جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
علل انحطاط و عقب ماندگي وهابيت (1)
-(4 Body) 
علل انحطاط و عقب ماندگي وهابيت (1)
Visitor 2445
Category: دنياي فن آوري
چکيده
علل وعواملي که انحطاط و عقب ماندگي فرقه وهابيت تأثير گزار بوده است را مي توان بطور خلاصه به دودسته عوامل دروني و بروني تقسيم کرد : عوامل دروني عبارت است از عامل هاي که در ذات وهويت اين جريان نهفته است مانند نا سازگاري با پيشرفت هاي علمي روز ، نداشتن روحيه گفتمان و تبادل افکار با ديگران ، تناقض بين گفتار ورفتارو... اما عوامل بروني يعني عواملي که از خارج متوجه آنها شده و فرقه وهابي نسبت به آن واکنش منفعلانه داشته است مانند پيروزي جمهوري اسلامي ايران ، همکاري با استکبار جهاني ، پيدايش انديشه هاي انقلابي و تشکّل هاي مبارز و... مجموعه اين عوامل را مي توان در عدم پيشرفت وهابيت و جلو گيري از نفوذ وگسترش آن تأثير گزار دانست .
کليد واژگان: وهابيت ، پسرفت، علل ، عربستان
مقدمه
جريان وهابيت از نيمه قرن دوازدهم ه.ق. با نام محمدابن عبدالوهاب ظهورکرد. اين موج نوانديشي ديني در قالب مبارزه با شرک وبدعت در بزرگترين پايگاه اسلام – مکه ومدينه – پديدار گشت و بر سرزمين زر خيز عربستان استيلا يافت . در واقع مي توان ادعا کرد که سه ويزگي فوق يعني شعار هاي زيبا و جذاب ، سيطره بر دو مکان شريف و توانايي عظيم مالي آن سرزمين ، مي توانست عوامل خوبي براي پيشرفت اين جريان باشد .اما عليرغم اين پتانسيل ها وهابيگري از نظر جهاني موفق نبوده است بلکه پيشرفت هاي نسبي که از اين قدرت گسترده به دست آورده بودند تبديل به فرسايش و گرفتار چالش شده است .اين ايستايي و يا مواجه با چالش را مي توان معلول علل وعواملي دانست که در يک تقسيم کلي همه آنها را به عنوان عوامل دروني و يا بروني قلمداد نموده و مانع پيشرفت و عدم پويايي اين جريان دانست .در اين مختصر بر رسي مصاديق علل و عوامل فوق دنبال گرديده ، اميد که پاسخ مناسبي بدست آيد.وهابيّت نام مسلکي است که ريشه هاي اعتقادي آن به قرن چهارم باز مي گردد اما در قرن دوازدهم توسط محمد ابن عبدالوهاب تميمي با کمک دولت انگليس و آل سعود رسما اعلام موجوديت کرد . نام اين مسلک را ازنام پدرش عبدالو هاب که از علماي بنام خودش بود ، گرفته اند و امروزه پيروان شيخ محمد فرزند عبدالوهاب به نام فرقه وهابيت معروف و مشهور است. اين گروه به عنوان مدعيان نجات دهندگان اسلام از کفر وشرک و با شعار بدعت زدايي و جهاد با کافران به ميدان آمدند و اسلام حقيقي را انحصارا در تفکر خود شان مي دانستند و سائر مذاهب وگروه هاي اسلامي را که با آنها همفکري نداشت به عنوان کافر،مشرک و بدعت گذار معرفي مي کردند و کشتن آنها را جايز و غارت اموال شان را حلال مي دانستند . وهابيت بسياري از اعمال و عبادت هاي مسلمين را شرک وبت پرستي مي خوانند و همچنين قبه و بارگاه روي قبر را حرام وبدعت مي شمارند. لذا بنا هاي روي قبر بزرگان دين را با خاک يکسان کردند.