3ــ ديدگاهها و عقايد ابن عطا
ــ عزلت و خلوت:
يكي از روش هاي تربيتي صوفيه گريز از مردم و اعتكاف است در حالي كه اسلام دين جمعي و اجتماعي است و بسياري از ادعيه با لفظ جمع آمده است و حتي براي نزديك ترين رابطه با خدا يعني نماز سفارش و تأكيد بر جماعت شده است.
دو ديدگاه كلي درباره ي عزلت در قرن سوم مطرح بوده است دسته اي مانند طيفوريه، پيروان ابو زيد طيفور ابن عيسي البسطامي كه اهل سكرند، ترك صحبت را به مريدان خود توصيه كرده اند (34) در مقابل اين عده دسته اي ديگر مانند نوريه كه پيروان ابوالحسن احمد ابن محمد نوري (وفات 295) هستند، صحبت را بر پيروان خود فريضه دانسته اند. نوري مي گويد «اياكم و العزله فان العزله مقارنه الشيطان و عليكم بالصحبه فان في الصحبه رضاء الرحمن»(35) اما ابن عطا در اين بين در عزلت ميانه رو و معتدل است، در ظاهر مباشرت با خلق و در باطن انس با حق را توصيه مي كند. نقل است كه کسي با وي گفت: «که عزلتي خواهم گرفت. «گفت:» به که خواهي پيوست چون از خلق مي بري؟ «گفت:» پس چه كنم؟ «گفت:» به ظاهر با خلق مي باش و به باطن با حق.»
هرگز حديث حاضر و غايب شنيده اي من در ميان جمع و دلم جاي ديگر است (36)
ــ مراتب معرفت:
ابن عطا براي معرفت به حق يا راههاي خدا شناسي مراتبي قائل است بر همين اساس در يك تقسيم بندي مردمان را به سه گروه تقسيم بندي مي كند:
گروه اول (عوام): اين گروه از راه آفرينش و آثار پي به حق تعالي مي برند، آياتي همچون «افلا ينظرون الي الابل كيف خلقت» كه از فعل به فاعل هدايت مي كند بر همين مطلب گواه است.
گروه دوم (خواص): اين گروه از راه صفات و اسماء به او (موصوف و مسمي) راه مي يابند. آياتي مانند «افلا يتدبرون القرآن» بر اين معنا دلالت دارد و از صفات به موصوف يا از اسماء به مسمي طي طريق مي كنند.
گروه سوم (خاص الخاص): اين گروه از انبياء و اوليا و صديقين تشكيل مي گردند از راه ذات حق تعالي و خودش نه از راه آثار يا كلام به او مي رسند؛ همانطور كه در قرآن مي فرمايد: «و كذلك أوحينا إليك روحاً مِّن أمرنا ما كنت تدري ماالكتاب و لا الإيمان ولكن جعلناه نوراً»(37) و قال «ألم تر إلي ربك كيف مدَّ الظّلَّ»(38) در جايي ديگر مي گويد خداوند انبيا را براي مشاهده خود (قوله تعالي)؛ «أو ألقي السّمع و هو شهيدٌ»(39) و اوليا را براي مجاورت خود لقوله (صلي الله عليه و آله) «عزّ جارك (40) و صالحين را براي ملازمت خود (لقوله تعالي)؛ «و ألزمهم كلمه ي التَّقوي»(41) و عوام را براي جهاد (لقوله تعالي)؛ «و الَّذين جاهدوا فينا لنهدينَّهم سبلنا»(42) آفريد.(43)
ــ ملازمت شريعت، طريقت و حقيقت:
شريعت نماز است و طريقت خلوص و خشوع در آن و حقيقت نتيجه و حاصل آن دو كه محبوب از روي خود پرده بر مي دارد و جلوه هايش آشكار مي شود و در قلب مؤمن عاشق تجلي مي كند و به عبارت ديگر شريعت عبارت از نقشه و برنامه ي كه در ضمن دستورات و احكام الهي تدوين مي يابد، طريقت همان چگونگي طي راه است كه معمولاً با استاد و شيخ صورت مي پذيرد و حقيقت هدف و مقصود آن دو مي باشد.
