جوان مسلمان بايد شاد باشد و با اراده
شهيد بهشتي در برنامه زندگيش مديريت شگرف، انديشه اي وسيع، تفکري خلاق، ذهني مبتکر، و چاره جويانه داشت.
او همچون کوهي از عزت نفس باقي ماند، و در عين حال نقش اصلي خود را در ميدان زندگي ايفا کرد. او در برابر خويشتن و جامعه خويش خصوصاً جوانان متعهدانه تلاش کرد، و هر چه در حيطه وظايفش بود، انجام داد. آموزه هاي او بالغ و واجد رشد فکري و متناسب با زمان است. مقام معظم رهبري درباره شخصيت شهيد بهشتي مي فرمايد: «ايشان چه آدم سنت شکن و مستقل بودند و هميشه با کارهاي ناآشنا، آشنا مي شدند».
«قلب و دل و سراسر وجود شهيد بهشتي سرشار از عشق و علاقه به هدايت نسل جوان انقلاب بود». زيرا عقيده داشت:
از ديدگاه شهيد بهشتي، عواملي که جوانان را دچار آسيب هاي روحي و رواني کرده، آنها را در معرض ابتلاء به بيماري هاي گوناگون اخلاقي قرار مي دهد، که عبارتند از:
1-احساس يأس و دل سردي
هر جوان حق دارد از زندگي خود لذت ببرد.
برنامه ريزي و فرصت دادن به خود براي تفريح، بخش مهمي از مراقبت خويش است، و به زندگي تعادل مي بخشد.
شادي يک رکن طبيعي و نشان زنده بودن و ثمره ي افکار مثبتي است که بر شکل گيري سرنوشت جوان تاثير به سزايي دارد، در حالي که افکار يأس آلود جز ايجاد موانع و مشکلات بر سر راه جوان، کار ديگري صورت نخواهد داد.
هر اندازه روحيه جوان محکمتر باشد، در برابر رويدادهاي تلخ مقاومت فزونتري نشان خواهد داد، و کمتر در معرض تهاجم طوفان هاي خشم و نفرت و بخل و حسد و انتقام جويي قرار خواهد گرفت. شور و نشاط، موتور حرکت و عمل است. بدون آن هيچ طرحي به مرحله تحقق نمي رسد.
شور و نشاط است که انرژي ها را تجهيز مي کند، و به صورت يک کاسه در مي آورد تا بتواند جوان را از تمام موانع گذر دهد. اگر گفته اند که ايمان کوه ها را از جا مي کند، در مورد شور و شوق نيز مي توان گفت که آن نيز تمام موانع را از سر راه بر مي دارد. شهيد بهشتي اولين مطلبي را که به صورت مستقل بر اساس قرآن و سنت مورد تحقيق و مطالعه قرار داد، «موضوع تفريح و شادابي در زندگي » بوده است. وي در مورد انگيزه ي اين کار مي فرمايد:
«يادم مي آيد که حدود چهارده پانزده ساله و در آغاز بلوغ بودم و تحصيلات علوم اسلامي را هم تازه شروع کرده بودم به حکم آن نشاط و شادابي که انسان درآن سن دارد پيش يا بعد از مباحثه، و پيش يا بعد از درس، دوستاني مي گفتند و مي خنديدند و مي گفتيم و مي خنديديم. يکي از رفقا با من هم مباحثه بود، ولي سن او از من چند سال بيشتر بود، و شايد درآن موقع بيست و يکي دو سال داشت. او بازار را رها کرده، و به تحصيل علوم اسلامي رو آورده بود، و بزرگ شده در جلسات مذهبي معمولي، مثل هيات ها بود. وقتي ما مي خنديديم ايشان مي گفت: فلاني، حالا که آغاز دوران تحصيل علوم اسلامي است بهتر است که خودمان را عادت بدهيم که نخنديم، يا کمتر بخنديم گفتم: چرا؟ گفت: خوب آيه قرآن است: «وليضحکوا قليلا و ليبکوا کثيرا»«کم بخندند و زياد بگريند».
