جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
مهارت هاي زندگي قرآني
-(9 Body) 
مهارت هاي زندگي قرآني
Visitor 1317
Category: دنياي فن آوري
زندگي در انديشه ديني، مزرعه آخرت و خاستگاه رسيدن به كمال اُخروي است . گروهي به غلط، دين را «زندگي ستيز» مى دانند و گروهي به اشتباه، «زندگي پرست» مى شوند و ممكن است آناني كه از تفكر زندگي ستيزي جدا مى شوند، به دامان زندگى پرستي درافتند. دين، نه زندگي ستيز است و نه زندگى پرست؛ بلكه دين، زندگي را بستر تكامل و مقدمه آخرت مى داند . ازا ين رو، زندگي موفق از آن کسي است كه هنر زندگي کردن را داشته باشد. كساني مى توانند به تكامل بينديشند كه با زندگي خود مشكل نداشته باشند. ميان «مشكل داشتن در زندگي» با «مشكل داشتن با زندگي» تفاوت وجود دارد. همه انسان ها در زندگي مشكل دارند اما انسان موفق كسي است كه با زندگى اش مشكل نداشته باشد و اين مهارت خاص خود را مى طلبد. زندگي را نبايد دست كم و ساده انگاشت. زندگى پرستي مطرود است اما، بى خيالي و بى برنامگي در زندگي نيز مطرود است . زندگي پيچيده و پر رمز و راز است لذا بري موفقيت در زندگي بايد «مهارت زندگي كردن» را آموخت. راز بسياري از ناكامى ها، ناكامي در مهارت هاي زندگي است. كساني كه مهارت زندگي كردن را نمى دانند، از زندگي خود نالان و ناراضى اند.

دين و مهارت هاي زندگى

خوشبختانه و البته بر خلاف تصور موجود، دين، آموزه هاي فراواني در حوزه مهارت هاي زندگي دارد؛ آموزه هايي كه يا ديده نشدند و يا به درستي فهم نشدند. به جهت جايگاه مهمي كه رضامندي از زندگي در تكامل معنوي دارد، اولياي دين آموزه هاي فراواني را به پيروان خود آموخته اند. رسول خدا در كنار تعاليم قدسي و ملكوتي خود، مهارت هاي زندگي را به پيروان خود و حتي كساني همانند امام على(ع)، ابوذر غفاري و ديگران مى آموزد. امام على (ع) نيز مهارت هاي زندگي را به ياران خود مى آموختند. از بقيه معصومين نيز همين مسأله ثبت است. حتي فراتر از اين، در خلال اين تحقيق خواهيد ديد كه قرآن كريم نيز در اين زمينه آموزه هاي مهمي دارد. بنابراين يكي از دغدغه هاي دين، رضامندي از زندگي است و يكي از رسالت هاي آن آموزش مهارت هاي زندگي كردن به پيروان خويش است. متأسفانه اين بخش از آموزه هاي دينى كمتر مورد توجه واقع شده و يا اصلاً مورد توجه قرار نگرفته اند. هدف برنامه مديريت رفتار صحيح در قرآن و حديث آن است که بخشي از اين آموزه ها را ارائه کند تا زندگي اهل ايمان را نشاط و شادماني بخشد، و نگاهي نو در اين زمينه بگشيد تا پژوهش هاي لازم درا ين زمينه انجام شود.

عوامل رضايت از زندگي

احساس كاميابى عامل اساسى در شادكامى و رضامندى است. شادكامى و خرسندى هنگامى پديد مى آيد كه انسان تصور كند هر آنچه را مى خواسته به دست آورده و هر آنچه را بايد داشته باشد، دارد (كاميابى). در طرف مقابل، احساس ناكامى عامل اساسى در ناخرسندى و نارضايتى است. وقتى انسان احساس كند كه آنچه را مى خواسته به دست نياورده (ناكامى در دست يابى) و يا آنچه را داشته، از دست داده (فقدان) و يا به آنچه نمى خواسته دچار شده است (حادثه)، نالان و بى تاب مى گردد، لب به شكايت مى گشايد، در تنگنا قرار مى گيرد، ناتوان گشته و نااميد مى گردد. مجموعه اين ويژگى ها، نشانگر نارضايتى فرد از زندگى است. بنابر آنچه گفته شد يكى از مهم ترين عوامل نارضايتى از زندگى، «احساس ناكامى» است. ريشه احساس ناكامى چيست؟ منشأ احساس ناكامى امور متعددى مى تواند باشد كه در اين بحث به چند مورد آن اشاره مى كنيم:

الف) محروميت مالى.

