جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
بررسي آيات حجاب
-(8 Body) 
بررسي آيات حجاب
Visitor 1591
Category: دنياي فن آوري
چکيده
قرآن کريم طي چند آيه حجاب وپوشش زنان را مورد بررسي قرار مي دهد. ابتدا درسوره مبارکه نور که از آيه 27 تا31 در اين باب مورد بحث واقع مي شود. دراين آيات ابتدا بحث از اجازه گرفتن هنگام ورود به خانه ديگران واستيناس مطرح مي شود که اين امر نيزبه حجاب وپوشش اهل خانه مربوط مي باشد. آيه30 و31 مومنان را به سبک کردن چشم هنگام نگاه به نامحرم وچشم چراني نکردن دعوت مي نمايدودر ادامه به حفظ فرج اشاره مي نمايدکه منظور حفظ آن از نگاه نامحرم مي باشد. آيه 31 زنان مومن را از آشکار کردن زينت مگر براي افرادي که محرم هستند، برحذر مي دارد. همچنين استفاده از خمار، لباسي که با آن سر وگردن پوشيده مي شود، به زنان توصيه شده است. آيه 59 اين سوره پيرامون اجازه گرفتن اطفال از بزرگتر ها هنگام ورود برآن ها در مواقع خاص بحث مي نمايد. آيه 60نيز عدم داشتن حجاب را براي پيرزناني که ديگر قادر به ازدواج نيستند اجازه مي دهد.خداوند متعال در سوره مبارکه احزاب نيز پيرامون مسئله حجاب بحث مي نمايد ودر آيه 33 اين سوره با خطاب به زنان پيامبر(ص) ، زنان را از تبرج نهي مي نمايدوآنان را به تبعيت از خدا وپيامبرش فرا مي خواند. آيه 53 اين سوره به مومنان گوشزد مي نمايد که ازوراي پرده با زنان پيامبر (ص) گفتگو کنند. در آيه 59 زنان به استفاده از جلباب که جامه اي سرتاسري است، امر مي شوند تابه واسطه آن معلوم شود که زنان مومن اهل عفت وصلاح بوده و مورد آزار و اذيت قرار نگيرند.
واژگان کليدي: حجاب، پوشش، ستر، آيات قرآن، خمار، جلباب، عفت، حيا
مقدمه
حجاب زنان مسلمان از جمله مقولاتي است که همواره مورد بحث وگفتگو بين همه مرم، مسلمان وغيرمسلمان واقع شده است. هرچند حجاب يک حکم وتکليف شرعي است اما نگاهي به زندگي بشر در طول تاريخ فطري بودن اين امر را نشان مي دهد. قرآن کريم درآيه "فَدَلاَّهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَاتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَن تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُل لَّكُمَا إِنَّ الشَّيْطَآنَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُّبِينٌ" (اعراف 22) اشاره به اين مطلب دارد وبيان مي کند که پس از نمايان شدن زشتي آدم وحوا در پي استفاده از ميوه ممنوعه،آنان سعي بر پوشاندن خود داشتند. ممکن است سختي ومشقت ظاهري حجاب که در اثر تبليغات وسيع سخت تر نيز به نظر مي آيد، موجب موضع گيري عده اي از زنان برضد حجاب شود، اما آرامشي که زنان در پوشش وحجاب پيدا مي کنند قابل انکار نيست. به علاوه ، وقار وابهت حاصل از حجاب مانع از آزار واذيت بيماردلان خواهد بود.لازم به ذکر است کاربرد کلمه حجاب در معناي متداول امروزي شايد کمتر از 100 سال قدمت داشته باشد، ومنظور از آيه حجاب در متون قديمي تر آيه 53 سوره احزاب است که به مومنان امر مي کند که از وراي پرده وحجاب با زنان پيامبر(ص) گفتگو کنند. حجاب در اين آيه مختص زنان پيامبر است. آنچه مسلم است حجاب امري الهي وتکليفي شرعي است که خداوند متعال طي چند آيه در سوره هاي مبارکه نور واحزاب به بيان آن مي پردازد. در اين تحقيق مختصر سعي بر بررسي آيات مربوطه، ابتدا آيات مبارکه سوره نور وسپس سوره مبارکه احزاب، مي باشد. در ذيل آيات شريفه نظرات مفسرين مورد توجه قرار خواهد گرفت.

