جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
قوانين حاکم برنفس انسان وتربيت ديني (2)
-(3 Body) 
قوانين حاکم برنفس انسان وتربيت ديني (2)
Visitor 1335
Category: دنياي فن آوري

درگفت وگو با حجت الاسلام والمسلمين سيد محمد غروي
 

با توجه به اينکه در روايات درباره برخي از صفات تأکيد خاص شده است، آيا تأثير برخي از صفات درزمينه سازي براي دين داري بيشتر است ويا اينکه همه صفات اخلاقي دريک مرتبه است؟
 

همه صفات در يک حد نيستند، همان طور که همه مؤلفه هاي دين داري دريک رتبه نيستند؛ عقايد، ايمان و شئون ايماني والتزام به واجبات وترک محرمات رتبه بالاتري دارند. هر کدام از اينها نيز مراتب مختلفي دارد.آن گاه ارزش هاي اخلاقي نيز با هرکدام از اين مؤلفه ها ارتباطات ويژه اي دارد . براي مثال، کسي که خوي خود پسندي و خود محوري ندارد ودر برابر حق تواضع دارد، زمينه ي مناسبي براي پذيرش حق دارد. بديهي است که ارزش هاي اخلاقي نيز به همين صورت است. ازاين روي، در روايات برخي از ارزش هاي اخلاقي «کليد واژه» دين داري معرفي شده اند؛ مانند «الحسد ياکل الايمان کما ياکل النار الحطب»؛ حسد ايمان را مي برد،همان طور که آتش هيزم را مي بلعد؛ زيرا وقتي حسد آمد، به دنبال آن رذايل ديگري مانند غيبت، تجسس، دروغ وخيانت هم خواهد آمد.دروغ هم همين طور است يعني کليد گناهان وحرمت شکني هاست .نمونه ديگر، حيا وشرم است.بسياري از فجورهايي که انسان مرتکب مي شود، مربوط به شکستن حريم حياست. بسياري از انسان ها به سبب داشتن حيا آلوده نمي شوند؛ چشم چراني ندارند؛ درجاهايي که در معرض گناه است قرار نمي گيرند يا خودشان را قرار نمي دهند ويا اينکه درمقابل گناه موضع مي گيرند. بنابراين حيا نسبت به انجام برخي گناهان به ويژه گناهان جنسي نقش کليدي دارد. گاهي گناه جنسي به جنايت مي انجامد؛ براي اينکه شخص مي خواهد به خواسته هاي خودش برسد. درنتيجه، ارزش هاي اخلاقي از طرفي زمينه ساز است واز طرفي جزو مؤلفه هاي درجه دوم و سوم است.برخي عدل را درجه دو يا سه مي دانند البته طبقه بندي اين صفات نياز به تحليل وبررسي دارد.

براي اينکه گرايش والتزام به دين را تقويت کنيم، آيا بهتر اين است که صفات اخلاقي زمينه ساز مانند حياء وصبر را تقويت کنيم تا اين گرايش تقويت شود ويا اينکه بدون در نظر گرفتن اين ويژگي ها ، به طور صريح وآشکار به دين دعوت کنيم؟ چنانکه ظاهراً روش انبيا همين بوده کدام روش بيشتر توصيه مي شود؟
 

وقتي اخلاق وارزش هاي ديني جزومؤلفه هاي دين داري است، بايد تمام شئون دين را با توجه به روش هاي خاص خود به کار ببريم.