گاهى انسان به خاطر ندارى و محروميت، دچار احساس ناكامى مى گردد. وقتى انسان احساس كند كه چيزى ندارد تا با آن زندگى كند، به احساس ناكامى دچار مى شود. اين قسم، «ناكامى مالى / دارايى» ناميده مى شود.

ب) بى معنايى زندگى.

گاهى ناكامى به اين دليل است كه زندگى معنايى ندارد. كسانى كه معنايى براى زندگى نمى يابند و نمى دانند كه چرا بايد زندگى كنند، دچار احساس ناكامى مى شوند؛ هر چند ثروتمند و دارا باشند. اين قسم را «ناكامى معنايى» مى نامند.

ج) برآورده نشدن انتظارات.

در پاره اى موارد، احساس ناكامى به دليل برآورده نشدن انتظارات است. اگر انسان از زندگى دنيا انتظاراتى داشته باشد و اين انتظارات برآورده نشوند، دچار احساس ناكامى مى گردد. اين قسم، «ناكامى انتظارات» ناميده مى شود. چگونه مى توان به احساس كاميابى دست يافت؟ عوامل كاميابى به تناسب عوامل ناكامى شكل مى گيرند. ناكامى مالى را به وسيله «درك داشته ها»، ناكامى معنايى را به وسيله «معنايابى» و ناكامى انتظارات را به وسيله «هماهنگى انتظارات با واقعيت ها» مى توان به احساس كاميابى تبديل كرد و از اين طريق به احساس رضامندى دست يافت.

داشته هاى زندگى

واقعيت اين است كه زندگى انسان (به ويژه انسان مؤمن) تهى و خالى نيست. نعمت هاى فراوانى در زندگى انسان وجود دارد كه مى تواند احساس خوشبختى را به انسان دهد، ولى چون ناشناخته اند تأثير خود را ندارند. «وجود نعمت» تأثير چندانى در رضامندى ندارد، «درك نعمت موجود» عامل رضايت از زندگى است. بنابراين راه رسيدن به احساس رضامندى، درك داشته ها و شناخت نعمت هاست. و اما سؤال اين است كه چگونه مى توان نعمت ها و داشته ها را شناخت؟ براى اين امر راه هايى وجود دارد كه در ادامه مورد بحث قرار مى گيرد:

1. مقايسه نزولى

يكى از راه هاى شناخت داشته هاى زندگى، استفاده از روش «مقايسه» است. مقايسه يعنى سنجش زندگى خود با زندگى ديگران. انسان مايل است زندگى خود را ارزيابى كند و مقايسه، ابزار اين ارزيابى است. در اين مقايسه است كه انسان موقعيت زندگى خود و كاميابى يا عدم آن را شناسايى مى كند. ره آورد اين مقايسه، يا شادمانى و رضايت از زندگى همراه با اميد و پويايى است و يا ناخرسندى و نارضايتى از زندگى همراه با نااميدى و ناتوانى.

انواع مقايسه

براى اين كه بدانيم كدام يك از مقايسه ها رضايت از زندگى را افزايش مى دهد و كدام مقايسه آن را مى كاهد، بايد انواع زمينه هاى مقايسه را مورد توجه قرار داد. زمينه مقايسه گاهى «امور مادى» است و گاهى «امور معنوى». آنچه به بحث ما مربوط مى شود مقايسه اجتماعى با موضوعيت امور مادى است. به كسى كه ما خود را با او مقايسه مى كنيم «هدف مقايسه» مى گويند. در يك مقايسه، اگر هدف مقايسه در سطح بالاترى باشد، «مقايسه صعودى» گفته مى شود و اگر در سطح پايين ترى باشد، «مقايسه نزولى» ناميده مى شود. حال اگر در امور مادى از مقايسه صعودى استفاده شود، سطح رضايت از زندگى كاهش مى يابد كه مى توان آن را «مقايسه كاهنده» ناميد و اگر از مقايسه نزولى استفاده شود، سطح رضايت از زندگى افزايش مى يابد كه «مقايسه افزاينده» ناميده مى شود.
الف) مقايسه كاهنده
مقايسه كاهنده مقايسه اى است كه سطح رضامندى را كاهش مى دهد و اين به وسيله مقايسه صعودى حاصل مى شود. سؤال اين است كه مقايسه صعودى چه تأثير روانى دارد كه به نارضايتى منجر مى شود؟ كوچك شمارى داشته هاى خود مقايسه وضع خود با وضع كسانى كه در موقعيت برترى قرار دارند، سبب مى شود كه انسان آنچه را دارد، كوچك و ناچيز بشمارد. به همين جهت امام صادق (ع) مى فرمايد: اياكم أن تمدوا اطرافكم إلى ما في ايدى ابناء الدنيا، فمن مدّ طرفه إلى ذلك طال حزنه و لم يشف غيظه واستصغر نعمة اللَّه عنده فيقل شكره بپرهيزيد از اين كه به آنچه در دست فرزندان دنيا است، چشم بدوزيد، كه هر كس به آن چشم بدوزد، حزن او طولانى گردد و خشم او آرام نمى گيرد و نعمت الهى را كه نزد او است، كوچك مى شمرد و در نتيجه سپاسگزارى او كاهش مى يابد. از سوى ديگر مقايسه صعودى سبب «بزرگ نمايى» داشته هاى ديگران شده موجب مى شود كه زندگى ديگران بيش از آنچه هست ارزيابى گردد. آن كوچك شمارى و اين بزرگ نمايى، با همديگر وضعيت بسيار سخت و آزار دهنده اى را به وجود مى آورند كه منجر به ناخرسندى و نارضايتى از زندگى مى گردد.

