گفتگو با علامه سيد محمد حسين فضل الله
درآمد
آنچه در پي مي آيد پاسخهائي است كه آيت الله علامه سيدمحمد حسين فضل الله به پرسشهايي درباره شهيد آيت الله صدر اظهار داشته است. جناب فضل الله به دليل حضور ديرين در حوزه نجف، شاهد بروز نبوغ و ابتكارات علمي شهيد صدر از آغازين دوران نوجوان وي بوده است و از ادوار گوناگون حيات او، گفتني هاي بسيار دارد. وي فقدان آن شهيد گرانمايه را در عرصه هاي مختلف دين پژوهي به ويژه در زمينه پاسخگوئي به نيازهاي زمانه، بسيار محسوس مي داند و بر اين باور است كه شيوه او از معدود روشهاي قابل اقتباس است.
جنابعالي از چه مقطعي با شخصيت شهيد آيت الله صدر آشنا شديد و به اعتقاد شما شخصيت ايشان از چه برجستگي هائي برخوردار بود؟
ما با شخصيت آقاي صدر از صحبتهاي رايج در محافل حوزه كه پيرامون يك طلبه اهل علم وجوان صاحب هوشي سرشار براي فراگيري درون و تحقيقات حوزوي وجود داشت، آشنا شديم. ظاهرا ايشان در محافل اهل علم، بحثهاي جالبي را مطرح مي ساخت و همانها موجب شده بود كه قدرت نبوغ و درك او بر اهل حوزه آشكار شود و از اين جهت، كم كم به شهرت دست يابد. ايشان به خانداني منتسب بود كه اكثر افراد آن به فضل و كمال اشتهار داشتند و در برهه اي كه داريم در باره آن صحبت مي كنيم، تعداد بي شماري از فضلا و علماي حوزه نجف از شاگردان مرجع بزرگوار، مرحوم آيت الله شيخ محمدرضا آل ياسين، دائي ايشان بودند. به هر حال در همان سنين نوجواني و جواني ايشان، براي ما مسلم شده بود كه به دليل هوش وفراست سرشارش و حضور در چنين محيط و خانداني، داراي توانمندي فكري و نبوغ فوق العاده اي است. البته در آن مقطع، ما هنوز تماس شخصي با ايشان نداشتيم.
فعاليتهاي فرهنگي ايشان از چه مقطعي آغاز شد و شما از آن مقطع چه خاطراتي داريد و اساسا شاخصه هاي نگرش فرهنگي ايشان كدامند؟
شهيد صدر در دوران نوجواني و بخشي از جواني، بخش اعظم تلاش خود را متوجه پژوهشها و تحقيقات علمي مي كرد و فعاليت فرهنگي اسلامي گسترده اي نداشت. ايشان به تدريج در علم اصول، تحقيقات عميق و ارزنده اي را انجام داد و به دليل همين نگاه اصولي، از بسياري از همدوره هاي خود تمايز داشت. اين مسئله موجب شدكه به شكلي زود هنگام، كتابي در علم اصول تاليف كند. به خاطر دارم كه در مقطع تحصيل كفايه الاصول، با برخي از همدوره هاي خود، در مورد حاشيه مرحوم شيخ محمد حسين اصفهاني كمپاني با دقتي اصولي كه ناشي از احاطه بر فلسفه بحث مي كرد. مسلما گرايش عقلي و فلسفي آقاي صدر در نگاه اصولي منسجم و قوي ايشان تاثير به سزائي داشت. ايشان تحصيلات فلسفي خود را نزد مرحوم شيخ صدرا بادكوبه اي آغاز كرد و پس از مدتي، افقهاي فلسفي مطلوبي در انديشه هاي وي پديدار شدند. شهيد صدر در بحثهاي اصولي، از توشه هاي فلسفي خود،فراوان استفاده مي كرد. مسلما در ميان فرآورده هاي فكري و آثار شهيد صدر، نگاه فلسفي وي جايگاه ويژه اي دارد.يكي از اين ويژگيها، تلاش براي پيراستن فلسفه قديم از حشو و زوائد و آماده سازي و تقويت آن براي پاسخگوئي به نيازهاي زمان است.
