چگونگي ايجاد انگيزه يادگيري
-(4 Body)
|
چگونگي ايجاد انگيزه يادگيري
Visitor
1619
Category:
دنياي فن آوري
گرچه عامل وراثت و محيط يا هوش و غني سازي محيط آموزشي و بهبود روش هاي تدريس تا اندازه ي زيادي در بهبود وضع آموزشي تأثير دارد ، ولي قلب آموزش و پرورش انگيزش است ؛ و تا انگيزه نباشد هيچ کس هيچ چيزي را ياد نخواهد گرفت . انگيزش حالتي کلي تمايل به پيشرفت تحصيلي است و انگيزه در حالت اختصاصي نسبت به درس خاص مي باشد . امروز بايد با نگاهي عميق تر و با توجه به افق هاي جديد روانشناسي علايق و خواسته هاي دانش آموزان براي معلم بهتر شناخته شده است . امروز مي دانيم هر روش تدريس تا چه اندازه در پيشبرد هدف هاي ما مؤثر خواهد بود چه مزايايي داشته و چگونه مي توانيم به غني سازي تجارب کمک کنيم . معايب هر روش را مي دانيم ، محاسن آنها را نيز مي دانيم و هيچ راهي براي کاستي نبايد وجود داشته باشد . دادن موضوعات درس با زندگي روزمره و تجارب گذشته بخش مهمي از تحريک حسن کنجکاوي و سوق دادن علايق و ايجاد تجربيات غني و ناب است . فعاليت هاي مکمل و فوق برنامه و تشويق به يادگيري اکتشافي و روشهاي تدريس نمايشي و ايفاي نقش ، الگوهاي حل مسأله باعث مي شود . دانش آموزان محور فعاليتهاي آموزش قرار گرفته و براي يادگيري رغبت ، انگيزه و کنجکاوي لازم را پيدا کنند . آموزش و پرورش هزاره سوم متفاوت از آموزش و پرورش دوران گذشته است . تغييرات شگرف علوم رفتاري و کشف افقهاي جديد که نظريات فراشناختي ، خودپندار و تقويت اعتماد به نفس در دانش آموز از اهم اولويت ها آموزش و پرورش مي باشد . نمي توان به دانش آموزان بدون دادن قوت قلب و هدفهاي در سطح متوسط و تقويت حس موفقيت در آنها انتظار داشت به هدفهاي بزرگ و والا نايل آيند . بايد هدفها در سطح پيچيدگي متوسط و با ارتباط با مسايل روزمره زندگي و با توجه به علايق کودکي در دبستان با قصه ، داستان نمايش شعرهاي کودکانه ( ادبيات کودک ) و دوران راهنمايي با توجه به روان شناسي بلوغ و رشد شناختي علايق آنها ، را هدايت کرد و آنان را افرادي کنجکاو و پژوهشگر بار آورد . عدم توجه به « خودپنداره » يکي از ضعفهاي امروز تعليم و تربيت است . دانش آموزي که تاکنون طعم موفقيت و صلاحيت خود را نچشيد و باور ندارند نمي توانند اعتماد به نفس لازم براي پيشرفت و تغيير را کسب کنند . بايد براي آنها شرايطي را مهيا کنيم تا باور کنند که « مي توانند » و برنامه ريزي آموزش هم يعني فراهم آوردن فرصت هاي آموزشي براي يادگيري نه انتقال دادن مطلب و يا ايجاد يادگيري طوطي وار با تکرار و تمرين . آنچه مهم است يادگيري براي يادگيري است ، يعني يادگرفتن راه چگونه و اين راه مهمترين انگيزه کسب دانش ــ تحقيق و پژوهش مي دانم . و انگيزه ديگري که در پي آن کتابهاي جديد التأليف بخوانيم و بنويسيم در دوره ابتدايي تفسير کرد ، يادگيري براي باهم زيستن است ، يادگيري مشارکتي و يادگيري با هم در قالب (1) ـ طرح تدريس اعضاي تيم (2) ـ طرح کارآيي اعضاي تيم (3) ـ طرح قضاوت عملکرد . فعاليتهاي گروهي داخل کلاس و خارج کلاس و تغيير طرز نشستن در کلاسها ( نشستن به صورت گروه 3 و4 نفره ) يادگيري را بسيار جذاب تر و شيرين تر مي کند ، چون از استعداد هاي خود و ديگران بهره مي گيرند و خود را در گروه شکوفا مي کنند و نيز مي آموزند براي زندگي آينده نيازمند به کمک و ياري به هم ديگر هستند . « انگيزش » در فرصتهاي يادگيري بعد از عوامل محيطي و وراثت مهمترين دليل تفاوت در عملکرد يادگيري به عامل انگيزش ( حالتي کلي ) و انگيزه ( نيروي اختصاصي ) مربوط مي شود . انگيزش به اين خاطر جزء مباحث مديريت ، روانشناسي تربيتي ـ روانشناسي اجتماعي و ... آورده شده که قابليت دارد تا با فراهم کردن عوامل انگيزشي ميزان يادگيري افزايش يابد در صورتي که عوامل وراثت را نمي توان افزايش داد يا شرايط محيط تا حدودي امکان بهبودي دارد و بيشتر از آن