نمونه قرآنى

نمونه اين مقايسه را در جريان قارون مى توان ديد. قارون از ثروت فراوانى برخوردار بود كه فقط كليد گنجهاى او را چند انسان نيرومند حمل مى كردند. مشاهده زندگى اشرافى و خيره كننده او ديگران را به مقايسه وامى داشت و آرزوى زندگى قارونى را در آنان به جوش مى آورد. قرآن كريم در بيان اين ماجرا مى فرمايد: فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ ى فِى زِينَتِهِ ى قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَوةَ الدُّنْيَا يَلَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَآ أُوتِىَ قَرُونُ إِنَّهُ و لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ؛ (روزى قارون) با تمام زينت خود در برابر قومش ظاهر شد، آنها كه خواهان زندگى دنيا بودند گفتند: اى كاش همانند آنچه به قارون داده شده ما نيز داشتيم به راستى كه او بهره عظيمى دارد. اما گروه ديگرى بودند كه واكنش متفاوتى از خود نشان دادند. قرآن كريم در ادامه مى فرمايد: «وَقَالَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِّمَنْ ءَامَنَ وَعَمِلَ صَلِحًا وَلَايُلَقَّل-هَآ إِلَّا الصَّبِرُونَ. و آنان كه داراى دانش بودند گفتند: واى بر شما ثواب الهى براى كسى كه ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد بهتر است و جز صابران كسى به آن نمى رسد.» زمين دهان باز كرد و قارون را با همه دارائيش بلعيد. گروه اوّل وقتى عاقبت قارون را ديدند، به اشتباه خود پى برده و گفتند: «وَأَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْاْ مَكَانَهُ و بِالْأَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَآءُ مِنْ عِبَادِهِ ى وَيَقْدِرُ لَوْلَآ أَن مَّنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا لَخَسَفَ بِنَا وَيْكَأَنَّهُ و لَايُفْلِحُ الْكَفِرُونَ».

