وقتي نامزد کوچک بود
يکي از چيزهايي که بايد در مورد نامزدتان بدانيد، جو حاکم بر خانواده اش است
در مقاله قبل گفتيم که در يک نامزدي خوب، دو طرف بايد درست و درمان همديگر را بشناسند. گفتيم که ويژگي هاي آدميزاد خيلي عميق تر از رنگ مورد علاقه و ماه تولد و از اين چيزهاست. تمام مطلب را هم گذاشتيم روي ابعاد مختلف شخصيت و تأکيد هم کرديم که هر چه شخصيت شما بيشتر به هم شبيه باشد، احتمال بيشتري دارد که زندگي آينده تان بدون تنش تر باشد. اما غير از تيپ شخصيتي، شما چيزهاي ديگري هم بايد در مورد نامزدتان بدانيد؛ مثلاً ميزان استقلال از خانواده پدري، هم در دخترها و هم در پسرها خيلي مهم است. غير از اين، هر خانواده اي جو خاص خودش را دارد و جو حاکم بر خانواده است که خيلي از رفتارهاي عاطفي فرد مقابل شما را شکل مي دهد. شما براي شناخت نامزدتان، بايد در مورد خانواده اش هم چيزهاي زيادي بدانيد.
چقدر مستقل شده است؟
روان شناس ها به استقلال از خانواده مي گويند «تمايز يافتگي». تمايز يافتگي يعني اينکه فرد چقدر از خانواده اصلي اش استقلال عاطفي پيدا کرده و از وابستگي خارج شده است. تمايز يافتگي و استقلال عاطفي از خانواده پدري، بخشي از فرايند رشد انسان است که بايد آن را طي کرد.
نکته 1: معمولاً خانم ها تمايز يافتگي کمتري دارند؛ يعني بيشتر به خانواده هايشان وابسته اند. اما اگر اين تفاوت در وابستگي و تمايز زن و مرد خيلي زياد باشد، زندگي تلخ مي شود.
نکته 2: اگر هر دو طرف ازدواج تمايز نايافته باشند، باز هم مشکل ايجاد مي شود.
نکته 3: مشکل وقتي شديدتر مي شود که يکي از دو طرف به شدت به خانواده پدري وابسته باشد و طرف مقابل وابستگي خاصي به خانواده نداشته باشد. اصلاً نوع نگاه اين دو به زندگي متفاوت است و اين وابستگي متفاوت در زندگي به شدت مشکل ايجاد خواهد کرد.
دلبستگي اش چه شکلي است؟
افراد سبک هاي دلبستگي متفاوتي با هم دارند. سبک دلبستگي در سال هاي اوليه کودکي در رابطه با مادر شکل مي گيرد اما آدم ها همين شيوه ارتباط عاطفي را در بزرگسالي و با ديگران هم تکرار مي کنند. در مورد سبک هاي دلبستگي مي شود سؤال هايي از نامزد محترم پرسيد که سبکش را مشخص مي کند. سعي کنيد نوع اين دلبستگي را بشناسيد. هر کدام از سبک ها دنياي متفاوتي دارند:
سبک دلبستگي ايمن:
کساني که دلبستگي ايمن دارند، از دو سبک ديگر روابط موفق تري دارند. آنها عزت نفس بالايي دارند و احساس مي کنند که ديگران آنها را دوست دارند. آنها با اين جمله ها در مورد خودشان موافقند:
برقراري روابط صميمانه با ديگران براي من آسان است.
به راحتي به ديگران وابسته مي شوم.
وقتي ديگران به من وابسته مي شوند، راحت هستم.
نگران طرد شدن يا وابستگي بيش از حد به ديگران نيستم.
سبک دلبستگي اجتنابي:
کساني که دلبستگي اجتنابي دارند، بيشتر دوست دارند که تنها باشند و از درگيري زياد اجتناب مي کنند. آنها وابستگي و نزديکي با ديگران را خطرناک مي دانند چون فکر مي کنند ديگران مي خواهند آنها را اذيت کنند. آنها جمله هاي زير را در مورد خودشان صادق مي دانند:
نزديک شدن به ديگران براي من راحت نيست.
به سختي مي توانم به ديگران اعتماد کنم.
وقتي کسي زياد با من صميمي مي شود احساس ناراحتي مي کنم.
از وابسته شدن به ديگران خوشم نمي آيد.
سبک دلبستگي مضطرب ــ دو سوگرا:
کساني که سبک دلبستگي مضطرب ــ دوسوگرا دارند، معمولاً در رابطه احساس ناامني و حسادت مي کنند. آنها، هم دوست دارند به ديگران نزديک شوند و هم دائم مي ترسند که طرد شوند. جمله هاي زير در مورد آنها صادق است:
آن قدر که من مي خواهم، ديگران حاضر نيستند به من نزديک شوند.