شريعت پوست، مغز آمد حقيقت
ميان اين و آن باشد طريقت
ولي تا با خودي زنهار زنهار
عبارات شريعت را نگه دار(44)
افرادي همچون ابن عطا لادمي بوده و هستند كه جامع شريعت، طريقت و حقيقت مي باشند.(45) وي نور معرفت و حقيقت را در انجام واجبات و مكروهات و ترك محرمات و اجراي كامل شريعت اسلام و پيروي از فعل، قول و اخلاق محمدي (صلي الله عليه و آله) و به عبارت ديگر وصال به نور معرفت و حقيقت را در سايه شريعت، طريقت مي دانست. وي در رساله قشيريه مي گويد: «من الزم نفسه آداب الشريعه ي نور الله قلبه بنور المعرفه ي»(46) و در طبقات الاوليا مي گويد: «هيچ مقامي نيست برتر از موافقت در فرمان ها و اخلاق (47) سلمي در طبقات الصوفيه همين مطالب را با توضيح بيشتري مي آورد «لا مقام اشرف من مقام متابعه ي الحبيب في اوامره و افعاله و اخلاقه و التادب بآدابه قولاً و فعلاً و عزماً و عقداً و نيتاً»(48)
ابن عطا در تفسير گرانقدر خود نيز با مهارت تمام، سه ضلع شريعت، طريقت و حقيقت را جمع مي كند كه به چند مورد از آن در ذيل اشاره مي شود:
در تفسير «بسم الله» مي گويد: بسم مركب از باء و سين و ميم است، با (برّه) براي ارواح انبيا الهي است كه از راه الهام رسالت، نبوت (شريعت) شكل مي گيرد. سين (سرّه) رمز و راز آن از اهل معرفت و توحيد است كه از راه قرب و انس با حق تعالي (حقيقت) محقق مي گردد و ميم (منته) از آن مريدان (كساني كه همت كوي دوست را دارند) مي باشد از راه اين كه همواره به آنان با شفقت و رحمت مي نگرد تا بتوانند مقامات و منازل طريقت را يكي پس از ديگري طي كنند.(49)
در تفسير «يقيمون الصلاه ي» هم به خوبي جمع بين شريعت و طريقت مي كند و مي گويد: «اقامه ي نماز يعني حفظ حدود و احكام نماز (شريعت) و حضور قلب (طريقت) است.(50) در تفسير «اوفوا بعهدي» نيز تعامل شريعت با طريقت را به خوبي ترسيم مي كند و مي گويد عهد خدا در حفظ حدود ظاهري (شريعت) و باطني (طريقت) نهفته است.(51) در ذيل آيه ي 53 بقره مي فرمايد: پيروي از اوامر و نواهي رسول الله (صلي الله عليه و آله) كه همان شريعت اسلام است موجب مي شود تا آدمي به مرحله ي محبت و در نهايت به مقام شهادت حق به طوري كه غير از او در كار نباشد، مي رسد كه اين همان فنا و طريقت است.(52) ذيل آيه ي 92 بقره مي گويد: طريقت عبارت است از اجتناب از لذايذ و تا در اين مرحله هستي به سر منزل مقصود كه همان معرفت قرب الهي و حقيقت است، نخواهي رسيد.(53)
ذيل آيه ي 6 مائده درباره وضو مي فرمايد: «وضو طهارت ظاهري اعضا است كه همان شريعت و پيروي از امر و طهارت باطني كه همان پاكي از انواع رذائل اخلاقي (طريقت) است (54) و ذيل آيه ي 112 سوره توبه آمده است مقامات سير و سلوكي همچون توبه، حمد، رياضت، ركوع و سجود تام و كامل نمي شود مگر به امر به معروف و نهي از منكر و آن هم منوط به رعايت حدود ظاهري (شريعت) و باطني (طريقت) است، بنابراين مؤمن كامل كسي است كه ملزم به شريعت و ملهم از طريقت باشد.(55)
4ــ حالات و مقامات عرفاني:
ابن عطا مجمع شريعت، طريقت و حقيقت بود. به علم خود لباس تقوي مي پوشانيد و به سير و سلوك خود رنگ الهي مي داد. وي اوصاف متضادي را در خود جمع كرده بود، از طرفي در امور شخصي بسيار سخت كوش بود، به طوري كه در شبانه روز فقط دو ساعت مي خوابيد؛ بسيار رقيق القلب و اهل بکاء بود، به گونه اي كه از اشك او محراب تر مي شد و اهل شعر و ادب نيز بود كه در بعضي از كتب صوفيه از جمله اللمع سراج اشعار جالبي از او نقل شده است.(56) با كتاب خدا خيلي انس داشت و در قرائت و تدبر در معاني و مفاهيم قرآن كريم سرآمد عصر خود و داراي سبك و روش خاص در تفسير قرآني و تأويل عرفاني بود و از سوي ديگر، در امور اجتماعي و ديني بسيار محكم، قوي و استوار بود. بلاها و بحرانها در عزم راسخ او نه تنها تأثير منفي نداشت، بلكه از آنها استقبال مي كرد و بلاها را نوعي نعمت از جانب دوست براي عروج روح مي دانست. در ميدان مبارزه از احدي خوف به دل نداشت، اهل تسامح و سهل انگاري نبود. وي سرانجام جان خود را در همين راه فدا كرد.
