آن چه در ذهن زيباي ژوزه مورينيو مي گذرد
«جوواني تراپاتوني » مربي بزرگ ايتاليايي نظريه اي جالب درباره ميزان تاثيرات يک مربي در تيم هاي تحت هدايتش دارد و مي گويد : «يک مربي بد مي تواند تنها 35 درصد باعث نابودي تيمش شود اما يک مربي خوب بيشتر از 60 درصد مي تواند تيمش را متحول کند و باعث موفقيت هاي پي در پي تيم شود ». تراپ شايد با اين نظريه مي خواست ميزان تاثيراتي که مربي دارد را بيان کند. او در يکي از کلاس هاي مربيگري که در اتحاديه فوتبال ايتاليا برگزار شد تنها تمرکز خودش را روي اين نظريه گذاشت چرا که او اعتقاد داشت يک مربي موفق بايد علاوه بر خلاقيت و داشتن ذهني زيبا، اعتماد به نفس بالايي داشته باشد و البته اين همان خصوصياتي است که «آقاي خاص» را با ساير مربيان دنيا متمايز مي کند. شايد وقتي «ژوزه مورينيو» اولين حضورش روي نيمکت مربي را به عنوان مترجم آغاز کرد هيچ کس حتي در گوشه ذهنش تصور نمي کرد اين مرد مغرور و خوش لباس روزي فوتبال اروپا را تحت تاثير قرار دهد و مذاکره با او براي هر مدير باشگاهي يک رويا باشد. مورينيو اما همان خصوصياتي را دارد که «تراپ» از آن صحبت مي کند. او مربي است که حضورش روي نيمکت هر تيمي باعث تحول مي شود و مي تواند بيشتر از 60 درصد چهره، نتايج و شخصيت تيم را تغيير دهد.
حسادت اروپايي
وقتي وارد دنياي فوتبال مي شويد و با تيمي مانند «پورتو» جام جهاني قهرماني ليگ قهرمانان اروپا را بالاي سر مي بريد حتماً تمام نگاه ها را به سمت خود معطوف مي کنيد. خيلي ها به شما حسادت مي کنند و نمي توانند ببينند مردي که تا ديروز تنها يک مترجم و روزنامه نگار بود، امروز آقاي فوتبال اروپا شده است. منتقدان مورينيو زماني که او با پورتو قهرمان اروپا شد گفتند او فقط يک مترجم و روزنامه نگار است و هيچ وقت بازيکن فوتبال نبوده بنابراين افت مي کند و ديگر شانس نمي آورد! افرادي که ژوزه آن ها را «حسودان اروپايي» صدا مي کرد در همان سال هاي اوليه درخشش، او را «لوک خوش شانس» خطاب مي کردند اما اين نظريه که مربي خوب بايد فوتباليست خوبي باشد، کاملاً مردود است چرا که بهترين مربيان دنيا هيچ وقت فوتباليست هاي خوبي نبوده اند و جالب است اگر بگوييم روزنامه نگاران ورزشي عموماً بهترين مربيان مي شوند و البته آقاي خاص هم جزو همين دسته بود.
تعصب به سبک بازي
مورينيو در چلسي دوران جديدي را آغاز کرد، جايي که خيلي ها اعتقاد داشتند مي تواند «پاشنه آشيل» ژوزه باشد اما او نشان داد نه خوش شانس است و نه چلسي مي تواند پاشنه آشيلش باشد. مورينيو در چلسي دوران خوبي را پشت سر گذاشت و بيراه نيست اگر بگوييم تمام بازيکنان، کادر مديريتي و البته هواداران چلسي «استمفورد بريج» به او اطمينان ويژه اي داشتند و حس مي کردند بدون او نابود مي شوند و ديگر نمي توانند در فوتبال جزيره آقايي کنند. مورينيو در چلسي سبکي داشت که البته هميشه به آن تعصب داشت ! مرد پرتغالي به سيستم هاي 3-3-4 و 1-5-4 اعتقاد خاصي دارد و چندين سال در چلسي و بعد از آن در اينترميلان نيز با همين تاکتيک تيم خود را ارنج کرد. مورينيو به هر تيمي که مي رود با همين سيستم کار مي کند و پيش از اين که وارد کمپ تمريني جديدش شود به مديران تيم روي جذب يک هافبک تدافعي، دو گوش راست و چپ و مهاجم تمام کننده تاکيد مي کند. شايد روش بازي او خيلي ساده به نظر برسد اما مورينيو به اين سيستم تعصب دارد و هيچ وقت از آن روي بر نمي گرداند. روش مورينيو در سبک بازي و حتي 4 بازيکن مورد علاقه اش در پست هايي که گفته شد در رئال مادريد نيز ادامه داشت.