همكاري و فعاليت علمي و فرهنگي شما و شهيد صدر در چه عرصه هائي بود؟
در مقطعي كه ايشان به عنوان يك نوجوان و جوان تحصيل مي كرد؛ همكاري مستقيمي در عرصه هاي علمي و فرهنگي پيش نيامد، اما ديدارها و گفت و گوهاي علمي، به خصوص در زمينه علم اصول با ايشان و برخي از طلاب برقرار بود، به ويژه پس از آمدن امام موسي صدر به نجف كه منش و رفتار خود آقا موسي، زمينه هاي مناسب براي مراوده با شهيد صدر را فراهم مي كرد. قطعا مي دانيد كه شهيد صدر و آقاي سيد موسي صدر غير از رابطه خويشاوندي، با يكديگر هم مباحثه هم بودند و طبيعتا طلاب جسجوگر و عميق در نجف علاقمند بودند كه در حلقه مباحثات و گفت و گوهاي اين دو حضور داشته باشند. و من هم از اين اتفاق بهره بردم. از سوي ديگر، من رابطه نزديكي با برادر ايشان، مرحوم حجت الاسلام سيد اسماعيل صدر داشتم و بيشتر محتواي اين ارتباط، سلسه مباحثاتي درباره اصول فقه با ايشان بود. ما به ديدار يكديگر مي رفتيم و در اين ملاقاتها، تعظيم و تقدير ايشان از برادرشان را مشاهده مي كردم. مرحوم سيد اسماعيل، گذشته از علائق برادري، به آينده اين نوجوان سختكوش و انديشمند، اميدوار بود و در بسياري از موارد، او را مي ستود و نظرياتش را نقل مي كرد.
درباره نقش شهيد صدر در بسترسازي براي ايجاد سازمانهاي فرهنگي و حزبي و نقشي كه ايشان در تكوين و تكامل اين سازمانها داشت، چه خاطراتي داريد؟
شهيد صدر در آغاز به جنبش اسلامي به عنوان يك سازمان سياسي توجه نداشت، ولي ديدارهائي كه ايشان با برخي از شخصيتهاي اسلامي كه عهده دار ايجاد اين جنبش ها در سطح جامعه بودند، داشت و نسبت به تشكيل يك حركت سازمان يافته در آينده، اميدوار بودند، روزنه اي را به سوي ايجاد يك تشكل و سازمان، در ذهن باز كرد. از جمله اين شخصيتها مي توان به شهيد سيد مهدي حكيم، شهيد سيد عبدالصاحب دخيل، شهيد استاد محمد هادي سبيتي و شهيد مرحوم شيخ عارف بصري و ديگران اشاره كرد. در ديدارهاي ويژه اي كه اين افراد با آقاي صدر داشتند، درمورد لزوم تشكيل يك سازمان اسلامي و وحدت بخش مبتني بر خط ائمه (ع) تاكيد مي شد و اين مسئله، سرآغازي براي تشكيل «حزب الدعوه الاسلاميه» شد. شهيد صدر نقش بزرگي در تدوين پايه هاي فكري و انديشگي و به طور ويژه، فقهي اين تشكل داشت و غناي محتوائي اين حركت، مخصوصا از جنبه فكري و فرهنگي، بيش از هر كسي در گرو تلاشها و رهنمودهاي علمي ايشان است. بي ترديد موفقيتهاي سالهاي آغازين حزب الدعوه نيز مرهون رهبري فكري شهيد صدر است. همين رهبري فكري بود كه باعث شد طيف گسترده اي از طلاب، دانشگاهيان، فضلا و انديشمنداني كه در انتظار برپائي يك جنبش اسلامي در سطح عراق بودند، براي رويارويي با افكار الحادي و التقاطي، به اين تشكل جذب شوند و همكاري هاي بسيار سازنده اي با اين جريان داشته باشند.