ــ برخي از مقامات سير و سلوكي نزد وي:
توبه: از ديدگاه صوفيه اولين مقام سالكان و كليد همه ي حالها است.(57) توبه در لغت به معناي بازگشتن و رجوع است (58) و ابن عطا نيز توبه را به همين معنا مي گيرد و آن را بر پايه شريعت (انجام اوامر و تر ك نواهي) و طريقت استوار مي كند.(59) در اقسام توبه مي گويد توبه دو نوع است: توبه انابت و توبه استجابت، توبه انابت آن است كه از بيم عقاب بوده و توبه استجابت آن بود كه توبه كند به جهت شرم داشتن از كرم او.(60) وي در مورد معيار و ملاك توبه مقبول مي گويد «هر كه را توبه با عمل درست بود توبه وي مقبول بود.»(61)
ورع: دومين مقام در سير و سلوك ورع است. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ملاك و معيار دين را بر اساس ورع داند. «ملاك دينكم الورع».(62) ابوالقاسم قشيري تقوي و ورع را تحت دو عنوان معرفي و مطرح كرده است بدين معني كه تقوي را خودداري از نواهي و بدي ها و ورع را ترك شبهات تعريف كرده است.(63) هر عارفي براي مقام ورع خصوصياتي مطرح كرده است كه مجال آن در اين مختصر نيست. ابن عطا الادمي در مقام ورع هم مشرب ذوالنون مصري است كه ورع را پاكي ظاهر و باطن از طمع و محاسبه نفس به حساب مي آورد.(64)
فقر: يكي ديگر از مقامات سلوك فقر است. حقيقت فقر نيازمندي است و هر مملوكي فقير و نيازمند است هر چند كه مالك همه دنيا باشد و خداوند متعال غني است هر چند همه دنيا فاني گردد زيرا فقر ذاتي بنده و مملوك و غنا صفت ذاتي حق و مالك است «أيُّها النَّاس أنتم الفقراء إلي الله و الله هو الغنيُّ الحميد.(65) مشايخ صوفيه درباره فقر سخنان بسياري بر اساس آيات و روايات گفته اند در اين ميان ابن عطا درباره ي فقر مي گويد: «توانگر شاكر افضل از درويش صابر است و در قيامت بي واسطه كلام حق را بشنود زيرا حساب بي واسطه است». جنيد بغدادي پاسخ داده كه اگر از توانگر بي واسطه حساب كنند از فقير عذر خواهند و عذر از حساب فاضل تر است.(66) اكثر صوفيه قول جنيد را تأييد و جانبداري از توانگري را شوم تلقي مي كند و عاقبت ابن عطا و گرفتاري هاي وي را ناشي از همين جانبداري ها دانسته اند.(67)
توكل: يكي ديگر از مقامات عرفاني توكل است. خداوند فرموده است «و علي الله فتوكَّلوا إن كنتم مؤمنين»(68) در باب توكل نيز صوفيه اقوال و تعاريف مختلفي ارائه داده اند ولي ابن عطا در اين باره مي گويد «وكالت حق تعالي جايي براي غير نمي گذارد پس فقط خدا را بايد در امور خود وكيل بدانيم».(69)
صبر: مقام بعدي صبر است. صبر درختي است كه ريشه ي آن تلخ و ميوه ي آن شيرين است. صبر فضيلتي است كه مسلمانان در دين و دنيا بدان نياز دارند و ناگزير بايد اعمال و آمال خود را بر آن بنا كنند. آيات و روايات بسياري بر صبر تأكيد و سفارش كرده است و اين مطلب نشانگر اين است كه در طول زندگي آدمي حوادث و بحرانهايي بوجود مي آيد كه فقط با صبر مي توان آنها را حل كرد و در برابر آن خداوند پاداش فراواني قرار داده است «إنَّما يوفَّي الصَّابرون أجرهم بغير حسابٍ»(70)