يعني دعوت به دين،دعوت به همه مؤلفه هاست؟
 

بله، يعني وقتي مي گويد خدا را مخالف نکنيد، ظلم، تواضع وديگر ارزش هاي را نيز درکنار آن مي گويد.اصولاً ارزش هاي اخلاقي بين المللي بوده وهست.البته شرايط امروز جامعه ودنيا فرق کرده است.وقتي پيامبري از طرف خدا فرستاده مي شد، خودملتزم به ارزش هاي اخلاقي بود وبا همين اخلاق، ديگران را به دين دعوت مي کرد.اين عوامل دست به دست هم مي دهندو همديگر را تقويت مي کنند.يعني از اين طرف اعتقادات دراينکه شما پشتوانه قوي براي ارزش هاي اخلاقي داشته باشيد، نقش دارد واز آن طرف، ارزش هاي اخلاقي نقش دارد.دراينکه مؤلفه هاي درجه اول دين ودين داري تقويت شود.البته چه بسا زمان ونوع افراد دراين باره تأثير گذار باشد؛ يعني ممکن است شرايط انسان ها يا اقوام وملت ها درزمان هاي مختلف، متفاوت باشند. چه بسا کساني که ظلم ديده اند،وقتي پيامبري مي آيد، درکنار مسئله توحيد، موضوع آزادي از دست طاغوت ها را نيز مطرح مي کند.اين مسئله خيلي مهم است.به تعبير ديگر، مردم قبل از اينکه اهل انديشه باشند، تا حدودي حسي وخيالي با موضوع برخورد مي کنند. از اين روي ، پيامبران کوشيدند مردم را از اين حالت بيرون آورند.البته مردم براي ارزش هاي انساني واجتماعي اصالت قائلند؛ حتي اگر خودشان هم قبول نداشته باشند. به عبارت ديگر، کسي که اهل ظلم هم باشد، از عدالت خوشش مي آيد، ولي ممکن است بگويد عدالت درباره من اجرا نشود يا جايي که به نفع من است اجرا شود؛ بيشتر مردم چنين وضعيتي دارند.بنابراين ، نقش زمينه هاي اخلاقي در التزام انسان ها به دين و دين داري بسيار مهم است. البته براي تقويت دين داري در جامعه اي که دين دار است، بايد همه جنبه ها را در نظر بگيريم.

سؤال ديگري که به سؤال قبلي نزديک است ولي شايد نکته تازه اي درآن باشد اين است که چرا درطول تاريخ بعضي از انسان ها درمقايسه با برخي ديگر، آمادگي بيشتري براي پذيرش دين دارند؟ آيا اين به همان صفات اخلاقي وشخصيتي باز مي گردد ويا عوامل ديگري نقش دارند؟
 

آمادگي براي دين داري، از جنبه هاي مختلف قابل طرح وبررسي است؛ يکي از آنها مسئله وراثت است.ما براين باوريم که مباني دين داري در وجود انسان فطري است وچه بسا برخي از افراد ظرفيت بيشتري داشته باشند.وحتي از نظر علمي نيز اين احتمال وجود دارد. شايد اين موضوع از سال 1360 در ذهن من بود که با توجه به اينکه انسان جسمانيه الحدوث است ونفس انسان روحانيه البقاء است، شايسته است که دراين زمينه گفت وگو شود که ممکن است حتي ظرفيت هاي ديني ومعنوي انسان نيز جنبه ي ژنتيکي داشته باشد.البته در آن زمان شواهد علمي چنداني براي اين مسئله نبود وفقط از جنبه فلسفي طرح بحث مي شد، ولي از بعضي از مايه هاي ديني مي شد استفاده کرد.امروزه روان شناسي دين نشان مي دهد که بخش هايي از مغز انسان مربوط به جنبه هاي معنوي است.جنبه هاي الهي انسان وکشش هاي دروني او به جهان ديگر به بخشي ازمغز اومربوط است.البته از نظرما، اين جنبه اعدادي دارد ونمي خواهيم براي معاني معنوي، تحليل مادي کنيم. چنانکه وراثت به معناي واقعي نيز جنبه اعدادي دارد . امروزه شواعد علمي تا اندازه زيادي در روان شناسي دين ديده مي شود و ولف و ديگران نيز به شکلي آن را بيان کرده اند که جنبه هاي معنوي، الهي واعتقادي پايه هاي زيستي، فيزيولوژيکي و بيوشيمياي دارد . اين موضوع ممکن است کم وزياد شود وچه بسا بتوان با پرورش پدران ومادران اين قابليت را تقويت يا تضعيف کرد.ممکن است کسي که اين ويژگي هاي را از اجداد خود بهتر و بيشتر دريافت کرده باشد وديگران همين ويژگي ها را کمتر گرفته باشد.بنابراين ، برخي از ويژگي هاي خلقي انسان ها جنبه ژنتيکي دارد.