(سوره توبه، آيه 82)
در آن موقع که ايشان اين آيه و يکي دو حديث به اين مناسبت مي خواند من فکر نکردم که بروم مطالعه کنم... ولي بعدها قرآن را به صورت علمي مطالعه و بررسي کردم ديدم مطلب درست در نقطه مقابل آن است ... مطلب اين است که پيغمبر دستور صادر کرده بود که تمام نيروهاي قابل، براي شرکت در مبارزه عليه کفار و مشرکيني که بر سرزمين اسلامي هجوم آورده بودند. بسيج شوند... عده اي با بهانه هاي مختلف از شرکت در اين لشکرکشي خودداري و از فرمان بسيج خدا و پيغمبر تخلف کرده بودند... قرآن به عنوان يک نفرين مي فرمايد: از اين گروه نافرمان کم بخندد و زياد بگريد. اين را به عنوان يک کيفر و نفرين بر اين گروه نافرمان مي گويد.»
مجلس و محضر شهيد دکتر بهشتي، مجلس منفي بافي و اظهار يأس و دلسردي نبود، بلکه مجلس تجديد نشاط در کار و تقويت روحيه و اراده و خوشبيني بود.
او مي فرمود: «هيچ جوان نوخاسته را نگذاريد نسبت به نتيجه تعليم و تربيت خود، در هر راه که هست ذره اي نگراني و تشويش داشته باشد. اگر اين جوان در همه ي ساعات ايام کار خود، با ايمان و اطمينان به کار مشغول باشد، ممکن است به نتيجه نهايي برسد، و در هر حرفه که انتخاب کرده، با اطمينان کامل به صبح سعادت خود اميدوار باشد. »
از ديدگاه شهيد بهشتي مهمترين عواملي که باعث سلب روحيه نشاط و شادابي و ايجاد دل سردي در جوانان مي شود، چهار عامل است:
الف)اعمال ناشيانه والدين
«توصيه مي کنم که همه خود را موظف بدانيم وقتي بچه به منزل مي رسد، او را وادار و مشغول به يک نوع تحرک و کار نشاط آور کنيم، ولو ده دقيقه يا يک ربع بايد از اينکه بچه ها بلافاصله به کار شب بپردازد، جلوگيري کنيم، البته جلوگيري هشيارانه و مدبرانه. »اين کار را خود من هم معمولاً روي بچه ها در منزل مي کنم. بچه اي که وقتي وارد منزل مي شود، از روي وظيفه شناسي و احساس مسئوليت نسبت به انجام به موقع تکاليف مدرسه بلافاصله سراغ کار شب مي رود، در معرض يک خطر بزرگ است، خطري که امروز در زندگي کنوني، همه با آن روبرو هستيم، خطر خستگي، منتها اين خستگي ممکن است از همان سنين کودکي به سراغ بچه ها بيايد. اين خستگي آثار بسيار زيانباري دارد. »
ب-تربيت تحميلي
تربيت در دوران کودکي و نوجواني مانند مصالحي است که براي ساختمان گردآوري مي شود. زيرا در اين دوره روح و آرمان، شکل نهايي خويش را پيدا مي کند و مانند ماده اي خام وارد صورت و مظهر خود مي گردد، و ساخته مي شود. از ديدگاه شهيد بهشتي (ره) والدين و مربيان، براي تربيت جوانان بايد پديده هاي زمان را در نظر بگيرند.
ج- سرکوبي
قضاوت قادر است قدرت تصور را در مسير صحيح نگاه داشته و قدرت تصور قادر است در تنوير قوه قضاوت کمک کند. مغز قضاوت کننده مطالب را به اجزاي آن تجزيه نموده، آنها را سبک و سنگين کرده و مقايسه مي کند. بعضي را رد نموده، بعضي ديگر را نگاه مي دارد، و سپس عوامل برآيند را نزد هم قرار داده از آن نتيجه اي بدست مي آورد. هر چه مربيان کوشش کنند جوانان قدرت استدلال و استنتاج خدادادي خويش را به کار اندازند، به شخصيت رواني آنها ارتقاء بخشيده اند. از ديدگاه شهيد بهشتي، «تحميل عقيده» جز خفه کردن کوشش خلاق نتيجه اي نخواهد داشت.
