و يوگا همگي سبب رونق بخشيدن به اين حالت سلامتي مي گردند .
تجويز و توصيه دعا و نيايش
دکتر «اسکات موري » در اوايل کارش در دهه 1980 حس کرد که بيمارانش نياز به چيزي جز تشخيص جسماني و درمان داشتند . وي اظهار مي دارد: «اگر مريضي از درد معنوي رنجور باشد، بهبودي اش به تعويق مي افتد، اما گاهي از نظر مردم دشوار است که واژه هايي براي طرح مشکلاتي از اين دست مطرح مي سازند .»
موري، مبلغ پيشين مذهبي در ادينبورگ طبابت مي کند و در دانشکده پزشکي ادينبورگ به تدريس پزشکي عمومي سرگرم است . وي هميشه گوشي پزشکي با خود دارد و از اشعه مجهول (ايکس) استفاده کرده و در صورت لزوم پني سيلين تجويز مي کند . ولي به پيشينه پزشکي بيماران نظر مي افکند، غالبا چنين سوالاتي مي پرسد: «در زندگي به چه چيزي بيشتر ارزش قايل مي شوي؟» و «نماز مي خواني؟» اغلب آنان جواب مي دهند: «راستش دکتر، نه، اما مي خواهم چيزي به تو بگويم . . . و ناگهان سر درد دلش باز مي شود .»
گاهي اوقات پزشک ياد شده، مريض ها را به کشيش کليساي محلي يا رايزن مذهبي يا سازمان مشاوره ديني معرفي مي کند، لکن بر اين باور است که مفهوم سازمان ملي بهداشت (ان اچ اس) خيلي فراتر از صرفا تامين پشتيباني ديني است .
«هدف آن، ياري رساني به افرادي است که حس معنايي شان با صورت بيماري در چالش است . مفهوم آن گوش فرا دادن به سرگذشت شخص و کشف هويت او است و اينکه چه چيزي برايش اهميت دارد .»
قوه مجريه اسکاتلند، هزينه هاي مربوط به پژوهش هاي دکتر موري، از نظر نيازهاي معنوي بيماران و اينکه چه سان خدمات بهداشتي قادر است در کاهش آن ها مؤثر باشد را تامين کرده است .
درمان کلي
در مارچ 1955 که «رابرت » اهل «استينتون يورکشايد» غربي بر اثر حادثه ناشي از چتربازي نمايشي از گردن به پايين فلج شد، با خود انديشيد که عمرش به پايان رسيده است . بلافاصله بعد از اين سانحه به بيمارستان عمومي پيندر فيلدز جنب خانه اش انتقال يافت . وي ماه ها تحت درمان بود و در اين باره مي گويد: «خيلي افسرده و خشمگين بودم .»
«در طول مدت بستري شدنم، اعضاي کليساي محلي به عيادتم مي آمدند . با هم دعا مي کرديم و من احساس آرامش و اطمينان خاطر مي کردم، بارقه اي از اميد در دلم نبود، اما هر دفعه احساس مي کردم که قوي تر و آرام تر شده ام .»
از وقتي که پني حس کرد که پاهايش قدرت راه رفتن پيدا کرده اند، به او هيجان دست داد; ولي همچنان به مداوا احتياج داشت . فيزيک درمانگر (فيزيوتراپيست) ورزش هايي برايش انتخاب کرد تا در منزل انجام دهد . وي مي گويد: «مي توانم به کمک قطر سنجي بايستم و وزن بدنم را از يک سو به سوي ديگر حرکت دهم و کودکي چهارساله به اسم پيتر دارم . ايمانم، درمان پزشکي ام را تکميل کرده است - آن ها دست در دست هم هستند .»
شمار زيادي از پزشکان، بروز دگرگوني هوشمندانه در پزشکي، از معالجه بيماري گرفته تا مداواي فرد کاملي را پيش بيني مي کنند . امکان دارد بهبوديابي به شکل پرداختن به امور خود و سايران به شيوه اي متفاوت يا حفظ مفهوم آرامش در پيدايش پريشاني و درد و رنج باشد .
دکتر «کريستينا پوچالسکي » ، استاديار پزشکي دانشگاه جرج واشنگتن در واشنگتن دي سي بيان مي دارد: «ما در قرن بيستم طول عمر انسان را به دو سوم اضافه کرديم و اين افزايش بيشتر مديون علم است، ليکن تمام تخم مرغ هاي مان را درون يک سبد گذاشته ايم . دانش، تصور کلي نيست .»
او مي افزايد: «پيوند اعتمادي هست که احتمالا کسي حواس خويشتن را صرفا به جنبه هاي جسماني فردي معطوف مي داردو وقت ديگري از اوقات پزشک را زايل نمي گرداند . در حقيقت موضوع دسترسي با آغوش باز به بيمار مطرح مي شود .
به ديگر سخن، نه شفاي اعتقادي بلکه ايمان به بهبودي کارساز است .
منبع:کتاب امنيت در 20 دقيقه ارسال توسط کاربر محترم سايت : king007