چکيده
بي شک آرامش يکي از ضروري ترين شاخص هاي زندگي سالم است که بايد براي تحقق آن از همه عوامل و ظرفيت ها بهره جست. اين مقاله به بررسي نقش عفت و حيا در پيدايش و بقاي آرامش در زندگي زناشويي مي پردازد. هدف اين نوشتار معرفي انواع عفت و حيا، با توجه به پيامدها و آثاري که به دنبال دارد، و اينکه شاخص عفت و حيا، يکي از پراثرترين عوامل براي رسيدن به آرامش و سکون در زندگي زناشويي است. در ميان انواع عفت، به خصوص عفت در روابط جنسي نقشي بي بديل بر آرامش در زندگي دارد. روش اين پژوهش، روش تبيين و تحليل با تکيه بر متون ديني است. اجمالاً، يافته هاي پژوهشي نشان مي دهد که عفت و حيا در ايجاد و تثبيت آرامش در زندگي نقش عمده اي دارد. البته براي تحقق اين ويژگي، بايد از مهار ت هايي بهره جست که توجه به آنها براي همگان ضروري است.
کليد واژه ها: حيا، عفت، پوشش، خودنمايي، نگاه، رضايتمندي.
مقدمه
آنچه در اين تحقيق مورد بررسي و تحليل است، آثار و پيامدهايي است که بر اساس عفت و حيا در زندگي پديد مي آيد. براي دستيابي به اين هدف، لازم است افراد مهارت هايي، داشته باشند. اين مسئله به قدري مهم است که در منابع اسلامي بر ازدواج با زنان عفيف تأکيد فراوان شده است. خداي متعال در مقام تکلم با حضرت آدم (عليه السلام)، پس از آنکه سعادت را در گرو تبعيّت از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) معرفي مي کند، به آدم(عليه السلام) سفارش مي کند که عهد مرا بپذير و آن را جز در اصلاب مردان پاک و ارحام زنان طاهره، طيب و عفيف به وديعت مگذار.(1)
سؤالاتي که در اين زمينه مطرح است و آن اينکه انواع حيا کدامند؟ کداميک از آنها در سلامت زندگي نقش مثبت دارد. از ميان عوامل مثبت، کداميک از اهميت بيشتري برخوردارند؟ آثار حيا چيست؟ چه مهارتي براي رسيدن به آرامش در زندگي لازم است؟
در اين زمينه، استاد مرتضي مطهري در کتاب مسئله «حجاب» به عفت و حيا اشاره کرده اند. همچنين کريس ال کلينکه در کتاب «مهارت هاي زندگي» به مهارت هايي براي رسيدن به آرامش اشاره کرده اند. اين تحقيق، در صدد بررسي عفت و حيا، انواع و آثار آن و مهارت هاي لازم براي تحقق آن است. به طور طبيعي، ابتدا مفهوم آن را مورد بررسي قرار مي دهيم:
مفهوم «عفت» و «حيا»
«عفت» در لغت به معناي حفظ نفس از تمايلات و شهوت نفساني آمده است(2)«حيا» نيز به حفظ نفس از ضعف، نقص و دوري از عيب و امور پست معنا شده است.(3) همان طور که «تمايلات نفساني» به اختلاف اشخاص و موارد متفاوت است، عفت و حفظ نفس از آنها نيز متفاوت خواهد بود. بنابراين، عفّت فقير به اين معناست که او به آنچه به دست مي آورد، قانع باشد و نفس خود را از تمايلات و شهوات باز دارد، به گونه اي که خلاف آن به فعليّت نرسد. «نفاق شما بايد براي نيازمنداني باشد که در راه خدا در تنگنا قرار گرفته اند و نمي توانند به مسافرت بروند و از شدت خويشتنداري، افراد ناآگاه آنان را بي نياز مي پندارند».(بقره: 273)؛ اما «عفاف در فرد غني و بي نياز، به حفظ نفس از شهواتي است که ممکن است از ثروت او ناشي شود: «هر کس که بي نياز است، خودداري کند و عفّت پيشه سازد.»(نساء: 6)