فرهنگ شناسي به سبک مورينيو
ژوزه مورينيو بيشتر از اين که مربي خوبي باشد، روانشناس بزرگي است. وقتي آقاي خاص با هواپيماي اختصاصي اش وارد مادريد شد در گفت و گويي که با روزنامه «ال پايس» داشت گفت : «وقتي وارد کشور جديدي مي شوي و مي خواهي مربيگري در بزرگ ترين تيم اين کشور را تجربه کني حتماً بايد در ابتدا با فرهنگ، آداب و رسوم آن کشور آشنا شوي. بنابراين کمي فرصت مي خواهم تا قبل از اين که بازيکنان و فضاي تيم را بشناسم با فرهنگ مادريد آشنا شوم و بعد از آن درباره تيم و شرايط آن صحبت کنم. » اما روزنامه هاي اسپانيايي از فرداي همان روز نوشتند مورينيو همچنان با کلمات بازي مي کند، مورينيو در اين جا هم جنجال ساز مي شود و بيشتر از هر چيز ديگري در فوتبال، به حاشيه مستطيل سبز علاقه دارد. اما او درست مي گفت. آقاي خاص خيلي زود فهميد که اين جا با انگلستان و ايتاليا تفاوت هاي بسيار زيادي دارند، آن ها با کاتاناچيو رابطه اي ندارند و فوتبال تهاجمي را مي پسندد بنابراين بعد از يک هفته مورينيو تصميم گرفت در سيستم هاي مورد علاقه اش يعني 3-3-4 و 1-5-4 کمي تغيير ايجاد کند و با سبکي تهاجمي تر بازي کند. مربي جديد کهکشاني ها دريافت که اين جا علاوه بر نتيجه، فوتبال زيبا هم بر قوي شدن پايه هاي قدرتش تاثيرزيادي دارد.
بازيکنان چند پسته در افکار ژوزه
ژوزه مورينيو هميشه به بازيکنان چند پسته علاقه داشته است. او دوست دارد بازيکنانش انعطاف پذيري تاکتيکي داشته باشند چرا که در طول 90 دقيقه بارها و بارها ارنج و چيدمان تيم را تغيير مي دهد و اين يکي از خصوصيات بارز مورينيو است. يکي از بزرگترين مسائلي که در انگلستان و ايتاليا باعث ناراحتي ژوزه مي شد، نداشتن انعطاف تيم ها بود و اين همان موضوعي است که در اسپانيا وجود ندارد و ماتادورها بازي کاملاً روان، زيبا، شناور و پرهيجاني ارائه مي دهند. آن چه گفته شد همان خصوصياتي است که دست ژوزه را باز مي گذارد تا او تيمي از رئال بسازد که هواداران دوست دارند. آن چه مدت هاست در بارسا اتفاق افتاده.