شهيد صدر زماني وارد عرصه مرجعيت شدند كه مراجع ديگري نيز در نجف حضور داشتند. با توجه به سن كم ايشان در اين مقطع، به نظر شما چه عواملي سبب گرديدند كه ايشان عهده دار اين منصب شود؟
براي شخصيتي در سطح شهيد صدر طبيعي بود كه در مظان مرجعيت باشد. سابقه درخشان در نوآوري درعرصه هاي فقهي و اصولي و فلسفي و توانمندي كم نظير و درخشان در پاسخگوئي به نيازهاي جامعه، به طور طبيعي و بدون اينكه كسي براي او تلاش و مرجعيتش راتثبيت كند، او را در چنين جايگاهي قرار داده بود. برخي از افراد، اطرافيان و سازماني دارند كه براي ايجاد مرجعيت آنها تلاش مي كنند، اما براي شهيد صدر، اين نقش را، فكر پويا و خلاقيت و توانمندي وي در پاسخگوئي به نيازهاي روز انجام داد. ايشان درس خارج را خيلي زود آغاز كرد. استاد بزرگ او، مرحوم آيت الله خوئي رحمه الله عليه، توجه ويژه اي به او داشت و او را از بقيه طلاب خود برتر مي دانست و هنگام درس با دقت به نقطه نظرهاي او گوش مي داد و در مواردي هم اشكالات او را براي طلاب تقرير مي كرد و با روش علمي به آنها پاسخ مي گفت. از اين رو، بسياري از طلاب حوزه، گرد او جمع مي شدند. به نظر برخي از اين فضلا او برتر از مراجع موجود بود و همين انديشه موجب شد كه برخي براي تقليد از ايشان، به شكلي زود هنگام به وي مراجعه كنند. علاوه بر اينها شهيد صدر مشاهده مي كرد كه مراجع تقليد معاصر، به رغم خلوص و تلاشي كه در حد بينش خود انجام مي دهند ؛ پاسخگوي مشكلات زمان خود نيستند. از اين گذشته، تاكيدات مرحوم آقاي خوئي بر جايگاه علمي آقاي صدر كه در خلال درس و نيز خارج از محافل درسي ابراز شده بود، موجب شد كه مرجعيت شهيد صدر ابتدا در سطح و گستره محدودي آغاز شود. اعلام مرجعيت آقاي صدر موجب گرديد كه مواضع پيچيده اي از سوي اطرافيان بعضي از مراجع، به ويژه دوستان وعلاقمندان استادش، مرحوم آيت الله خوئي مطرح شوند. تدبيري كه شهيد صدر در اين باره انديشيد اين بود كه مرجعيت خود را به شكل آشكار اعلام نكرد، زيرا وضعيت سنتي موجود در حوزه نجف با و جود آيت الله خوئي كه البته شهيد صدر هم احترام زيادي براي ايشان قائل بود؛ امكان گسترش وسيع مرجعيت فرد ديگري را ميسر نمي ساخت. راهبرد هوشمندانه شهيد صدر در اين مقطع به اين شكل بود كه در حين حفظ احترام آيت الله خوئي به عنوان استادش، تلويحا اعلام مي كرد كه درصدد ايجاد اخلال در روند مرجعيت ايشان نيست و در كنار همه اينها، بسيار هوشمندانه تلاش مي كرد نيازهاي زمانه را به شكل دقيقي پاسخ دهد و به ويژه نيازهاي دانشگاهيان و طلابي را كه به دنبال جوابهاي عميق تري بودند. برآورده سازد. اين راهبرد به رغم اينكه توانست بخشي ازآثار تخريبي اعلام مرجعيت او را از بين ببرد، اما به طور مطلق كار ساز نبود و آثار مخرب برخي از حسادتها همچنان و تا هنگام شهادت ايشان ادامه داشت.
استقبال از مرجعيت شهيدصدر در چه حد بود ودر كشورهاي شيعه نشين چه آثاري داشت؟
مرجعيت شهيد آيت الله صدر، به شكلي محدود در بعضي از كشورها مثل لبنان، عراق و توسط برخي از شاگردانش كه وي را از نظر علمي برتر از بقيه مراجع مي دانستند، مطرح شد. شاگردان و مروجين افكار ايشان در مقابل برخي از مخالفتها اظهار مي كردند كه بسياري از شاگردان بوده اند كه بر استاد خود برتري داشته اند. البته حزب الدعوه هم نقش بسيار زيادي در روي آوردن بسياري از مردم به تقليد از شهيد صدر و پايبندي به مرجعيت ايشان داشت ؛ زيرا اين حزب به شكلي فراحوزوي و با انديشه اي نسبتا باز، نيازهاي جامعه را مي ديد و اعتقاد داشت كه اجتهاد و شيوه بررسي هاي شهيد صدر در فقه و اصول و فلسفه، مي تواند منشأ تاثيرات بسيار مثبتي در كل جهان اسلام باشد. علاوه بر اينها، نفس تلاشهاي روشنگر و مفيد آقاي صدر، مدتها قبل از اين تاريخ، موجب شده بود كه به خودي خود، مرجعيت ايشان توسط بسياري از افرادي كه با شيوه هاي سنتي مرجعيت كه در طول تاريخ وجود داشته، مخالف بودند، پذيرفته شود. كتاب هاي ارزشمند ايشان، از جمله «فلسفتنا»، «اقتصادنا»، »الاسس المنطقيه لا الا ستقرار» و همچنين ديگر كتاب هاي اصلي و فقهي و تقريراتي كه بعدها از و چاپ شد، اين زمينه را بيش از پيش تقويت كرد ؛ بنابراين شايد بتوان ادعا كرد كه مرجعيت آقاي صدر، واجد يك ويژگي كمياب بود و آن اين كه به جاي اتكا به تبليغ مريدان و علاقمندان، بيشتر منوط به پذيرش توانمندي وي در تصدي فكري و نظري جهان اسلام از سوي انديشمندان مسلمان وعرب بود.
