وظيفه سنگين مرجعيت
آيت الله محمد فاضل لنکراني مي فرمودند :
بعد از مرحوم آيت الله حائري، مرحوم آيت الله حجت، آيت الله صدر، آيت الله خوانساري، که آن زمان از آنان به آيات ثلاث تعبير مي کردند، مسؤوليت حوزه را بر عهده گرفتند و حوزه در زمان اين بزرگان هم شرائط بهتري از زمان مرحوم حائري نداشت.
با اين که به خاطر زحمات بسيار و ارزنده اين بزرگان، حوزه از انحلال نجات يافت، ولي رشد و ترقي پيدا نکرد؛ زيرا نکته مهم اين بود که: مرجعيت در نجف مستقر بود و در قم، فردي، که حتي هم عَرض باشد، وجود نداشت.
لذا بزرگان حوزه قم، به اين فکر افتادند تا آيت الله بروجردي را، که آن زمان در بروجرد سکونت داشتند، به قم دعوت کنند. ايشان گرچه تا زمان مرحوم آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني مرجعيت نداشت، لکن از نظر مراتب علمي، اگر نگوييم بالاتر از آيت الله سيد ابوالحسن بود، حتماً کم تر نبود.
ولي به خاطر اين که ايشان در بروجرد، که يک شهر غير علمي و غير حوزوي بود، اقامت کرده بودند، شهرت زيادي نداشتند. اما در عين حال خواص از بزرگان، از مراتب علمي ايشان آگاه بودند. علاوه، در زمان مرحوم آيت الله آقاي حائري، ايشان مدت کوتاهي در قم اقامت داشته اند و درس و بحث هم شروع کرده بودند.
اين مدت کوتاه، گرچه دوام پيدا نکرده بود؛ اما خواص به مراتب علمي ايشان پي برده بودند. در هر صورت، آشنايي به سوابق علمي و تقوايي ايشان، عده اي از فضلاي قم را واداشت که به ايشان بنويسند و از آن بزرگوار بخواهند که در قم اقامت کنند.
مرحوم پدرم نقل کردند:
« پس از اين که آيت الله بروجردي وارد قم شدند، حاج آقا روح الله خميني، به من فرمودند:
بالاخره ما آقا را به قم آورديم، اکنون نگهداشتن ايشان با شماست. »
امام، به خاطر احساس وظيفه اي که نسبت به حوزه مي نمود، از هيچ کار و تلاشي، به عنوان کمک به آيت الله بروجردي، کوتاهي نمي کردند. حتي کارهايي که به ظاهر، در شأن ايشان نبود، انجام مي دادند؛ مثلاً، تلاش مي کردند براي ايشان پشه بند تهيه و آن را نصب کنند و امثال اينها.
اين، در حالي بود که خود ايشان، يک وقتي، سر درس فرمودند:
« من براي رسيدن به مرجعيت، يک قدم برنداشتم؛ اما يک وقت احساس کردم، مرجعيت، سراغ من آمده و من مسؤول هستم بپذيرم.»
برنامه روزانه
حجت الاسلام علي دواني نقل مي کنند:
آيت الله فقيد هميشه دو ساعت پيش از اذان صبح از بستر برمي خاستند و وضو گرفته نماز مي خواندند، سپس در آن دل شب مدتي مطالعه مي کردند.
اول وقت نماز صبح را خوانده و بعد از تعقيبات نماز و قرائت قرآن مجدداً مشغول مطالعه کتب مختلف مي شدند. آنگاه نزديک صبح صبحانه مختصري که از نان و پنير تجاوز نمي کرد، صرف نموده و بعد از آن به کتابخانه تشريف مي بردند و تا هنگام درس که اغلب از ساعت ده صبح شروع مي شد، به مطالعه و تتبع در پيرامون درس آن روز مي پرداختند، ودر اين وقت هيچ کس را نمي پذيرفتند.
در ساعت ده دُرشکه و اخيراً تاکسي در خانه مي آمد و ايشان سوار شده، مسافت بين خانه و حرم حضرت معصومه عليها السلام را طي کرده و به مجلس درسي که اغلب در حرم و صحن حضرت معصومه عليها السلام و اخيراً در مسجد اعظم برگزار مي شد، حضور مي يافتند و در مجلسي که بالغ بر هزار نفر از دانشمندان بزرگ و فضلاي مستعد نشسته و آماده استفاده از محضر پرفيض آن علامه بزرگ بودند، يک ساعت روي منبر نشسته و درس مي گفتند، با دقت به اشکالات دانشمندان گوش مي دادند، و جواب اشکال آنها را مي دادند.