وهابيت در ابتدا با استفاده از ضعف فرهنگي واقتصادي مردم و همچنين سر دادن شعار هاي جذاب و فريبنده و اعمال زور و خشونت پيرواني را براي خودشان جذب نمودند. اما عليرغم اين که مرکزيت اين گروه در سرزمين نفت خيز عربستان است و از موقعيت بسيار خوب مکاني ، جغرافياي و اقتصادي برخوردارند و شبانه روز تبليغ وهابيت مي کنند؛ در سطح جهان از موفقيت و گسترش فرهنگ وهابيت موفق نبوده اند بلکه اين طرز تفکر با دنياي امروز همخواني نداشته و انتظار مي رود در آينده ي نه چندان دور در انزوا قرار خواهند گرفت.عواملي که در انحطاط وپسرفت وهابيت نقش داشته اند عبارت اند از: پيروزي انقلاب اسلامي در ايران،آشکار شدن چهره واقعي وهابي ها،همدستي با استکبار،بازي کردن با حريم انساني و حقوق بشري، پيدايش انديشه هاي انقلابي ،تفرقه گرايي، ناساز گاري با پيشرفت هاي روز،نداشتن روحيه وفرهنگ گفتمان، از بين بردن منابع علمي، برداشت نا بجا از آيات قرآن، تحريف عقايد مردم،ارائه تصوير خشن از اسلام،تناقض بين گفتار و رفتار و نابود کردن اماکن مذهبي ، که هر کدام به نحوي در رکود اين جريان در دنياي امروز نقش داشته اند . لازم به ياد آوري اينکه ممکن است تمام عوامل مؤثر در اين نوشتار نيامده باشد اما آنچه را در اين جا نام برده شد اينک به تفصيل بيان مي گردد:
1)پيروزي انقلاب اسلامي در ايران
وهابي ها با اتكا بر تسلط بر سر زمين وحي و بنيادهاي اصيل و واقعي اسلامي (مکه و مدينه) وعنوان خادم الحرميين دادن ، خود را پرچمداران جهان اسلام ، قلمداد و نظام سياسي و اجتماعي شان را به عنوان تنها نظام مکتبي و مجري دستورهاي قرآني ، بر مسلمانان تحميل کرده بودند .اما با پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني درايران وجا يگزين شدن نظام جمهوري اسلامي با انديشه هاي ناب به جاي رژيم پادشاهي وسلطنتي، ادعاي بي محتواي وهابيت وچهره اي واقعي شان برملا شد و اين بسيار براي وهابيت گران تمام شد زيرا از طرفي ، نهضت ديني شيعيان ، به پيروزي رسيد و موقعيت شان در جهان تثبيت و از نظر سياسي تمرکز و استحکام يافت . از سوي ديگر ادعاي وهابي ها مبني برانحصار محوريت اسلام در نظام حکومتي و سياسي شان ، مورد شک وترديد واقع شد كه در نتيجه بعنوان مانع بزرگي در گسترش نفوذ و افزايش قدرت وهابي ها در منطقه و جهان تبديل گشت .اسد علي زاده مي گويد:برقراري و تثبيت نظام جمهوري اسلامي در ايران ، افزون بر اينکه رهبري جعلي و خيالي وهابي ها را بر مسلمانان جهان منتفي کرد ، قطب جديدي در جهان اسلام پديد آورد که مي تواند در شرايط لازم ، نيروهاي انقلابي و پيشرو مسلمان را به خود جذب کند .بدين وسيله ، اميدهاي مسلمانان ستم ديده و آزاده براي اعتلاي کلم? « الله» به ايران به عنوان مرکز ثقل جهان اسلام و پرچمدار مسلمانان معطوف شد . بدين ترتيب ، پيروزي شکوهمند انقلاب اسلامي در ايران عامل بسيار مؤثري در نفي انديشه هاي وهابي و به انزواکشيدن آنان به شمار مي رود .(1) آيت الله سبحاني مي گويد: «پيروزي انقلاب اسلامي در ايران وحشت فوق العاده اي در سران سياسي مکتب وهابيگيري پديد آورد واز نفوذ آن در مناطق مجاور سخت نگران شدند وانديشه ملت خود ، آنان را رنج مي دهد».