آيا اين به صورت اعدادي است؟
 

بله از ديگر خصوصيات انسان، داشتن زمينه هاي اعدادي در وجود اوست.انسان مي تواند اين زمينه را مديريت، تقويت ويا تضعيف کند. ديگر جنبه هاي وجودي انسان نيز همين طور است وحتي سرنوشت اينها را هم خودش مشخص مي کند.انسان مي تواند از اين ظرفيت ها به خوبي استفاده کند. وآنها دروجود خود گسترش بدهد. همچنين انسان مي تواند اين غنچه وجودي خود را بخشکاند ومانع از پرورش آن شود؛ البته خشکاندن نه به معناي اينکه به طورکلي آن را قطع کند. به نظر من فطرت خداجويي وبرخي از زمينه ها در اين فاز قرار مي گيرد ومربوط به روح نيست. بنابراين، زمينه هاي اعدادي وجنبه هاي ژني انسان در بدن انسان قرار دارد ومنافاتي هم با روح ندارد.البته انسان مي تواند اين زمينه ها را تقويت يا تضعيف کند.
موضوع ديگر تربيت کودک ونوجوان است.گاهي بچه اي از بدو تولد دريک خانواده مذهبي، خداترس وخداباور وداراي ارزش هاي معنوي رشد مي کند. اما گاهي برخي افراد دراين محيط ها رشد نکرده اند بديهي است که دين باوري وخميرمايه ديني گروه اول بيشتر از گروه دوم است.
يکي از ويژگي هاي نوجواني، از متون ديني ومتون غير ديني هم استفاده مي شود که بيداري معنوي واخلاقي است؛ بارقه هايي براي انسان پديد مي آيد که اگر انسان آنها را رشد دهد، به سرعت بالا مي آيد .اما اگر اين خصلت ها دفن شد وزمينه رشدشان فراهم نشد، اين استعدادها وزمينه ها در انسان گسترش پيدا نمي کند. براي مثال، نوجوان يا کودک براي قوي ساختن وانعطاف اندام هاي بدنش ظرفيت وانعطافي را ندارد. کسي که بدنش را به بهترين شکل پرورش داده است، اگر خوب مديريت شود، مي تواند فعاليت هايي را انجام دهد که انسان با ديدن آن مبهوت مي ماند؛ چنين بدني مانند فنر مي ماند وقدرت مانور بالايي دارد.جنبه هاي اخلاقي ومعنوي نيز همين طور است؛ برخي افراد اين جنبه ها را خوب مديريت مي کنند ورشد مي دهند. البته جنبه هاي ذاتي، ژنتيکي وخانوادگي نيز نقش دارد.ممکن است فضاي اخلاقي ومعنوي بر خانواده اي حاکم باشد.
درگذشته برخي از خانواده ها چنان فرزندانشان را پرورش مي دادند. که به طور طبيعي با بسياري از افراد همنشين نمي شدند. بسياري از کساني که خيلي از کارها را انجام مي دادند، در شأن خود نمي ديدند که با آنها همراه شوند.واين مسائل درگذشته ارزشمند بود؛ به عبارتي درچنين خانواده اي يک آسيب زدايي انجام شده بود.افراد چنين خانواده اي به گونه اي پرورش يافته بودند که نه تنها درباره برخي مسائل فکر نمي کردند، بلکه محيط وشأن خانوادگي شان نيز چنين اجازه اي به آنها نمي داد.اميرالمومنين علي (ع) مي فرمايد: «اکرم نفسک عن کل دنيه فانک لن تعطاب بما تنزل من نفسک» نفست را از اينکه به اين چيزهاي کوچک وبي ارزش آلوده شود،گرامي بدار. هيچ چيزي نمي تواند بهاي توباشد که توخود را از دست بدهي ودر برابر آن را به دست آوري. اين مفهوم بلند وبا ارزشي است که وقتي عزت وکرامت نفس درانسان ها پديد مي آيد، نقش واکسينه کردن انسان را دارد.دراين صورت نظام ارزشي ورفتارانسان به گونه اي ديگرخواهد بود.تعبير اکرم نفسک عن کل دنيه فانک لن تعطاب بما تنزل من نفسک بسيار زيباست. به عبارت ديگر، اين خود روشي است براي اينکه انسان ها را در مسير صحيح قرار دهد. يعني اي انسان خودت را درک کن ؛ ارزش توبسياربالاتر از اين چيزهاي آلوده ولذت هاي زود گذر است؛ ارزش لذت هاي آني دربرابر هويت انساني تو بسيار ناچيز است؛ اگر ارزش خود را پايين بياوري، ممکن است هويت انساني خود را از دست بدهي. بنابراين، ظرفيت هاي ذاتي انسان مي تواند جنبه ژنتيکي داشته باشد، شواهد علمي وديني نيز براي اين مسئله وجود دارد.عامل ديگر، فضاي تربيتي خانواده واجتماع است.اگر اين فضا سالم باشد، انسان از نظر اخلاقي ومعنوي دين داري را استنشاق کند، ساخته مي شود. اما اگر فضا آلوده باشد، چه بسا انسان خواسته يا ناخواسته آلوده مي شود. گاهي برخي از فرصت هاي مناسب براي رشد را در فضاهاي ناسالم از دست مي دهيم. بنابراين، اگر از اين ظرفيت ها استفاده کنيم ودين داري پشتوانه هاي معرفتي خوبي داشته باشد وتقويت شود وپايه هايش قرص ومحکم گردد ومراقبت ها ومديريت هايي که انسان نسبت به خودش مي کند مي تواند سالم بماند. مانند کسي که مهارت خوبي در شنا دارد .چنين کسي اين طور نيست؟ که صرفاً درخانه خودش يا استخر دومتري بتواند شنا کند بلکه دررودخانه ها و حتي گرداب ها نيز مي تواند مقاومت کند وخود را نجات دهد.