ديدگاه شهيد صدر درباره انقلاب اسلامي بر چه پايه هائي استوار بود و علت اين موضعگيري را چه مي دانيد؟
موضع ايشان نسبت به انقلاب اسلامي، پشتيباني مطلق و بي چون چرا بود. اين موضوع به ويژه در تائيد شخصيت امام خميني (ره) كاملا روشن و آشكار بود. ايشان به رغم اينكه عالم و مرجعي مستقل بود و طبعا به شخصيت ديگري اتكا نداشت ؛ اما در سخن مشهور خود گفت،«در امام ذوب شويد، همان گونه كه امام در اسلام ذوب شده است.» ايشان تحقق آرزوي بزرگ وديرينه خود را در انقلاب اسلامي كه بعد به حكومت اسلامي تبديل شد، مي ديد، زيرا از دير زمان و از سالها قبل، بر خلاف كساني كه احتمال تشكيل يك دولت اسلامي را در عصر حاضر، دور از واقعيت مي پنداشتند، وي آن را انديشه اي واقعي مي انگاشت. در واقع يكي از فرقهاي اساسي آقاي صدر با ديگر فقها اين بود كه آنها در محدوده يك سلسله مفاهيم و موضاعات نظري وذهني محصور مانده بودند، بماند كه آن مفاهيم هم ربط چنداني به اجتماع و امت اسلامي نداشتند و بيشتر بر جنبه هاي فردي تكيه مي كردند. شهيد صدر از همان ايامي كه در صدد برآمد مباني فكري و اقتصادي اسلامي را تبيين كند، معتقد بود كه دين براي ساختن اجتماع آمده و طبيعتا هر آنچه كه فقها در طول تاريخ تبيين كرده اند، بايد به شكل كلان در جامعه اجرا شود، به همين دليل نسبت به حركت اسلامي در ايران، بسيار خوش بين و همه نوع مساعدتي كرد تا اين حركت در مسيري صحيح پيش برود. شايد تائيد مطلق او از انقلاب اسلامي و نيز پيام امام خميني (ره) خطاب به وي موجب گرديد كه رژيم خودكامه عراق، او را خطر بزرگي براي موجوديت و داوم خود تلقي كند. متاسفانه اين مسئله، موجب بروز تحولاتي منفي عليه وي در عراق شد و فشارها را عليه او تشديد كردو سرانجام به بازداشت و شهادتش منجر شد. طبيعتا اين اقدام ناشي از ترس رژيم خودكامه عراق از وقوع انقلاب اسلامي درعراق و رويدادهاي مشابه با ايران بود. مردم عراق پس از پيروزي انقلاب اسلامي، به رغم اختناق و فشار شديد، جرئت انديشيدن به اين مسئله را يافتند كه امكان تغيير شرايط در آنجا هم وجود دارد و شيوع اين فكر و قوت گرفتنش، با توجه به حضور عالم نوانديش و تحول گرائي چون شهيد صدر، بي ترديد رژيم عراق را نگران مي كرد.
آيا الگوي شهيدصدر براي حكومت اسلامي عراق با توجه به شرايط اقليمي و سياسي و فرهنگي و مذهبي عراق طراحي شده بود؟
با بررسي آثار شهيد صدر، به ويژه مطالبي كه ايشان با عنوان «الاسلام يقوده الحياه» نوشته، در مي يابيم كه ايشان براي حكومت اسلامي، اعم از دولت اسلامي در ايران و حكوتي كه قرار بود در آينده در عراق به وجود آيد، برنامه ريزي كلي كرده بود ؛ چون اصول اساسي اسلامي قابل تغيير نيستند و براي همه شرايط، يكسانند. البته شهيد صدر در نظريه پردازي خود در مورد دولت اسلامي، كاملا مستقل بودو طبيعتا اگر حيات وي ادامه پيدا مي كرد ؛ ممكن بود به راهكارهائي متفاوت با آنچه كه حكومت جمهوري اسلامي بر مبناي آن پايه ريزي شده است ؛ دست يابد. به هر حال در جهان معاصر، سير تغييرات به قدري شتابان است كه يك عالم ديني بايد پيوسته در جريان آخرين تحولات باشد تا بتواند ديدگاه اسلام را درباره موضوعات مختلف استنباط كند. شهيد صدر با علم به تفاوتهاي فرهنگي، سياسي و اقتصادي ايران و عراق، در كليات واصول كلان، بين آنها تفاوتي قائل نبود. طرح پيشنهادي وي براي ايران و عراق، حاصل انديشه اي متقن و والا براي تشكيل حكومتي اسلامي است.