آيا مقايسه صعودى تخلف ناپذير است؟

سؤال اين است كه آيا مشاهده زندگى هاى برتر الزاماً موجب مقايسه صعودى مى شود؟ و آيا نمى توان مانع مقايسه صعودى شد؟ در نمونه قرآنى ديديد كه هر دو گروه زندگى قارونى را ديدند، اما تنها يك گروه بود كه دست به مقايسه زد. اين گونه نبود كه فقط گروه اوّل زندگى قارونى را مشاهده كرده باشد و گروه دوم آن را نديده باشد. پس «مشاهده» الزاماً منجر به مقايسه نمى شود. حلقه مفقوده ميان مشاهده و مقايسه، «چشم دوختن» است. اگر اين مشاهده به چشم دوختن تبديل شود، مقايسه را در پى خواهد داشت. به همين جهت خداوند متعال خواسته است كه به زندگى هاى قارونى چشم دوخته نشود: وَلَاتَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ ى أَزْوَجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى . و به آنچه گروه هايى از آنان را از آن برخوردار كرديم، چشم مدوز، كه شكوفه هاى زندگى دنيا هستند و روزى پروردگارت بهتر و پايدارتر است. در اين آيه شريفه از اين قبيل اموال به عنوان شكوفه ياد شده است كه عمرى كوتاه و ناچيز دارد. و در مقابل رزق خداوند ياد شده كه دو ويژگى دارد: «خير بودن» و «پايدار بودن». اگر چنين است، نعمت هاى دنيايى قارون ها چيز ارزشمندى نيست كه چشمها را به خود خيره كند و آن گاه كه چشمها خيره نشدند، مقايسه صعودى نيز رخ نمى دهد. همچنين خداوند متعال در آيه ديگرى مى فرمايد: وَلَاتُعْجِبْكَ أَمْوَلُهُمْ وَأَوْلَدُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَن يُعَذِّبَهُم بِهَا فِى الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنفُسُهُمْ وَهُمْ كَفِرُونَ اموال و فرزندان آنها تو را به شگفت نيندازد. همانا خداوند اراده كرده كه به وسيله آنها، آنان را در دنيا عذاب كند و جان دهند در حالى كه كافرند. اين آيه، روى شگفت زدگى دست گذاشته است و مى خواهد كه مردم در مواجهه با زندگى هاى قارونى شگفت زده نشوند و براى اين كار، ماهيت ثروتمندى آنان را كه وسيله عذاب آنها است، بيان نموده است. كسى كه بداند ماهيت مال هاى قارونى چيست، از ديدن آنها شگفت زده نمى شود و آن گاه كه در شگفت نشد چشم نمى دوزد و چون چشم ندوخت، به مقايسه صعودى نيز اقدام نمى كند. درباره سيره رسول خدا (ص) چنين نقل شده است: و كان رسول اللَّه (ص) لاينظر انى، ما يستحسن الدنيا؛ رسول خدا اين گونه بود كه به آنچه از دنيا نيكو شمرده مى شود، نگاه نمى كرد. معاشرت و مقايسه صعودى در بحث قبل صحبت از اين بود كه راه جلوگيرى از مقايسه صعودى «چشم ندوختن» است. راه ديگر آن كنترل و دقت در معاشرت ها است. معاشرت مى تواند نقش مهمى در كاهش يا افزايش رضامندى داشته باشد. معاشرت با ثروتمندان، ارزش نعمت هاى خداداى را كاهش مى دهد و همين امر منجر به كاهش تنيدگى مى گردد. در همين باره رسول خدا (ص) مى فرمايد: أقلوا الدخول على الاغنياء فانه احرى ان لاتزدروا نعم اللَّه عزوجل؛ ورود بر ثروتمندان را كاهش دهيد زيرا اين براى آن كه نعمت هاى خداوند عزوجل را خوار نشماريد، بهتر است. امام صادق عليه السلام تصريح مى فرمايد كه اين معاشرت ها موجب كوچك شمارى نعمت ها مى شود: اياكم وعشار الملوك و ابناء الدنيا فان ذلك يصغر نعمة اللَّه فى أعينكم و يعقبكم كفراً؛ از باج گيران پادشاهان و فرزندان دنيا بپرهيزيد كه اين نعمت خدا را در چشم شما كوچك مى سازد و كفران شما را در پى دارد. امام باقر(ع) با بيان ظريف ترى تأثير معاشرت با ثروتمندان را روشن ساخته است. آن حضرت به كسى فرمودند: لا تجالس الاغنياء، فان العبد يجالسهم و هو يرى ان اللَّه عليه نعمة فما يقوم حتى يرى أن ليس للَّه عليه نعمة؛ با ثروتمندان همنشين نشويد، زيرا بنده با آنان همنشين مى شود در حالى كه معتقد است خدا به او نعمت داده است ولى بر نمى خيزد تا اين كه معتقد مى شود كه خدا هيچ نعمتى به او نداده است.

پيامدهاى مقايسه صعودى

مقايسه صعودى پيامدهايى دارد كه به طور مستقيم بر سطح رضايت از زندگى تأثير مى گذارد اين پيامدها عبارتند از:

1 - حزن و اندوه

مقايسه صعودى شادى را از دلها و لبخند را از لب ها مى زدايد. از اين رو خداوند مى فرمايد: وَ لَاتَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ ى أَزْوَجًا مِّنْهُمْ وَلَاتَحْزَنْ عَلَيْهِمْ. و به آنچه گروه هايى از آنان را از آن برخوردار كرديم چشم مدوز و به خاطر آنچه دارند غمگين مباش.