(2)گرچه پيروزي انقلاب اسلامي ايران به عنوان يک انقلاب شيعي باعث شد که روحيه قدرت وشهامت در سراسر جهان براي شيعيان محروم جهان دميده شود اما در کشور عربستان سعودي که شيعيان آنجا از محروميت ومظلوميت بيشتر رنج مي برند تحت تاثير انقلاب اسلامي ايران قرار گرفته و باعث شد حرکتهاي را بر ضد رژيم آل سعود راه اندازي کنند از جمله در20 نوامبر 1979 عده اي از نا راضيان مسجد اعظم مکه را به تسخير خو در آوردند و شيعيان الاحساء براي نخستين بار تصميم گرفتند مراسم عاشورا را در ملاء عام بر گزار نمايند . اريک رولو مفسر روز نامه« لوموند» مي نويسد:« شورشيان شيعه به دنبال پيروزي انقلاب اسلامي ايران و در پي شورش مکه ، دل وجرات پيداکردند و روز 27 نوامبر ، مراسم عاشورا را که در عربستان ممنوع است برگزار کردند جمعيت که عکس هاي امام خميني را در دست داشتند به سوي قطيف ، احساء وديگر آبادي ها ي ايالت شرقي حرکت کردند . در درگيري هاي بوجود آمده با گارد ملي 36 تن از آنان کشته شدند . جمعيت سه روز تمام در حال طغيان بود. آنها بانک ها و موسسات ديگر را به آتش کشيدند و عليه رژيم سلطنتي شعار دادند . و در اعلاميه ها از مردم براي سر نگوني رژيم سعودي دعوت کردند».(3)
فؤاد ابراهيم در تأثير گذاري انقلاب اسلامي ايران در اين زمينه چنين مي نگارد :
مساجد وحسينيه هاي شيعيان تا پيش از آغاز انقلاب اسلامي ايران نقش سياسي را ايفا نمي کردند اين نهادهاي سنتي براي بسياري از شيعيان نماد همبستگي ووحدت اجتماعي بود پس از سال 1979 نقش اين نهاد ها به شدت تغيير يافت : مساجد وحسينيه ها به پايگاه هاي براي جنبش هاي مختلف مذهبي و سياسي شيعيان تبديل شدند. افزون بر اين مراجع شيعه بر مبناي نگرش سياسي و ميزان مداخله و مشارکت در امور سياسي مورد شناسايي قرار مي گرفتند. حسينيه ها در دوران برگزاري مراسم عاشورا مراکزي براي گرد همايي شيعيان و سخنراني هاي پر شور شيخ حسن الصفار و ساير واعظان وابسته به جنبش مبلغان طلايه دار ، همچون شيخ فوزي السيف بودند که به تظاهرات شيعيان منجر مي شدند. شيخ حسن الصفار رهبر سازمان انقلاب اسلامي در سخنراني هاي خود در نوامبر سال 1979 مصادف با دهه نخست ماه محرم ، تصوير اسلامي انقلابي و نوين را ترسيم نمود که شيعيان استان شرقي از آن آگاهي نداشتند.(4) از ديگر تاثيرا ت پيروزي انقلاب اسلامي ايران فعاليت بيشتر سازمان انقلاب اسلامي جزير? العرب بود. اين سازمان در سال 1968 توسط آيت الله سيّد محمد شيرازي (ره) پي ريزي گرديد اما در سال 1975 رسما تاسيس ان اعلام گرديد. با پيروزي انقلاب اسلامي ايران رهبران اين سازمان تصميم گرفتند که توده هاي مسلمان را وارد صحنه کنند و در پي سرنگوني ال سعود فعاليت کنند نام اين سازمان در خيابان ها و روي ديوار خانه هاي منطقه شرقي نوشته مي شد و قيام 1400 هجري قمري در همان منطقه از فعاليت هاي تعيين کننده در تغيير معادلات مبارزاتي آل سعود بود. اين سازمان فعاليت هاي سياسي خود را در خارج از عربستان بيشتر کرد . انتشار مجله «الثوره الاسلاميه» در لندن از سال 1980تا ژانويه 1991، مجله «بقيع» از سال 1365 تا بهار 1372 در ايران و يک مجله به زبان انگليسي به نام «نداي مکه»( meka callingبه انگليسي) از فعاليت هاي اين سازمان بود و از سال 1991 به بعد مجله«الثوره الاسلاميه» جاي خود را به مجله «الجزير? العربيه» داد و ديگر نشريات توسط سازمان تعطيل شد.(5) و همچنين جنبش «حزب الله حجاز» که در سال 1987 در ميان طلاب عربستان مقيم قم بوجود امد و سازمان به نام «تجمع علماي شيعه» در دهه 80 توسط جمعي از طلاب وعلماي شيعه عربستان شکل گرفت که مقر اصلي آن در لبنان وسوريه است و مشغول فعاليت هاي فرهنگي وتبليغاتي هستند .