آيات 31- 27 سوره مبارکه نور

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى‏ أَهْلِها ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (27) فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِيها أَحَداً فَلا تَدْخُلُوها حَتَّى يُؤْذَنَ لَكُمْ وَ إِنْ قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْكى‏ لَكُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ (28) لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ مَسْكُونَةٍ فِيها مَتاعٌ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما تَكْتُمُونَ (29) قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما يَصْنَعُونَ (30) وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلى‏ عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (31)
ترجمه:
شما كه ايمان داريد به خانه هيچ كس غير از خانه‏هاى خود داخل نشويد تا آنكه آشنايى دهيد و بر اهلش سلام كنيد اين براى شما بهتر است اميد است كه پند گيريد (27).و اگر كسى را در خانه نيافتيد داخل نشويد تا شما را اجازه دهند، و اگر گفتند برگرديد برگرديد كه اين براى شما پاكيزه‏تر است و خدا به اعمالى كه مى‏كنيد دانا است (28).و اما در خانه‏هاى غير مسكونى براى شما گناهى نيست كه به خاطر كالايى كه در آن داريد داخل شويد و خدا آنچه را كه آشكار و يا پنهان كنيد مى‏داند (29).به مردان مؤمن بگو ديدگان خويش را از نگاه به زنان اجنبى باز گيرند و فرجهاى خويش را نگهدارند اين براى ايشان پاكيزه‏تر است كه خدا از كارهايى كه مى‏كنيد آگاه است (30).و به زنان با ايمان بگو چشم از نگاه به مردان اجنبى فرو بندند و فرجهاى خويش را حفظ كنند و زينت خويش را جز آنچه آشكار است آشكار نسازند و بايد كه روپوش‏هايشان را به گريبان‏ها كنند و زينت خويش را نمايان نكنند مگر براى شوهرانشان، يا پدران و يا پدر شوهران يا پسران و يا پسر شوهران و يا برادران و يا خواهرزادگان و يا برادرزادگان و يا زنان و يا آنچه مالك آن شده‏اند يا افراد سفيه كه تمايلى به زن ندارند و يا كودكانى كه از اسرار زنان خبر ندارند، و مبادا پاى خويش را به زمين بكوبند تا آنچه از زينتشان كه پنهان است ظاهر شود اى گروه مؤمنان همگى به سوى خدا توبه بريد شايد رستگار شويد (31)." يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى‏ أَهْلِها ..." انس به هر چيز و به سوى هر چيز" به معناى الفت گرفتن به آن و آرامش يافتن قلب به آن است، و كلمه" استيناس" به معناى عملى است كه به اين منظور انجام شود، مانند:استيناس براى داخل شدن خانه به وسيله نام خدا بردن، و يا، يا اللَّه گفتن، يا تنحنح كردن و امثال آن، تا صاحب خانه بفهمد كه شخصى مى‏خواهد وارد شود، و خود را براى ورود او آماده كند، چه بسا مى‏شود كه صاحب خانه در حالى قرار دارد كه نمى‏خواهد كسى او را به آن حال ببيند، و يا از وضعى كه دارد با خبر شود.از اينجا معلوم مى‏شود كه مصلحت اين حكم پوشاندن عورات مردم، و حفظ احترام ايمان است، پس وقتى شخص داخل شونده هنگام دخولش به خانه غير، استيناس كند، و صاحب خانه را به استيناس خود آگاه سازد، و بعد داخل شده و سلام كند، در حقيقت او را در پوشاندن آنچه بايد بپوشاند كمك كرده، و نسبت به خود ايمنى‏اش داده.و معلوم است كه استمرار اين شيوه پسنديده، مايه استحكام اخوت و الفت و تعاون عمومى بر اظهار جميل و ستر قبيح است و جمله" ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ" هم اشاره به همين فوايد است‏.( علامه طباطبايي،1374،15/153)شهيد مطهري فلسفه حکم استيناس را در دوچيز مي داند؛
1- موضوع ناموس يعني پوشيده بودن زن واز همين جهت اين دستور با آيات پوشش يک جا ذکر شده است.
2- اين که هر کسي درمحل سکونت خود اسراري دارد ومايل نيست ديگران بفهمند. (مطهري،1376، ص130)
ذکر چند روايت پيرامون استيناس(علامه طباطبايي،1374،15/159)
در تفسير قمى به سند خود از عبد الرحمن بن ابى عبد اللَّه از امام صادق(ع) روايت كرده كه در ذيل آيه:" لا تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى‏ أَهْلِها" فرموده:" استيناس" عبارت است از صداى پا و سلام كردن.و در مجمع البيان از ابى ايوب انصارى روايت كرده كه گفت: به رسول خدا(ص)عرض كردم: كه استيناس به چه نحو صورت مى‏گيرد؟ فرمود به اينكه آدمى تسبيح و حمد و تكبير گويد و تنحنح كند تا اهل خانه بفهمند.و از سهل بن سعد روايت شده كه گفت مردى سر زده وارد يكى از اطاقهاى رسول خدا (ص) شد، رسول خدا (ص)داشت سر خود را شانه مى‏زد، و فرمود: اگر من بدانم كه تو نگاه مى‏كردى همان شانه را به دو چشمت مى‏كوبيدم، اينطور استيذان كردن همان نگاه كردن و حرام است.و روايت شده كه مردى از رسول خدا (ص) پرسيد آيا از مادرم هم اذن دخول بخواهم؟ فرمود: آرى، گفت: آخر او غير از من خادمى ندارد، باز هر وقت بر او وارد مى‏شوم استيذان كنم؟ فرمود آيا دوست دارى او را برهنه ببينى؟ آن مرد گفت نه فرمود: پس استيذان كن.و نيز روايت شده كه مردى مى‏خواست به خانه رسول خدا (ص) در آيد تنحنح كرد، حضرت از داخل خانه به زنى به نام روضه فرمود: بر خيز به اين مرد ياد بده كه به جاى تنحنح بگويد السلام عليكم آيا داخل شوم؟ آن مرد شنيد و همين طور گفت. پس فرمود: داخل شو." فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِيها أَحَداً فَلا تَدْخُلُوها حَتَّى يُؤْذَنَ لَكُمْ ..."