ماجراي پارتيبازي شيخ نخودکي اصفهاني براي کارگر شهرداري
-(9 Body)
|
ماجراي پارتيبازي شيخ نخودکي اصفهاني براي کارگر شهرداري
Visitor
1531
Category:
دنياي فن آوري
، شيخ حسنعلي اصفهاني(ره) فرزند علي اکبر فرزند رجبعلي مقدادي اصفهاني(ره)، در خانواده زهد و تقوي و پارسائي چشم به جهان گشود، پدر وي مرحوم ملاّ علي اکبر، مردي زاهد و پرهيزگار و معاشر اهل علم و تقوي و ملازم مردان حق و حقيقت بود و در عين حال از راه کسب، روزي خود و خانواده را تحصيل ميکرد و آنچه عايد او ميشد، نيمي را صرف خويش و خانواده ميکرد و نيم ديگر را به سادات و ذراري حضرت زهرا عليها السلام اختصاص ميداد. حاج شيخ حسنعلي اصفهاني از آغاز نوجواني خود، به کسب دانش و تحصيل علوم مختلف مشغول شدند، خواندن و نوشتن و همچنين زبان و ادبيات عرب را در اصفهان فرا گرفتند و در همين شهر، نزد استادان بزرگ زمان، به اکتساب فقه و اصول و منطق و فلسفه و حِکم پرداختند. از درس فقه و فلسفه عالم عامل مرحوم آخوند ملا محمد کاشي فايده ها بردند و فلسفه و حکمت را از افاضات ذيقيمت مرحوم جهانگيرخان و تفسير قرآن مجيد را از محضر درس مرحوم حاجي سيد سينا پسر مرحوم سيد جعفر کشفي و چند تن ديگر از علماء عصر آموختند. سپس براي تکميل معارف به نجف اشرف و به کنار مرقد مطهر حضرت اميرالمؤنين عليه السلام مشرف شدند. در اين شهر، از جلسات درس مرحوم حاجي سيد محمد فشارکي و مرحوم حاجي سيد مرتضي کشميري و ملا اسماعيل قره باغي استفاده مي کردند. آنچه در ادامه ميخوانيد حکايت چند کرامتي است که نزديکان شيخ نخودکي اصفهاني از وي نقل کرده اند و در کتاب "نشان از بينشانها" نوشته شده است فرزند جناب شيخ نقل مي کنند: به خاطر دارم که شخصي از تهران آمد و خدمت پدرم رسيد و عرض کرد که دزد به خانه من آمده و تمام اثاثيه منزلم را برده است. ايشان تأملي کردند و فرمودند: امروز به طرف تهران حرکت کن و صبح چهارشنبه قبل از طلوع آفتاب به ميدان حسن آباد برو و سمت شرقي خيابان بايست. در آن هنگام سه دسته چهار نفره و پنج نفره و هفت نفره با فاصله از آنجا عبور خواهند کرد. نفر هفتم از دسته سوم مردي است که بقچه اي زير بغل دارد. او دزد خانه تو است. آن شخص بعداً نقل کرد که به دستور جناب شيخ عمل کردم. دزد را يافتم و اموالم را پس گرفتم. مرحوم شيخ علي محمد بروجردي که يکي از علماي بزرگ بروجرد بود نقل کرد که: در ايام تحصيل در نجف اشرف به مرض سل مبتلا شدم و به دستور اطباء براي معالجه مصمم به مراجعت به ايران شدم. براي خداحافظي خدمت حاج شيخ علي زاهد قمي(ره) مشرف شدم. ايشان به من توصيه کردند وقتي به مشهد مشرف شدي حتماً خدمت حاج شيخ حسنعلي اصفهاني برسيد و سلام مرا به ايشان برسانيد و از نفس ايشان استمداد کنيد. من به ايران مراجعت کردم و بعد از دو ماهي به قصد عتبه بوسي حضرت رضا عليه السلام به مشهد مشرف شدم و نشاني حاج شيخ را پرسيدم. گفتند عصرها سر مقبره شيخ بهائي درس مي دهند. عصر خدمت ايشان رسيدم و سلام آقاي زاهد قمي را ابلاغ کردم و در ضمن کسالت خودم را به ايشان عرض کردم. ايشان سه دانه خرما دادند که هر روز صبح يکدانه از آنها را ناشتا بخورم. روز اول يک ثلث مرض رفت، روز دوم دو ثلث و روز سوم به کلي شفا يافتم. به علتي مرا از شهرداري اخراج نمودند. رفتم خدمت حاج شيخ، ايشان فرمودند: نمازهايت را اول وقت بخوان، چهل روز ديگر کارت درست مي شود. مدت يکماه گذشت اثري ظاهر نشد مجدداً مراجعه کردم فرمودند: گفتم چهل روز ديگر. هرچه فکر کردم آثاري و اميدي در ظاهر نبود روز چهلم در خيابان نزديک يک قهوه خانه نشسته بودم. شهردار سابق مشهد آقاي