صوفيه درباره صبر بسيار سخن گفته اند، ابن عطا صبر جميل را تأييد مي كند و صبر جميل آن است كه اثر بلا در صابر ديده نشود و از آن استقبال كند.(71) وي در اين باره مي گويد «صبر ايستادن بود با بلا بحسن ادب» و هم او مي گويد: «فاني گشتن بود اندر بلوي و اظهار نكردن شكوي».(72) و اين بيت را در مورد صبر سروده است:
سا صبر كي ترضي واتلف حسره ي و حسبي ان ترضي و يتلفني صبري (73)
رضا: مقام آخري كه در مقامات ابن عطا مطرح است «رضا» است حق تعالي فرموده است: «و رضوان من الله اكبر»(74) و رضي الله عنهم و رضوا عنه.(75) حقيقت رضا از ديدگاه ابن عطا داراي دو ويژگي است يكي اين كه آنچه را كه به عبد مي رسد خداوند از ازل مقرر فرموده است و ديگر اين كه آنچه خداوند به مخلوق خود عطا مي كند فاضل تر و نيكو تر است.(الرضا نظر القلب الي قديم اختيار الله للعبد و انه اختيار له الافضل).(76) با اين دو ويژگي به اين نتيجه مي رسيم كه هر مكروه و محبوبي (77) از جناب حكيم، عليم، قدير علي الاطلاق به ما رسد همان مطلوب و پسنديده است
يكي درد و يكي درمان پسندد
يكي وصل و يكي هجران پسندد
من درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد (78)
نتيجه گيري:
ابوالعباس احمد ابن محمد بن سهل عطا الادمي بغدادي آملي، عارف، شاعر و مفسر نامي يكي از مشايخ عصر طلايي قرن سوم در عرفان اسلامي است. انس و علاقه اش بر قرائت و تدبر در قرآن كريم موجب شد تا به خوبي ميان معاني قرآني و تجربه عرفاني، پيوند تازه اي زند. طي مقامات و منازل اين عارف بزرگ هم بيشتر حاصل تأمل در كتاب حق و تفكر در دفتر نفس بود نه نتيجه تعليم و تعلم تا در اين وادي مجمع شريعت، طريقت و حقيقت گشت. بلاها را نوعي نعمت از جانب دوست براي عروج روح مي دانست. در ميدان مبارزه از احدي خوف به دل نداشت، اهل تسامح و سهل انگاري نبود. وي سرانجام جان خود را در همين راه فدا كرد.
پينوشتها:
1.علي، هجويري، پيشين، ص 278.
2.همان، ص 286.
3.سعدي، شيرازي، ديوان اشعار.
4.شوري/52.
5.نور/45.
6.ق/37.
7.سنن الرسول الأعظم صلي الله عليه و آله وسلم، تحقيق دانشکده باقر العلوم، تهران، امير کبير، 1385، چاپ اول، ص: 344.
8.الفتح/26.
9.عنکبوت/69.
10.خلاصه شرح تعرف، به تصحيح احمد علي رجايي، تهران، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، 1368، صص 159 ــ 158 سلمي ابوعبدالرحمن، طبقات الصوفيه، ص 267 و 268.
11.شيخ محمود شبستري، گلشن راز.
12.خواجه عبدا...، انصاري، مجموعه رسائل فارسي، ص 79.
13.ابي القاسم ابن عبدالکريم، القشيري، الرساله ي القشيريه في علم التصوف ص 391.
14.ابن الملقن، سراج الدين مکتبه يالخانجي، ص 60.
15.ابي عبدالرحمن، السلمي، طبقات الصوفيه، ص 268.
16.ابن عطا الادمي و ...نصوحي/صوفيه غير منشوره ي، ص 35.
17.همان، ص 36.
18.همان، ص 37.
19.همان، ص 41.
20.همان، ص 42.
21.همان، ص 56.
22.همان، ص 56.
23.ابي نصر، السراج الطوسي، اللمع، القاهره، مکتبه الثقافه الدينيه، بي تا، صص، 196 و 324.
24.محمد، غزالي، کيمياي سعادت، ص 607.
25.ابوالقاسم، قشيري، رساله قشيريه، ص 136.
26.ابن عطا الادمي، ص 55 و 56.
27.ابوالقاسم، قشيري، ص 143 و 144.