بعد از درس که به خانه برمي گشتند، داخل اتاقي در اندرون، و گاهي در بيروني اشخاصي را مي پذيرفتند، و طبقات مختلف مي توانستند به حضورشان رسيده حوائج خود را معروض دارند، يا آنها که به زيارت آمده و فقط مي خواستند مرجع تقليد خود را ببينند و به دستبوسي ايشان نائل شوند، در اين جلسات موضوعات گوناگوني مطرح مي شد، و ايشان شخصاً به همه آنها رسيدگي نموده و دستورات لازم را صادر مي فرمودند.
مقارن ظهر اشخاصي رخصت طلبيده متفرق مي شدند و اگر در بيروني بودند برمي خاستند و مي رفتند و مجلس عمومي نيز به پايان مي رسيد.
در آن موقع به اندرون مي رفتند و خود را مهياي وضوء براي نماز مي کردند. وضوي ايشان مدتي طول مي کشيد. قبل و بعد از وضو در اثناي آن آيات قرآن تلاوت مي نمودند، سپس نماز ظهر و عصر گزارده و پس از تعقيبات نماز ناهار ميل مي کردند.
ناهار ايشان هم مانند صبحانه مختصر و بسيار ساده بود، بعد از صرف ناهار به نامه هاي وارده که به طور متوسط روزانه بين هفتاد تا هشتاد و الي صد نامه بود شخصاً رسيدگي مي نمودند.
اين کار را در اواخر عمرشان ساعت دوازده شب به اتفاق همسرشان انجام مي دادند. بعد از مطالعه نامه ها و تلگرافات واصله، روي پاکت آنها مي نوشتند: مربوط به فلان موضوع است تا هنگام رسيدگي مجدد، کار به سهولت انجام گيرد.
يک روز را اختصاص داده بودند به جواب نامه ها و يک روز هم براي پاسخ به استفتائات، جواب نامه ها را منشي مخصوص ايشان آقاي حاج حسين احسن مي نوشتند. ايشان آنها را مطالعه کرده و عبارات آن را اصلاح فرموده و گاهي خودشان املاء نموده و سپس ذيل آن را مهر و امضاء مي کردند.
به قدري در خصوص نامه ها و مطالب و پاسخ آنها دقت مي فرمودند که گاهي مثلاً پنج روز يا ده روز قبل که نامه اي خوانده بودند، هنگامي که جواب آن را مي خواستند مهر کنند، مي گفتند اين جواب فلان نامه نيست، به آن موضوع که در نامه نوشته بود مناسب و کافي نيست و دستور مي دادند که آن را عوض کنند، و از نو بياورند تا ايشان ببينند و آنگاه امضاء نمايند. ا
ين موضوع خود موجب اعجاب همگان بود و همه از حافظه قوي و هوش سرشار آن پيشواي شايسته اظهار تعجب مي نمودند.
بعد از رسيدگي به نامه ها و جواب آنها احياناً اشخاصي را مي پذيرفتند و چون وقت غروب مي رسيد وضو گرفته و نماز مغرب و عشاء مي گذاردند.
نماز مغرب و عشاء را در صحن بزرگ حضرت معصومه عليها السلام به جماعت مي گذاردند.
بيماري
مرحوم حجت الاسلام فلسفي نقل مي کنند:
در ايام بيماري آيت الله بروجردي که منجر به فوت ايشان شد، من از تهران به قم آمدم و کسالت ايشان را ديدم.
لذا لازم بود در قم بمانم و با پزشکان معالج در کنار ايشان باشم. ايشان در طول مدت اقامتشان در قم وقتي کسالتي پيدا مي کردند از بيتشان به من تلفن مي شد و من دو سه نفر از اطباء را با خود به قم مي بردم و گاهي دستگاه گيرنده نوار قلب را نيز با خود مي آورديم.
آن روز گفتم در قم باشم تا اگر دارويي لازم باشد که در قم نيست به تهران تلفن کنم تا از داروخانه هاي آشنا تهيه کنند و بياورند، يا اگر لازم بود، اطباي حاذق را بياوريم. اطباء سفارش کرده بودند که هيچ کسي به عيادت نيايد و بگذاريد تا ايشان استراحت کنند، چون ايشان نبايد دچار هيجان شوند.