محمد علي روشن با درشکه از آن محل عبورمي کرد بلند شده سلام کردم. درشکه را نگاه داشت پرسيد چرا اين جا نشسته اي مگر کاري نداري شرح حال خود را گفتم. گفت با من بيا. با ايشان سوار درشکه شدم، رفتيم به استانداري و فوري دستور داد رفع اتهام از من کرده مرا به خدمت برگرداندند و درست قبل از ظهر چهلمين روزي که مرحوم حاج شيخ فرموده بودند حکم اعاده به خدمت مرا داده و مشغول کار شدم وصاياي جناب شيخ پسر شيخ نخودکي اصفهاني درباره وصيت پدرش به او ميگويد: پدرم خطاب به من گفت: ولقد وصينا الذين اوتوا الکتاب من قبلکم و اياکم ان اتقوا الله.... نيست جز تقوي در اين ره توشه اي نان و حلوا را بنه در گوشــــه اي. بالتقوي بلغنا ما بلغنا، اگر در اين راه، تقوي نباشد، رياضات و مجاهدات را هرگز اثري نيست و جز از خسران، ثمري ندارد و نتيجه اي جز دوري از درگاه حق تعالي نخواهد داشت. حضرت علي بن الحسين عليهما السلام فرمايند: انّ العلم اذا لم يعمل به لم يزدد صاحبه الا کفرا و لم يزدد من الله الاّ بعدا . اگر آدمي، يک اربعين به رياضت پردازد، اما يک نماز صبح از او قضا شود، نتيجه آن اربعين، هباءً منثوراً خواهد گرديد. بدان که در تمام عمر خود، تنها يک روز، نماز صبحم قضا شد، پسر بچهاي داشتم شب آن روز از دست رفت. سحرگاه، مرا گفتند که اين رنج فقدان را به علت فوت نماز صبح، مستحق شدهاي. اينک اگر شبي، تهجدم ترک گردد، صبح آن شب، انتظار بلايي ميکشم. بدان که انجام امور مکروه، موجب تنزل مقام بنده خدا مي شود که به عکس اتيان مستحبات، مرتبه او را ترقي مي بخشد. بدان که در راه حق و سلوک اين طريق، اگر به جايي رسيده ام، به برکت بيداري شبها و مراقبت در امور مستحب و ترک مکروهات بوده است، ولي اصل و روح همه اين اعمال، خدمت به ذراري ارجمند رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم استاکنون پسرم، ترا به اين چيزها وصيت و سفارش مي کنم: اول: آنکه نمازهاي يوميه خويش را در اول وقت آنها به جاي آوري. دوم: آنکه در انجام حوائج مردم، هر قدر که مي تواني بکوشي و هرگز مينديش که فلان کار بزرگ از من ساخته نيست، زيرا اگر بنده خدا در راه حق، گامي بردارد، خداوند نيز او را ياري خواهد فرمود. در اين جا عرضه داشتم: پدرجان، گاه هست که سعي در رفع حاجت ديگران، موجب رسوايي آدمي مي گردد. فرمودند: چه بهتر که آبروي انسان در راه خدا بر زمين ريخته شود. سوم: آنکه سادات را بسيار گرامي و محترم شماري و هر چه داري، در راه ايشان صرف و خرج کني و از فقر و درويشي در اينکار پروا منمايي. اگر تهيدست گشتي، ديگر تو را وظيفه اي نيست. چهارم: از تهجد و نماز شب غفلت مکن و تقوي و پرهيز پيشه خود ساز. پنجـــم: به آن مقدار تحصيل کن که از قيد تقليد وارهي. در اين وقت از خاطرم گذشت که بنابراين لازم است که از مردمان کناره گيرم و در گوشه انزوا نشينم که مصاحبت و معاشرت، آدمي را از رياضت و عبادت و تحصيل علوم ظاهر و باطن باز مي دارد، اما ناگهان پدرم چشم خود بگشودند و فرمودند: تصور بيهوده مکن، تکليف و رياضت تو تنها خدمت به خلق خدا است. بعد از آن فرمودند:چون صبحگاه روز يکشنبه کار من پايان يافت، اگر حالت مساعد بود، خودت مرا غسل بده و کفن و دفن مرا مباشرت کن.همچنين سفارش کردند که مرحوم دکتر شيخ حسن خان عاملي که طبيب معالجشان بود ايشان را به جانب قبله کند و آداب ميت را اجرا نمايد. و به مرحوم سيد مرتضي روئين تن مدير روزنامه طوس نيز فرمودند: شما هم صبح يکشنبه بيائيد و بعد از فوت من يکساعت بالاي سر من قرآن بخوانيد. منبع:کتاب "نشان از بينشانها" ارسال توسط کاربر محترم سايت :ebrahimfanaei
|
|
|