اين موضوع چه نسبتي با اراده واختيار انسان دارد؟
 

اراده يکي از ابعاد وجودي انسان است.رفتارهاي انسان به تدريج از کودکي شروع به ارادي شدن مي کند؛ اول بازتابي است بعد کم کم ارادي مي شود. اوج بلوغ، اوج اراده شده رفتارهاي انسان است. بعد کم کم ارادي مي شود. اوج بلوغ، اوج اراده شدن رفتارهاي انسان است. البته ارادي به معناي واقعي منظور است والا درکودکي هم اراده هست ولي بيشتر منبعث از خيال وامثال آن است اما در وقت بلوغ به جز رفتارهاي رفلکسي وبازتابي ،ديگر رفتارهاي، ارادي واختياري است که مي توانيم آن را مديريت وتقويت کنيم. بنابراين، انسان مي تواند با اراده خود، عقايد، التزام ها ورفتارهاي ديني وارزش هاي اخلاقي اش را تقويت کند. حتي خود اراده را نيز مي توان تقويت کرد. د رواقع ، آنچه شخصيت وهويت انسان را مي سازد ،انتخاب هاي اوست. درابعاد مختلف، انتخاب درست يا نادرست آن هم بر اساس شناخت دراين باره اثر دارد. پس انتخاب انسان در تقويت اراده اومؤثر است. حال اينکه چگونه انسان اراده خود را تقويت کند، کار مشکلي است ؛ مي توان از چيزهايي ساده تر شروع کرد.براي مثال، انسان چنانکه ماهيچه عضلات بازويش را تقويت مي کند، همين طور نيز مي توانداراده اش راقوي کند؛ به تدريج مي تواند صبر وخويشتن داري را در خود تقويت کند. يعني خوداو، خود را کنترل ، مديريت ورهبري کند. به عبارت ديگر، با استفاده از ظرفيت هاي خود تمام ابعاد وجودي خودش را هدايت کند.

قلمروهاي تربيت مانند تربيت عقلاني وتربيت اخلاقي با هم ارتباط دارند؛ تقويت کدام يک از اين حوزه ها در التزام وگرايش به دين تأثير بيشتري دارد؟
 

به نظر من همه اين قلمروها مؤثرند؛ تقويت جنبه عقلاني يا شناختي در درجه اول نقش خود را دارد، ولي همين با جنبه هاي عاطفي درارتباط است. به عبارت ديگر، به قول بزرگان، روان بنه هاي ما که شکل مي گيرد، درارتباط با نيازها وجنبه هاي عاطفي ماست؛ شناخت هاي ما يک پيوندي را به همراه دارد.مانند اينکه مي فرمايد:«قولوا لا اله الا الله تفلحوا». وقتي چنين کارهايي را انجام دهيد، نتيجه آن «جنات تجربي من تحتها الانهار» است. بنابراين، اگر جنبه هاي شناختي را با جنبه هاي انگيزشي ونيازهاي خودتان مرتبط ندانيد به نتيجه نمي رسيد.

