بنياد تاريخ پژوهشي ايران معاصر
دوازده ارديبهشت در تقويم ايران مترادف با شهادت متفکر حکمت وحدت و همبستگي و حکيم تفکر توحيدي شهيد مرتضي مطهري است. شهيد مطهري را متفکري جامع در حکمت اسلامي دانسته اند. طهارت روح، قدرت ايمان و قدرت بيان، از او متفکري بر جسته در همه ي زمنيه هاي تفکر اسلامي ساخته بود . متفکري که تلاش مي کرد با شناخت مقتضيات زمان و بازنگري معرفت ديني، نسل جوان را به جامعيت اسلام و توانايي او در حل مشکلات فردي و اجتماعي در دنياي جديدآشنا کند.
مطهري بي تردي متفکر نسل جوان بود و اعتقاد داشت که متفکران، فقها، علما و دانشمندان اسلامي تا درد عقلي، فکري و اجتماعي اين نسل را نشناسند نمي توانند با آنان رابطه بر قرار کنند. مطهري همه ي اين دردها را نشانه اي بيداري نسل جوان مي دانست و معتقد بود که اين نسل چيزي را احساس مي کند که نسل گذشته احساس نمي کرد.
حسرت و رازي که در بيماري است وقت بيماري از بيداري است
هر که او بيدار تر پر دردتر
هر که او هوشيار تر رخ زرد تر
از ديدگاه مرحوم مطهري نسل جوان دنيا را مي بيند، قدرت هاي اقتصادي، قدرت هاي سياسي و نظامي، دموکرات هاي دنيا، برابري ها، حرکت ها، قيام ها و انقلاب ها را مي بيند. جوان احساساتش عالي است و حق هم دارد.
سخن درست بگويم نمي توانم ديد
که مي خورند حريفان و من نظاره کنم
اينها دردهاي نسل جوان است که مرحوم مطهري احساس مي کرد و معتقد بود که اين احساس نه تنها گناه نيست بلکه يک پيام الهي است. او معتقد بود که اگر حوزه هاي ديني از اين احساس غفلت کنند شک و ترديدها وسوال هاي نسل جوان را درک ننموده و براي آن پاسخ مناسب پيدا نکنند. اسلام و قرآن را دچار مهجوريت خواهند کرد. مرحوم مطهري معتقد بود که در رهبري نسل جوان پيش از هر چيز بايد دو کار انجام داد، يکي بايد درد اين را شناخت و آنگاه در فکر درمان و چاره شد، بدون شناختن درد اين نسل هر گونه اقدامي بي مورد است. (1)
مرحوم مطهري در سراسر زندگي علمي خود، به دنبال اين هدف مقدس بود و براي تأمين آن، خود را در معرض سوالات کنکاش ها ي علمي و پرسش هاي سياسي- اجتماعي اين نسل قرار مي داد. مطهري فرياد محجوبانه و عاقلانه ي نسل جديد در محيط فاسد و ضد دين غرب زده ي نظام شاهنشاهي بود که تمايل داشت حقيقت دين را در دنيا مدرن به اثبات رساند و نه دين و نه رخدادهاي ديني، بلکه نحوه ي زندگي و زيست ديني را تعريف کند.
مطهري در فرأيند اين آرمان بزرگ به امام خميني رسيد و با آموزه هاي اين پير روشن ضمير، حکيم حکمت وحدت و همبستگي در جهان کثرت و پراکندگي شد. مطهري پس از آشنايي با آرمان هاي بلند امام خميني، همه ي يافته ي هاي حکمت وحدت را در مسير نهضت امام خميني قرار داد و يکي از پر قدرت ترين متفکران نسل جوان در تبليغ مشرب امام خميني شد و علي رغم هوش سرشار، قدرت استنباط و آماده بودن شرايط براي رسيدن به مراحل عالي در حوزه هاي فقاهت، خود را وقف نسل جوان کرد و با تمام وجود در مقابل انحرافات ديني و غير ديني، جريانهاي پيچيده ي فکري و سياسي ايستادگي کرد، از آرمان هاي نهضت امام خميني که به اعتقاد او يک نهضت عظيم اسلامي بود، دفاع کرد. درست در آن دوراني که شبه روشنفکران غرب گرا در همان توهمات دويست ساله ي تاريخ معاصر ايران شعار مي دادند که «از رهبري سنتي که پاسدار بنيان هاي فرهنگي است، کاري ساخته نيست، چرا که طي دو قرن تمام عرصه هاي انديشه و عمل را از او گرفتند و هنوز نيز مي گيرند و اين رهبري گاه مقاومتي کار پذيرانه مي کند و تسليم مي شود. در ميان اين رهبري البته سيد جمال، مدرس و... خميني و طالقاني و... به وجود آمده اند، اما آنها را نيز پيش از آنکه دشمني از پا در بياورد، همين رهبري سنتي عاجز کرده و مي کند... »(2)