يعنى اگر دانستيد كه احدى در خانه نيست- البته كسى كه اختيار دار اجازه دخول است- پس داخل نشويد تا از ناحيه مالك اذن، به شما اجازه داده شود. و منظور اين نيست كه سر به داخل خانه مردم كند، اگر كسى را نديد داخل نشود، چون سياق آيات شاهد بر اين است كه همه اين جلوگيريها براى اين است كه كسى به عورات و اسرار داخلى مردم نظر نيندازد.اين آيه شريفه حكم داخل شدن در خانه غير را در صورتى كه كسى كه اجازه دهد در آن نباشد بيان كرده، و آيه قبلى حكم آن فرضى را بيان مى‏كرد كه اجازه دهنده‏اى در خانه باشدو اما حكم اين صورت كه كسى در خانه باشد ولى اجازه ندهد، بلكه از دخول منع كند آيه" وَ إِنْ قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْكى‏ لَكُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ" آن را بيان كرده است.(الميزان15/154)" لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ مَسْكُونَةٍ فِيها مَتاعٌ لَكُمْ ..."ظاهر سياق اين است كه جمله" فِيها مَتاعٌ لَكُمْ" صفت بعد از صفت براى كلمه" بيوتا" است، نه اينكه جمله‏اى نو و ابتدايى باشد، و جمله" لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ" را تعليل كند و ظاهرا كلمه" متاع" به معناى استمتاع و بهره‏گيرى باشد.بنا بر اين آيه مورد بحث تجويز مى‏كند داخل شدن در خانه‏هايى را كه براى استمتاع بنا شده و كسى در آن سكونت طبيعى ندارد، مانند كاروانسراها و حمامها و آسيابها و امثال آن، زيرا همين كه براى عموم ساخته شده است خود اذن عام براى داخل شدن است. (علامه طباطبايي،1374،15/154)" قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما يَصْنَعُونَ"

شأن نزول

در كافى به سند خود از سعد الاسكاف از ابى جعفر(ع) روايت كرده كه فرمود: جوانى از انصار در كوچه‏هاى مدينه به زنى برخورد كه مى‏آمد- و در آن ايام زنان مقنعه خود را پشت گوش مى‏انداختند- وقتى زن از او گذشت او را تعقيب كرد، و از پشت او را مى‏نگريست، تا داخل كوچه تنگى كه امام آن را زقه بنى فلان ناميد، شد، و در آنجا استخوان و يا شيشه‏اى كه در ديوار بود به صورت مرد گير كرده آن را بشكافت، همين كه زن از نظرش غايب شد متوجه گرديد كه خون به سينه و لباسش مى‏ريزد، با خود گفت: به خدا سوگند نزد رسول خدا (ص)مى‏شوم و جريان را به او خبر مى‏دهم.سپس فرمود: جوان نزد آن جناب شد و رسول خدا (ص)چون او را بديد پرسيد چه شده؟ جوان جريان را گفت پس جبرئيل نازل شد و اين آيه را آورد.( علامه طباطبايي،1374،15/160)كلمه" غض" به معناى روى هم نهادن پلك‏هاى چشم است، و كلمه" ابصار"جمع بصر است كه همان عضو بيننده باشد و از اينجا معلوم مى‏شود كه كلمه" من" در جمله" مِنْ أَبْصارِهِمْ" براى ابتداى غايت است، و يا براى بيان جنس، و يا تبعيض باشد كه هر يك را مفسرى گفته، و معنايش اين است كه مؤمنين چشم‏پوشى را از خود چشم شروع كنند.پس در جمله" قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ" از آنجايى كه كلمه" يغضوا" مترتب بر" قل- بگو" مى‏باشد نظير ترتبى كه جواب شرط بر شرط دارد قهرا دلالت مى‏كند بر اينكه قول در اينجا به معناى امر است، و معناى جمله اين است كه به مؤمنين امر كن كه چشم خود را بپوشند، و تقدير آن اين است كه:" ايشان را امر به غض و چشم‏پوشى كن كه اگر امر بكنى چشم خود را مى‏پوشند"، و اين آيه به جاى اينكه نهى از چشم‏چرانى كند، امر به پوشيدن چشم كرده و فرقى ندارد، آن امر اين نهى را هم افاده مى‏كند و چون مطلق است نگاه به زن اجنبى را بر مردان، و نگاه به مرد اجنبى را بر زنان تحريم فرموده.و جمله" وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ" نيز به معناى اين است كه به ايشان امر كن تا فرج خود را حفظ كنند و كلمه" فرجه" و" فرج" به معناى شكاف در ميان دو چيز است كه با آن از عورت كنايه آورده‏اند، و در قرآن كريم هم كه سرشار از اخلاق و ادب است هميشه اين كنايه را استعمال كرده، به طورى كه راغب گفته در عرف هم به خاطر كثرت استعمال مانند نص و اسم صريح براى عورت شده است. و مقابله‏اى كه ميان جمله" يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ" با جمله" يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ" افتاده، اين معنا را مى‏رساند كه مراد از" حفظ فروج" پوشاندن آن از نظر نامحرمان است، نه حفظ آن از زنا و لواط كه بعضى پنداشته‏اند، در روايت هم از امام صادق (ع) رسيده كه فرمود: تمامى آياتى كه در قرآن درباره حفظ فروج هست به معناى حفظ از زنا است، به غير اين آيه كه منظور در آن حفظ از نظر است. و بنا بر اين ممكن است جمله اولى از اين دو جمله را با جمله دومى تقييد كرده، و گفت مدلول آيه تنها نهى از نظر كردن به عورت، و امر به پوشاندن آن است.آن گاه به مصلحت اين حكم اشاره نموده، و با بيان آن مردم را تحريك مى‏كند كه مراقب اين حكم باشند و آن اشاره اين است كه مى‏فرمايد:" اين بهتر شما را پاك مى‏كند، علاوه بر اين خدا به آنچه مى‏كنيد با خبر است".( علامه طباطبايي،1374،15/155)شهيد مطهري(ره) با اشاره به تفاوت معنايي ميان "بصر" و "عين" مي فرمايد: "غمض" به معناي برهم گذاردن پلکها است.مي گويند: "غمض عين کن" ،کنايه از اينکه صرف نظر کن.