کم فروغ هاي ديروز، ستاره هاي امروز
رئال مادريد تبحر خاصي در سوزاندن ستاره ها دارد. ستاره هايي که با آرزوهاي بزرگ به رئال آمدند و بعد از مدتي تبديل به بازيکناني معمولي شدند و چمدان هاي خود را براي رفتن از اين تيم بستند. حضور مورينيو در مادريد حتماً پايان ستاره سوزي رئالي ها خواهد بود چرا که او استاد احياي بازيکنان است. «ما که له له » بازيکن فرانسوي تيم چلسي در مورد مورينيو نکته مهمي را يادآور مي شود : «مورينيو به بازيکنان آزادي عمل مي دهد و آن ها را در قالب هاي خشک و تاکتيکي صرف قرار نمي دهد و بازيکن در ذهنش اين آزادي عمل را دارد تا گاه اوقات از روي منطق و تکنيک خودش بازي کند که در اين صورت اعتماد به نفس بيشتري پيدا مي کند و حتماً موفق تر خواهد بود». مورينيو اين روند را در رئال هم که سابقه خوبي در نوع برخورد با ستاره ها ندارد، دنبال کرد. بازيکناني مانند کارواليو، سامي خديرا، آنخل دي ماريا و اصرار مورينيو به جذب اين بازيکنان معمولي بودند و در نهايت آزادي عملي که به آن ها داد باعث شد کم فروغ هاي ديروز تبديل به ستاره هاي امروز فوتبال اروپا شوند. کريس رونالدو و بعد از دوران خوبي که در شياطين سرخ داشت بعد از ورود به مادريد نيز با سرنوشتي مشابهي چون ابتداي حضورش در اولدترافورد مواجه شد و نتوانست درخشش سابق را داشته باشد اما مورينيو در احياي هموطنش نيز استادانه عمل کرد و با صدور اجازه اي مبني بر عملکرد آزادانه در زمين، «کريس» را متحول کرد و او امروز يکي از وزنه هاي رئال محسوب مي شود.
از من غرور بگيريد !
مورينيو مردي مغرور است و پيچيدگي هاي خاصي در برخورد هايش دارد و به همين دليل است که او را «آقاي خاص» مي نامند. تمام مربيان فوتبال در دنيا به بازيکنشان اجازه نمي دهند دچار غرور شوند اما مورينيو در اين مورد کاملاً برخلاف جريان آب شنا مي کند و غرور غير کاذبي را به تيمش منتقل مي کند و به آن ها حسي مي دهد که هميشه به پيروزي اطمينان دارند. سال گذشته بارسا در ديدار رفت و برگشت ليگ قهرمانان اروپا اسير تيم مورينيو شد که اگر بار ديگر به آن بازي نگاه کنيد متوجه مي شويد که بازيکنان اينتر به پيروزي اطمينان داشتند و با غرور اما جنگجويي خاصي بازي مي کردند. مورينيو ذهن زيبايي دارد و با زباني بسيار ساده روياهايش را به بازيکنان منتقل مي کند و آن ها نيز براي رسيدن به روياهاي بزرگ آقاي خاص مبارزه مي کنند. او غرور زيبايي به بازيکنانش منتقل مي کند و کار را براي مربي بعدي بسيار سخت مي کند چرا که بازيکنان در انتقال اين انرژي تنها به مورينيو اعتماد مي کنند و بزرگ ترين مربيان بعد از او نيز نمي توانند انرژي خاص مورينيو را به تيمشان منتقل کنند.
حاشيه ها براي او
مورينيو هميشه مصاحبه هايي جنجالي انجام مي دهد، او هميشه پيش از ديدارهاي بزرگ تيمش جو مطبوعات را به سمت خود مي کشد اما در عين حال تيم او با قدرت در زمين بازي مي کند و اکثر مواقع هم نتايج مناسبي کسب کرده است. مورينيو اما براي چنين لحظاتي نيز برنامه ريزي دارد او در حرکتي برنامه ريزي شده دست به چنين کاري مي زند تا تمام نگاه ها را به سمت خود معطوف کند و حاشيه دست از سر بازيکنانش بردارد. او اين کار را در دوران حضورش در پورتو نيز انجام مي داد و در اين موضوع استاد است چرا که اين روند در سال هاي گذشته برايش خوش يمن بوده و هميشه او در جدال هاي مطبوعاتي و حاشيه اي پيروز بوده. بنابراين بازيکنان ناخودآگاه حس مي کنند اين بار هم آقاي مربي برنده است.
روياي ماورايي
بررسي آن چه در ذهن مورينيو مي گذرد نه سخت است و نه آسان ! روياهاي آقاي خاص ماورايي است و همين رمز پيروزي هاي اوست. او امسال در رئال تيم جديدي ساخته، تيمي که در اصل شايد خيلي ساده بازي مي کند. تيمي که به ظاهر با سيستم 3-3-4 يا 1-4-5 بازي مي کند اما در جريان بازي کارهاي متفاوتي انجام مي دهد و چنين نمايشي تنها از تيم هاي مورينيو بر مي آيد.
منبع:نشريه تماشاگر، شماره32