2 – افسردگى

حزن و اندوه اگر تشديد شود، به افسردگى منجر مى شود. مقايسه صعودى يكى از عواملى است كه موجب طولانى شدن و شديد شدن اندوه مى گردد. امام باقر (ع) مى فرمايد: من اتبع بصره ما في أيدى الناس، طال همه ولم يشف غيظه؛ هركس به آنچه در دست ديگران است، چشم بدوزد، اندوه او طولانى گردد و خشم او آرام نگيرد. در اين حديث به «طولانى شدن» حزن اشاره شده است. در حديث ديگرى، رسول خدا (ص) به «شدت» حزن پرداخته و مى فرمايد: «من رمى بنظره إلى ما في يد غيره، كثر همه ولم يشف غيظه؛ كسى كه به آنچه در دست ديگران است، چشم بيندازد، اندوهش فراوان شود و خشم او آرام نگيرد.» بنابراين مقايسه صعودى منجر به حزن و اندوه مى شود و اين حزن ممكن است شديد و طولانى باشد. در چنين صورتى نمى توان انتظار داشت كه انسان از زندگى خود راضى بوده و از آن لذت ببرد.

3 - حسرت

كسى كه مقايسه صعودى كرده باشد، ليست بلندى از نداشته ها را براى خود تهيه مى كند و پيوسته به خاطر آنچه ندارد، افسوس مى خورد. روزى جبرئيل بر رسول خدا (ص) نازل شد و گفت: اى رسول خدا، خداوند متعال بر تو سلام مى فرستد و مى گويد: بخوان: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، وَلَاتَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ ى أَزْوَجًا مِّنْهُمْ...» پس از نزول اين آيه شريفه، رسول خدا (ص) به كسى گفتند اين جمله را به گوش مردم برسان: «من لم يتأب بأدب اللَّه تقطعت نفسه على الدنيا حسرات. هر كس با ادب الهى تربيت نشود، از حسرت بر دنيا نفَسَش به شماره مى افتد.» مقايسه صعودى آنقدر زندگى را بر انسان سخت مى كند كه گويى انسان در حال جان كندن است و در اين شرايط نمى توان زندگى آرام و لذت بخشى را انتظار داشت.

4 - حسادت

ريشه برخى حسادت ها، مقايسه صعودى است. حسادت در جايى شكل مى گيرد كه برترى و فضيلتى در طرف مقابل باشد و اين يعنى مقايسه صعودى. اين را مى توان در آيات قرآن ديد. در سوره نساء آيه 32 آورده است: «وَلَاتَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ ى بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ... وَسَْلُواْ اللَّهَ مِن فَضْلِهِ ى. و آرزو نكنيد آنچه را كه به وسيله آن خداوند برخى را برخى ديگر برترى داده است... و از فضل خداوند درخواست كنيد.» در آيه ديگرى نيز چنين آمده است: «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَآ ءَاتَل-هُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ ى يا اين كه بر آنچه خداوند از فضل خود به مردم داده است، حسادت مى ورزند.» همچنين در حديثى كه از رسول خدا (ص) نقل شده است، به خوبى رابطه ميان مقايسه صعودى و حسادت به چشم مى خورد. رسول خدا (ص) مى فرمايد كه خداوند متعال به موسى بن عمران فرمود: يابن عمران لا تحسدنّ الناس على ما آتيتُهم من فضلى ولا تمدن عينيك إلى ذلك و لاتتبعه نفسك فان الحاسد ساخط لنعمى صاد لقسمى الذي قسمت بين عبادى اى پسر عمران! نسبت به آنچه از فضلم به مردم داده ام حسادت نورز و چشمهايت را به آن مدوز و نفْست را در پى آن روان مساز كه شخص حسود دشمن نعمت من و سدكننده روزى اى است كه من ميان بندگانم تقسيم كرده ام. حسادت، آثار زيان بارى دارد كه زندگى را تلخ و به جهنم تبديل مى كند.