(6) اين تشکل ها و سازمانها که بر عليه حکومت وهابي سعودي فعاليت داشته ودارند باز تاب پيروزي انقلاب اسلامي ايران در جهان و بويزه مجامع شيعه نشين بوده است.برخي از نويسندگان، در مورد بازتاب و تحليل انقلاب اسلامي ايران در جهان و بويژه کشور هاي اسلامي، و از جمله در عربستان سعودي معتقد است که بوجود آمدن دو جنبش شيعه وسني در عربستان از بازتاب هاي انقلاب اسلامي بوده است.جنبش شيعي همان جنبش هاي که بدان اشاره شد و در مورد جنبش سني ، عليرغم اينکه گرايش سني جنبش اسلامي در عربستان سابقه ممتدي دارد زيرا جنبش اخوان از پيروان محمدابن عبدالوهاب با کمک محمدبن سعود بربخشي از عربستان حاکم شدند و سرانجام ميان اخوان وسعودي ها در رابطه اقدامات سياسي عبدالعزيز بن سعود اختلاف افتاد و جنگجويان اخوان در جريان جنگ سبلا در سال 1929شکست سختي خوردند ولي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي به گفته بسياري از تحليل گران حرکت اخوان جديد متاثر از پيروزي انقلاب اسلامي ايران بوده است (7)فؤاد ابراهيم در تأثير گذاري انقلاب اسلامي ايران بر شيعيان عربستان مي نويسد: « برخي ناظران بر اين باورند که شيعيان استان شرقي به شدت تحت تأثير و پذيرايي سخنان امام خميني (ره) بودند ؛ سخناني که آنان را براي قيام ظالمان ومستبدان (شاهان) و سر نگوني حکومت آنها بر مي انگيخت . بي ترديد مي توان که انقلاب اسلامي تمام جهان اسلام را تحت تأثير خود قرار داد اما براي شيعيان از اهميت خاصي بر خوردار بود . آغاز تظاهرات مردمي در سراسر ايران در سال 1978جان تازه اي به شيعيان عربستان سعودي و ديگر کشور هاي جهان اسلام بخشيده وروحيه اي آنان را تقويت نمود . اين تظاهرات حس قدرت ،اعتماد به نفس و شجاعت ايستادگي در برابر حکام سعودي را به آنان عطا کرد تا بدين وسيله نا رضايتي ها و در خواست هاي خود را بطور علني به گوش حکام خود برسانند . در حقيقت انقلاب ايران «آگاهي و هوشياري جديدي را در ميان شيعيان پديد آورد و به آلگويي براي عملکرد آتي آنان تبديل شد» اين انقلاب همچنين موجب پديد آمدن جو جديد و تسريع اقدامات سياسي اپوزيسيون شيعه شد».(8) وهابيان به خاطر مخالفت با جمهوري اسلامي ايران تظاهرات عليه استکباررا ممنوع اعلام کرد.يکي از موارد که آنها بخاطر ضدّيت با سياست جمهوري اسلامي ايران مقابله ومخالفت مي نمايند حرکت ضد استکباري مسلمين در مراسم حج است در اين مکان مهم وزمان بسيار تأثير گذار که ملت عزيز ايران به حکم وظيفه انقلابي به مراسم تظاهرات پرداخته و از سائر مسلمين جهان دعوت به عمل مي آورد که در مقابل آمريکاي جهانخوار وکمونييسم بين الملي و صهيونيسم با وحدت ويگانگي ايستاده و ابراز انزجار و تنفر نمايند سياست گذاران سعودي و وهابي براي مخالفت با اين قيام سازنده وارزنده پرچم مخالفت را بلندنموده وبا رنگ ولعاب ديني فتواي حرمت تظاهرات در ايام حج را از روحانيون مکتب گرفتند وتظاهرات ضد استکباري راتحريم نمودند. يکي از مفتيان شان به نام« عبدالعزيز بن ياز» با اين عنوان که حج يک عمل عبادي است ونبايد با مسائل سياسي وغير آن آميخته گردد به چنين تظاهرات و جنبشي فتواي حرمت داد.
