منزلت مردان و انسان ها را با معيار حق بشناس
خاستگاه ارزش ها از ديدگاه شهيد بهشتي
در بررسي هر نظريه و انديشه ي اخلاقي ،اجتماعي و سياسي ، آنچه محوريت دارد، همانا ديدگاهي است که آن نظريه و انديشه درباره انسان دارد.اين بحث نيز از دايره اين محور و رکن اساسي برون نيست؛ لذا طبيعي است تا خاستگاه ارزش هاي اجتماعي را در تبيين ارزش هاي انساني و شناخت انسان از ديدگاه مکتبي اسلام که ديدگاه شهيد بهشتي نيز برآن مبتني است بياييم.
شناخت انسان
ايشان در خصوص تاثيرپذيري شخصيت انسان ها از جهان فکري و عملي خويش و يا مرام و مسلک چنين مي فرمايد:« هر انسان در زندگي خود يک عامل تعيين کننده دارد که اين عامل همواره به زندگي، حرکات ، اعمال و عکس العمل او در برابر حوادث و پديده هاي مختلف مهم و يا غير مهم شکل مي دهد و همه ي آنها را به صورت مشخص و خاص در مي آورد. اين حرکات و اعمال و واکنش ها بسته به اين است که اين انسان از چگونه شخصيتي و منشي بهره مند است. آنچه بر شخصيت و منش هر انسان از نظر تاثير در حرکات و اعمال هوشيارانه او و از نظر ترجيحاتي که او بر در دو راهي هاي زندگي دارد، حکومت مي کند، عامل تعيين کننده جهان فکري و عملي او به شمار مي رود...» همانطور که ملاحظه فرموديد در اين بيان، ايشان انسان مکتبي و يا به تعبيري انسان متکي به مکتب را متاثر از آموزه هاي مکتب و معيار و مرام آن چه در فکر و چه در عمل دانسته، لذا تمامي نيروهاي خود را در راه سعادت ديگران به کار مي برد و اين همان مفهوم اجتماعي سعادت است.
انسان در اسلام
يکي از ويژگي هاي تفکر اجتماعي شهيد بهشتي، اعتقاد به حاکميت مکتب و يا مسلک برگزيده ي مردم بر کليه ي شئون آنان است و با توجه به اين که تفکر ايشان مبتني بر جهان بيني مکتب اسلام است، ايشان انسان هاي با مسلک اسلام را چنين تشريح مي نمايند:تنها ديني که نزد خدا مورد قبول است ، اسلام است ؛پذيرش کامل بي چون و چرا و بدون مقاومت منفي در برابر يک چيز ما اين مي شود اسلام .در قرآن کريم در زير واژه اسلام ما به دو گونه اسلام برخورد مي کنيم... در اين کتاب آسماني از دو نوع پذيرش، از دو نوع قبول دعوت پيامبر ياد مي شود: يک نوع عبارت است از اسلام سياسي، مصلحتي و تابعيتي، دوم اسلام واقعي، قلبي، سازنده و عملي...»
و سپس افراد را در اين نهضت مسلکي به طور کلي و فارغ از هر نوع مسلک و مکتبي چنين تقسيم بندي مي کنند:
يک نهضت مسلکي که داراي يک راه، مسلک ، ايده، عقيده ،جهان بيني و ايدئولوژي است ، به محض اين که آغاز مي شود گروه هايي به او روي مي آورند:
1)جستجوگران راستين حق جوي که دلشان در عشق حق مي تپد.
2)مردم ناراضي از وضع موجود که به اميد وضعيت بهتر و آرمان هاي عالي تر شخصي به نهضت جديد روي مي آورند ولي خيلي جا باز نمي کنند.
3)مردم ناراضي از وضع موجود ولي به دنبال گمشده اي که جاه طلبي هاي وضع موجود ،فرصت رشد و ترقي و رسيدن به مقام دلخواه را به آنها نداده است و جا باز مي کند.
4)فرصت طلباني که در کمينگاه نشسته اند و تازه نفس و با زيرکي به ميدان مي آيند.
5)توده هاي عام ناآگاه که گروه اول در حقيقت بايد به وسيله آنها پيام خودشان را تحقق بخشند.