چنانکه ملاحظه مي کنيد اين لغت با "عين" همراه مي شود نه با کلمه "بصر". ولي در مورد کلمه "غضَ" مي گويند "غضَ بصر" يا "غضَ نظر" ويا "غضَ طرف". "غضَ" به معناي کاهش دادن و"غضَ بصر" يعني کاهش دادن نگاه. (مطهري،1376، ص 136-138)ايشان در ادامه مطلب بيان مي دارد؛معناي يغضوا من ابصارهم اين است که نگاه را کاهش بدهند يعني خيره نگاه نکنند وبه اصطلاح علماء اصول نظرشان آلي باشد نه استقلالي.توضيح اينکه يک وقت نگاه انسان به يک شخص است،مانند اينکه بخواهد وضع لباس وکيفيت آرايش اورا مورد مطالعه قرار دهد،مثلا ببينيد کرواتش را چگونه بسته است وموي سرش را چگونه آرايش کرده است. ولي يک وقت ديگر نگاه کردن به شخصي که با او روبرو است براي اين است که با او حرف بزندوچون لازمه مکالمه نگاه کردن است به اين نگاه مي کند. اين نوع از نگاه کردن که به عنوان مقدمه ووسيله مخاطبه است،نظر آلي است، ولي نوع اول نظر استقلالي است.پس معني جمله اين است: به مومنين بگو به زنان خيره نشوند وچشم چراني نکنند. (مطهري،1376، ص 140)ايشان با توجه به آيه بعد منظور از "غضَ بصر" را ترک نظر به عورت نمي دانند، زيرا نگاه به غير چهره وشايد دو دست تامچ حتي بدون غضَ بصر نيز جايز نيست. (مطهري،1376، ص 141)پيامبر اكرم (ص)فرمود: «النظر سهم مسموم من سهام ابليس فمن تركها خوفا من الله اعطاه الله ايمانا يجد حلاوة فى قلبه» (نور8/174) نگاه بد تيرى از تيرهاى مسموم شيطان است كه هر كس از ترس خدا چشم خود را فرو بندد خداوند به او ايمانى مى‏دهد كه از درون خويش شيرينى و مزه‏ى آن را احساس مى‏كند."وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ....."استاد مطهري(ره) ذيل اين آيه مي فرمايد: عينا همان دو تکليف؛ترک نظروپاک دامني(پوشاندن عورت) را که براي مردان بيان کرد، براي زنان هم ذکر فرموده است. از اينجا به خوبي روشن مي شودکه هدف از اين دستورات رعايت مصالح بشر است خواه زن يا مرد. قوانين اسلام برپايه تبعيض وتفاوت ميان زن ومرد بنا نشده است والا مي بايد همه تکاليف را براي زن قائل شود وبراي مرد هيچ وظيفه اي مقرر ندارد. (مطهري،1376، ص144)

چراپوشش مختص زنان است؟

اگر مي بينيم که وظيفه پوشش به زن اختصاص يافته است از اين جهت است که ملاک آن مخصوص زن است. زن مظهر جمال ومرد مظهر شيفتگي است. قهرا به زن بايد بگويند خود را در معرض نمايش قرار ندهد،نه به مرد.لهذا با اينکه دستور پوشيدن براي مردان مقرر نشده است،عملا مردان پوشيده تر از زنان از منزل بيرون مي روند، زيرا تمايل مرد به نگاه کردن وچشم چراني است نه به خود نمايي. وبرعکس تمايل زن بيشتر به خود نمايي است نه به چشم چراني.تمايل مرد به چشم چراني بيشتر زن را تحريک به خود نمايي مي کند وتمايل به چشم چراني کمتر در زنان وجود دارد.لهذا مردان کمتر تمايل به خود نمايي دارند وبه همين جهت "تبرج" از مختصات زنان است. (مطهري،1376، ص 144-145)" وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا ما ظَهَرَ مِنْها" كلمه" ابداء" به معناى اظهار است و مراد از" زينت زنان"، مواضع زينت است، زيرا اظهار خود زينت از قبيل گوشواره و دست بند حرام نيست، پس مراد از اظهار زينت، اظهار محل آنها است. (علامه طباطبايي،1374،15/156)کلمه "زينت" در عربي اعم از "زيور" در فارسي است. زيرا زيور به زينتهايي گفته مي شود که از بدن جدا مي باشد مانند طلا آلات وجواهرات،ولي کلمه زينت هم به اين دسته گفته مي شودو هم به آرايشهايي که به بدن متصل است نظيرسرمه وخضاب. (مطهري،1376، ص 145)زينت بر دو قسم است: آشكار و پنهان. زينت آشكار لازم نيست پوشيده شود و مى‏توان به آن نظر افكند. در باره زينت آشكار و پنهان سه قول است:
1- زينت آشكار لباس و زينت پنهان خلخال و گوشواره و دستبند است.
2- زينت آشكار سرمه و انگشترى و خضاب كف است.
3- زينت آشكار صورت و كف دستهاست. در تفسير على بن ابراهيم مى‏گويد:كف دستها و انگشتان است.(طبرسي، 1360،17/127)در كتاب كافى به سند خود از مروك بن عبيد، از بعضى از اصحاب اماميه از امام صادق(ع) روايت كرده كه گفت: به وى عرض كردم: زنى كه به انسان محرم نيست چه مقدار نگاه به او حلال است؟ فرمود: صورت و كف دو دست، و دو قدمها. (علامه طباطبايي،1374،15/161)در قرب الاسناد حميرى از على بن جعفر از برادرش موسى بن جعفر(ع) نقل كرده كه به آن جناب عرضه داشتم: براى مرد چه مقدار جايز است كه به زن غير محرم نگاه كند؟ فرمود: صورت و كف دست و محل سوار (دستبند). (علامه طباطبايي،1374،15/161)

کيفيت پوشش

" وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُيُوبِهِنَّ"كلمه" خمر" ،به دو ضمه، جمع خمار است. و" خمار" آن جامه‏اى است كه زن سر خود را با آن مى‏پيچد، و زايد آن را به سينه‏اش آويزان مى‏كند. و كلمه" جيوب" جمع جيب- به فتح جيم و سكون ياء است كه معنايش معروف است، و مراد از جيوب، سينه‏ها است، و معنايش اين است كه به زنان دستور بده تا اطراف مقنعه‏ها را به سينه‏هاى خود انداخته، آن را بپوشانند. (علامه طباطبايي،1374،15/156)ترکيب لغوي يعني ترکيب لغت "ضرب" با "علي" اين معني را مي رساندکه چيزي رابر روي چيزديگر قرار دهند به طوري که مانع وحاجبي براو شمرده شود. (مطهري،1376، ص 153)" وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ ... أَوْ بَنِي أَخَواتِهِنَّ"كلمه" بعولة" به معناى شوهران است. و طوايف هفتگانه‏اى كه قرآن از آنها نام برده محرم‏هاى نسبى و سببى هستند. و اجداد شوهران حكمشان حكم پدران ايشان، و نوه‏هاى شوهران حكمشان حكم فرزندان ايشان است.