اغلب نگرانم که نامزدم واقعاً مرا دوست نداشته باشد.
دوست دارم کاملاً با ديگران صميمي و يکرنگ شوم و همين باعث مي شود ديگران طردم کنند.
نگرانم که به ديگران نزديک شوم و بعد آنها من را طرد کنند.
نکته: وقتي توانستيد سبک دلبستگي خود و نامزدتان را بشناسيد، هم آگاهي بيشتري نسبت به مشکل داريد و هم مي دانيد که از کجا بايد براي رفعش تلاش کنيد. در واقع مشکل در اينجا يعني نداشتن سبک ايمني و راه حلش اين است که بايد به شکل ريشه اي آن را حل کرد و تغييرش داد. يعني بايد به روان شناس باليني مراجعه کرد. کساني که سبک دلبستگي ايمن ندارند، زندگي دوران نامزدي را، هم به خودشان تلخ مي کنند و هم به نامزدشان.
چه جور خانواده اي داريد؟
يکي از بهترين توصيه ها براي ازدواج ها در دوران نامزدي، اين است که تا حد امکان، وقت خود را با خانواده همسر آينده شان بگذرانند. توجه به نوع برخورد پدر و مادر نامزدتان با يکديگر و همچنين برخورد آنان با فرزندانشان (به خصوص همسر آينده تان) اطلاعات زيادي به شما مي دهد. البته معمولاً خانواده ها هم از خودشان يک ويترين خوشگل ارائه مي دهند اما کم کم و با زرنگي مي توانيد شيوه هاي ارتباطي خانواده همسرتان را کشف کنيد. يکي از راه هايي که مي تواند به شما کمک کند خانواده هسمرتان را بهتر بشناسيد، توجه به مرزهاي نامرئي بين آدم هاي آن خانواده است.
هر خانواده اي براي خودش تقسيم بندي اي کشوري دارد. اين تقسيم بندي در ساده ترين شکلش به اندازه آدم هاي يک خانواده است؛ مثلاً در يک خانواده فرضي پنج تا مرز وجود دارد؛ پدر، مادر، خواهر بزرگ تر، خواهر کوچک تر و پسر هفت ساله. اين خانواده در يک قرارداد نانوشته توافق کرده اند که هر کسي چه وظيفه اي در قبال خودش و خانواده اش دارد، چه آزادي هايي دارد و چه محدوديت هايي.
اين مرزها هستند که معين مي کنند پدر نان آور خانه باشد يا مادر، دخترها تا چه سني مي توانند لباس هم را بپوشند و پسر تا چه سني مي تواند کنار پدر و مادرش بخوابد. مرزهاي خانواده سه شکل مختلف دارند:
1ــ مرزهاي در هم تنيده:
اين خانواده ها در بين روان شناسان خانواده به «خانواده با درهاي باز» مشهورند. توي اين خانواده ها همه چيز شلم شورباست؛ بي قانوني مطلق؛ ملغمه اي که در آن هيچ کس شکل خودش را پيدا نکرده است، همه به شدت به هم وابسته اند، مشق هاي بچه کوچک را بيشتر وقت ها بچه بزرگ تر مي نويسد، جاي مشخص براي خواب پدر و مادر در نظر گرفته نشده است يا اگر در نظر گرفته شده، کاربري هاي ديگري هم مثل محل بازي و احتمالاً خواب بچه ها هم پيدا کرده است، همه لباس همديگر را مي پوشند، دست همه توي جيب همديگر است و شماره رمز کارت بانک پدر را همه دارند. اگر به يکي از اعضاي اين خانواده استرسي وارد شود، همه اعضاي ديگر آن قدر به هم مي ريزند که عملاً هيچ کاري نمي توانند انجام دهند.
اين خانواده ها باعث فلج رواني بچه ها مي شوند و باعث مي شوند که بچه ها هيچ وقت کاملاً مستقل شدن را ياد نگيرند. بچه هاي اين خانواده ها هميشه بچه و وابسته نگاه داشته مي شوند و مهارت هاي ارتباط درست با ديگران و احترام به حريم شخصي ديگران، هيچ وقت در اين خانواده ها ياد داده نمي شود. گرچه گاهي بعضي از رفتارهاي مرزهاي به هم تنيده جواب مي دهند ــ مثلاً موقع فشار اقتصادي، پوشيدن لباس هاي همديگر نشانه فهم يک خانواده است يا وقتي که مادر براي بر طرف کردن نيازهاي نوزادي بين خودش و نوزاد مرزي نمي بيند ــ اما مسأله اين است که خانواده با درهاي باز، هميشه فرزندان را نوزاد نگه مي دارد.