د-عقده هاي رواني
شهيد بهشتي در اين باره مي گويد:«گرفتاري هاي زندگي، و کمبودها و شکستها چنان لطمه ي روحي مي زند که شورها وکشش ها و اميدها در شخص افسرده مي گردد، و آدمي نسبت به انس و آشنايي و رفت و آمد با ديگران احساس علاقه نمي کند، به کسي اعتماد ندارد، و صفا و صميميتي احساس نمي کند، تا متقابلاً رفاقت برقرار کند. البته اين يأس و نوميدي يا بدبيني و بي اعتمادي، بيماري ريشه دار و خطرناکي است که در کارايي شخص و کليه روابط او با ديگران اثر بد دارد، و بايد با آن مبارزه ي جدي به عمل آيد. »
2-فرار از خويشتن
تنهايي، اشتياق روح است براي با خود بودن!
روح به شدت مايل است در سکوت خود تنها باشد تا از روشني خود سرشار شود، زيرا از راه خلوت کردن، مناجات، سکوت، مراقبت مي توان پيوند ژرف تري با نداي درون خود ايجاد کرد. هرگاه ذهنمان از موضوعات، نيازها، و ترس هاي گوناگون پاک شده باشد صداي آهسته اي از حکمت درون خواهد شنيد. از ديدگاه شهيد بهشتي، هر چند به گوشه اي دنج رفتن، به آدمي مجال مي دهد تا با احساسات، نيازها، انديشه هاي ژرف تر تماس حاصل نمايد. زيرا مراقبت منظم، کمک بزرگي به تکامل و ابقاي اين تماس با صداي درون است.
3- نگرش سطحي از معارف و مباني مکتب
شهيد بهشتي(ره)مي فرمايد: «ايمان دوره ي کودکي با همه ي پاکي و صفا اين نقيصه را دارد که از آگاهي توأم با تجزيه و تحليل سرچشمه نگرفته است، بلکه بيشتر حالت انفعال و تاثيرپذيري از محيط را دارد، و در حقيقت نوعي بازتاب است. به همين جهت ايمان دوره کودکي در برابر شکهاي دوره بلوغ تاب مقاومت ندارد، و با فرا رسيدن دوره ي بلوغ متزلزل مي شود. البته از دوره کودکي بيش از اين هم نمي توان انتظار داشت. اما در دوران بلوغ اين امکان براي ما هست که ايماني «آگاهانه» داشته باشيم، ايماني که به دنبال محاسبه و بررسي و تجزيه و تحليل عميق به دست آيد. عاليترين منبع تعاليم اسلامي يعني قرآن، همواره ما را به تفکر، تدبر، نظر و مشاهده ي عيني، همراه با بررسي و تجزيه و تحليل منطقي دعوت مي کند. »
از ديدگاه شهيد بهشتي، نگرش سطحي جوان به دين موجب مي شود، که برنامه هاي آن بر دوش وي عميقاً سنگيني کند، و او به بهانه برداشتن اين بار سنگين، خود را به زندگي هرز تسليم نمايد.
وي مي فرمود: شناخت عالمانه، بايد از زود باوري، حدس و تخمين سست پايه قضاوت سطحي، و کوته بيني دور باشد، و با تحليل دقيق فکري و ژرف بيني همراه گردد، تا بازدهي روشن و قاطع و قابل اعتماد و در خود پيروي پيدا کند. »
4-دين گرايي نافرجام(جمود التقاط)
ملاک شناخت پيروان حق از باطل تسليم در مقابل تمام فرمانهاي الهي است هرچند با تمايلات، هوسها، منافع ظاهري ما هماهنگ نباشد. زيرا بدون ترديد برنامه هاي الهي حافظ منافع همه انسانهاست. از ديدگاه شهيد بهشتي (ره)عدم برداشت صحيح از دين ممکن است جوان را در ورطه «جمود» و «التقاط» قرار دهد. جمود و تحجر آن است که فرد در مورد فهم قرآن و روايات از بيم افتادن در وادي تفسير به رأي يا انحراف از موازين دين، به عقل و انديشه خود بها ندهد، و به اين طريق راه رشد و تحرک و پويايي را بر خود ببندد.