به همين اساس شرطه هاي چماق بدست ومسلح به وسايل ضد شورش به جان زائران خانه خدا وميهمانان آزادي خواه افتاده وبا خشونت وضرب و جرح از ميهمانان سرزمين وحي پذيرايي و با الفاظ مشرک وکافر ، بدعت گذار ورافضي خوش آمد مي گويند واين روند همه ساله ادامه دارد.(9)
اما براي مطلوب و معقول بودن اين حرکت سياسي و ابراز تنفر از دشمنان خدا مي توان دلايل ذيل را بر شمرد:
الف) تبري جستن وابراز انزجار از ظالمان و استکبار جهاني يکي از پيام هاي اين فريضه بزرگ است.زيرا فرضيه حج خضوع مطلق و خشوع بي نهايت در برابرخداوند و تسليم محض بودن در پيشگاه حضرتش وطرد کردن طواغيت وبت هاي رايج زمان از دل وجان وروح وروان انسان هاي آزاده است زيرا در قرآن مجيد حج ابراهيمي را اين چنين توصيف مي نمايد :« واَذِّن في الناس بالحج يأتوک رجالاً وعلي کل ضامًر يأ تين من کلَّ فجٍ عميق ليشهدوا منافع لهم ويذکروا اسم الله في ايام معلومات علي مارز قَهَمُ من بهيمة الانعام فکلوا منها و اطعموا البائس الفقير ثم ليقضوا تفثهم وليوفوا نذورهم وليطوفوا با لبيت العتيق».(10)ما به ابراهيم گفتيم همه مردم را به حج دعوت کن تا پياده وسواره بر مرکب هاي لاغر از هر راه دور بيايند. تا شاهد منافع گوناگون خويش (در اين برنامه حيات بخش ) باشند ونام خدا را در ايام معّيني بر چار پاياني که خدا در اختيارشان گذاشته است ببرند ( وقتي آنها را قرباني کردند )از گوشت آنها بخوريد و فقير وبي نوا را نيز اطمام نمائيد . بعد از آن بايد آلوده گي ها را از خود بر طرف سازند وبه نذر هاي خود وفا کنند و برگرد خان? کهنه طواف نمايند . از ميان اين دو آيه بايد دو جمله را مورد دقت قرار داد واز مفاد آن نتيجه گرفت. اول جمله «ليشهدوا منافع لهم» که مراد از منافع که زائران خانه خدا بايد شاهد آن باشد چيست؟ دوم اينکه از جمله اي «ويذ کروا اسم الله» چه مطلبي استفاده مي شود؟در جواب بايد گفت که اوّلا حج ابراهيمي داراي دو بُعد است: يکي بُعد عبادي که در ذکر وياد خدا نمود پيدا مي کند و بُعد ديگرکه بعد اجتماعي است در مسئله اي« مشاهده منافع» آيه اي مزبور نهفته است آيت الله مکارم در اين باره مي گويد: اگر اين مراسم عبادي پر رمز وراز طبق برنامه صحيح انجام پذيرد و از آن بهره بردارى درستى شود مى‏تواند هر سال منشا تحول تازه‏اى در جوامع اسلامى گردد. و نتايج و منافع فراواني را به ارمغان آورد و در اين مختصر به برخي از آن مي توان اشاره کرد:
1- بعد اخلاقى حج) مهمترين فلسفه حج همان دگرگونى اخلاقى است كه در انسانها به وجود مى‏آورد، مراسم« احرام» انسان را به كلى از تعينات مادى و امتيازات ظاهرى و لباسهاى رنگارنگ و زر و زيور بيرون مى‏برد، و با تحريم لذائذ و پرداختن به خودسازى كه از وظائف محرم است او را از جهان ماده جدا كرده و در عالمى از نور و روحانيت و صفا فرو مى‏برد، و آنها را كه در حال عادى بار سنگين امتيازات موهوم و درجه‏ها و مدالها را بر دوش خود احساس مى‏كنند يك مرتبه سبكبار و راحت و آسوده مى‏كند.