مرحوم مطهري به دفاع از آرمان هاي نهضت امام خميني بر خاست و در پاسخ به اين القائات مي نويسد:
کدام رهبري توانسته است مانند همين رهبري سنتي موج بيافريند و حرکت خلق کند؟ در اين صد ساله ي اخير که از قضا دوره ي فرنگ رفته ها و روشنفکران متجدد ضد سنت است، کدام رهبري غير سنتي، توانسته است يک دهم رهبري سنتي، جنبش به وجود آورد؟(3)
مطهري معتقد بود که روشنفکر ايراني به توهم اين که در اروپاي امروز مذهب نقش ندارد و نقش خود را در گذشته ايفا کرده است، نقش مذهب را در ايران نيز تمام شده تلقي ميکند. در حالي که نه ايران اروپا است و نه اسلام مسيحيت است. روشنفکري ايراني به جاي اين که از اين منبع عظيم حرکت و انرژي براي نجات مردم خود بهره بگيرد، به مقابله با آن برخاسته است و در تلاش است که از متوليان و پاسداران فعلي مذهب خلع يد نمايد.(4)
شهيد مطهري درست در همان دوراني که کسي باور نمي کرد حرکت امام خميني آغاز يک نهضت بزرگ اسلامي است، در نوشته ها و حرف هاي خود از پانزده خرداد به عنوان آغاز يک نهضت عظيم اسلامي ياد کرد و رهبري امام را آگاهانه، شجاعانه و غير قابل ترديد دانست، نهضت اسلامي ايران مفتخر است که در حال حاضر رهبري آن را مراجعي آگاه و شجاع و مبارز بر عهده گرفته اند که نيازهاي زمان را تشخيص مي دهند... اما آن سفر کرده که صدها قافله دل همراه اوست، نام او، ياد او و شنيدن سخنان او، استقامت او، شجاعت او، روشن بيني او، ايمان جوشان او که زبانزد خاص و عام است، يعني جان جانان، قهرمان قهرمانان، نور چشم و عزيز ملت ايران استاد عالي قدر و بزرگوار ما حضرت آيت الله العظمي خميني ادام الله ظلاله، حسنه اي است که خداوند به قرن ما و روزگار ما عنايت فرموده... قلم بي تابي مي کند که به پاس دوازده سال فيض گيري از محضر آن استاد بزرگوار به شکرانه ي بهره هاي روحي و معنوي که از برکت نزديک بودن به آن منبع فضيلت و مکرمت کسب کرده ام، از بسيار را بازگو کنم (5)...
متفکر شهيد مرتضي مطهري عمق عشق خود را به استاد و پير و مرادش، در قطعه شعري که بعد از پانزده خرداد سروده است، نشان مي دهد:(6)
آواز جرس
ز منزل گاه آن محبوب، ياران را خبر نبود
همي آيدبه گوش از دور آواز جرس ما را
صبا از ما ببر يک لحظه پيغامي به روح الله که اي ياد تو مونس روز و شب در اين قفس ما را
به رغم کوشش دشمن نخواهد بگسلد هرگز
ميان ما و تو پيوند تا باشد نفس ما را
سزاوار تو اين جان، کنج زندان نيست منزلگه
سزد خون ببارد از هر دو ديده هر نفس ما را
رواق منظر ديده مهياي قدوم تو
کرم فرما و بپذير از صفا اين ملتمس ما را
تمام ملت ايران فکنده چشم بر راهت
به راه عدل و آزادي، نه باک از هيچ کس ما را(7)
فصل نامه پانزده خرداد ضمن عرض تسليت به مناسبت سالگرد شهادت اين استاد بزرگ، به پاس تجليل از ياد اين حکيم فرزانه، بخشي از نوشته هاي منتشر نشده ي استاد در زندان موقت شهرباني، در پانزده خرداد 1342 را که در دفتر ياد بود تني چند از علماي که در جريان بازداشت هاي وسيع آن دوران دستگير و هم زنجير آن شهيد گران قدر بودند، تقديم خوانندگان مي کند(8). اسناد مذکور نشان دهنده ي عمق آگاهي و بيداري شهيد مطهري از ماهيت نهضت امام خميني و ارزش وحدت و هم بستگي روحانيت و ملت در اين نهضت مي باشد.