5-عرفان منفي [روي آوردن به خودسازي به شيوه ي خانقاهي]
جوهر عرفان، ولايت خدا و پيشوايان دين است و بدون اين ولايت، عرفان به کمال خود نمي رسد. عرفان مثبت، پرورش بر اساس حکمت و عقل صحيح و ضد جهل و تخدير و ناهوشياري هاست، و با اين مرام که «به من چه که ديگران در چه حالند؟»منافات دارد.
هر اندازه که بر لطافت روح در مسير عرفان مثبت افزوده شود، به همان اندازه امدادهاي غيبي، فرد را از خطر انحراف حفظ مي نمايد. از سخن «ابن سينا» مي توان به تفاوت دو نوع عرفان مثبت و عرفان منفي پي برد، آنجا که گفته است: «انسان عارف، گشاده رو، شکوفاست و همواره تبسمي بر لب دارد. عارف، مردم کوچک و افتاده را با فروتني خود همان گونه تعظيم و تکريم مي کند که مردم بزرگ و چشمگير را.
6-تکروي
شهيد بهشتي بر اين باور بود که کارايي نيروهاي (جوان)، وقتي به هم پيوسته گردد، بيشتر خواهد بود. چه بسيار کارهاي بزرگ که با نيروهاي فردي انجام شدني نيست به ويژه، در روزگاري که روابط اجتماعي رو به فزوني است و کارها تمرکز و توسعه ي فراوان پيدا مي کند. »
شهيد بهشتي، خصلتهاي زير را براي کار دسته جمعي لازم مي دانست: 1-وحدت هدف و خط مشي، 2-شناختن حد خود و ديگران، 3-ارزش گذاري منصفانه به کار خود و ديگران، 4-پرهيز از خودخواهي و خودرأيي، 5-احترام به رأي اکثريت.
از ديدگاه شهيد بهشتي، «هيچ حرکتي در دنياي امروز، بدون تشکيلات امکان پذير نيست. »
7-نداشتن حامي و پشتيبان در زندگي
يکي از گله هاي متداولي که از جوانان مي شنويم اين است که «کسي ما را جدي نمي گيرد. » تا احساسات خود را صريح و صادقانه ابراز کنيم. بها دادن و گوش کردن به سخنان جوانان موجب مي شود که در مرکز توجه قرار بگيرند، و مهارتهاي لازم براي زندگي را پيدا کنند. بخشي از پيشرفت جوانان مرهون توانايي آنها در جلب توجه ديگران است.
حرف زدن براي جوانان نوعي وسيله و دل خوشي است، آنها براي توجيه کردن خود حرف مي زنند، حرف مي زنند که شنيده شوند، حرف زدن آنها را قادر مي سازد که خود و ديگران را بهتر درک کنند، حرف زدن کمک مي کند تا پيام خود را به ديگران برسانند.
8-وسواس فکري و عملي
از نشانه هاي وسواس فکري و عملي، شيوه هاي رفتاري جاهلانه و حيرت انگيز است که به صورت غير طبيعي خود را نمايان مي سازد، اين گونه رفتار اگر تکرار شود، فرد نمي تواند آن را مهار نمايد، چون عاملي وي را به پيش مي راند که نيرومندتر از اراده و گاه نيرومندتر از غريزه صيانت نفس اوست. در اين حالت ذهن شخص پيوسته در حال آمد و شد و برخورد در مسير بي انتهاي افکار وسواسي اش در تلاطم است، در نتيجه وي هميشه حواس پرت است.