در صورتي که نامزد شما چنين خانواده اي داشته باشد، اگر خانواده خود شما هم از اين نوع هستند که هيچ اما اگر اين گونه نيست، احتمال به وجود آمدن مشکل زياد است.
تصور دو نفر که يکي شان از مرزهاي درهم تنيده آمده باشد و يکي از مرز بسته، کاملاً متفاوت است؛ مثلاً زن دوست دارد که توي جيب شوهرش دست کند اما مرد کاملاً به مستقل بودن حريم ها معتقد است.
2ــ مرزهاي خشک و بي انعطاف
اين يکي دقيقاً برعکس اولي است. در خانواده هايي که مرزبندي داخلي شان خشک است، ما بيشتر با يک پادگان نظامي روبه رو هستيم؛ هر کس کار خودش را انجام مي دهد هيچ کس به هيچ کس کمک نمي کند حتي اگر واقعاً يکي از اعضاي خانواده درمانده باشد، هيچ کس هيچ کس را تشويق نمي کند و هيچ کس دلش براي کسي نمي سوزد. در اين خانواده ها وظيفه هر کس خيلي خشک مشخص شده است؛ مثلاً پدر در هر حال بايد پول در بياورد، مادر هر روز غذا بپزد، پسر هر روز به مدرسه برود و در يک ساعت مشخص بر گردد. دختر به دانشگاه برود و در همان ساعت مشخص شده براي پسر مدرسه اي به خانه برگردد. اين خانواده ها از نظر قدرت به يک پادگان نظامي و از لحاظ عاطفه به يک «مجمع الجزاير خانواده نام» شبيه هستند. بچه هايي که در اين خانواده ها پرورش مي يابند، عزت نفس پاييني دارند و براي شروع رابطه صميمانه با ديگران به شدت مشکل دارند. اگر هم شما و هم همسرتان از چنين خانواده هايي باشيد احتمالاً مي توانيد با هم زندگي کنيد اما اگر ذهنيت شما مثل خانواده با مرزهاي باز کاملاً شلخته و ذهنيت نامزدتان نظامي مآبانه باشد، نمي توانيد با هم يک خانواده شاد را تشکيل دهيد.
3ــ مرزهاي منعطف
خيلي از خانواده ها مرزهايشان نه کاملاً در هم تنيده است و نه کاملاً خشک. خانواده هايي که مرزهاي منعطف دارند، در درجه اول مرزهايشان را مشخص کرده اند؛ يعني خيلي واضح و روشن، هر کس وظيفه خودش را مي داند و کسي ابهام ندارد که چه کاره است؛ مادر خانه مي داند که خريد تا کجاي کار با اوست و از کجا آن طرف تر با پدر خانواده. در شرايط معمول کسي سليقه خودش را به ديگري تحميل نمي کند و کسي لباس کس ديگري را نمي پوشد. خلاصه اينکه هر کسي حريم خودش را درست و حسابي مي شناسد. اما همه اينها يک «اما» دارد؛ در خانواده هاي سالم، در شرايط ضروري اين مرزها و وظيفه ها قابل تغييرند؛ مثلاً اگر در اين خانواده، وظيفه پسرها بعد از اتمام تحصيلات، استقلال مالي تعريف شده بود، پدر در عين احترام به اين قانون مي تواند يک سرمايه مالي هم براي شروع کار پسر در نظر بگيرد يا اگر ساعتي براي برگشت دختر جوان خانواده به خانه مشخص شده بود، زير مجموعه والدين، در شرايطي که دختر دليل موجهي براي دير کردنش داشته باشد، آسان گير هستند. در اين خانواده ها زير مجموعه والدين نيازهاي هر مقطع سني را به خوبي مي شناسند و بر اساس همين نيازها، وظيفه ها و آزادي هر فرد معلوم مي شود. مرزهاي انعطاف پذير باعث مي شوند کودکاني مستقل، خلاق و در عين حال عاطفي در خانواده رشد کنند. در اين خانواده ها عاطفه مي تواند مرزهاي منطقي خانواده را جابه جا کند. اصلاً لذت بودن با خانواده به خاطر همين عاطفي بودن قوانين خانواده است و گرنه آدم شب از اداره بر نمي گشت به خانه! اگر نامزد شما از اين خانواده هاست که فبها، اما يادتان باشد که اگر خودتان هم در چنين خانواده اي بزرگ شده ايد، در اين مورد مشابه هستيد و گرنه لااقل بايد نگاهتان را نسبت به ماهيت خانواده عوض کنيد.
منبع:همشهري جوان، شماره 236