«تعفّف» در موردي که فرد از امکان ازدواج برخوردار نيست، به معناي خودداري از شهوت نفس با استفاده از راههاي گوناگون است. «وَليَستعفِفِ الَّذينَ لا يَجِدونَ نِکاحاً...»؛ (نور: 33) تعفف در زنان سال خورده به حفظ نفس آنان از امور مورد علاقه ايشان همچون آرايش و ظاهر ساختن زينت ها است. اينان گر چه مجاز به کشف حجاب، البتّه بدون تبرّج و خود نمايي هستند، ولي باز اگر عفّت پيشه کنند بهتر است.(نور: 33)
در روايات حضرات معصومين (عليهم السلام) نيز علاوه بر تأکيد براهميت «عفت» به طور عام(4)، بر خصوص خودداري از شهوت شکم و غريزه جنسي تأکيد ويژه اي شده است. به عنوان نمونه، امام باقر (عليه السلام) فرمودند: «ما من عبادة افضل عندالله من عفة بطن و فرج»(5) اين امر نشانگر آن است که بيشترين آسيب پذيري انسان از ناحيه خواسته هاي اقتصادي و جنسي او است. چنان که رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند: «بيشترين لغزش به سوي آتش، از طريق دو ميان تهي است: يکي شکم و ديگري دامن».(6)
عفت و حيا نقش بسيار مهمي در نيل انسان به رشد و کمال دارد. اميرالمؤمنين (عليه السلام) در وصيّت به فرزندش محمد بن حنفيه مي فرمايد: «من لم يعط نفسه شهوتها اصاب رشده؛ کسي که به خواسته نفسش تن ندهد، موجب رشد آن شده است».(7)
به همين دليل، عفت و حيا در سازگاري همسران مؤثر است، به طوري که رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) يکي از ويژگي هاي بهترين زنان را عفت آنان برشمرده، فرموده اند: «بهترين زنان شما، زنان عفيفه اند»(8) اين معنا، به تعابير ديگري نيز از معصومان (عليهم السلام) روايت شده است(9) علاوه بر تأکيد عام روايات، که مرد و زن را در بر مي گيرد، تأکيد خاصي درباره عفت و حياي زنان وارد شده است. اينک اين سؤال به ذهن تبادر مي شود که دليل تأکيد ويژه اسلام در خصوص عفت و حياي زن چيست؟
اهميت عفت جنسي زن
در خصوص ريشه اخلاق جنسي زن، از قبيل حيا و عفاف و از آن جمله، تمايل به ستر و پوشش خود از مرد، نظرياتي ابراز شده که دقيق ترين آنها از ديدگاه شهيد مطهري اين است. از نظر وي، حيا، عفاف، ستر و پوشش تدبيري است که خود زن با يک نوع الهام براي گران بها کردن و حفظ موقعيت خود در برابر مرد به کار برده است. زن باهوش به صورت فطري و با يک حسّ مخصوص دريافته است که از لحاظ جسمي نمي تواند با مرد برابري کند. از سوي ديگر، نقطه اميد خود را در همان نيازي يافته است که خلقت الهي در وجود مرد نهاده است؛ او را مظهر عشق و طلب و زن را مظهر معشوقيت و مطلوبيت قرار داده است. وقتي که زن مقام و موقعيت خود را در برابر مرد يافت و نياز او را در برابر خود دانست، به دور نگه داشتن خود از دسترس مرد متوسل مي شود. استاد شهيد به نقل از ويل دورانت مي افزايد:
خودداري از انبساط و امساک در بذل و بخشش بهترين سلاح براي شکار مردان است. مرد جوان به دنبال چشمان پر از حيا است و بي آن که بداند، حس مي کند که اين خودداري ظريفانه از يک لطف و رقّت عالي خبر مي دهد...مولوي عارف نازک انديش و دوربين، درباره تأثير حريم و حائل ميان زن و مرد در افزايش قدرت و محبوبيت زن، در بالا بردن مقام او و در گداختن مرد در آتش عشق، و سوز، مثلي لطيف مي آورد و آنها را به آب و آتش تشبيه مي کند و مي گويد: مرد همانند آب و زن همانند آتش است. اگر حايل از ميان آب و آتش برداشته شود، آب بر آتش غلبه مي کند و آن را خاموش مي سازد، اما اگر حايلي ميان آن دو برقرار شد، مثل اينکه آب را در ديگي قرار دهند و آتش را زير آن روشن کنند، آن وقت است که آتش آب را تحت تأثير قرار مي دهد و اندک اندک آن را گرم مي کند و احياناً جوشش و غليان در آن به وجود مي آورد تا آنجا که سراسر وجودش را به بخار تبديل مي سازد.(10) از اين رو است که رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در عين ستايش از صفت حيا براي عموم، آن را براي زنان نيکوتر دانسته و فرموده اند: «الحياء حسن لکنّه في النساء احسن»(11) و بدترين زنان را کساني دانسته اند که از اين ويژگي سرمايه کمتري دارند: «شر نسائکم ...القليلة الحياء».(12)
ويژگي عفت و حيا عاملي بسيار مؤثر در حفظ و ارتقاي موقعيت و شخصيت زن و نيز گرايش مرد به سوي زن است و اما ناگفته نماند که حياي زن نسبت به مردان بيگانه ارزشمند است؛ يعني به همان نسبت که عفّت و حياي اجتماعي زن، موجب ارتقاي سطح سازگاري همسران مي شود، وجود حياي احمقانه در ارتباط متقابل ميان زن و شوهر نيز زمينه ناسازگاري آنان مي شود. حيايي که منشأ پيدايش سازگاري است، نوعي خاص است که از آن به «حياي عاقلانه» تعبير مي شود.(13) حيايي برخاسته از دانايي، نه حيايي که پيامد ناداني است. در بعضي از روايات از اين ويژگي با عنوان «حياي قوّت» ياد شده است. درحقيقت، آنچه موجب مي شود يک رفتار نامناسبي انجام نگيرد، نيروي فراوان فرد است که اجازه بروز رفتار را نمي دهد. به همين جهت، آن را «حياي قوّت» ناميده اند. اما چنان که بر اساس ناتواني و سستي، رفتاري حذف شود، حالت موجود را «حياي ضعف» مي گويند. در منابع ديني ما از اين نوع حيا تمجيد نشده است.(14)
امام صادق (عليه السلام) مي فرمايند: «بهترين زنان شما کسي است که چون با همسرش خلوت کند، جامه حيا از خود برکند و چون بپوشد و همراه او شود، زره حيا را برتن کند».(15)
حضرت بهترين زن را کسي مي داند که چون جامه بپوشد و از خانه بيرون رود، لباسي از حيا و عفت بر تن کند که مانند سپر و زره حافظ او باشد؛ يعني چنان با وقار و سنگين راه برود که تيرهاي نظر جوانان هرزه، اجازه ورود به شخصيت او را نداشته باشد. ولي در خلوت با شوهر، هر گونه ظرافت کاري، طنّازي و عشوه گري براي زن نه تنها جايز، بلکه بهتر است. بهترين زن مسلمان زني است که در زمان خلوت با شوهرش، خوش زبان و شيرين حرکات باشد. چيزي که زن را در رديف بهترين زنان مسلمان قرار مي دهد، همين است که بتواند اين دو حالت به ظاهر متناقض را در وجود خود حفظ کند. خلاصه آنکه، زن بايد لباس رزم و بزم خود را بشناسد و هر يک را در جاي خود بپوشد.(16)
آشنايي با مظاهر عفت جنسي
با بررسي منابع اسلامي در مي يابيم که عفت و حياي جنسي، داراي نمودهاي فراواني است. در اينجا، برخي از اين نمودها و مظاهر را پي مي گيريم:
الف) عفت در روابط جنسي
مهم ترين شاخصه عفت، مهار شهوت در روابط جنسي است. در روايات متعددي پس از معرفت خداوند، پاکدامني در اين گونه روابط، برترين فضيلت به حساب آمده است.