آيا تقدم وتأخر اينها مهم نيست؟
 

البته بعد شناختي نقش برجسته دارد؛ زيرا بعد عالي وجودي انسان است، ولي اگر بخواهد شناخت تبديل به ايمان شوداين به ابعاد ديگري هم احتياج دارد.

به نظر شما همايش هايي که درزمينه تربيت ديني برگزار مي شود، تا چه حد ضروري وکارآمد است؟
 

کاربسيار خوبي است.بايد کار همه جانبه اي درزمينه تربيت ديني انجام بدهيم؛ همان گونه که دوستان هم تلاش مي کنند. جنبه هاي مختلفي براي تربيت ديني مطرح است.براي مثال، اينکه چگونه براي تربيت ديني دربعد اعتقادات ، ارزش ها وابعاد مختلف ديگر برنامه ريزي شود، چگونه اين تربيت متناسب با رشد مورد توجه قراربگيرد. براي نمونه، ما علاقه منديم فرزندان مان را از همان ابتدا دين دار تربيت کنيم. بايد ببينيم چگونه مي توان متناسب با شرايط ذهني، عاطفي ورفتاري او، برايش برنامه ريزي کرد. همچنين بچه ها از شش سالگي به پيش دبستاني يا دبستان مي روند، بايد متناسب با شرايط رشد، براي آنها برنامه ريزي کرد.برنامه ريزي براي سنين کودکي ونوجواني بسيار مهم است. اما ما چقدر اين مسئله را جدي مي گيريم؟ خوراک فکري بسياري از فرزندان ما را رسانه ها به ويژه تلويزيون تأمين مي کند.اما اين برنامه ها تا چه اندازه مفيد است وچه آثار منفي اي دارد؟ اين برنامه ها گاهي ناخواسته روان بنه هاي ما را شکل مي دهد وبر آن اساس، افکار مياني انسان شکل مي گيرد. ما براين باوريم که بايد دين را تبليغ کرد؛ دين را بايد به مردم رساند؛ انسان ها را بايد دين دار کرد؛ بنابراين، بايد براي تمام اين فصول، ظروف وشرايط برنامه ريزي کنيم. البته برنامه ريزي بايد براساس اصول علمي باشد. درحال حاضر ديگران براي ما برنامه ريزي مي کنند؛ ديگران بچه هاي مردم را تربيت مي کنند؛ بدون اينکه توجه داشته باشيم.خودمان هم آن مقداري که بايد تأثير گذار باشيم، نيستم. درواقع شما سرسفره اي نشسته ايد که طعام آن در اختيار ديگران است، نه دراختيار شما؛ براي مثال، تلويزيون اين خوراک را تأمين مي کند.
بنابراين، با برگزاري اين همايش ها بايد ابعاد مختلف تربيت ديني ومؤلفه هاي آن بررسي شود. آن گاه بايد متناسب با لايه هاي وجودي انسان وشرايط رشدي ، فکري وعاطفي انسان براي او برنامه ريزي شود.
مجهولات زيادي درزمينه تربيت ديني وجود دارد که هر چه بيشتر جلو مي رويم، دقايق وظرايف آن نيز بيشتر مي شود؛ زمينه هايي که کار تحقيقي درباره آنها انجام نشده است.
يک موضوع، بحث زمينه هاي علمي به معناي خاص امروزي اش است وديگري آن حوزه ديني خودمان است. يک مسئله اين است که گاهي براي مسائل ديني، تبيين علمي ارائه مي کنيم.حال اگر تبيين علمي نداشتيم چرا از آموزه هاي ديني استفاده نمي کنيم. براي مثال، نوع رفتار پيامبر (ص) وامامان معصوم(ع) دربرابر کودکان، دستورالعمل هايي که درباره بچه ها دارند يک ظرفيت ديني است.
افزون برآنچه که از دين مي شناسيم واستفاده نمي کنيم، هنوز بسياري از ظرفيت ها وقابليت هاي دين را نشناخته ايم؛ مانند يک انسان غيرمتخصص که وقتي با يک زميني روبرو مي شود که سياه رنگ هست واحتمالاً در آنجا نفت وجود دارد؛ ولي چون تخصص ندارد ونمي تواند که اينجا نفت است، نمي تواند آن را کشف واستخراج کند.
