آيا اسکارپيستريوس به المپيک لندن مي رسد؟
روزگاري ژان پل سارتر گفته بود: « اگر شخصي مدال طلاي دو و ميداني را در المپيک نگيرد فقط به اين دليل که از هر دو پا فلج است، کم کاري از خودش بوده است. » اين حرف فيلسوف اگزيستانسياليست فرانسوي شهرت زيادي پيدا کرد. اما شايد خود سارتر هم گمان نمي کرد که ايده فانتزي اش اينقدر به واقعيت نزديک شود. اسکار پيستريوس از هر دو پا محروم است؛ اما هيچ دليلي نمي بيند که از مدال طلاي ناب المپيک لندن محروم شود.
« ترحم ديگران تنها چيزي بود که اعتماد به نفس را از من مي گرفت. خانواده ام مثل يک آدم عادي با من رفتاري مي کردند. از دوستان و همکلاسي هايم هم هميشه مي خواستم که مثل يک آدم سالم با من رفتار کنند. يک شب توي خوابگاه، دوستام پاهاي من را قايم کردند و اطراف تختم مواد اشتعال زا ريختند و آتش زدند . من خواب بودم و با داد و هوار و صداي « آتيش.... آتيش » بچه ها از خواب پريدم. با ديدن آتش حسابي هول کرده بودم و دنبال پاهام مي گشتم. هيچ کس توي اتاق نبود و من هم پاهام را پيدا نمي کردم. زدم زير گريه... چند لحظه اي نگذشته بود که دوستام با خنده و شوخي وارد اتاق شدند و آتش را خاموش کردند و به ام گفتند :« بازم ميخواي مثل يک آدم عادي باهات رفتار کنيم؟»
اسکار پيستريوس اين خاطره را براي خبرنگاران سراسر جهان تعريف مي کرد. در حاشيه پارالمپيک پکن و زماني که قهرمان 200 متر دنيا شده بود. اما اين مدال طلا سقف آرزوهاي اسکار نبود.
رودررو با غير ممکن
آرزوي او رقابت با قهرمانان سالمي بود که دو تا پا از او بيشتر داشتند. اسکار نتوانست اجازه حضور در المپيک پکن را کسب کند ولي اين اولين بار نبود که او با غير ممکن مواجه مي شد. پس بر تلاش خود ادامه داد. اکنون جهان به انتظار نشسته است؛ آيا اسکار پيستريوس را در خط استارت مسابقات المپيک لندن و در کنار مشهورترين دونده هاي جهان خواهيم ديد ؟ با اين همه اسکار تا اينجا هم مرزهاي غير ممکن را به شکل قابل توجهي به عقب رانده است.
زندگي اسکار يک بار ديگر به همه ما يادآوري مي کند که توانايي و ناتواني تنها در فکر ماست و ارتباط کمي به امکانات مادي دارد.ذهن آدم ها و گاهي اجتماعي که در آن زندگي مي کنند، آنها را به ورطه ناتواني مي کشاند؛ فکر آدم ها و گاهي اجتماعي که در آن زندگي مي کنند، آنها را به ورطه ناتواني مي کشاند؛ فکر آدم ها مي تواند تمامي موانع را از سر راه بردارد. اسکار در 1986 در ژورهانسبورگ ـ پايتخت آفريقاي جنوبي ـ متولد شد. وقتي به دنيا آمد، مثل همه ما يک نوزاد بود.
با دست و پا و چشم و گوش و از هر کدام هم دوتا ! اما خيلي زود معلوم شد که فاقد استخوان نازک ني است. پزشکان مي گفتند بايد پاهايش از زير زانو قطع شوند . 11 ماهش بود که هر دو پايش را قطع کردند.
بچه پر جنب وجوش مدرسه
اسکار بزرگ شد و به مدرسه رفت. اما در همان روزهاي اول به همه نشان داد که اهميتي به نقص عضو خودش نمي دهد و آدمي نيست که گوشه اي بنشيند و منتظر توجه ديگران باشد. 11 سالش بود که راگبي بازي مي کرد. از همان زمان به کمک تيغه هاي فلزي شروع به دويدن کرد. در واترپلو و تنيس هم عضو تيم منتخب مدرسه شد و حتي به عضويت تيم کشتي معلولان هم در آمد.
در راگبي آن قدر جسور و سريع بود که يک بار زانويش به شدت آسيب ديد و همين اتفاق اسکار را وادار کرد که از 2004 به بعد فقط به دويدن اکتفا کند.اما بدبياري هاي اسکار به همين جا ختم نشد.
فقط 9 سالش بود که پدرش را از دست داد ولي مرگ مادرش در 15 سالگي بود که او را به شدت تکان داد؛ « مادرم موجب رشد من شد. بدون او هيچ چيزي نبودم. سه هفته پيش از مرگش نامه اي برايم نوشت: به پاهايت نگاه کن که امروز چه سرعتي دارند ! به تمرين ها و تلاش هايت ادامه بده اما زياد خودت را اذيت نکن !» در واقع 3 سال بعد از مرگ مادر بود که اسکار در اولين مسابقه مهم ورزشي اش شرکت کرد؛ پارالمپيک 2004 آتن. در 200 متر مدال طلا و در 100 متر مدال برنز را براي کشورش به دست آورد. پس از آن هم در ده ها مسابقه مهم جهاني شرکت کرد و در بيشتر آنها قهرمان شد و رکورد به جا گذاشت.
