موفقيت براي افراد کم رو و خجالتي
-(12 Body)
|
موفقيت براي افراد کم رو و خجالتي
Visitor
1627
Category:
دنياي فن آوري
آيا دنياي موفقيت فقط به افراد برونگرا اختصاص دارد؟ مطمئناً خير. درواقع، برونگراترين افراد معمولاً در خطر عدم آگاهي از آنچه که بر اطرافيانشان ميگذرد هستند. افراد برونگرا و خودخواه، به حرفهاي هيچکس گوش نميدهند مگراينکه از آنها تعريف و تمجيد کند يا ضميرشان را ارضاء کنند. بههمينخاطر احتمال موفقيت آنها کم است چراکه توانايي کسب علم آنها بهويژه درمورد اطرافيانشان محدود است. واقعيت امر اين است که غلبه بر کمرويي بسيار راحتتر از برونگرا بودن با ضميري خودستا و گمراه است. از طرف ديگر افراد خجالتي خيلي آرام با يک مشاهده ساده که خارج از درک فرد بروگرايي است که مسحور نفس خود ميباشد، دستاورد شگرفي کسب ميکند. البته در شرايط ايدآل فرد موفق بايد بتواند برحسب شرايط و نياز، هم درونگرا و هم برونگرا باشد. يک فرد برونگراي قدرتمند که ميداند چه زمان بايد گوش کند و چه زمان حرف بزند، و چطور از فرد ساکت کنارش چيز ياد بگيرد، در هر چه که بخواهد موفق خواهد شد. اگر کمي محجوبيت به شخصيتش اضافه کند فردي خواهد بود که نياز به اثبات هيچچيز ندارد چون خودبهخود موفقيت را به سمت خودش خواهد کشاند. افراد خجالتي هم ميتوانند در زمينه موردنظرشان موفق شوند و در بسياري زمينهها از افراد برونگرا پيش بيفتند. اگر فردي درونگرا يا کمرو هستيد، به سمت موفقيت پيش برويد درست است که کمرويي و خجالتي بودن موجب عقب ماندن فرد ميشود. منظور من خجالتي بودن واقعي است نه کسي که فقط شخصيت آرامي دارد. اينکه کسي آرام و کمحرف باشد به اين معني نيست که خجالتي است. البته ممکن هم هست که اينطور باشد اما ممکن هم هست که آن فرد درحال گوش دادن يا نگاه کردن به شما باشد چون هنوز به شما يا کسي ديگر در جمع اطمينان ندارد. شايد هم فردي برونگرا و اجتماعي باشد اما در اين جمع خاص ساکت است. اين را از تجربه شخصيام ميگويم چون خود من ميتوانم کاملاً درونگرا و ساکت باشم و گاهي هم اگر موقعيت اقتضاء کند برونگرا، اجتماعي و بسيار خوش مشرب شوم. در مورد من، چون آدمها، طبيعت و بقيه چيزهاي اطرافم را دوست دارم، دوست دارم نگاه کنم و ياد بگيرم. اما بهخاطر خجالتي بودنم سالها پيش بهعنوان مدير پروژه انتخاب نشدم، از مسابقات ورزشي و اجتماعي باخبر نشدم و باز هم به همين دليل نميتوانستم به دختر مورد علاقه ام نزديک شوم. وقتي با کسي آشنا ميشدم، آنها سريع درموردم نتيجهگيري ميکردند که چون معمولاً ساکت و آرام هستم، پس فردي خجالتيم. اشتباه ميکردند اما ممکن است در برخي موارد هم حق با آنها باشد. يک چيزي که از آن تجربيات ياد گرفتم اين بود که آنهايي که بيشتر نگاه ميکنند و گوش ميدهند و کمتر حرف ميزنند ميتوانند صاحب مقام و قدرت شوند. اين يعني حتي کسي که واقعاً خجالتي است، آنهايي که زود از خجالت قرمز ميشوند و درجمع اصلاً حرف نميزنند، ميتوانند در هر چه که بخواهند افرادي قدرتمند شوند. يادتان باشد، توانا بود هر که دانا بود و فرد درونگراي خجالتي خيلي بهتر از فرد برونگرا ميتواند کسب علم و دانش کند. نظر عموم است که افراد خجالتي خيلي درمورد شخصيت انسان ميدانند، گرچه شهامت اين را ندارند که با افراد زيادي ارتباط برقرار کنند. حتي اگر اين افراد خيلي خجالتي کمي زندگي اجتماعي داشته باشند، ميتوانند مديران بخش منابع انساني و روانشناساني فوقالعاده شوند فقط به اين خاطر که خيلي بهتر از افراد برونگرا ميتوانند انسانها را تحليل کنند. همچنين ميتوانند کارهايي را انتخاب کنند که نياز به روابطعمومي زياد دارد چون نياز دارند به خودشان ثابت کنند که ميتوانند آنکار را انجام دهند. افراد درونگرا ميتوانند توجه فوقالعادهاي به يادگيري نشان دهند و چون شنوندههايي عالي هستند ميتوانند خيلي به ديگران کمک کنند. به مرور زمان، مردم خيلي بيشتر از افراد برونگرا که کاري نميکنند جز خودستايي، به آنها احترام ميگذارند. تنها چيزي که اين افراد به آن نياز دارند کمي جرات و شهامت براي برداشتن قدم اول است و وقتي اين قدم را برداشتند، همه دانشي که طي سالها کسب کردهاند به آنها در پيش رفتن در مسيري که انتخاب کردهاند کمک خواهد کرد. منبع:mardoman.net ارسال توسط کاربر محترم سايت : mamad_16
|
|
|