امام زين العابدين (عليه السلام) مي فرمايد: «ما من شيء احبّ الي الله بعد معرفته من عفّة بطن و فرج».(17) خداي متعال در قرآن کريم، منحصر ساختن برقراري روابط جنسي را به همسر يا کنيز، از جمله ويژگي هاي مردان با ايمان ذکر مي کند و مي فرمايد: «مرمنان رستگار شدند...، آنان که دامن خود را از آلوده شدن به بي عفّتي حفظ مي کنند و تنها با همسران و کنيزان خود آميزش جنسي دارند. پس به بهره گيري از آنان ملامت نمي شوند».(مؤمنون: 5 و6) در جاي ديگر، قرآن کريم افرادي را که شرايط ازدواج برايشان مهيا نيست، به عفّت فرا مي خواند و آنان را از آلودگي در روابط جنسي باز مي دارد: «و کساني که امکاني براي ازدواج نمي يابند، بايد پاکدامني پيشه کنند».(نور: 33)
ب) عفت در پوشش
نمود ديگر عفّت، رعايت پوشش کامل است. خداي متعال در آيات متعددي ويژگي هاي پوشش کامل زنان مسلمان را بر مي شمارد.(18) اهميت توجه به پوشش براي بانوان از آنجا روشن مي شود که خداي متعال، پس از آنکه ضرورت پوشش را مطرح مي سازد، زنان سال خورده اي را که اميد به ازدواج ندارند، به کشف حجاب(البته بدون تبرّج و خود نمايي) مجاز مي سازد. ولي با اين حال، مي فرمايد: «اگر آنها نيز (با پوشش خود) عفت پيشه کنند، براي خودشان بهتر است».(نور: 60)
ج) عفت در خودنمايي
خويشتن داري از تبرّج و خودنمايي مصداق ديگر عفت و حيا است. قرآن کريم، علاوه بر آن که در آيه 33سوره احزاب، عموم زنان را از خودنمايي نهي کرد، در آيه ي 60 سوره نور، زنان سال خورده را مجاز به برداشتن لباس هاي رويين همچون چادر و روسري مي سازد، ولي اين حکم را به پرهيز از آرايش و تبرج منوط مي سازد. از اين آيه، شايد بتوان در تحريک جنس مخالف براي تبرّج تأثير بيشتري نسبت به کشف حجاب استفاده کرد.
د) عفت در نگاه
امام سجاد (عليه السلام) خويشتن داري و فروبستن از نگاه حرام را از ديگر مصاديق عفت برشمرده اند. آن حضرت، در مقام دعا براي همسايگان و دوستان خود عرضه مي دارند: «و اجعلني اللهم...؛ خدايا، مرا آن گونه قرار بده که چشم خود را از آنها، از روي عفّت ببندم».(19)
اميرالمؤمنين (عليه السلام) نيز نشانه ورع و پارسايي فرد را عفت او در نگاه دانسته و فرموده اند: «و من ورعه عفة بصره و عفة بطنه؛ از تقواي شخص عفت او در نگاه و شکم است».(20)
هـ)عفت و حيا در راه رفتن
قرآن کريم با ستايش از طرز راه رفتن دختر حضرت شعيب (عليه السلام) در معابر عمومي و در برابر نامحرم مي فرمايد: «يکي از آن دو دختر به سراغ موسي آمد در حالي که با نهايت حيا قدم برمي داشت».(قصص: 25)
دقت در روايت فوق نشانگر اين نکته است که پرهيز از اختلاط با نامحرم از ديگر ويژگي هاي زنان و مردان با حيا و عفيف محسوب مي شود. خداوند متعال در نقل آن فراز از داستان حضرت موسي (عليه السلام) که به دروازه شهر مدين رسيده بود، داستان دو زن را يادآور مي شود که کمي دورتر از مرداني که براي آب دادن به دام هاي خود اطراف چاه حلقه زده بودند و تنها به جمع و جور کردن گوسفندانشان مشغول بودند. وقتي حضرت موسي (عليه السلام) داستان آنان را جويا مي شود، آنها مي گويند: تا زماني که مردان از دور چاه پراکنده نشوند(و ما نتوانيم بدون اختلاط با مردان گوسفندانمان را سيراب سازيم) به آب کشي نمي پردازيم.(قصص: 23) اين آيه مهر تأييدي بر دوري از اختلاط ميان مردان و زنان است.
منبع:معرفت اخلاقي(2) ادامه دارد...