جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
حضرت آيت الله العظمي بروجردي (رحمت الله عليه) (1)
-(12 Body) 
حضرت آيت الله العظمي بروجردي (رحمت الله عليه) (1)
Visitor 1495
Category: دنياي فن آوري

اجداد و نسب

آيت الله بروجردي(ره) از سادات طباطبائي بروجردي و با سي واسطه به دومين پيشواي شيعيان حضرت حسن بن علي عليهما السلام مي رسد.
جدّ ششم آن مرحوم، فقيه عاليقدر سيد محمد بروجردي است که از بزرگان و دانشمندان قرن يازدهم هجري به شمار مي رود.
نياکان و بستگان پدري و مادري آيت الله بروجردي اغلب از دانشمندان و فقهاي شيعه و بعضي از آنها مراجع بزرگ عصر خود بوده اند و در حقيقت ايشان زعامت و مرجعيت را به ارث برده بود.

تولد، دوران تحصيل، ازدواج

آيت الله بروجردي در ماه صفر سال 1292 ه.ق (1250ش) در شهر بروجرد ديده به جهان گشود از همان اوان کودکي مورد مهر و علاقه سرشار پدر دانشمندش قرار گرفت
وقتي هفت ساله شد پدرش او را به مکتب فرستاد تا به تحصيل اشتغال ورزد.
در سن هيجده سالگي- 1310- به اصفهان که در آن روزگار حوزه علمي گرمي داشت رهسپار گرديد.
پس از ورود به اصفهان مدت چهار سال با جديت و پشتکار مخصوص به خود، سرگرم تکميل معلومات خود و کسب فيض از محضر استادان بزرگ فن شد.
در سال 1314 که بيست و دو بهار را پشت سر مي گذاشت، به دستور پدر به بروجرد احضار شد، او گمان مي کرد پدرش مي خواهد او را براي ادامه تحصيل به نجف اشرف که بزرگترين حوزه علميه شيعه بود بفرستد، ولي پس از ورود و ديدار پدر و بستگان مشاهده مي کند که علي رغم انتظار او، مقدمات ازدواج و تأهل او را فراهم کرده اند.
از اين پيش آمد اندوهگين مي شود و چون پدر علت اندوه و تأثر او را مي پرسد مي گويد:
« من با خاطر آسوده و جديت بسيار سرگرم کسب دانش بودم ولي اکنون بيم آن دارم که تأهل ميان من و مقصدم حائل گردد و مرا از تعقيب مقصود و نيل به هدف باز دارد! »
پدر به وي مي گويد:
فرزند! اين را بدان که اگر به دستور پدرت رفتار کني اميد است که خداوند به تو توفيق دهد تا به ترقيات مهمي نائل شوي.
گفته پدر تأثير بسزائي در وي مي بخشد و او را از هر گونه ترديد بيرون آورده و بالاخره پس از ازدواج و اندکي توقف مجدداً به اصفهان برگشته پنج سال ديگر به تحصيل و تدريس علوم و فنون مختلفه اهتمام مي ورزد.
در سال 1318 قمري مجدداً پدرش از بروجرد او را مي خواند، ولي اين بار خاطر نشان مي سازد که قصد دارم تو را به نجف اشرف بفرستم، دانشمند نابغه جوان هم با اشتياق زايدالوصفي بار سفر بسته، اصفهان را به قصد بروجرد ترک مي گويد.
آيت الله بروجردي در آن موقع بيست و هفت سال داشت، مجتهد مسلم بود و همه، او را به نبوغ و احاطه در فقه و اصول و حکمت مي ستودند، به طوري که از عالمين با فضيلت به شمار مي آمد.

مراجعت به ايران و مبارزه با نظام شاهنشاهي

آيت الله موسوي اردبيلي نقل مي کنند:
« اساساً آمدن ايشان به ايران در جريان مشروطيت، روي ضدّيت با دستگاه بود. آيت الله بروجردي، حامل نامه آخوند خراساني(ره) - صاحب کتاب شريف کفاية الاصول - ، جهت براندازي نظام فاسد شاهنشاهي بود. »
در مجموع آيت الله بروجردي از اوضاع دنيا باخبر بود، مي دانست در دنيا چه مي گذرد.
علاوه بر اين، روشن بيني و خدمات اجتماعي ايشان، يک ذخيره خداوندي بود براي آن روز حوزه هاي علميه و جامعه اسلامي.

