محوريت جنسيت در روابط اجتماعي
-(2 Body)
|
محوريت جنسيت در روابط اجتماعي
Visitor
1394
Category:
دنياي فن آوري
يكي از اشكال انحرافات اجتماعي ، محور قرار گرفتن جنسيت و ويژگي هاي بي واسطه آن به گونه اي افراطي ، در تمام فعاليت هاي انساني است . يعني روابط جنسي انحرافي بنابر اقتضاي سني افراد ، موقعيت زندگي و شرائط زماني ، در تمام روابط اجتماعي نمود پيدا مي كند ؛ از دوستي با جنس مخالف گرفته تا روابط نامشروع . بنابراين نتيجه اين انحراف همانا خارج نمودن اين ويژگي جسمي از كاركرد اختصاصي آن است . زيرا به خدمت گرفتن كاركرد هاي جنسيت و ويژگي هاي آن در مسير فعاليت هاي سياسي ، اقتصادي ، فرهنگي و نگاه ابزاري به زن به عنوان موجود برخوردار از اين استعداد ، در راه نيل به اهداف سياسي ، اقتصادي ، تجاري و ... ، شايد اهداف مكاتب غربي را برآورده سازد ، ولي روابط انساني را سخت مخدوش و منحرف مي سازد . تاثير اين شكل از برخورد با زن و استعداد هاي وي ، بر اخلاق ، روابط اجتماعي و خانوادگي بر كسي پوشيده نيست . چون در واقع سودجويان معامله گر و بازي گران سياسي به هدف متاثر ساختن تصميم هاي فردي و اجتماعي انسان ها در قلمرو رفتار هاي اخلاقي ، تجاري و اجتماعي ، اين گونه به سوء استفاده از وجود زن و صفات جسمي او روي مي آورند . دومين شكل اين انحراف آن است كه كاركرد هاي جنسي به صورت افراطي و تمام عيار تعيين كننده رفتار و تأمين كننده انحراف شخصي قرار مي گيرد . در اين انحراف استعداد و ويژگي هاي جنسي در خدمت اهداف اقتصادي و سياسي نمي باشند ، بلكه اين استعداد جنسي خود ، هدف قرار مي گيرند و اهداف سياسي و اقتصادي به حاشيه كشيده مي شوند . گويا آدمي به دنيا آمده است تا آنها را ارضا كند . لذا در تمام صحنه ها حتي در صحنه فعاليت هاي اجتماعي ، ارضاي آن را جستجو مي كند و از اين طريق هنجار هاي جامعه را زير پا مي گذارند . در حاليكه استعداد هاي به وديعه نهاده شده در نهاد انسان از جمله استعداد هاي جنسي وسيله اي جهت كمال و تعالي انسان مي باشند ، نه اينكه خودشان هدف قرار گيرند و تمام توان فكري ، جسمي ، انگيزشي ، وقت و همت انسان مصروف آن شود . اين نگاه افراطي باب ابتلا به انواع متنوع انحراف هاي اجتماعي را ، فرا روي آنها مي گشايد كه موجب مي شود ، زن خود را فقط به همين خصايص معرفي نمايد و جامعه هم تنها وي را به اين صفات بشناسد ، گويا ويژگي هاي جنسي زنانه ، تنها صفت خاص آنهاست . آرايش هاي جلف گونه ، اطوار هاي دلبرانه ، جلوه گري هاي جنسي و خودنمايي هاي شهوت انگيز گوشه اي از اين رفتار هاي انحرافي است . ضرر افراط در اين نوع رفتار ها كه مرز جامعه با فضاي خصوصي را در هم شكسته است ، بر كسي پوشيده نيست . شايد آنها در پس اين افراط گري ها نيت پليـدي در سـر نداشته باشنـد ، ولي در ايـن سخن ترديـد نيست كه افراط در هر رفتـاري آسيـب زا است و در ايـن مقام نيـز اثـري جز انحراف و خسارت نصيب جامعه نمي شود . البته اين انحراف بعضاً در خانواده هايي كه اظهار ايمان مي كنند ، به شكلي ديگر خود را نشان مي دهد ؛ در اين خانواده ها آن قدر به ظاهر و زيبايي دختران اهميت داده مي شود كه تنها معيار براي شناخت دختران همين مورد مي باشد . در اين حال بعد انساني و معنوي دختران فراموش مي گردد و اين امر سبب انحراف و آسيب اين گونه خانواده ها مي شود . ناديده گرفتن مسئوليت هاي اجتماعي مبتني بر جنسيت : انحراف اختصاصي ديگر زنان كه بر جنسيت تكيه دارد ، همانا ناديده گرفتن و رها ساختن مسئوليت هايي است كه نظام تكوين در پرتو جنسيت به عهده زن گذارده است . اين مسئوليت ها غير از آن وظايفي است كه مقررات اخلاقي ، قرارداد هاي اجتماعي و نقش مادري بر عهده زنان گذارده است ، كه قبلا برخي از آنها ذكر گرديد . اگرچه در نگاه اوليه وظايف مادر به مثابه يك وظيفه فردي تلقي مي گردد ، اما واقعيت غير از اين است ، زيرا هيچ يك از اين وظايف بدون ارتباط با ديگران و به صورت فردي محقق نمي شود ، بلكه تمام آنها در يك ارتباط انساني هر چند