و اينكه فرمود:" نسائهن" و زنان را اضافه كرد به ضمير زنان، براى اشاره به اين معنا بوده كه مراد از" نساء" زنان مؤمنين است كه جايز نيست خود را در برابر زنان غير مؤمن برهنه كنند، از روايات وارده از ائمه اهل بيت هم همين معنا استفاده مى‏شود.اطلاق جمله" أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُنَّ" هم شامل غلامان مى‏شود و هم كنيزان، و از روايات نيز اين اطلاق استفاده مى‏شود، هم چنان كه به زودى خواهد آمد، و اين جمله يكى از مواردى است كه كلمه" ما" در صاحبان عقل استعمال شده، و در معناى" من- كسى كه" به كار رفته است. (علامه طباطبايي،1374،15/156)پيامبر (ص) در تفسير جمله‏ى «إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ» فرمود: خداوند آن دسته از زنان را كه صورت و موى خود را براى شوهر آرايش نكنند و يا تقاضاى شوهر را نپذيرند، لعنت كرده است‏.(قرائتي، 1383،8/176)" أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ"كلمه" اربه" به معناى حاجت است، و منظور از اين حاجت شهوتى است كه مردان را محتاج به ازدواج مى‏كند، و كلمه" من الرجال" بيان تابعين است. و مراد از اين رجال تابعين افراد سفيه و ابلهى هستند كه تحت قيمومت ديگران هستند و شهوت مردانگى ندارند. (علامه طباطبايي،1374،15/156)توسعه غير اولي الاربه به فقيران ومساکين بسيار بعيد است. (مطهري،1376، ص 161)" أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلى‏ عَوْراتِ النِّساءِ"الف و لام در" الطفل" براى استغراق است و كليت را مى‏رساند، يعنى جماعت اطفالى كه بر عورتهاى زنان غلبه نيافته‏اند يعنى آنچه از امور زنان كه مردان از تصريح به آن شرم دارند، اطفال زشتى آن را درك نمى‏كنند، و اين به طورى كه ديگران هم گفته‏اند كنايه از حد بلوغ است. (علامه طباطبايي،1374،15/157)
شهيد مطهري(ره) براي اين بخش از آيه دواحتمال ذکر نموده اند؛
"لم يظهروا" از ماده ظهور است وبا "علي" متعدي شده است.ممکن است ترکيب اين دو کلمه مفهوم "اطلاع" را بدهد،پس معني چنين مي شود:کودکاني که برامور نهاني زنان آگاه نيستند.وممکن است مفهوم غلبه وقدرت را بدهد. پس معني چنين مي شود:کودکاني که براستفاده از امورنهاني زنان آگاه نيستند. طبق احتمال اول مراد بچه هاي غير مميز هستند که قدرت تشخيص اين گونه مطالب راندارند. اما طبق احتمال دوم مقصود بچه هايي هستند که قدرت بر امور جنسي ندارند يعني غير بالغ مي باشند،هر چند مميز بوده باشند. (مطهري،1376، ص 161)" وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ"پاهاى خود را محكم به زمين نزنند تا صداى زيورآلاتشان از قبيل خلخال و گوشواره و دستبند به صدا در نيايد. (علامه طباطبايي،1374،15/157)از اين دستور مي توان فهميد که هر چيزي که موجب جلب توجه مردان مي گردد مانند استعمال عطرهاي تند وهمچنين آرايش هاي جالب نظر در چهره ممنوع است. به طور کلي زن در معاشرت نبايد کاري بکند که موجب تحريک وتهييج وجلب توجه مردان نا محرم گردد. (مطهري،1376، ص 162)" وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ" مراد از" توبه" به طورى كه از سياق بر مى‏آيد بازگشت به سوى خداى تعالى است، به امتثال اوامر او، و انتهاء از نواهيش و خلاصه پيروى از راه و صراطش. (علامه طباطبايي،1374،15/157)

آيات 59و 60 سوره مبارکه نور

آيات 59 و60 سوره نور را نيز مي توان در ارتباط با اين بحث ذکر نمود؛
وَ إِذا بَلَغَ الْأَطْفالُ مِنْكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَأْذِنُوا كَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (59) وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِي لا يَرْجُونَ نِكاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِينَةٍ وَ أَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (60)
ترجمه:
و چون كودكانتان به عقل رسند بايد اجازه دخول بگيرند، چنان كه نام بردگان، قبل از ايشان (و يا آنان كه زودتر از ايشان به حد رشد رسيدند) اجازه مى‏گرفتند، خدا اين چنين آيه‏هاى خويش را براى شما بيان مى‏كند كه خدا دانا و فرزانه است (59).و زنان وامانده كه ديگر اميد شوهر كردن ندارند به شرطى كه زينت خود نشان ندهند گناهى ندارند اگر جامه خويش بگذارند، و در عين حال خوددارى كردن برايشان بهتر است و خدا شنوا و دانا است (60)." يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ ..."" وضع ثياب" در جمله" تَضَعُونَ ثِيابَكُمْ" به معناى كندن لباس، و كنايه است از اينكه اهل خانه در حالى باشند كه چه بسا ميل نداشته باشند بيگانگان در آن حال ايشان را ببينند. و كلمه" ظهيره" به معناى وقت ظهر است. و كلمه عورت به معناى عيب است، و اگر آن را عورت ناميده‏اند، چون هر كس عار دارد از اينكه آن را هويدا كند، و شايد مراد از آن در آيه شريفه هر چيزى باشد كه سزاوار است پوشانده شود. پس جمله" يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا" دنباله جمله سابق است كه مى‏فرمود:" يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا ..."، كه حكم مى‏كرد به اينكه داخل شدن به خانه هر كس موقوف به اجازه گرفتن است، در نتيجه آيه مورد بحث به منزله استثناء از آن حكم عمومى است، چون در خصوص غلامان و كنيزكان اجازه گرفتن در سه هنگام را كافى مى‏داند، و بيش از آن را واجب نمى‏داند.