5 و 6 - ناسپاسى و بى تابى

«ناسپاسى» و «بى تابى» نيز ريشه در مقايسه صعودى دارند. رسول خدا در اين باره مى فرمايد: «من نظر... في دنياه إلى من هو فوقه فأسف على ما فاته منه، لم يكتبه اللَّه شاكراً و لا صابراً. كسى كه... در دنياى خود به كسى كه بالاتر از او است نگاه كند و نسبت به آنچه ندارد افسوس خورد، خداوند نه او را شاكر مى نويسد و نه بردبار»
ب) مقايسه افزاينده
مقايسه افزاينده مقايسه اى است كه موجب افزايش سطح رضامندى مى شود و اين به وسيله مقايسه نزولى حاصل مى شود.
سؤال مهم اين است كه كاركرد روانى مقايسه نزولى چيست و چگونه منجر به افزايش سطح رضامندى از زندگى مى گردد؟ مقايسه نزولى نقاط مثبت و اميدوار كننده زندگى را كه زير سايه سياه مقايسه صعودى از ديده ها پنهان شده است، هويدا مى كند. مقايسه نزولى از قبيل آموزه هايى تلقينى و توهمى نيست، هنر مقايسه نزولى اين است كه نقاط مثبت و اميدوار كننده زندگى را آشكار ساخته و در برابر ديد فرد قرار مى دهد. رسول خدا (ص) در اين باره مى فرمايد: إذا أحبّ احدكم ان يعلم قدر نعمة اللَّه عليه، فلينظرا الى من هو تحته ولاينظر الى من هو فوقه؛ هرگاه كسى از شما خواست قدر نعمت هاى خدا بر خود را بداند، بايد به كسى نگاه كند كه پايين تر از اوست و به كسى كه بالاتر از اوست نگاه نكند. و در كلام ديگرى مى فرمايد: «انظروا إلى من أسفل منكم ولا تنظروا إلى من هو فوقكم، فهو أجدر أن لا تزدروا نعمة اللَّه. به كسى كه پايين تر از شما است بنگريد و به آنچه بالاتر از شما است نگاه نكنيد كه اين كار براى آن كه نعمت هاى خدا را ناچيز نشمريد بهتر است.» بر همين اساس يكى از توصيه هاى اولياى دين به پيروانشان، استفاده از مقايسه نزولى است. رسول خدا (ص) وقتى مى خواهد كسى همانند ابوذر را تربيت كند، به او توصيه مى كند كه از مقايسه صعودى پرهيز و از مقايسه نزولى استفاده نمايد. او خود در اين باره مى فرمايد: «اوصانى رسول اللَّه (ص) بسبع: أن أنظر إلى من هو دونى، ولا انظر إلى من هو فوقى... رسول خدا (ص) مرا به هفت چيز سفارش كرد: اين كه نگاه كنم به كسى كه پايين تر از من است و ننگرم به كسى كه بالاتر از من است...» و يا امام صادق (ص) به حمران بن اعين مى فرمايد: «يا حمران! انظر إلى من هو دونك في المقدرة ولا تنظر إلى من هو فوقك في المقدرة؛ اى حمران! نگاه كن به كسى كه در زندگى از تو پايين تر است و به كسى كه در زندگى از تو بالاتر است ننگر».

پيامدهاى مقايسه نزولى

1 - سپاسگزارى
سپاسگزارى متوقف بر نعمت شناسى است و مقايسه نزولى چون نعمت ها را آشكار مى سازد، موجب سپاسگزارى مى گردد. به همين جهت امام على (ع) مى فرمايد: و اكثر أن تنظر إلى من فضلت عليه فان ذلك من أبواب الشكر و زياد به كسانى كه بر آنها برترى داده شده اى نگاه كن كه اين از دروازه هاى شكر است.
2 - افزونى نعمت
راه افزايش نعمت چيست؟ كتاب "قانون زندگى" راه افزايش نعمت را سپاسگزارى از نعمت هاى موجود مى داند. خداوند متعال در قرآن كريم مى فرمايد: «لَل-ِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَل-ِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِى لَشَدِيدٌ. اگر سپاسگزار باشيد حتماً بر شما مى افزاييم و اگر ناسپاسى كنيد، حقيقتاً عذاب من شديد است.» بنابراين براى افزايش بهره مندى بايد از مقايسه نزولى استفاده كرد. بر همين اساس امام على (ع) مى فرمايد: «و انظر إلى من هو دونك فتكون لانعم اللَّه شاكراً ولمزيده مستوجباً ولجوده ساكنا؛ و به كسى كه پايين دست توست نگاه كن تا سپاسگزار نعمت هاى خدا باشى و شايسته افزايش او گردى و ساكن جود او گردى.» و طبيعى است كه افزونى نعمت (وقتى همراه با توجه باشد) سطح رضامندى را افزايش مى دهد.
3 - افزايش آستانه بردبارى در بحث قبل ديديم كه مقايسه صعودى مايه بى تابى و ناصبورى انسان مى گرد و درجه رضايت از زندگى را كاهش مى دهد. در طرف مقابل مقايسه نزولى مى تواند تحمل و بردبارى انسان را افزايش دهد رسول خدا (ص) درباره اين حقيقت مى فرمايد: «من نظر... في دنياه إلى من هو دونه فحمد اللَّه على ما فضل اللَّه به عليه، كتبه اللَّه شاكراً صابراً. كسى كه... در دنياى خود به پايين تر از خود نگاه كند و خدا را به خاطر برترى هايى كه به او داده ستايش كند، خداوند او را سپاسگزار و بردبار مى نويسد.»
4 - قناعت كردن
پيش از اين ديديم كه امام صادق (ع) به حمران فرمود كه در زندگى به پايين دست خود نگاه كن. در ادامه، حضرت به پيامد اين مقايسه نزولى اشاره كرده و مى فرمايد: «فان ذلك اقنع لك بما قسم لك وأحرى أن تستوجب الزيادة من ربك. كه اين كار [مقايسه نزولى ] تو را نسبت به آنچه برايت تقسيم شده قانع تر مى سازد و بهتر تو را شايسته زيادت پروردگارت مى كند.» همان گونه كه روشن است، قناعت احساس ناخرسندى و نارضايتى را از ميان مى برد، نه تلاش و فعاليت را. براى توسعه معقول و مشروع در زندگى، احساس «نياز به بيشتر» لازم است ولى اين منافاتى با قناعت ندارد. انسان مى تواند قناعت داشته باشد تا احساس نارضايتى نكند و مى تواند احساس نياز كند تا به تلاش معقول دست زند. مهم اين است كه بدانيم تلاش براى توسعه زندگى الزاماً نبايد همراه با احساس ناخرسندى و نارضايتى باشد.