سپس مراسم ديگر حج يكى پس از ديگرى انجام مى‏گيرد، مراسمى كه علاقه‏هاى معنوى انسان را لحظه به لحظه با خدايش محكمتر و رابطه او را نزديكتر و قويتر مى‏سازد، او را از گذشته تاريك و گناه‏آلودش بريده و به آينده‏اى روشن و پر از صفا و نور پيوند مى‏دهد.مخصوصا توجه به اين حقيقت كه مراسم حج در هر قدم ياد آور خاطرات ابراهيم بت‏شكن، و اسماعيل ذبيح اللَّه، و مادرش هاجر است، و مجاهدتها و گذشتها و ايثارگرى آنها را لحظه به لحظه در برابر چشمان انسان مجسم مى‏كند، و نيز توجه به اينكه سرزمين مكه عموما و مسجد الحرام و خانه كعبه و محل طواف خصوصا ياد آور خاطرات پيامبر اسلام و پيشوايان بزرگ و مجاهدتهاى مسلمانان صدر اول است اين انقلاب اخلاقى عميقتر مى‏گردد، به گونه‏اى كه در هر گوشه‏اى از مسجد الحرام و سرزمين مكه انسان، چهره پيامبر و على و ساير پيشوايان بزرگ (صلوات الله عليهم) را مى‏بيند، و صداى آواى حماسه‏هاى آنها را مى‏شنود.
آرى اينها همه دست به دست هم مى‏دهند و زمينه يك انقلاب اخلاقى را در دلهاى آماده فراهم مى‏سازند، به گونه‏اى توصيف ناشدنى و رق زندگانى انسان را بر مى‏گردانند و صفحه نوينى در حيات او آغاز مى‏كنند.در حقيقت حج براى مسلمانان يك تولد ثانوى است، تولدى كه آغازگر يك زندگى نوين انسانى مى‏باشد.
2- بعد سياسى حج)به گفته يكى از بزرگان فقهاى اسلام مراسم حج در عين اينكه خالصترين و عميقترين عبادات را عرضه مى‏كند، مؤثرترين وسيله براى پيشبرد اهداف سياسى اسلام است.روح عبادت، توجه به خدا، و روح سياست، توجه به خلق خدا است، اين دو در حج آن چنان به هم آميخته‏اند كه تار و پود يكپارچه!.حج عامل مؤثرى براى وحدت صفوف مسلمانان است.حج عامل مبارزه با تعصبات ملى و نژاد پرستى و محدود شدن در حصار مرزهاى جغرافيايى است.حج وسيله‏اى است براى شكستن سانسورها و از بين بردن خفقانهاى نظامهاى ظالمانه‏اى كه در كشورهاى اسلامى حكمفرما مى‏شود.حج وسيله‏اى است براى انتقال اخبار سياسى كشورهاى اسلامى از هر نقطه به نقطه ديگر، و بالآخره حج، عامل مؤثرى است براى شكستن زنجيرهاى اسارت و استعمار و آزاد ساختن مسلمين.و به همين دليل در آن ايام كه حاكمان جبار همچون بنى اميه و بنى عباس بر سرزمينهاى مقدس اسلامى حكومت مى‏كردند و هر گونه تماس ميان قشرهاى مسلمان را زير نظر مى‏گرفتند تا هر حركت آزادى‏بخش را سركوب كنند، فرا رسيدن موسم حج دريچه‏اى بود به سوى آزادى و تماس قشرهاى جامعه بزرگ اسلامى با يكديگر و طرح مسائل مختلف سياسى.
روى همين جهت امير مؤمنان على ع به هنگامى كه فلسفه فرائض و عبادات را مى‏شمرد در باره حج مى‏گويد: «الحج تقوية للدين» (11)خداوند مراسم حج را براى تقويت آئين اسلام تشريع كرد. بى جهت نيست كه يكى از سياستمداران معروف بيگانه در گفتار پر معنى خود مى‏گويد:« واى به حال مسلمانان! اگر معنى حج را نفهمند، و واى به حال دشمنانشان اگر معنى حج را درك كنند»!.و حتى در روايات اسلامى، حج به عنوان جهاد افراد ضعيف شمرده شده، جهادى كه حتى پير مردان و پير زنان ناتوان با حضور در صحنه آن مى‏توانند شكوه و عظمت امت اسلامى را منعكس سازند، و با حلقه‏هاى تو در توى نمازگزاران‏گرد خانه خدا و سر دادن آواى وحدت و تكبير، پشت دشمنان اسلام را بلرزانند.