( علامه طباطبايي،1374،15/226)معناى اينكه فرمود:" لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ" اين است كه به ايشان دستور دهيد كه از شما اجازه دخول بخواهند، و از ظاهر جمله" مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ" بر مى‏آيد كه مراد از آن تنها غلامان است (چون كلمه" الذين" براى مردان است)، هر چند كه لفظ عموميت دارد، و اگر آن خاص را به لفظ عام تعبير كرده، از باب تغليب است، و از روايت هم اين اختصاص برمى‏آيد. و معناى" الَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ" اطفالى است كه به حد تميز رسيده‏اند، ولى بالغ نشده‏اند، و دليل بر رسيدن به حد تميز جمله" ثَلاثُ عَوْراتٍ لَكُمْ" است. (علامه طباطبايي،1374،15/226) و منظور از جمله" ثَلاثَ مَرَّاتٍ" سه نوبت در هر روز است، به دليل اينكه دنبالش آن را تفصيل داده، و فرموده: اول قبل از نماز فجر، و دوم هنگام ظهر كه به خانه مى‏آييد و جامه مى‏كنيد، سوم بعد از نماز عشاء، و در جمله" ثَلاثُ عَوْراتٍ لَكُمْ" به وجه حكم اشاره نموده و مى‏فرمايد: اين سه موقع سه عورت است براى شما، كه طبعا شايسته نيست غير از شما كسى بر وضع شما مطلع شود. (علامه طباطبايي،1374،15/227)معناى اينكه فرمود:" لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَ لا عَلَيْهِمْ جُناحٌ بَعْدَهُنَّ" اين است كه مانعى نيست كه بعد از اين سه موقع مامورشان نكنيد به اجازه دخول خواستن و مانعى هم براى ايشان نيست كه از شما استيذان نكنند. و در جمله" طَوَّافُونَ عَلَيْكُمْ بَعْضُكُمْ عَلى‏ بَعْضٍ" به وجه اين حكم (يعنى رفع مانع مذكور) اشاره نموده و مى‏فرمايد: چون در غير اين سه موقع غلامان و كنيزان دائما در آمد و شد، و خدمتند. پس تنها در اجازه خواستن به اين سه هنگام اكتفاء كنند. (علامه طباطبايي،1374،15/227)" كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ"- يعنى خدا اين چنين احكام دين خود را بيان مى‏كند، چون اين آيات دلالت بر آن احكام دارد" وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ" احوال شما را مى‏داند، و آنچه را كه حكمت اقتضاء مى‏كند نيز مراعات مى‏كند. (علامه طباطبايي،1374،15/227)" وَ إِذا بَلَغَ الْأَطْفالُ مِنْكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَأْذِنُوا ..."اين جمله بيانگر اين حقيقت است كه حكم مذكور، يعنى استيذان در سه نوبت براى اطفال تا مدتى معين معتبر است، و آن رسيدن به حد بلوغ است، و بعد از آن بايد مانند كسانى كه قبلا ذكر شد يعنى بالغان از مردان و زنان آزاد اجازه بگيرند. (علامه طباطبايي،1374،15/227)" وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللَّاتِي لا يَرْجُونَ نِكاحاً ..."كلمه" قواعد"، جمع قاعده است، كه به معناى زنى است كه از نكاح بازنشسته باشد، يعنى ديگر كسى به خاطر پيرى‏اش ميل به او نمى‏كند، بنا بر اين جمله" اللَّاتِي لا يَرْجُونَ نِكاحاً" وصفى توضيحى براى كلمه قواعد است، و بعضى گفته‏اند: كلمه مذكور به معناى زنى است كه از حيض يائسه شده باشد، و وصف بعد از آن صرفا براى رفع اشتباه است. و در مجمع البيان گفته: كلمه" تبرج" به معناى اين است كه زن محاسن و زيبايى‏هاى خود را كه بايد بپوشاند اظهار كند، و اين كلمه در اصل به معناى ظهور بوده، برج را هم به همين جهت برج ناميده‏اند، كه بنايى است ظاهر و پيدا. (علامه طباطبايي،1374،15/227)اين آيه در معناى استثنايى است از عموم حكم حجاب، و معنايش اين است كه بر هر زنى حجاب واجب است الا زنان مسن، كه مى‏توانند بى حجاب باشند، البته در صورتى كه كرشمه و تبرج نداشته باشند. (علامه طباطبايي،1374،15/228)و جمله" وَ أَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ" كنايه است از خودپوشى، يعنى همين زنان سالخورده نيز اگر خود را بپوشانند بهتر از برهنه بودن است، و جمله" وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ" تعليل حكمى است كه تشريع كرده، و معنايش اين است كه خدا شنوا است آنچه را كه زنان به فطرت خود در خواستش را دارند، و دانا است به احكامى كه به آن محتاجند. (علامه طباطبايي،1374،15/228)از جمله" وَ أَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ" مي توان يک قانون کلي استنباط کرد وآن اين است که از نظر اسلام هر قدر جانب عفاف وستر را بيشتر مراعات کند پسنديده تر است ورخصت هاي تسهيلي وارفاقي که به حکم ضرورت درباره وجه وکفين وغيره داده شده است،اين اصل کلي اخلاقي ومترقي رانبايدازياد ببرد.(مطهري،1376، ص 168)

آيات حجاب در سوره احزاب

آيات پيرامون زنان پيامبر(ص)
يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً (32)وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى‏ وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتِينَ الزَّكاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً (33)
ترجمه:
اى زنان پيامبر! شما مثل احدى از ساير زنان نيستيد، البته اگر تقوى پيشه سازيد، پس در سخن دلربايى مكنيد، كه بيمار دل به طمع بيفتد، و سخن نيكو گوييد (32).و در خانه‏هاى خود بنشينيد، و چون زنان جاهليت نخست خود نمايى نكنيد، و نماز بپا داريد، و زكات دهيد، و خدا و رسولش را اطاعت كنيد، خدا جز اين منظور ندارد كه پليدى را از شما اهل بيت ببرد، و آن طور كه خود مى‏داند پاكتان كند (33).