مقدور و ممکن نمي باشد . ولي با افزايش انگيزش مي توان سطوح نيازهاي مزلورا پشت سر گذاشت و به خود شکوفايي رسيد . نظريه مزلو که از بنيادي ترين نظريات انگيزش است اشاره مي کند به نيازهاي که طبق هرم از پايين به بالا از نيازهاي فيزيولوژيکي ــ احساس امنيت ــ تعلق خاطر ــ محبت ــ احترام به نفس و خودشکوفايي است و مي گويد اين جدول سلسله مراتب الگويي نوعي است و در اکثر انسانها عموميت دارد . بعنوان مثال دانش آموزاني که به دليل اقتصادي يا فرهنگي از گرسنگي و سوء تغذيه رنج مي برند در فعاليت هاي کلاسي و عملکرد هاي يادگيري به طور محسوسي داراي عملکرد پايين تر هستند يا تحقيقات نشان مي دهد که کودکاني که در خانواده با پدر مشکل دارند با معلم خود مشکل پيدا مي کنند ، و دانش آموزاني که مورد ؟ ضرورت توجه به انگيزش از آنجا ناشي مي شود که رابطه اي وثيق با اداره و تفکر مستقل داشته و از سوي ديگر با ذات ، منش و شخصيت افراد مربوط بوده و مسأله اي انتزاعي مي باشد . تا آن حد که در مباحث روان شناسي « انگيزش و هيجان » را با هم مي آورد ، چون براستي معلوم نيست چه عوامل ناخودگاهي يک رفتار را بوجود مي آورند . براي اندازه گيري انگيزش از آزمون هاي اندريافت ( T AT ) استفاده مي کنند و نگرش هاي مثبت و منفي از پديده را مورد بررسي قرار مي دهند هرچند نگرش به اندازه انگيزش داراي شرايط لازم براي انجام فعاليت نمي باشد ولي سهم عمده اي از انگيزش را در بر مي گيرد . که لزوم توجه به حيطه عاطفي را بايد معلمان مورد توجه قرار دهند تا بتوانند با ايجاد باور ها و نگرش مثبت عاطفه مربوط به درس عاطفه مربوط به آموزشگاه و عاطفه مربوط به تحصيل و پيشرفت را در يادگيرندگان تقويت کنند . طبق نظريه مزلو معمولاً بايد مراحل پايين ارضاء شوند ، اما در تعليم و تربيت اسلامي و در اصل فعاليت هاي معطوف به اراده انسان مي تواند با اراده و زير پا گذاشتن هواي نفساني و تأکيد بر عزم راسخ و پشتکار و تلاش بي وقفه بر ناملايمات و شرايط نامساعد غلبه کند ، که در افراد داراي نيروي ارده قوي و شخصيت هاي ( کرازماتيک : ) جاذبه شخصيت ـ ( اقتداي فرمند در مبحث مديريت و رهبري ) بارها ديده شده مانند مهاتما گاندي رهبر فقيد هند سالها در زندان و رنج بسر برد و ...... از آنجا که انگيزش از مجموعه باورها و نگرش هاي خانواده و جامعه نيست به تحصيل و پيشرفت در علم بوجود مي آيد و مهمترين عامل انگيزش مي باشد ، لذا پيشرفت تحصيلي دانش آموزان در خانواده هاي داراي فرهنگ غني و داراي نگرش هاي مثبت همانطور که تحقيقات هم نشان داده بيشتر خواهد بود . بعد از تمام اين مسايل که انگيزش را ناشي از نيازهاي اساسي فرد ـ نيازهاي اجتماعي ـ شرايط محيط و فرهنگ روابط عاطفي ـ مناسبات اجتماعي مي داند ، براي افزايش انگيزش معلمان و دانش آموز چه راهکار هاي وجود دارد . يکي از مسايلي که تاکنون مورد غفلت قرار گرفته رابط بين انگيزش معلم و انگيزش دانش آموزان است . معلم با انگيزه دانش آموز را با انگيزه مي کند و دانش آموزان با انگيزه مي توانند انگيزه معلم را افزايش دهند . عوامل مشترک در انگيزه معلم و دانش آموز مانند تنوع روشهاي تدريس و مانند روش هاي ايفاي نقش بحث و گفتگو ــ روش اکتشافي ــ مطالعه با يکديگر ــ يادگيري باهم و ساير فعاليت هاي مکمل و فوق برنامه باعث ظهور و بروز خلاقيت ها و علاقه بيشتر معلمين به مهارتهاي حرفه اي شده و از سوي ديگر محيط يادگيري را از حالت خسته و بي روح اجباري خارج مي کند و راههاي متعددي براي يادگيري گشوده مي شود . به اين ترتيب دانش آموز محور فعاليتهاي يادگيري قرار گرفته و يادگيري از حالت ايستا به حالت فعال و پويا تبديل مي شود و نقش معلم به فراهم آوردنده فرصت آموزشي ارتقاء مي يابد . و يادگيري براي يادگيري ــ يادگيري براي زيستن ــ يادگيري براي با هم زيستن تحقق مي يابد منبع:jalebb.blogfa.com ارسال توسط کاربر محترم سايت : sajad2007
|
|
|