هرگاه رفتار جوان مستند بر علم و آگاهي باشد، از افتادن در چنين دامي مصون است. زيرا علم و دانش در واقع به مثابه مواد غذايي است که قوه تصور و تخيل به دليل تغذيه از آن، زنده و فعال مي ماند، و ثمر نيکو مي دهد.
9-عدم تدبير در معيشت
جوانان، بايد قبل از ورود به ميدان زندگي درس اقتصاد و دخل و خرج را فرا گيرند، زيرا آسايش آنها تنها به پول در آوردن نيست، بلکه مهمتر از آن عقل و تدبير و برنامه تنظيم دخل و خرج و اقتصاد خانواده است. نظارت دقيق بر بودجه و چگونگي مصرف مطلوب هزينه ها مي تواند جريان نقدينگي را بهبود بخشد، و از بحرانها و فشارهاي ناخواسته و شکننده جلوگيري نمايد. البته دخالت مستقيم پدر و مادر بر فرزندانشان در اين مورد مطلوب نيست ولي بايد نظارت داشته باشند و بدانند که فرزندانشان، پولها را چگونه، و در چه راهي به مصرف مي رسانند. آن هم نظارتي که به استقلال آنها لطمه وارد نسازد.
10- به هدر دادن فرصتهاي طلايي[بي نظمي]
همان گونه که علفهاي هرز در باغ و بوستان، مانع رشد و بالندگي درختان و نهال ها مي شوند، و يک باغبان ماهر و ورزيده، آنها را از ريشه در مي آورد، گياهان مزاحم و انگل هاي روح را نيز بايد از کشتزار روح بيرون کشيد تا فکر با آسودگي و فارغ از هر طفيلي و مزاحم به پرواز و جولان درآيد، اگر بتوان به انديشه نظم و انضباط بخشيد، بي گمان روح در مقابله با دشواريها از روالي منطقي برخوردار مي شود، و رفتار نامنظم از ترتيب خاصي برخوردار مي گردد. از ديدگاه شهيد بهشتي، زمان کمياب ترين و ارزشمندترين منبعي است که هر جوان براي ساختن زندگي خود سخت به آن نيازمنداست و مادام که به تنظيم آن اقدام نشود، هيچ چيز ديگري قابل تنظيم نيست.
موفقيت شهيد بهشتي در تمام شئون زندگي، مرهون استفاده دقيق ايشان از همان ساعتها، دقايق و حتي ثانيه هايي است که ما هم در اختيار داريم، منتها تفاوت در نوع به کارگيري آنهاست.
«چون آقاي بهشتي در وقت ملاقات هايي که به ديگران مي داد دقت زيادي داشت؛ يک روز به شوخي به ايشان گفتم: من يک وقت ملاقات از شما مي خواهم که هفت دقيقه و ده پانزده ثانيه باشد. غرض من اين بود که انسان در ارتباط با شما بايد حساب ثانيه هاي وقت شما را هم بکند. ايشان هم خنديدند. »
«من خودم از دکتر بهشتي شنيدم که مي گفتند: براي زمان مسير رفتن به حرم حضرت معصومه[س] هم برنامه ريزي مي کنم، و از اين وقت هم استفاده مي کنم. به اين صورت که يا مطلبي را حفظ مي کنم، يا به چيزي که بايد فکر کنم، فکر مي کنم. »
11-کسب عادات ناروا
تسلط و حکمراني بر تمايلات فردي يکي از بزرگترين مبارزات براي جواناني است که علاقه مند به شکوفايي خويشتن هستند. چه موفقيت در امور زندگي بستگي به اين تسلط دارد، زندگي هر جوان متعلق به خود اوست، و هر چه در طول زندگي کشف مي کند، خودکشف کرده است.