تفسير
" يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ" اين آيه برابرى زنان پيغمبر با ساير زنان را نفى مى‏كند، و مى‏فرمايد: شما با ساير زنان برابر نيستيد اگر تقوى به خرج دهيد، و مقام آنها را به همان شرطى كه گفته شد بالا مى‏برد، آن گاه از پاره‏اى از كارها نهى، و به پاره‏اى از كارها امر مى‏كند، امر و نهيى كه متفرع بر برابر نبودن آنان با ساير زنان است، چون بعد از آنكه مى‏فرمايد شما مثل ساير زنان نيستيد، با كلمه" فاء- پس" آن امر و نهى را متفرع بر آن نموده، فرموده، پس در سخن خضوع نكنيد، (و چون‏ ساير زنان آهنگ صدا را فريبنده نسازيد)، و در خانه‏هاى خود بنشينيد، و كرشمه و ناز مكنيد ...، با اينكه اين امور بين زنان پيغمبر و ساير زنان مشترك است. پس از اينجا مى‏فهميم كه آوردن جمله" شما مثل ساير زنان نيستيد" براى تاكيد است، و مى‏خواهد اين تكاليف را بر آنان تاكيد كند، و گويا مى‏فرمايد شما چون مثل ديگران نيستيد، واجب است در امتثال اين تكاليف كوشش و رعايت بيشترى بكنيد، و در دين خدا بيشتر از ساير زنان احتياط به خرج دهيد.مؤيد و بلكه دليل بر اينكه تكليف همسران آن جناب سخت‏تر و شديدتر است، اين است كه پاداش و كيفرشان دو چندان است، همان طور كه ديديد آيه قبلى آن را مضاعف خواند، و معقول نيست تكليف از همه يكسان باشد، ولى كيفر و پاداش از بعضى مضاعف، پس اگر كيفر و پاداش بعضى مضاعف بود، بايد بفهميم كه تكليف آنان مؤكد، و مسئووليتشان سنگين‏تر است." فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ" خضوع در كلام به معناى اين است كه در برابر مردان آهنگ سخن گفتن را نازك و لطيف كنند، تا دل او را دچار ريبه، و خيالهاى شيطانى نموده، شهوتش را بر انگيزانند، و در نتيجه آن مردى كه در دل بيمار است به طمع بيفتد، و منظور از بيمارى دل، نداشتن نيروى ايمان است، آن نيرويى كه آدمى را از ميل به سوى شهوات باز مى‏دارد." وَ قُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفاً"- يعنى سخن معمول و مستقيم بگوييد، سخنى كه شرع و عرف اسلامى (نه هر عرفى) آن را پسنديده دارد، و آن سخنى است كه تنها مدلول خود را برساند، (نه اينكه كرشمه و ناز را بر آن اضافه كنى، تا شنونده علاوه بر درك مدلول آن دچار ريبه هم بشود)." وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى‏ ... وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ" كلمه" قرن" امر از ماده" قر" است، كه به معناى پا بر جا شدن است، و اصل اين كلمه" اقررن" بوده، كه يكى از دو تا" راء" آن حذف شده است، ممكن هم هست از ماده" قار، يقار" به معناى اجتماع، و كنايه از ثابت ماندن در خانه‏ها باشد، و مراد اين باشد كه اى زنان پيغمبر! از خانه‏هاى خود بيرون نياييد. و كلمه" تبرج" به معناى ظاهر شدن در برابر مردم است، همان طور كه برج قلعه براى همه هويدا است، و كلمه" جاهلية اولى" به معناى جاهليت قبل از بعثت است‏.( علامه طباطبايي،1374،16/460-462)مقصود ازاين دستور زنداني کردن زنان پيغمبر درخانه نيست،زيرا تاريخ اسلام به صراحت گواه است که پيغمبراکرم(ص)زنان خودرا با خود به سفر مي بردوآنان را از بيرون شدن ازخانه منع مي نمود. مقصود از اين دستور آن است که زن به منظور خود نمايي از خانه بيرون نشودومخصوصا در مورد زنان پيغمبراکرم(ص) اين وظيفه سنگين تر وموکد تر است. (مطهري،1376، ص 170)
پيام‏ها:
1- حساب خانواده رهبران دينى از سايرين جداست و بايد بيش از ديگران مراقب رفتار خود باشند. «يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ» (موقعيّت اجتماعى، محدوديّت آور است.)
2- وقتى به زنان پيامبر(ص) كه بيشترشان پير و سالخورده بوده و زندگى ساده‏اى داشتند هشدار داده مى‏شود كه با كرشمه و ناز سخن نگويند، زنان جوان و زيبا بايد حساب كار خود را بكنند. «يا نِساءَ النَّبِيِّ ... فَلا تَخْضَعْنَ»
3- با كرشمه سخن گفتن زن، بى تقوايى است. «إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ»
4- افراد آلوده، از مقدّسات نيز دست طمع بر نمى‏دارند. «يا نِساءَ النَّبِيِّ ... فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ»
5- نبايد گفتار و رفتار زن تحريك كننده باشد. «فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ»
6- در جامعه‏ى نبوى نيز همه‏ى افراد سالم نيستند. «فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ»
7- چشم چرانى و هوسبازى يك بيمارى روحى است. «فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ»
8- گرچه كسى كه بيمار دل است مشكل دارد، «فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ» امّا من نبايد كارى كنم كه او را تحريك كند. «فَلا تَخْضَعْنَ ... فَيَطْمَعَ»
9- طورى سخن بگوييد كه هم محتوا خوب باشد «قَوْلًا مَعْرُوفاً» و هم شيوه، سالم باشد. «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ» (قرائتي،1383، 9/3587)
(دستور به مسلمانان كه از وراى حجاب با همسران پيامبر (صلى اللَّه عليه و آله و سلم) ملاقات كنند)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلاَّ أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلى‏ طَعامٍ غَيْرَ ناظِرِينَ إِناهُ وَ لكِنْ إِذا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذلِكُمْ كانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَ اللَّهُ لا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيماً (53)
ترجمه آيه:
اى كسانى كه ايمان آورديد! به خانه‏هاى پيغمبر در نياييد، مگر آنكه شما را به طعامى دعوت كنند، به شرطى كه به انتظار طعام زودتر نرويد، بلكه وقتى شما را خواندند، داخل شويد، و چون طعام خورديد، متفرق گرديد، و آن جا را محل انس و گفتگو مكنيد، كه اين، پيغمبر را ناراحت مى‏كند، او از شما خجالت مى‏كشد، ولى خدا از بيان حق خجالت نمى‏كشد، و چون از همسران او چيزى مى‏پرسيد، از پشت پرده بپرسيد، اين براى طهارت دل شما و دل آنان بهتر است، و شما حق نداريد رسول خدا(ص) را اذيت كنيد، و بعد از مرگش با همسران او ازدواج نماييد، اين كار تا ابد ممنوع است، چون نزد خدا كارى عظيم است‏.