3- بعد فرهنگى)ارتباط قشرهاى مسلمانان در ايام حج مى‏تواند به عنوان مؤثرترين عامل مبادله فرهنگى و انتقال فكرها در آيد.مخصوصا با توجه به اين نكته كه اجتماع شكوهمند حج، نماينده طبيعى و واقعى همه قشرهاى مسلمانان جهان است (چرا كه در انتخاب افراد براى رفتن به زيارت خانه خدا هيچ عامل مصنوعى مؤثر نيست و زوار كعبه از ميان تمام گروه‏ها، نژادها، زبانهايى كه مسلمانان به آن تكلم مى‏كنند بر خاسته و در آنجا جمع مى‏شوند).لذا در روايات اسلامى مى‏خوانيم: يكى از فوائد حج نشر اخبار و آثار رسول اللَّه ص به تمام جهان اسلامى است.«هشام بن حكم» كه از دوستان دانشمند« امام صادق (ع)» است مى‏گويد:از آن حضرت در باره فلسفه حج و طواف كعبه سؤال كردم، فرمود:«ان اللَّه خلق الخلق ... و امرهم بما يكون من امر الطاعة فى الدين و مصلحتهم من امر دنياهم فجعل فيه الاجتماع من الشرق و الغرب و ليتعارفوا و لينزع كل قوم من التجارات من بلد الى بلد ...، و لتعرف آثار رسول اللَّه (ص) و تعرف اخباره و يذكر و لا ينسى»(12)خداوند اين بندگان را آفريد ... و فرمانهايى در طريق مصلحت دين و دنيا به آنها داد، از جمله اجتماع مردم شرق و غرب را (در آئين حج) مقرر داشت تا مسلمانان به خوبى يكديگر را بشناسند و از حال هم آگاه شوند، و هر گروهى سرمايه‏هاى تجارى را از شهرى به شهر ديگر منتقل كنند ... و براى اينكه آثار پيامبر ص و اخبار او شناخته شود، مردم آنها را به خاطر آوردند و هرگز فراموش نكنند.به همين دليل در دورانها خفقان بارى كه خلفا و سلاطين جور اجازه نشر اين احكام را به مسلمانان نمى‏دادند آنها با استفاده از اين فرصت، مشكلات خود را حل مى‏كردند و با تماس گرفتن با ائمه هدى ع و علماى بزرگ دين پرده از چهره قوانين اسلام و سنت پيامبر ص بر مى‏داشتند.از سوى ديگر، حج مى‏تواند، مبدل به يك كنگره عظيم فرهنگى شود و انديشمندان جهان اسلام در ايامى كه در مكه هستند گرد هم آيند و افكار و ابتكارات خويش را به ديگران عرضه كنند.اصولا يكى از بدبختيهاى بزرگ اين است كه مرزهاى كشور اسلامى سبب جدايى فرهنگى آنها شود، مسلمانان هر كشور تنها به خود بينديشند، كه در اين صورت جامعه واحد اسلامى پاره پاره و نابود مى‏گردد، آرى حج مى‏تواند جلو اين سرنوشت شوم را بگيرد.لذا در ذيل همان روايت مي فرمايد:«و لو كان كل قوم انما يتكلمون على بلادهم و ما فيها هلكوا، و خربت البلاد، و سقطت الجلب و الارباح و عميت الاخبار ...»(13) اگر هر قوم و ملتى تنها از كشور و بلاد خويش سخن بگويند و تنها به مسائلى كه در آن است بينديشند همگى نابود مى‏گردند و كشورهايشان ويران مى‏شود، منافع آنها ساقط مى‏گردد و اخبار واقعى در پشت پرده قرار مى‏گيرد.