شهيد بهشتي(ره) مي فرمايد: «جهنمي که بر طبق معتقدات ديني در دنياي ديگر بدان مبتلا مي شويم، بدتر از جهنمي نيست که در اين دنيا با بدآموزي و انداختن نفسانيات خود در راههاي غلط و کسب عادتهاي ناروا براي خود مي سازيم. اگر جوانان مي توانستند تشخيص دهند که چقدر زود به توده متحرکي از عادات مبدل مي شوند، درآن وقت که چون ترکه تر حالت ارتجاعي و پلاستيکي داشتند، بيشتر به ساختمان خود عنايت مي کردند، خوب يا بد، ماييم که رشته سرنوشت خود را مي تابيم، و اين رشته تافته هرگز از هم باز نخواهد شد. »
12-بي حالي و رکود
جهان ما با آهنگي شگرف در حال تحول و توسعه است، و جوانان براي حضور سرافرازانه و با عزت مي بايست خود را با دانشها و مهارتها مجهز سازند، و به گونه اي مستمر و منظم بر اطلاعات و دانستني هاي لازم خويش بيفزايند، تا برجان خويش افزوده، و غنا بخشند.
شهيد بهشتي در اين مورد مي فرمايد: «اي انسان در تمام ابعادت، در تمام بعدهاي مختلف هستي نگران رکود باش. آن روزي که آگاهيت، آگاهي طلبي ات، و شناخت تو درباره شرايطي که در آن زندگي مي کني، متوقف ماند، آن روز از آيين خود متخلف هستي و منحرفي چون آيين تو، آيين تکامل و مستمر است، بايد به صورت مستمر روي خودسازي خود، کمالات روحي خود، و تسلط بر خود کار کني، و هر روز فکر کردي که به حد نصاب رسيده اي، همان روز آغاز سير قهقرايي تو، و انحطاط تو، وافت تو است. »
13- توزيع ناعادلانه ثروت
مال و ثروت در جامعه، همچون خوني است که مي بايست به طور عادلانه بين تمام اعضاي بدن جريان داشته باشد، و اگر به بخشي از اعضاء خون کمتر و به برخي بيشتر برسد، موجبات بيماري و در نهايت مرگ بدن را فراهم مي سازد، بدين ترتيب مي توان گفت : توزيع ناعادلانه ثروت بخش اعظم مفاسد اجتماعي و بيماريهاي اخلاقي را براي جامعه به بار مي آورد. شهيد بهشتي بر اين عقيده بود: خانواده هايي که در اثر برنامه ريزي هاي نادرست اقتصادي جامعه به ورطه فقر غوطه ورند، از قدرت نهفته در باطن فرزندان خويش غافل مي مانند، و از طرح برنامه ريزي لازم براي هدايت زندگي عاجز مي شوند، و بناچار در اقيانوس متلاطم حيات مردد و هراسان و بي تصميم به اين سو و آن سو مي روند، و سرانجام طبق قانون آسماني کائنات«کفر» و«روسياهي دنيا و آخرت» نصيبشان مي شود.
14-دنيا گرايي روحانيت
همان گونه که عالم با تقوا در يک جامعه موجب تهذيب و هدايت مردم آن سامان مي گردد. «مرحوم شهيد مظلوم دکتر بهشتي» مي فرمايد:
«من مکرر و با صراحت اين روشنايي را براي دوستان همفکرمان و برادران و خواهراني که مي خواهند بينش صحيحي از اسلام و نظام اسلامي داشته باشند، خواسته ام ايجاد کنم که بياييد همه شما همکاري کنيد. رابطه بين عالم ديني و مردم از رابطه منحرف، منحط، و ذلت آور، «مريد و مرادي» خارج بشود، و تبديل شود به «رابطه عالم و متعلم» هر وقت همت کرديد و موضع گيري تان در برابر کساني که آنها را عالم دين مي شناسيد از صدر تا ذيل و از کوچک تا بزرگ» رابطه متعلم و معلم شد.