لذا هر کس به عيادت مي آمد در بيروني سلام مي رساند و مي رفت. به شخصيتها مي گفتند: خدمت آقا عرض شد که شما تشريف آورديد و سلام رسانيده اند.
دکتر نبوي پزشک مخصوص قلب، از اول کسالت ايشان تا آخر حضور داشت. اطباي تهران و قم مصلحت ديدند که پروفسور موريس فرانسوي متخصص و جراح معروف قلب را که شهرت جهاني داشت، از اروپا بخواهند تا او نظر بدهد. او هم آمد و به نظرم دو سه بار نيز ايشان را معاينه کرد و گفت: کسالت قلبي ايشان شديد است.
سفر به ابديت
مرحوم حجت الاسلام فلسفي نقل مي کرد :
در اواخر کسالت ايشان حدوداً يک هفته به طور متوالي در قم بودم. طي اين مدت سه شب به دستور ايشان در مسجد اعظم منبر رفتم، براي اينکه عامه مسلمين در پيشگاه الهي دعا کنند و از خداوند شفاي ايشان را بخواهند.
روز قبل از فوت، حال عمومي ايشان قدري بهبود يافته بود و چون چند روز متوالي در قم بودم، به من فرمودند:
« شما برويد تهران و به کارهايتان برسيد. »
صبح روز بعد، راديو خبر فوت ايشان را پخش نمود.
فوراً به سمت قم حرکت نمودم و وقتي وارد اندروني منزل ايشان شدم که انبوه جمعيت از جمله آقايان مراجع و مدرسين، حضور داشتند و در حمام بدن ايشان را غسل مي دادند.
در مراسم تشييع مرحوم آيت الله بروجردي جمعيت به قدري وسعت و تراکم داشت که اصلاً کسي به کسي نبود. ماشين هاي کساني که از تهران به قم آمده بودند تقريباً در طول جاده تهران ـ قم متصل به هم بودند.
من خودم در ميان امواج جمعيت در مضيقه واقع شدم و تنفس برايم مشکل شده بود. وقتي به صحن مطهر رسيديم، به دفتر آستانه مقدسه رفتم و بعد براي اينکه وضع را ببينم، روي بام مقبره هاي صحن بزرگ رفتم.
از آنجا مي ديدم چنان صحن و بيرون صحن مملو از جمعيت است که واقعاً ذره اي فاصله در بين مردم نيست.
شهرستان قم تا آن روز چنان جمعيتي به خود نديده بود ، از همه طبقات بودند، ولي همانطور که گفتم از کثرت جمعيت و حالت سوگواري که همگان داشتند، کسي به کسي نبود.
رحلت آن مرحوم که پيشواي دين حدود يکصد ميليون شيعه جهان بود، ضايعه اي دردناک بود که پس از رحلت مرحوم آيت الله اصفهاني نظير نداشت.
پايان زندگاني هر کس به مرگ اوست
جز مرد حق، که مرگ وي آغاز دفتر است
محبوبيت عمومي
آيت الله لطف الله صافي گلپايگاني نقل مي کنند:
« ايشان در ميان عموم طبقات محبوبيت داشت. خارج و داخل، شيعه و سني، همه و همه به او احترام مي گذاشتند. اين محبوبيت مخصوصاً در زمان فوتشان نمايانتر بود.
هنگامي که خبر رحلت آن بزرگوار از طريق راديو اعلام مي شود، داروخانه داري، در پيش مشتريان، که در بين آنها خانم بدحجابي هم بوده است، حرف نامربوطي مي زند. زن بي حجاب وقتي توهين به مرجع شيعيان را مي شنود، به شدت ناراحت مي شود و با لنگ کفش به دهان داروخانه دار مي زند که دهان داروخانه دار مجروح مي شود. »
سخن رئيس مذهب واتيکان
آيت الله موسوي کرماني مي گويند:
بعد از رحلت آقاي بروجردي که براي ايشان همه گروهها جلسه و ختم مي گرفتند در يکي از جلسات که مسئول مذهب واتيکان که يکي از رهبران دين مسيحيت بود شرکت داشت در مورد رحلت آيت الله بروجردي گفت:
« نه تنها شما شخصيتي را از دست داده ايد، بلکه جهان فردي را که در مقابل فساد کل جهان بود را از دست داده است. »
منبع: www.salehin.com