كوچك ولي در كانون و نهاد اصلي جامعه يعني خانواده امكان تحقق پيدا مي كند . لذا در حالي كه اين امور ، وظائف فردي تلقي مي شوند ، ولي چون نقش اجتماعي گسترده دارند ، در صحنه روابط خانوادگي بروز مي كنند ، بدين جهت منجر مي شود تا اين وظايف از زاويه رفتار اجتماعي مورد توجه قرار گيرند . جامعه شناسان كاركرد اساسي نهاد خانواده را هم در فراهم ساختن حمايت زيستي از اعضاي جامعه به ويژه كودكان و نوزادان و هم ايجاد واحد با ثباتي از جامعه پذيري به شكلي كه كودكان بتوانند فرهنگ و مهارت هاي لازم را براي زندگي در بزرگسالي كسب كنند ، مي دانند . در انجام اين وظايف خطير تمام اعضاي خانواده از جمله مادر ، نقش اساسي را بر عهده دارد و فراموش نمودن مسئوليت اجتماعي و شانه خالي كردن از اين مسئوليت ، خود موجب انحراف مي شود . مگر انحراف اجتماعي هميشه با انجام عملي بروز مي كند و با ترك مسئوليت اجتماعي نمي تواند به وجود آيد ؟ اگر زنان از مسئوليت هاي اجتماعي شانه خالي نمايند ، مطمئناً در مسئوليت مادري خود هم موفق نخواهند بود ، البته افراط و تفريط در اين مورد نقش به سزايي دارد ، زيرا گروهي از زنان فقط خود را مشغول به فرزندان و امور خانه مي كنند و گروهي ديگر آن قدر در اجتماع حضور دارند كه از وظيفه اصلي مادري خويش غافل مي شوند . آنچه مطلوب مي نمايد ، اين است كه اين حضور اجتماعي اعم از تحصيل و كار ، بايد موجب تعالي و كمال زن شود كه در راستاي همسرداري و تربيت فرزندان جلوه گر مي شود . بنابراين يكي از بزرگ ترين خطر هايي كه در كمين زن نشسته است ، فراموش نمودن مسئوليت هاي اجتماعي محوله به وي مي باشد كه تاثير به سزايي در انجام نقش مادري دارد . همان گونه كه شانه خالي كردن از زير بار مسئوليت هاي فردي ، زن را از انجام تعهدش باز مي دارد ، پاي بند نبودن در انجام مسئوليت هاي اجتماعي ـ به خصوص در حوزه نهاد خانواده ـ نيز چنين پيامدي را به دنبال دارد . اما پذيرش مسئوليت هاي اجتماعي زماني كارساز خواهد بود كه زن از عفت برخوردار باشد . واضح است كه از بيان مفهوم تأثير پاكي نسل و عفت ، بر روابط اجتماعي نمي توان چشم پوشي نمود . عفت پـاكي نفس است ، در حالي كه رعايت احكام شرعي راه رسيدن به پاكي مي باشد . معلوم است كه انسان در مسير پاكي ، با انسان واصل به پاكي ( عفيف ) تفاوت دارند . شخص عفيف به پاكي رسيده است و انسان مقيد به احكام چه بسا هنوز در راه باشد . در بيان دانشمندان علم اخلاق ، عفت به معناي اطاعت نفس از نيروي عقل است ، به گونه اي كه فرد هرگز در رفتار و عملكرد خويش ـ روابط اجتماعي ـ از خواهش هاي نفساني فرمان نمي برد . مقصود از طهارت و پاكي نسل نيز تنها رعايت احكام شرعي مربوط به معاشرت هاي جنسي نيست ، بلكه پرهيز از هر عاملي است كه پاكي را از نسل آدمي سلب مي كند ، هر چند اين عامل تهديد كننده از كانال ديگري مانند تغذيه حرام در دوران كودكي ... نفوذ نمايد . بدين جهت حضور اجتماعي زن بايد همراه با عفت باشد ، زيرا عفت در روابط با ديگران معنا پيدا مي كند . لذا چنانچه زن در ارتباط با ديگران از گوهر عفت بي نصيب باشد ، به واسطه مسئوليت مادر بودنش ـ كه يكي از ويژگي هاي انحصاري او است - جامعه انساني را آلوده مي نمايد . يعني از كانال آلوده ساختن روابط اجتماعي ، آدمي را از بهره مندي از نسل پاك براي هميشه محروم مي سازد . چون او مادر هستي است و آنگاه كه مادر هستي به انحراف آلوده شود ، راه برخورداري از نسل پاك مسدود مي گردد . مجدداً خاطر نشان مي سازد كه عفت يك خصيصه اخلاقي است و به واسطه اهميت و گستردگي نقشي كه در وجود زن به عنوان مادر هستي دارد ، از زاويه يك انحراف به آن نگاه مي شود . اگرچه وجود عفت براي هر يك از مرد و زن بي ترديد ضرورت دارد ، ولي به واسطه نقش زن در آفرينش ، وجود آن براي زن ضروري تر است . اين مهم در حالي است كه فراهم آمدن آن به شكل كامل ، جز در پرتو خانواده كه كانون آفرينش نسل انسان است ، ممكن نمي شود . منبع:تبيان ارسال توسط کاربر محترم سايت : sajad2007
|
|
|