15-کتمان حقايق
از ديدگاه شهيد بهشتي بزرگترين فاجعه براي دين آن است که دانشمندان، آيات خدا را که امانتهاي او هستند به خاطر منافع شخصي خويش کتمان کنند. کتمان حق مسلماً منحصر به کتمان آيات الهي و نشانه هاي نبوت نيستند، بلکه پوشاندن هر عاملي است که مي تواند مردم را به واقعيتي برساند. بعلاوه سرگرم ساختن مردم به مسائل جزئي و فرعي که موجب فراموش شدن مسائل اصلي و حياتي شود، نيز در مفهوم کتمان حق درج است، و اگر به فرض تعبير کتمان حق شامل آن نشود، بدون شک ملاک و فلسفه تحريم کتمان حق در آن وجود دارد. شهيد بهشتي در راه احقاق حق و اجراي آن در جامعه، روشها و تکنيک هاي نو تعليم و تربيت و راه هاي تاثير گذاري بر روح انسان هاي مختلف را شناخت و پوشش هاي جعلي را از دين برداشت، و جوانان را در مجاري حقايق روشنگري نمود، و همچون طبيب جراح عمل کرد.
«گاهي دوستان نزديک به من مي گويند که تو گاهي صراحتهاي بي جا داري، چيزي از تو مي پرسند، و آنچه به نظرت مي رسد، آنچه تشخيص مي دهي حق است و اسلام آورده است مي گويي و اين موجب مي شود که عده اي مي رمند، و عده اي ديگر عليه تو در جامعه تخريب مي کنند. پاسخ من به آن دوستان مکرر اين بوده است که دوستان! آخر اين آيه قرآن را چه کنم؟!»
16-تشريفات و موانع ازدواج
از ديدگاه شهيد بهشتي، تأخير و يا شکست در ازدواج ممکن است بزرگترين مخاطره را براي انسان فراهم آورد، که جبران آن به سادگي ممکن نباشد پس چه بهتر که انتخاب شريک زندگي در حساس ترين مراحل زندگي، با «پختگي رواني» و در «عين سادگي» و «بدون تشريفات کمر شکن» صورت پذيرد.
شهيد بهشتي مي فرمايد: «باتوجه به اين که تمايل جنسي از مهمترين انگيزه ها و خواسته هاي افراد است، مسلماً در صورتي که راهي صحيح و مشروع براي ارضاي آنها در نظر گرفته نشود، خواهي نخواهي کار به انحراف و فساد مي کشد... براي آسان کردن ازدواج تعاليم فراواني آمده، از قبيل :کم بودن صداق، سبک کردن هزينه حذف تشريفات زيادي و برگزار کردن اين گونه امور با کمال سادگي و بي تشريفاتي. »
17-تحميل، سهل انگاري، اتخاذ تصميم عجولانه در انتخاب همسر
طبق ديدگاه شهيد بهشتي، از آن جا که ازدواج منشأ بسياري از نيکبختي ها و بدبختي هاست، و با انعقاد عقد دختر و پسر، زندگي مشترک هر دو آغاز مي شود، و هر دو در مسير تازه اي قدم مي گذارند. طرفين موظفند در اين امر حياتي، موضوع ازدواج را از همه جهات بررسي کنند، و با مشورت همه جانبه همسري لايق برگزينند تا بتوانند به گرمي و محبت با هم زندگي کنند.
شهيد بهشتي (ره) مي فرمايد: «آزادي در انتخاب همسر از اصولي است که در اسلام سخت مورد عنايت و توجه قرار گرفته است، زيرا زندگي زناشويي هنگامي مايه آرامش خاطر خواهد بود که ميان دو همسر توافق فکري و تناسب روحي و اخلاقي وجود داشته باشد.
«به پسران و دختران، هر دو، توصيه مي شود که در انتخاب همسر از پدر و مادر خود نظر خواهي و با آنها مشورت کنند. اين نظر خواهي و مشورت هم نوعي احترام و محبت نسبت به پدر و مادر و سپاسگزاري از آنها و زحماتي است که براي بزرگ کردن و تربيت فرزندان مي کشند و هم کمکي به افزايش تفاهم و پيوند خانوادگي ميان بستگان نزديک دو همسر است، و بالاتر از همه راهي مناسب براي استفاده از تجارب شخصي و اطلاعات آنها در انتخاب همسر و رفتار صحيح زناشويي است. »
منبع: ويژه نامه بزرگداشت هفتم تير/ ضميمه روزنامه اصفهان زيبا/ تيرماه 1389