28.عطار نيشابوري، تذکره ي الاوليا، ص 494.
29.سراج طوسي، ص 44.
30.قشيري، پيشين، ص 161 و 162.
31.قشيري، پيشين، صص 167 ــ 166.
32.فاطر/15.
33.علي، هجويري، ص 27.
34.محمد، غزالي، احياالعلوم، ص 545.
35.مائده/15.
36.مستملي نجاري، ابو ابراهيم اسماعيل ابن محمد، شرح التعرف لمذهب التصوف، ص 226.
37.زمر/10.
38.قشيري، پيشين، ص 278.
39.همان، 280.
40.همان، ص 281.
41.توبه /72.
42.مائده /119.
43.مستملي نجاري، شرح التعرف، ص 1312 و 1313.
44.محبوب و مکروه اقتباس از آيه شريفه قرآن کريم است.
45.ديوان اشعار بابا طاهر عريان همداني.
فهرست منابع و مراجع
1.قرآن کريم.
2.عبدالرحمن، السلمي، طبقات صوفيه، بيروت، لبنان، دارالکتب العلميه، 1419 ه، ص 207.
3.مقدمه و تصحيح پل نويا، نصوص صوفيه غير منشوره، بيروت، دارالمشرق، بي تا.
4.الخطيب البغدادي، الحافظ ابي بکر احمد ابن علي، تاريخ بغداد (مدينه ي السلام) مصر (قاهره) مکتبه ي الخانجي.
5.الذهبي، شمس الدين محمد ابن احمد ابن عثمان، سير اعلام النبلاء، بيروت، مؤسسه الرساله ي، 1414 ه، الطبقه ي.
6.غزالي، محمد، کيمياي سعادت، تهران، انتشارات طلوع و زرين، 1361.
7.القشيري ابي القاسم ابن عبدالکريم، الرساله ي القشيريه، في علم التصوف، بيروت، دارالجيل، بي تا.
8.انصاري، خواجه عبدا..، مجموعه رسايل فارسي، تصحيح و مقابله محمد......مولايي، تهران، توس، 1372، ج يک.
9.تقسيم و ترتيب برخي از مقامات ذکر شده بر اساس کتاب ابو نصر سراج در کتاب....است (سراج طوسي، ابونصر، عبدا...ابن علي، في التصوف، تصحيح رنولد، آلن نيکلسون، ليدن، نشر جهان، 1914.
10.جامي، نورالدين عبدالرحمن، نفحات الانس من حضرات القدس، مقدمه و تصحيح دکتر محمود عابدي.
تهران، اطلاعات، 1370
11.غزالي، محمد، احياء العلوم، بي جا، دارالوعي بحلب، بي تا.
12.دائره ي المعارف بزرگ اسلام به نقل از ياقوت المشترک 1/18 و بلدان 1/169 تهران، مرکز دائره ي المعارف بزرگ اسلامي، چاپ دوم، مجلد چهارم.
13.زرين کوب عبدالحسين، جستجو در تصوف ايران، تهران، امير کبير، چ چهارم، 1369.
14.سلمي، ابو عبدالرحمن، مجموعه آثار، گرد آوري نصر ا...پور جوادي، تهران، مرکز نشر دانشگاهي چاپ اول (ج 1369) 2.
15.عطار فريد الدين، محمد نيشابوري، تذکره الاولياء، بررسي و تصحيح محمد استعلامي، چ 7، تهران، زوار، بهار 1372.
16.ماسينيون، لوئي، مصايب حلاج، ترجمه دکتر ضبا الدين دهشيري، چاپ اول، بنياد علوم اسلامي بي جا تابستان 62.
17.مدرس محمد علي، ريحانه ي الادب في تراجم المعروفين باالکنيه ي و اللقب، بي جا، 1332 شمسي.
18.مستملي نجاري، ايوابراهيم اسماعيل ابن محمد، شرح التعرف لمذهب التصوف ج اول، بي جا، اساطير، 1363.
19.هجويري غزنوي، ابوالحسن علي بن ابن علي عثمان بن ابي علي الجلابي، کشف المحجوب تهران، امير کبير، تير ماه 1336، ص 188.
20.يزدان پناه، سيد يدا...، در آمدي بر تاريخ عرفان اسلامي، جزوه درسي دوره تربيت تحقق عرفان اسلامي، قم، مرکز پژوهشي دائره ي المعارف علوم عقلي اسلامي پاييز و زمستان 1382.
ادامه دارد...