همان طور که از نظر گذشت در تقسيم بندي مذکور، تنها گروه اول با اهدافي واقعي و راستين براي تحقق ارزش ها و معيارهاي يک مسلک به ميدان آمده اند و البته گروه پنجم نيز قابل تاثير مي باشند.
اما در تفکر مکتبي شهيد بهشتي بقيه گروه ها رها شده نمي باشند.
بلکه اين رسالت همگان به خصوص گروه اول است تا در سايه ي عمل و تلاش جامعه را يکدست نمايند.
بنابراين در جهان بيني اسلامي و با تکيه بر معيارها و ارزش هاي آن، همه ي افراد اجتماع ذي قيمت هستند و بايد در راه اصلاح و هدايت آنها کوشيد اما اين به معناي فردگرايي نيست .نگاه آزاد انديشانه به انسان به عنوان موجودي صاحب اراده و تفکر و انتخاب در انديشه شهيد بهشتي، هدف را در توفيق دستيابي به انسان در تلاش هايش به سعادت،متمرکز مي کند. ايشان ضمن اين که به سعادت فرد انساني اهميت بسيار مي دهد اما اين تجمع و بسيج نيروها را براي اصلاح انسان و بشريت به گونه ي فراگير نمي داند بلکه بالا بردن درصد اين اصلاح را ايده آل مي داند و در بيان اين مطلب از منطق قرآن بهره مي گيرد.
ب)بخش دوم: اصول ارزشي از ديدگاه شهيد بهشتي
همانطور که در ابتداي بحث عرض شد، ارزش ها از ديدگاه آن شهيد بزرگوار در ضمن طرح اصولي اساسي و ارزشمند براي اداره يک نظام اجتماعي طرح گرديده است.
اينک اهم آن اصول که عمده ي بحث در اين مقاله نيز بدان ها اختصاص دارد، در ذيل مي آيد:
1)اصل ايمان و عشق به خدا
2)اصل قسط و عدل
3)اصل امامت و امت
4)اصل آزادي
5)اصل تعهد و تخصص
6)اصل امر به معروف و نهي از منکر
7)اصل سازماندهي و تشکيلات
ج)بخش سوم: انقلاب اسلامي و ارزش ها از ديدگاه شهيد بهشتي
پس از بررسي اصول ارزشي در نظام اجتماعي از ديدگاه شهيد بهشتي اينک وقت آن رسيده که نظام جمهوري اسلامي و يا به تعبيري انقلاب اسلامي را از نقطه نظر جايگاه آن ارزش ها محک بزنيم. ايشان ضمن آن که انقلاب ما را انقلاب ارزش ها مي داند، به عنوان يکي از معماران اين انقلاب خطر جانشين شدن اشخاص را به جاي ارزش ها،خطرناک دانسته و مي فرمايند:
«يکي از مصيبت هاي عصر ما اين است که اشخاص کم کم دارند جانشين ارزش ها مي شوند. اين خطرناک است .انقلاب ما ،انقلاب ارزش هاست. تعليم اسلام و تعليم مولي علي (ع) اين است: تو ارزش ها را بشناس و اشخاص را با ارزش ها بسنج.
بحث ها بايد بر محور ارزش ها باشد. حمايت ها بايد از ارزش ها باشد، درود بايد بر ارزش ها باشد،درود بر شهيدان ،اين مي شود درود بر ارزش ها، حمايت از انسان هاي مخلص،اين مي شود حمايت از يک ارزش، درود بر کساني که از بام تا شام مخلصانه براي مردم در راه رضاي خدا زحمت مي کشند اين مي شود درود بر يک ارزش.
ما بايد ارزش ها را بشناسيم. البته شکي نيست اشخاص را هم بايد بشناسيم. اما اول ارزش ها را بعد اشخاص را .نه اول اشخاص بعد ارزش ها، آيا به يادمان نمي آيد، منزلت مردان و انسان ها را با معيار و محک حق بشناس».
منبع: ويژه نامه بزرگداشت هفتم تير/ ضميمه روزنامه اصفهان زيبا/ تيرماه 1389