خيلي از آنها را آماده کردند ودر اختيار ما گذاشتند، ولي ما از آن استفاده نمي کنيم.يکي از ويژگي هاي دين اين است که اگر بسياري از آموزه هاي آن را با تعبدي که همراه عقل باشد بفهميم وعمل کنيم، حتي اگر علت آن را هم نفهميم ، به نتيجه مي رسيم. براي مثال، شما تعامل پيامبر(ص) با مردم را با نوع رفتار خودمان با مردم مقايسه کنيد؛ پيامبر درباره همه افراد کوچک،بزرگ،فقير وغني تقدم سلام داشت. اين را دست کم نگيريد، اين يک دريچه ارتباط است. کسي که هميشه اين گونه متبسم وگشاده روست وهمچنين ويژگي هاي بدني مناسب وانسجام اخلاقي خاصي دارد وبه مستمندان وضعيفان کمک مي کند، براي ما يک الگوست. امامان معصوم قبل از اينکه معارف ديني را بيان کنند، با رفتارشان ديگران را جذب مي کردند. به عبارت ديگر، ديگران دريچه وجودي را برايشان باز مي کردند. گاهي سبک اخلاقي مااين است که اول دريچه را مي بنديم وبعد مي خواهيم با اينها کارکنيم. بنابراين ،اين نکته بسيار مهمي است که پيامبر دربرابرکودکان وبزرگان چنين رفتاري داشته است. اگر ما به اين سرمشق ها عمل کنيم، به نتايج آن دست مي يابيم . براي نمونه، اگر به وظيفه امر به معروف ونهي از منکر عمل شود، نتيجه اش ايجاد يک حساسيت عمومي است. درجامعه اي که در آن ارزش ها نيست، ضد ارزش ها مي خواهد خودش را نشان دهد. درنتيجه، يک فشاري است براي اينکه مورد قبول واقع نشود. يعني اگر به امر به معروف ونهي از منکر عمل شود، آنچه درجامعه مي رويد ومورد تشويق قرار مي گيرد ارزش هاست. آنچه بايد پس بزند ولااقل خود را به جامعه تحميل نکندو آشکار نباشد، منکر سات. اگر جامعه اين گونه باشد، تلويزيون وفضاي اخلاقي فرهنگي اجتماع ما چنين وضعيتي پيدا مي کند. درزمان طاغوت انسان متديني که کاسب بود، اگر خانم بي حجابي براي خريد مي آمد، جنسش را به او نمي فروخت- البته شايد با اين برخورد به متدينين بدبين شود- اما وقتي جامعه ديني شد، نگرش ها تغيير مي کند.خانمي که بدحجاب وارد جامعه مي شود، با اين وضع، ظاهر مي شود چون با اين وضعيت بيشتر به او توجه مي کنند؛ زودترسوار ماشينش مي کنند و.... اما اگرکسي اورا تحويل نگرفت وبا اين وضعيتي که دارد به او بي توجهي کنند، رفتار خود را تغيير مي دهد. الان ما تا حدودي با مسائل روان شناسي اجتماعي وجامعه شناسي آشناييم؛ولي اگر کسي با اين علوم آشنا هم نباشد وبه آموزه هاي ديني عمل کند، به نتايج آن دست مي يابد. درحال حاضر، با اين علومي که در اختيار داريم، مي توانيم از ظرفيت ديني خود به طور شايسته اي استفاده کنيم.بسياري از فرقه ها واديان انحراف دارند؛ کتاب تورات وانجيل آميخته با خرافات است؛ اما با همين کتابها کار مي کنند وديگران را جذب مي کنند وعده اي را هم تغيير مي دهند. ما بايد از ظرفيت هاي گوناگون خوداستفاده کنيم. براي مثال ما براي تبليغ ديني خود بايد از ظرفيت هاي هنري استفاده کنيم؛ بايد ابزارهاي گذشته خودمان را نوسازي کنيم وادبيات وساختار آموزه هايمان را تغيير دهيم.
منبع:تربيت ديني در جامعه اسلامي معاصر؛گفتگو ها، جمعي از نويسندگان ، انتشاراتموسسه آموزشي پژوهشي امام خميني ره ،1388
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image