جمع بندى

1. بنا بر آنچه بيان شد، يكى از مهارت هاى لازم براى موفقيت زندگى، استفاده از مقايسه نزولى است. تفاوت زندگى ها يك اصل و يك واقعت انكارناپذير است. اگر انسان خود را با زندگى هاى بهتر مقايسه كند، دچار تلخ كامى و احساس ناكامى مى گردد و از زندگى خود لذت نمى برد. اما مقايسه نزولى احساس ناخوشايندى را به ارمغان مى آورد و به انسان آسودگى خاطر مى دهد.
2. آرزوهاى زندگى
آنچه به زندگى پويايى و تحرك مى بخشد، نگاه به آينده است كه از آن به اميد ياد مى شود. رسول خدا (ص) در اين باره مى فرمايد: انما الامل رحمة من اللَّه لامتى، لولا الأمل ما أرضعت ام ولداً ولا غرس غارس شجراً؛ همانا آرزو رحمتى از جانب خدا براى امت من است. اگر آرزو نبود، هيچ مادرى فرزندش را شير نمى داد و هيچ كشاورزى درخت نمى كاشت. امّا هر چيزى حدى دارد و دو جنبه افراط و تفريط نيز پيدا مى كند. اميد نيز همين گونه است. جنبه تفريط آن نااميدى است و جنبه افراطى نيز دارد كه در فرهنگ دين از آن به عنوان «آرزوهاى دور و دراز» ياد مى شود. آرزوى دور و دراز يعنى آرزوهايى كه از اندازه عمر انسان تجاوز مى كند و دنيا نيز ظرفيت برآوردن آن را ندارد. اين افراط در آرزوها، خود يكى از عوامل نارضايتى از زندگى است. به همين جهت امام على (ص) مى فرمايد: من كثر مناه قلّ رضاه؛ هر كس آرزوهايش زياد شود، رضايت او كم مى شود.
كاركرد روانى آرزوى دراز كوچك سازى داشته هاست. كسى كه صاحب آرزوهاى طولانى است، همواره لذت را در چيزى مى داند كه ندارد و به همين جهت از آنچه دارد بهره مند نمى شود. چنين افرادى همواره از آنچه دارند نالان و ناراضى اند و آرزوى چيزهايى را دارند كه ندارند. داشتن آرزوى طولانى يعنى آنچه هست ناچيز بوده و رضايت بخش نيست. به همين جهت امام على (ص) مى فرمايد: تجنبوا المنى فانها تذهب ببهجة نعم اللَّه عندكم وتلزم استصغارها لديكم وعلى قلة الشكر منكم؛ از آرزوها(ى طولانى) بپرهيزيد زيرا نشاط آورى نعمت هاى الهى را كه داريد از ميان مى برد و آنها را نزد شما كوچك مى سازد و شما را به كم سپاسى وامى دارد.