به نظر شما آثار شهيد صدر غير از تاثيري كه بر نظام نوپاي ايران گذاشتند؛ از نقطه نظر روياروئي با انديشه هاي الحادي و التقاطي در كشورهاي اسلامي و عربي چه تأثيراتي داشتند؟
كتابهاي فلسفتنا و اقتصادنا به طور مشخص تاثيرات فراواني در تقويت مباني اسلامي در برابر ماركسيسم و نيز نظريه هاي فرهنگي و اقتصادي سرمايه داري موجود در آن زمان داشتند و از جمله نخستين كتبي بودند كه تئوريهاي مذكور را به شكلي جدي به چالش كشيدند و با آنها به مقابله پرداختند. قبل از انتشار اين كتابها تقريبا هيچ تجربه موفقي در اين زمينه وجود نداشت. متاسفانه تحولات سياسي و امنيتي آن دوره در جهان اسلام كه بعدها هم تداوم پيدا كرد ؛ مانع از نوآوريهاي انديشمندان اسلامي شد و جز معدودي از متفكراني كه در خط شهيد صدر بودند، در آثار ديگران نشانه اي از نوآوري و خلاقيت نبود و پس از وي به جز چندتن از انديشمندان شاخص اسلامي در ايران و عراق، كسي را نمي شناسيم كه اين قافله نوآوري و پاسخگوئي به نيازهاي زمان را پيش برده باشد و اين واقعا اسباب تاسف است.
از ديدگاه جنابعالي، مراكز علمي و دانشگاهي كشورهاي اسلامي تا چه حد مي توانند از عقايد و انديشه هاي شهيدصدر بهره برداري كنند؟
ما بر اين باوريم كه مراكز علمي و پژوهشي جهان اسلام بايددر حركت فرهنگي خود از افكار خلاقانه ونوآوريهاي شهيد صدر استفاده كنند. البته اين انديشه ها محصول چالشها وشرايطي هستند كه در دوره توليدشان در عراق و كشورهاي همجوار وجود داشته اند. بديهي است كه در حال حاضر شرايط جديدي به وجود آمده و نوع مشكلات تغيير كرده است. آنچه كه ماتوصيه مي كنيم، نه تكرار همان حرفها كه به كارگيري شيوه اي است كه شهيد صدر در مواجهه با اين امواج فرهنگي اتخاذ مي كرد. اين سخن بدان معناست كه انديشه هر مفتكري را بايد در چهارچوب شرايط زماني و مكاني خود بررسي كرد و نبايد در چهارچوب آن تفكر، محصور ماند. انديشه هر متفكري واجد ظرفيتها و تجربياتي است كه مي توان بخشهائي از آن را كه متناسب با شرايط زماني و مكاني هستند ؛ اقتباس كرد و ضرورتي در به كارگيري كليت آن نيست. شهيدصدر افقهاي جديدي را در جهان انديشه و تفكر اسلامي به روي انديشمندان پس از خود گشود. اين متفكران بايداين راه را به گونه اي بپيمايد كه پاسخگوي تحولات در انديشه معاصر و چالشهاي تئوريكي كه پس از تأسيس حكومت اسلامي ايران پديد آمده اند، باشند ؛ زيرا ما براي ايفاي وظايف ديني و اجتماعي خود در شرايط جديد، به نقد تجربه هاي گذشته وبهره برداري از آنها به تناسب وضعيت فعلي نيازمنديم.
به هر حال به اعتقاد من، فقدان شهيد صدر، ضايعه بسيار سنگيني است ؛ زيرا اين مرد بزرگ با انديشه خلاق خود مي توانست از بسياري از معضلات گره گشائي كند و با نوآوريهايش راههاي جديدي را فراروي انديشه اسلامي بگشايد. سلام عليك يوم ولد ويوم مات ويوم يبعثا حياً.
منبع:ماهنامه شاهد ياران، شماره 18 ادامه دارد...