تفسير:
در اين آيه کلمه "حجاب" ذکر شده است. در کلمات قدما هرجا سخن از آيه حجاب است، مقصود همين آيه است. دستور "حجاب" که دراين آيه است غيراز دستور "پوشش" است که مورد بحث ما مي باشد. اين دستوري که دراين آيه ذکر شده است،راجع به سنن خانوادگي ورفتاري است که انسان بايد در خانه ديگران داشته باشد.طبق اين دستور،مرد نبايدوارد جايگاه زنان شود،بلکه اگر چيزي مي خواهدومورد احتياج است بايد از پشت ديوار صدا بزند. اين مسأله ربطي به بحث پوشش که در اصطلاح فقه نيز تحت عنوان "ستر" نه "حجاب" ناميده مي شود،ندارد. (مطهري،1376، ص 171)" وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ" ضمير" هن" به همسران رسول خدا(ص)بر مى‏گردد، و در خواست متاع از ايشان، كنايه است از اينكه مردم با ايشان در باره حوائجى كه دارند سؤال كنند، و معنايش اين است كه اگر به خاطر حاجتى كه برايتان پيش آمده، ناگزير شديد با يكى از همسران آن جناب صحبتى بكنيد، از پس پرده صحبت كنيد، "ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ" اين جمله مصلحت حكم مزبور را بيان مى‏كند، و مى‏فرمايد: براى اينكه وقتى از پشت پرده با ايشان صحبت كنيد، دلهايتان دچار وسوسه نمى‏شود، و در نتيجه اين رويه، دلهايتان را پاكتر نگه مى‏دارد.(علامه طباطبايي ،1374،16/506)جمله"ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ" دلالت مي کندکه هر اندازه مرد جانب ستر وپوشش وترک برخوردهايي که مستلزم نظر است را رعايت نمايد، به تقوا وپاکي نزديک تر است. همان طور که گفتيم رخصت هاي تسهيلي و ارفاقي که به حکم ضرورت داده شده است،نبايد رجحان اخلاقي ستر وترک نظر را از ياد ببرد. (مطهري،1376، ص 171)يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلابِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى‏ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً (59)
ترجمه آيه:
هان اى پيامبر! به همسرانت، و دخترانت و زنان مؤمنين، بگو تا جلباب خود پيش بكشند، بدين وسيله بهتر معلوم مى‏شود كه زن مسلمانند، در نتيجه اذيت نمى‏بينند، و خدا همواره آمرزنده رحيم است (59).
تفسير:
كلمه" جلابيب" جمع جلباب است، و آن جامه‏اى است سرتاسرى كه تمامى بدن را مى‏پوشاند، و يا روسرى مخصوصى است كه صورت و سر را ساتر مى‏شود، و منظور از جمله" پيش بكشند مقدارى از جلباب خود را"، اين است كه آن را طورى بپوشند كه زير گلو و سينه‏هايشان در انظار ناظرين پيدا نباشد." ذلِكَ أَدْنى‏ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ"- يعنى پوشاندن همه بدن به شناخته شدن به اينكه اهل عفت و حجاب و صلاح و سدادند نزديك‏تر است، در نتيجه وقتى به اين عنوان شناخته شدند، ديگر اذيت نمى‏شوند، يعنى اهل فسق و فجور متعرض آنان نمى‏گردند.بعضى از مفسرين در معناى آن گفته‏اند: اين پوشيدگى، نزديك‏تر بودن ايشان به مسلمان بودن و آزاد بودن را مى‏شناساند، چون زنان غير مسلمان، و نيز كنيزان در آن دوره حجاب نداشتند، و حجاب علامت زنان مسلمان بود، و در نتيجه كسى متعرض آنان نمى‏شد، و حتى كسى نمى‏پنداشت كه ايشان كنيز و يا غير مسلمانند، و از ملت يهود و نصارى هستند ليكن معناى اول به ذهن نزديك‏تر است.( علامه طباطبايي،1374، 16/509)
نتيجه گيري:
1-بنا بر آيه 27 نور مسلمانان،به منظور حفظ حريم خصوصي افراد وظيفه دارند هنگام ورود به خانه ديگران اجازه گرفته واستيناس نمايند.
2- بنابرآيات 30و31 نور مومنان نمي بايستي نگاه خيره واستقلالي به نامحرم داشته باشند يا به عبارت ديگر نبايد چشم چراني کنند.
3- منظور از "حفظ فرج" در آيه 30سوره نور حفظ آن از نگاه نامحرم مي باشد نه حفظ از زنا ولواط.
4- بنابر نظر مرحوم علامه طباطبايي مراد از اظهار زينت درآيه 31 نور، نشان دادن محل زينت مي باشد نه خود زينت.
5- براساس آيه 60نور، پيرزناني که از نکاح باز نشسته شده اند مي توانند بي حجاب باشند.
6- براساس آيه 33 احزاب زنان پيامبر(ص) در پوشش وساير احکام وظيفه سنگين تري نسبت به ساير زنان داند. شايد بتوان اين حکم را به خانواده همه رهبران ديني نيز توسعه داد.
7- منظور از آيه حجاب ، آيه 53 احزاب است که به مومنان امر مي کند از وراي پرده با زنان پيامبر گفتگو کنند. اين حجاب مختص زنان پيامبر است.
8- جلباب جامه اي سرتاسري است که تمامي بدن را مي پوشاندو زنان مسلمان وظيفه دارند سر وگردن وزير گلو وسينه خود را باآن بپوشانند.
منابع:
1.قرآن کريم
2.طباطبايي،علامه محمد حسين،1374،الميزان في تفسير القرآن،ترجمه:سيد محمد باقرموسوي همداني،دفتر انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم
3.طبرسي،فضل بن حسن،1360،مجمع البيان في تفسيرالقرآن،ترجمه:گروه مترجمان،انتشارات فراهاني،تهران
4.قرائتي،محسن،1383،تفسير نور،مرکز فرهنگي درس هايي ازقرآن،تهران
5.مطهري، مرتضي،1376،مسئله حجاب،انتشارات صدرا،تهران

Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image