ويژگى هاى آرزوهاى دور و دراز

آرزو كه مى توانست موتور حركت انسان به سوى آينده باشد، به عاملى جهت ركود و نارضايتى تبديل مى شود. دليل آن را مى توان در چند چيز جستجو كرد كه به آنها اشاره مى گردد؛

1- دست نايافتنى بودن آرزوهاى دور و دراز

چون پايان ناپذيرند، دست نايافتنى هستند. به دست نياوردن خواسته ها و تحقق نيافتن آروزها نيز موجب احساس ناكامى مى گردد و احساس ناكامى از عوامل نارضايتى از زندگى است. امام على (ع) در اين باره مى فرمايد: اعلم يقيناً انك لن تبلغ أملك ولن تعدو أجلك؛ به يقين بدان كه تو به آرزوهاى خود نمى رسى و از اجل خود فراتر نمى روى. به همين جهت امام على(ص) مى فرمايد: حاصل الامانى الأسف؛ نتيجه آرزوها(ى دور و دراز) افسوس خوردن است. در كلام ديگرى حضرت به نكته اى ديگر اشاره مى كنند كه مى تواند دليل افسوس خوردن انسان باشد اين نكته از دست رفتن و تلف شدن فرصت ها و سرمايه ها است: حاصل المنى الأسف وثمرته التلف؛ نتيجه آرزو افسوس خوردن است و ثمره آن تلف شدن.

2 - انتظار بى پايان

آرزو و انتظار همراه يكديگرند. اگر آرزوها دست نايافتنى اند، پس انتظار انسان نيز انتظارى طولانى و بى پايان خواهد بود. امام على (ص) مى فرمايد: من أمل ما لا يمكن طال ترقبه؛ هركه آرزو كند آنچه را ناممكن است، انتظار او طولانى (و بى پايان) خواهد شد.

3 - ناكامى و نااميدى

وقتى انسان آنچه را داشت، نديد و آنچه را خواست، نجُست، ناكام مى گردد. امام على(ع) درباره ويژگى فريبندگى و نااميدسازى آرزوها مى فرمايد: إن الدنيا حلوة خضرة، تفنن الناس بالشهوات وتزين لهم بعاجلها، وأيم اللَّه أنها لتغر من أملها وتخلف من رجاها؛ همانا دنيا شيرين و زيبا است، مردم را با شهوات مفتون مى سازد و با پديده هاى ظاهرسازى مى كند. به خدا سوگند دنيا هر كس را كه به آن آرزومند باشد فريب مى دهد و هر كس را كه به آن اميد داشته باشد نااميد مى سازد. از اين جهت مى توان آرزوها را به سراب تشبيه كرد، سرابى كه انسان را به دنبال خويش مى كشاند و در پايان انسان را تشنه تر از قبل و نااميد و خسته رها مى كند. امام على (ع) مى فرمايد: الامل كالسراب، يغرّ من رآه ويخلف من رجاه؛ آرزو مثل سراب است؛ كسى را كه به آن نگاه كند، مى فريبد و كسى را كه به آن اميد بندد، نااميد مى سازد. بديهى است چنين پديده اى موجب تلخ كامى و آزردگى روحى مى گردد و در نتيجه رضايت از زندگى را به مخاطره مى اندازد. امام على (ع) در اين باره مى فرمايد: من أمل الري من السراب، خاب أمله ومات بعطشه؛ هركس از سراب آرزوى سيراب شدن داشته باشد، آرزويش نااميد مى شود و با تشنگى مى ميرد. و در كلام ديگرى مى فرمايد: من سعى في طلب السراب طال تعبه وكثر عطشه هركه در پى سراب روان شود، زحمت او طولانى گردد و تشنگى اش افزون شود. و پر واضح است كه هر چه بر ميزان «آرزوها» افزوده شود، انسان به زحمات و سختى هاى بيشترى دچار مى شود. چنانچه اميرمؤمنان به اين واقعيت نيز اشاره كرده اند: من كثر مناه كثر عنائه؛ هر كس آرزوهايش زياد شود، سختى هاى او زياد مى شود. اين پديده بر حزن و اندوه انسان مى افزايد و در چنين وضعيتى ميزان رضايت از زندگى به شدت كاهش مى يابد. انسان مى خواست با گسترش دامنه آرزوها به زندگى بهترى دست يابد و درجه رضامندى خود را بالا برد اما غافل از اين كه اين كار نتيجه اى جز افزايش حزن و اندوه و نااميدى ندارد. امام على 7 مى فرمايد: الامل الممثل في اليوم غداً اضرك في وجهين: سوفت به العمل وزدت به في الهم و الحزن. آرزوى نمايان امروز، فردا از دو جهت به تو آسيب مى رساند: به خاطر آن عمل كردن را به تاخير مى اندازى و حزن و اندوه را افزون مى سازى.
منبع: http://www.kanoonandisheh.com
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image