4 بار صهيونيست ها را لگدمال کرديم
-(7 Body)
|
4 بار صهيونيست ها را لگدمال کرديم
Visitor
1776
Category:
دنياي فن آوري
لعنت بر اين رژيم غاصب صهيونيستي که هر چه سوژه درباره اش وجود دارد، بر مبناي ظلمي است که بر ملت مظلوم فلسطين کرده است. مي خواهيم حرف بزنيم، خاطره بنويسيم، روايت کنيم. از نفرات مردم ايران به اين جرثومه فساد بگوييم، اما دل مان براي آن ملت، ملتي که از طبيعي ترين حق خود يعني زندگي در موطن خود محروم است، مي سوزد. به راستي باور پذير است که امروز، مردم گوشه اي از اين خاک از سرزمين خود به اين بهانه خارج شوند که يک شير حرام خورده اي (!) ادعا کند تئوري قوميت را بايد به صورت عملي بسط داده و عنوان کنيم که آن سرزمين، سرزمين کهن و قديمي ما بوده است. ارض مقدس و سرزميني موعود (!) خدا آن ها را به سزاي اعمال شان برساند. رژيم صهيونيستي و ايران، فوتبال اين دو کشور در واقع از سال 1337 و در جريان بازي هاي آسيايي 1958 توکيو آغاز شد. 5 بار بين اين دو کشور بازي انجام شد که دو تاي آن در خاک ايران بود. دوبار هم فوتبال ايران و رژيم صهيونيستي در سطح باشگاهي انجام شد که يک بار پرسپوليس با تيم ملي مکابي مساوي کرد و بار ديگر استقلال تيم هاپوئل آويو را شکست داد. در آن 5 ديدار ملي و 2 ديدار باشگاهي، يعني در 7 بازي تاريخي، 3 بازي در تهران انجام شده است. بحث اين جاست که چرا به رغم ارتباط خوبي که بين رژيم هاي طاغوت و صهيونيستي وجود داشت، مردم تا اين حد از صهيونيست ها منزجر بودند و پيروزي برابر حريف را مثل پيروزي در جنگ مي دانستند؟ حساسيت ايران روي مردم فلسطين و نفرت و انزجار از رژيم صهيونيستي در واقع از ابتداي دهه 40 شروع شد. در ابتداي اين دهه وقتي ساواک طي دستور العملي به امام راحل (ره)، اعلام کرد که به شرط سکوت درباره شاه و رژيم صهيونيستي حق منبر دارد، پاسخي تاريخي ايشان را شنيد که «سازمان امنيت گفته از شاه سخن نگوييد و از اسرائيل هم نگوييد؟ چه ارتباطي بين شاه و اسرائيل وجود دارد؟ مگر شاه اسرائيلي است»! ريشه تنفر از رژيم صهيونيستي را امام راحل (ره) در دل پاک مردم کاشت. امام (ره)، باورهاي مذهبي مردم را مي شناخت و آن ها را در همين مسير پيدا کرد. حساسيت هاي مورد اشاره قبل از سخنراني تاريخي امام (ره) وجود نداشت. اصولاً قبل از اين تاريخ ايران و رژيم صهيونيستي 3 بار با هم بازي کرده و 3 نتيجه متفاوت از اين بازي ها به دست آمده بود. در بازي هاي آسيايي 1958 توکيو، ايران کارش را با شکست 5 بر صفر برابر کره جنوبي آغاز کرد و در بازي دوم به تيم رژيم صهيونيستي باخت. آن هم با نتيجه 4 بر صفر، ايران در بازي هاي آسيايي 1958 توکيو بين 14 تيم به عنوان چهاردهم رسيد، عنواني که براي فوتبال ايران، اتفاقي تلخ بود. يک سال بعد، ايران جوانگرايي کرد. به جز 5 بازيکن از تيم سال قبل تمام ياران تيم جوان بودند. در مسابقات مقدماتي جام ملت هاي 1960 آسيا، ايران با رژيم اشغالگر قدس، پاکستان و هندوستان همگروه بود. در ديدار اول، ايران توانست رژيم صهيونيستي را 3 بر صفر شکست دهد. پيروزي ايران برابر حريف يک پيروزي شگفت انگيز بود. خبر گزاري ها اين خبر را با آب و تاب بسيار نقل کرده و به سراسر جهان مخابره کردند. صهيونيست ها اعلام کردند اين تيم اصي آن ها نبوده و تيم اصلي درگير مسابقات مقدماتي جام جهاني بوده است، در حالي که آن ها دروغ مي گفتند! در بازي برگشت آن رقابت ها هم دو تيم برابر هم به تساوي يک بر يک رسيدند. فعلاً از ديدارهاي دهه 30صرف نظر کرده و به دهه 40 مي رويم؛ آن جا که مسابقه فوتبال ايران و رژيم صهيونيستي رنگ سياسي گرفت. در دهه 40 روابط ايران و رژيم اشغالگر قدس همچنان روزگار طلايي خود را سپري مي کرد، اما عرب ها به صورت متحد عليه صهيونيست ها مي جنگيدند که اوج کار در واقع، در جنگ هاي سال 1967 شکل گرفت. آن جا بود که صهيونيست ها در سراسر دنيا به عنوان کشور جنگ افروز و جنگ طلب معرفي شدند. نشريه توفيق در کاريکاتوري خاطره انگيز، ديدار ايران و رژيم اشغالگر قدس را به تصوير کشيد. آن ها با توپ جنگي وارد ميدان شده و وقتي بهزادي، کلاني و شاهرخي از آن ها مي پرسند اين چيست؟ آن ها جواب مي دهند: «ما توپمون اينه»! اين کاريکاتور خاطره انگيز توسط عمال ساواک در کميته نظارت بر مطبوعات از نشريه بيرون آمد و به جاي آن يک کاريکاتور ابتدايي غير سياسي چاپ شد! به هر حال آنچه اهميت دارد ديدار ايران و اسرائيل غاصب بود که در روز 29 ارديبهشت سال 1347 برگزار شد. در مرحله نهايي مسابقات چهارمين دوره جام ملت هاي آسيا 5 تيم ايران، تايوان، برمه، رژيم صهيونيستي و هنگ کنگ حضور داشتند. تيم هاي مرحله نهايي رقابت خود را به صورت دوره اي برگزار کردند. ديدار آخر ميان ايران و صهيونيست ها در حالي برگزار شد که تيم کشورمان با يک مساوي هم قهرمان مي شد، اما حريف براي قهرماني تنها به يک برد نياز داشت. برخي يهودي هاي صهيونيست مقيم تهران که اتفاقاً آدم هاي بسيار متعصب و انحصار طلبي بودند، در محل پيش فروش بليت ها حاضر شده و با خريداري تعداد زيادي از بليت ها قصد داشتند مانع حضور تماشاگران ايراني در امجديه شوند، اما تير آن ها وقتي به سنگ خورد که به رغم خريداري پر تعداد بليت ها درهاي امجديه باز شد و مردم به درون ورزشگاه هجوم برده و با شعارهايشان تنفر خود را از حريف متجاوز اعلام کردند. وقتي 2 گل ايران توسط بهزادي و قليچ خاني وارد دروازه حريف شد، ورزشگاه چنان غرق در شادي و هيجان شد که تا آن زمان سابقه نداشت. 2 سال بعد تيم هاپوئل تل آويو در فينال جام باشگاه هاي آسيا به مصاف استقلال تهران رفت. فضاي بازي به اندازه ديدار 2 سال قبل تيم ملي پرهيجان و پر استرس نبود، اما باز هم پيروزي 2 بر يک برابر حريف صهيونيستي يک برد خاطره انگيز محسوب مي شد و مردم را در فروردين 49 (مارس 1970) بار ديگر به شرکت در يک همايش غير رسمي سياسي دعوت مي کرد. مردم به اسرائيل غاصب دشنام مي دادند و رژيم طاغوت هيچ پاسخي براي اين رفتار مردم نداشت و تنها به «ماستمالي ديپلماتيک» اکتفا کرد. در اواسط دهه 70 ، کتاب سقوط 79، نوشته «ژان اميل اردمن» در دنيا مثل توپ صدا کرد. بر اساس تخيلات نوشته شده در اين کتاب «يک پروفسور يهودي به استخدام نيروهاي نظامي ايران براي ساختن بمبش در مي آيد و به علت تنفري که از اعراب داشته، به جاي اورانيوم در بمب ها پلوتونيم را مورد استفاده قرار داده و وقتي شاه مخلوع بمب ها را بر چاه هاي نفت عربستان و کويت مي اندازد به خاطر قدرت بالاي پلوتونيم کليه چاه هاي نفت منطقه و به تبع آن دنيا از بين مي رود و دنيا به دوران سياه قبل از اکتشاف نفت بر مي گردد.» اين کتاب، در واقع ذهنيات مردم ايران و عرب ها و اسرائيلي هاي غاصب نسبت به هم را تعريف کرده و موشکافانه وارد اين بحث تاريخي مي شود. در واقع اسرائيلي هاي غاصب به رغم شعارهاي مردم ايران در امجديه هنوز نسبت به ايراني ها حساسيت نداشته و هنوز با آن ها معاشرت عنواني، تجاري داشته و عرب ها را دشمن اصلي مي پنداشته اند. در تمام سال هايي که ايران ميزبان رژيم اشغالگر قدس بود، اعراب در صدد تحريم و منزوي کردن کامل اسرائيل غاصب بودند. صهيونيست ها، توسط ايران مجوز شرکت مي گرفتند و توسط عرب ها محروم مي شدند. در مسابقات جام باشگاه هاي 1972، تحريم دسته جمعي اعراب موجب تعطيلي رقابت ها شد و پرسپوليس که ترکيب قدرتمندي را در اين بازي ها داشت و قليچ خاني را هم به عنوان يار کمکي گرفته بود، ناکام گذاشت. جالب است بدانيد که اسرائيلي هاي غاصب با حمايت متقابل ايران در بازي هاي آسيايي 1974 تهران شرکت کرده و در فوتبال به فينال رسيدند و در فينال يک بر صفر باختند تا در فاصله 4 سال مانده به انقلاب شکوهمند اسلامي، يکصد هزار تماشاگر در روز 24 شهريور سال 1353 و اختتاميه بازي هاي آسيايي از تنفرشان نسبت به رژيم اشغالگر و موشه دايان شعري را بگويند. آن شعر که با يک آهنگ حماسي سرداده مي شد، اما در بند دوم به يک دشنام، اما هم شأن رژيم صهيونيستي ختم مي شد را که به ياد داريد ...بارها آن را نوشته ايم، اما بازگو کردنش باز هم لطف دارد: با اره بريديم سر موشه دايان را عجب ...بود چه ...بود منبع:تماشاگر شماره 025
|
|
|