اقامت در بروجرد

سيد جواد علوي مي گويد:
« مرحوم آيت الله بروجردي(ره)، پس از مراجعت از نجف و تصميم به اقامت در بروجرد، در مدت کوتاهي، از صورت يک طلبه فاضل و ساعي و مورد توجه اساتيد بزرگ حوزه، تبديل به يک روحاني شهري، با همه مشکلات و مصائب آن، خصوصاً، در محيطي تنگ و محدود، مانند بروجرد شد.
ولي تنگ نظريها، معارضه ها، حسادتها و ديگر مصائبي که نوعاً، مستلزم اقامت يک روحاني وزين، مانند ايشان، در يک محيط محدود است، هرگز نتوانست روحيه مصمم و اراده پايدار ايشان را درهم شکند؛ بلکه با هضم همه سختيها و تحمل همه ناملايمات، بر آن شد تا ضمن پرورش سرمايه عظيم علمي خود، از طريق درس و بحث و تحقيق، به ياري مردم خويش برخيزد و براي آنان راهنمايي دلسوز و پيشوايي آشنا با مشکلات و دردها باشد.
ايشان، با درايت بسيار، فروتني، سعه صدر، ادب و متانت، کرامت اخلاقي و پرهيز از هر گونه برخورد، راه خود را به دو سو گشودند:
فضلا ، طلاب و مردم.
به فاصله کوتاهي پس از تصميم به توقف، شبها در مسجد سيّد و پس از چندي، روزها نيز در مسجد ناسک الدين، به اقامه نماز جماعت پرداختند.
اين جماعت، بعدها در مسجد بزرگ سلطاني برگزار شد. ايشان در مناسبتهاي مختلف، خصوصاً، در ماه مبارک رمضان منبر مي رفتند. جلسات شبهاي قدر ايشان در اين ايام، خصوصاً، زماني که در مسجد سلطاني اقامه جماعت داشتند، از مجالس بسيار سنگين و به ياد ماندني تاريخ بروجرد است.
کثرت جمعيت نمازگزار در روزهاي ماه رمضان در اين مسجد بعد از ايشان، ديگر هيچ گاه تکرار نشده است. »
نقل شده است:
در ايام اقامت ايشان در قم، روزي يکي از فضلا از ايشان مي پرسد:
آقا! حضرت عالي هيچ گاه منبر رفته ايد؟
ايشان فرموده بودند:
« من در ايام اقامت در بروجرد، منبر مي رفتم و روضه هم مي خواندم. خيلي هم خوب روضه مي خواندم. »
همراه با فعاليت در محراب و منبر، به مراجعات و مشکلات جاري مردم نيز، رسيدگي کرده و هيچ گاه از اين مشکلات غافل نبوده اند.
ديگر از اقدامات ايشان در بروجرد تأسيس کارخانه برق است که با تشويق افراد متمکن، به خريد سهام آن عملي گرديد. اين شهر تا آن زمان، از نعمت برق محروم بود.