در راه المپيک پکن
سال 2007 براي اسکار بسيار سرنوشت ساز بود. او به راحتي مي توانست در پارالمپيک 2008 پکن شرکت کند. ديگر کسب مدال در پارالمپيک براي او جذابيتي نداشت. آرزوي اسکار رقابت با ورزشکاران عادي بود. براي اين کار بايد سهميه المپيک را کسب مي کرد و براي کسب سهميه المپيک در رقابت هاي « نورويچ يونيون » انگلستان شركت کرد. اما چندان موفق نبود.
او در گروه هشت نفره خودش هفتم شد. البته نفر اول مسابقات کسي نبود جز جرمي وارنر، قهرمان سرشناس جهان و المپيک. در اين مدت سرعت بالا و جسارت اسکار به حدي او را انگشت نما کرده بود که همه جا صحبت از « دونده تيغه اي » يا « سريع ترين مرد بدون پا » بود؛ القابي که رسانه ها به او مي دادند و نامش را بيشتر بر سر زبان ها مي انداختند. شايد همين شهرت سريع در تصميم اتحاديه بين المللي فدراسيون هاي دو ميداني بي تاثير نبود. اين اتحاديه اعلام کرد اسکار نمي تواند در پکن در کنار ورزشکاران سالم به رقابت بپردازد.
باز هم غير ممکن
IAAF آزمايش هايي روي او انجام داد که نتيجه اش اين بود: تيغه هاي فلزي زير زانوي اسکار که جاي پاهايش را گرفته اند، حالت فنري و ارتجاعي دارند و دويدن او را از حالت طبيعي خارج مي کنند.
اين پاها که به شکل J انگليسي هستند در هر قدم انرژي بيشتري از پاهاي معمولي به زانو منتقل مي کنند و کمتر موجب خستگي مي شوند. اين ماجرا به شدت در رسانه ها جنجال به پا کرد و بزرگ ترين متخصصان و استادان دانشگاهي درباره اش اظهار نظر کردند. نهايتاً نتيجه اين شد که پاهاي اسکار 25 درصد کمتر از پاهاي معمولي موجب مصرف انرژي مي شوند. همه اينها منجر به صدور اطلاعيه اي از سوي فدراسيون دو و ميداني شد که استفاده از « هر وسيله مکانيکي را که براي شرکت کنندگان مزيت ايجاد کند » ممنوع اعلام کرد.
دنيا روي سر اسکار خراب شده بود. اما چه بايد مي کرد؟ بايد دويدن را کنار مي گذاشت؟ او ياد گرفته بود که موانع را جدي نگيرد. ياد گرفته بود که در دنيا راهي جز تلاش و باز هم تلاش و باز هم تلاش بيشتر وجود ندارد ولي مي دانست که سرنوشت اين نبرد در ميدان هاي مسابقه تعيين نمي شود. اسکار و وکيلش به دادگاه داوري ورزش (CAS) شکايت بردند؛ « گمان مي کنم از طرف همه ورزشکاران مسووليت دارم که اصرار کنم و کوتاه نيايم. من به بالاترين مراجع شکايت خواهم کرد و در کنارش تمريناتم را با جديت ادامه خواهم داد. »
پاهاي اسکار که به چيتا فلکس فوت معروف شده، اکنون مورد استفاده بسياري از معلولان در سراسر جهان است. اين پاها را شرکت اوسر در ايسلند ساخته و سازندگان آن مدعي اند که اين پاها هيچ مزيتي نسبت به پاهاي معمولي ندارند.
پکن نشد، لندن هست
اسکار باز هم پيروز شد. CAS به نفع او راي داد؛ « حس مي کنم روي ابرها راه مي روم. رقابت با ورزشکاران عادي براي من حقي است که نبايد از آن محروم مي شدم. حالا بايد سهميه المپيک را به دست مي آورد. براي اين کار بايد 400 متر را در مدت 45 ثانيه و 95 صدم ثانيه مي دويد. اما پس از چند دور مسابقه نتوانست به زماني بهتر از 46 ثانيه و 25 صدم ثانيه برسد. کمتر از يک ثانيه با جواز حضور در المپيک فاصله داشت. بقيه دونده ها روي دو تا پايشان مي دويدند و يک ثانيه کمتر براي کسي که دو تا پا کمتر داشت شايد قابل اغماض بود. اما اسکار کاري به ترحم و اغماض نداشت. او پذيرفته بود که نقص عضوش به حساب نيايد و مثل همه کساني با او رفتار شود که آرزويشان شرکت در مسابقات المپيک است. به هر حال اسکار نتوانست در ميان قهرمانان دووميداني المپيک شرکت کند اما در پارالمپيک پکن شرکت کرد و يک مدال طلا و يک برنز به دست آورد « تمام تلاشم را کردم تا در المپيک 2008 پکن حاضر شوم.اما اين اتفاق نيفتاد ولي شک نکنيد که در 2012 لندن به آرزويم خواهم رسيد. »
منبع: نشريه همشهري مثبت شماره 6