بسمه تعالي شانه
وضع خاص ملل مسلمان در ميان ملل جهان اسف آور است. اکثريت افراد آنها مع الاسف وضع و حال خود را درک نمي کنند و دچار آن غفلت و غروري هستندکه قرآن کريم به عنوان وصف حال يهود ذکر مي کند و يا مردم عرب جاهيلت در مورد خود فکر مي کردند. در اين ميان در يک قرن اخير افرادي مؤمن و مصلح و شجاع ظهور کرده اند و در راه بيداري مسلمانان و رفع علل بدبختي آنان که چيزي جز انحراف از تعليمات عاليه اسلامي و سرگرم شدن به ماديات و بدعت هايي که خود ساخته و پرداخته نيست، کوشيده اند. خوشبختانه فعاليت اين گروه معدود و افراد بر جسته که خوش درخشيده و دولت مستعجل بوده اند، اندک اندک به ثمر رسيده و شايد فاصله زيادي تا بيداري کامل مسلمانان و آزادي آنها نداشته باشيم. زيرا بيداري کم و بيش در ميان سلسله جليله روحانيت پيدا شد و مخصوصا طبقه جوان اين سلسله از اين موهبت عظمي برخورداري بيشتري دارند. در دو سه سال اخير که طبقه نسبتا جوانتري زعامت روحاني را در دست گرفته اند، واقع بينانه تر عمل کرده اند. تا آنجا که زنداني شدن در راه هدف مقدس خود را (بر خلاف سابق) افتخار مي شمرند و در حال حاضر يکي از يزرگ ترين مراجع تقليد عصر، اين مدال افتخار را يعني زنداني شدن در راه هدف مقدس مبارزه با استعمار را به سينه خود نصب کرده است. توقيف يک عده پنجاه نفري در زندان موقت شهرباني که اين جانب نيز افتخار مصاحبت آنها را دارم و در اين محل توفيق زيارت خطيب معظم آقاي اهري دامت افاضاته پيدا کرده ام به همين علت است از خداوند توفيق بيشتر اين گروه و نصرت اسلام و مسلمين را ومسئلت دارم.
زندان موقت شهرباني تهران
مرتضي مطهري
14 صفر 83 مطابق 42/4/15
پينوشتها:
1. رک. شهيد مرتضي مطهري، رهبري نسل جوان، ده گفتار، دفتر انتشارات اسلامي قم، بي تا، ص 142
2. بني صدر در کتاب در روش معتقد بود که مباحث مذکور، نتايج گفتگو هاي اوبا دکتر شريعتي در سال 1963 در پاريس بود. لذا در آن جا تصميم گرفته شد که با دو گروه به مقابله برخاسته شود 1. گروه رهبري سنتي 2. گروه هاي روشنفکري که توجيه گر سلطه ي غرب بود. بايد حمله را بر اين دو دسته بريم و تيشه ها را در پي در پي بر بنياد هاي سنتي و مدرن وارد آورديم (در روش از ابوالحسن بني صدر، نقد و بررسي از شهيد مطهري، با مقدمه محمد رضا فاکر، انتشارات آزادي، قم، بي تا، ص9).
3. همان، ص 62
4. همان، ص 262 – 263
5. همان ص 66- 67
6. استاد راجع به اين، شعر مي نويسد:
«بعد از پانزده خرداد که در زندان شهرباني بوديم، آقاي بکائي تبريزي اشعار ذيل را که از مردي به نام ذوالقدر مي باشد در پشت مثنوي من به عنوان يادگار نوشتند:
نشد ابرو خم از سنگيني بار قفس ما را که اين سنگ سبکتر باشد از بال مگس ما را
بر غم عدل و آزادي خلاف هر چه در عالم
به جرم راستي افکنده در زندان عسس ما را
تنگ پر مايگان توبه فرما را ز ما بر گو گر انجانيم و نتواند خريدن هيچ کس ما را
خود آزادي به دست آور که کس نفرستد اي گوهر
در اين مکتب که معني واژگون گرديده اسما را
دموکراتش لقب بخشند هر خود رأي و خود کامي
که اين سنگ سبکتر باشد از بال مگس ما را
ز بيت المال ملت گنج ها سهم تبه کاران بيات آجر و صبحانه ي آب عدس ما را
اين جانب با اين که فاقد طبع شعر است، يک روز اشعار بالا را با ابيات زير استقبال کرد.» (شعر آواز جرس) .ر.ک: مرتضي مطهري، پيرامون جمهوري اسلامي، صدرا، ص 11.
7. آزادي از نگاه استاد مطهري، گردآوري حسين يزدي، انتشارات صدرا، تهران 1379،ص13.
8. جريان مربوط به نحوه گردآوري اين اسناد در همين شماره در بخشي از خاطرات آقاي شيخ محمد علي انصاري اراکي آورده شده است.
منبع: فصلنامه تخصصي 15 خرداد ش 3