اقامت در قم

آيت الله سيد محمد باقر سلطاني طباطبايي مي گويند:
« مقدمه آمدن ايشان به قم، کسالتي بود که عارض ايشان شده بود.
اطباي بروجرد، يا نتوانستند يا جرأت نکردند که معالجه کنند؛ لذا ايشان را، با احتياط کامل، به تهران بردند. صندليهاي عقب اتومبيل را برداشتند. رختخوابي تهيه کرده و ايشان را داخل آن خواباندند تا تهران رسيدند.
در تهران، در بيمارستان فيروزآبادي بستري و معالجه شدند. در ايامي که دوران نقاهت را مي گذراندند، برخي از علما و تجّار، شروع به فعاليت کردند تا ايشان را به قم ببرند.
يکي از تجار تهران، که قبلاٌ ساکن قم بود، براي آيت الله صدر پيام آورده بود که:
بازار تهران و اکثر علماي تهران متفق اند بر اين که آيت الله العظمي بروجردي، به قم بيايند و خواهند آمد؛ لذا بهتر است آقايان قم پيشقدمي کنند و از آيت الله بروجردي تقاضا کنند که به قم تشريف بياورند.
آيت الله صدربه منزل آيت الله خوانساري رفتند. آيت الله حجّت هم به جمع آن دو پيوستند.
آن گاه به اتفاق، نامه اي براي آيت الله بروجردي نوشتند و از ايشان دعوت کردند که به قم تشريف بياورند.
آيت الله بروجردي، به طور موقت، پذيرفتند که به قم بيايند. پس از گذراندن دوران بيمارستان، وارد قم شدند و با نهايت احترام، مورد استقبال قرار گرفتند.
دو ـ سه ماهي که گذشت، مرحوم امام به من گفتند که:
« شنيده ام آيت الله بروجردي، تصميم دارند از قم بروند. شما اين موضوع را تحقيق کنيد. اگر ايشان قم را ترک کنند، برگرداندن ايشان، مشکل است. »
در آن زمان، عصرها درس خارج فقه (اجاره) مي گفتند.
پس از درس، خدمتشان رسيدم. پرسيدم: شنيده ام تصميم به مراجعت داريد، آيا واقعيت دارد؟
فرمود: شايد.
پرسيدم: چرا؟
پاسخ دادند:
« در تهران، عده اي به من وعده دادند که در قم به من کمک کنند تا بتوانم سرو ساماني به اوضاع بدهم، اما تاکنون خبري از آنان نشده است. »
امام قبلاً به من فرموده بودند که اگر آيت الله بروجردي مسائل مالي را بهانه کردند، به ايشان بگوييد:
« آقايان اهل علمي که از شما دعوت کرده اند، نظرشان استفاده مالي از شما نبوده است؛ بلکه دعوت ايشان به خاطر استفاده علمي بوده است؛ لذا اگر تا ده سال ديگر هم، در قم شهريه ندهيد نقصي بر شما نيست و چنين انتظاري هم از شما نمي رود. »
در پاسخ فرمودند:
« مطالب همين گونه است که شما مي گوييد، ولي من خجالت مي کشم از اهل علم و بعضي مستحقيني که به من مراجعه مي کنند. البته حاج احمد (منظور خادم ايشان است) را به بروجرد و ملاير فرستاده ام تا وجوهات دستگردان شده را جمع کند.
آن وجوه اگر به اندازه اي باشد که چند ماهي بمانم، مي مانم تا ببينم چه مي شود؟ »
ناچار ما بايد منتظر نتيجه کار حاج احمد مي مانديم که خوشبختانه با مقدار کافي برگشت. البته مقدار شهريه در آن زمان، خيلي زياد نبود. شايد با اين پول، طلاب دو سه ماهي اداره مي شدند. سپس، بر اثر فعاليت آقايان، بويژه مرحوم امام که اصرار داشتند، آيت الله بروجردي در قم بمانند و مي فرمودند:
« قم از جهت علمي ناقص است و جبران آن به بودن ايشان خواهد بود. » وضع بهتر شد.

مقبوليت در ميان علماء

آيت الله سيد محمد باقر سلطاني طباطبائي مي گويند:
بنده به مشهد مقدس، مسافرت کرده بودم، شبي در جلسه مرحوم آيت الله حاج ميرزا مهدي اصفهاني، که بهترين مدرس حوزه مشهد بود، شرکت کردم. به مجرد اين که نشستم، پيشکار آقا آمد و گفت: آقا از قم تلگراف آمده که آيت الله حائري فوت کرده است. قرار است فردا جلسه اي با حضور آقايان تشکيل شود و براي برگزاري مجالس ختم اقدامي شود.
از طرف رضا خان، هرگونه مجلسي ممنوع شده بود. در همان سر درس، چراغ خاموش کردند و مختصر روضه اي خوانده شد.
بعد که مقداري مجلس خلوت شد، کسي از آيت الله حاج ميرزا مهدي پرسيد که: آقا مقلدين آيت الله حاج شيخ عبدالکريم، به چه کسي رجوع کنند؟
ايشان در پاسخ فرمودند:
« حاج آقا حسين بروجردي، ملاي پروپا قرصي است. »
در زمان مطرح شدن آيت الله بروجردي، به عنوان مرجع، تنها مرجع مشهور، مرحوم آيت الله حاج آقا حسين قمي بود که در کربلا اقامت داشت. که پس از فوت آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني، ايشان را به نجف اشرف، منتقل کردند. در قم هم عده کمي از آيت الله حاج آقا حسين قمي تبليغ مي کردند. البته پس از چند ماه، آيت الله قمي فوت کرد و مرجعيت شيعه، منحصر در آيت الله العظمي بروجردي شد.
آيت الله سيّد مصطفي خوانساري فرمودند:
وقتي آيت الله حاج سيد جمال الدين گلپايگاني(ره)، براي معالجه به تهران آمده بودند، به ملاقات ايشان رفتيم، فرمودند: به حاج آقا حسين سلام مرا برسانيد و بگوئيد: اگر بنا بود سيد جمال مقلد باشد از شما تقليد مي کرد و فرمود: ما تصور مي کرديم که بعد از مرحوم حاج ميرزا حسين نائيني(ره)، اعلمي وجود ندارد، ولي هنگامي که آيت الله حاج آقا حسين بروجردي را ديدم، مرحوم نائيني يادمان رفت!
از آن جهت که مرحوم آيت الله حاج سيد جمال الدين گلپايگاني، اهل معني و عرفان بود، به آساني به کسي آيت الله نمي گفت، اما نسبت به مرحوم آيت الله بروجردي، چنين تعبير مي کرد.
منبع: www.salehin.com
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image