4- بعد اقتصادى حج)بر خلاف آنچه بعضى فكر مى‏كنند، استفاده از كنگره عظيم حج براى تقويت پايه‏هاى اقتصادى كشورهاى اسلامى نه تنها با روح‏حج منافات ندارد بلكه طبق روايات اسلامى يكى از فلسفه آن را تشكيل مى‏دهد چه مانعى دارد مسلمانان در آن اجتماع بزرگ، پايه يك بازار مشترك اسلامى را بگذارند، و زمينه‏هاى مبادلاتى و تجارى را در ميان خود به گونه‏اى فراهم سازند كه نه منافعشان به جيب دشمنانشان بريزد، و نه اقتصادشان وابسته به اجانب باشد، كه اين دنيا پرستى نيست، عين عبادت است و جهاد.و لذا در همان روايت هشام بن حكم از امام صادق (عليه السلام) ضمن بيان فلسفه‏هاى حج صريحا به اين موضوع اشاره شده بود كه يكى از اهداف حج، تقويت تجارت مسلمانان و تسهيل روابط اقتصادى است.كوتاه سخن اينكه اين عبادت بزرگ اگر بطور صحيح و كامل مورد بهره بردارى قرار گيرد و زوار خانه خدا در آن ايام كه در آن سرزمين مقدس حضورفعال دارند و دلهايشان آماده است از اين فرصت بزرگ براى حل مشكلات گوناگون جامعه اسلامى با تشكيل كنگره‏هاى مختلف سياسى و فرهنگى و اقتصادى استفاده كنند، اين عبادت مى‏تواند از هر نظر مشكل‏گشا باشد، و شايد به همين دليل است كه امام صادق ع مى‏فرمايد:«لا يزال الدين قائما ما قامت الكعبة»(14) ما دام كه خانه كعبه بر پا است اسلام هم بر پا است.(15) همه اين ابعاد مهم و منافع فراوان از اين مناسک پر رمز وراز حج بدست مي آيد ثانيا آنکه در اين آيه منافع که بيانگر بُعد اجتماعي وسياسي است مقدم به ذکر الله که ترسيم گر جنبه عبادي است شمرده شده است .ثالثاً قرآن لفظ منافع را به صورت مطلق وبدون هچ گونه قيدي آورده است لذا شامل هر نوع منافع ا عم از سياسي واقتصادي واجتماعي مي باشد .«شيخ محمود شلتوت (ريئس اسبق الاز هر ) مي گويد : «حج با توجه موفقيت خاصي که در اسلام دارد و اهدافي که براي فرد وجامعه در آن در نظر گرفته شده است که مردان دانش و فکر ، شخصيت هاي علمي و فرهنگي و مسئولان سياسي واداري و آگاهان از مسائل اقتصادي و مالي و معلمان شرع ودين مردان نبرد و جهاد به آن توجه خاص بنمايد ».(16) لذا چنين به نظر مي رسد که مسلمين جهان هرنوع استفاده که به نفع جامعه اسلامي و امت اسلام باشد مي توانند از اين مراسم با شکوه استفاده داشته باشند.
ب) اگر کسي در عموميّت مفاد آيه مذکور شک و ترديدي داشته باشد هرگز نمي تواند در عمل نماينده پيامبر گرامي اسلام يعني حضرت علي (عليه السلام) در موسم حج که صددرصد يک عمل سياسي بوده است ترديدي به خود راه دهد زيرا حضرت رسول خدا در سال نهم هجرت حضرت علي (ع) را به يک عمل سياسي دستور داد که عبارت بود از اينکه آن حضرت از جانب رسول خدا مامور به قرائت قطعنامه سياسي که حاوي اعلام انزجار و بيزاري از مشرکين بود مامور گرديد تا آن را در موسم حج قرائت نمايد که آيات مذکور از اول سوره برائت به اين عبارت آمده است :« برائ? من الله و رسوله الي الذين عاهدتم من المشرکين فسيحوا في الارض اربع? اشهر واعلموا انّکم غير معجزي الله و انّ الله مخزي الکافرين و آذان من الله و رسوله يوم الحج الاکبر ان الله برئ من المشرکين و رسوله فان تبتم فهو خير لکم و ان توليتم فاعلموا انکم غير معجزي الله و بشر الذين کفروا بعذاب اليم»(17) اعلام بيزاري است از جانب خدا و رسول او به ان گروه از مشرکان که با انها پيمان بسته ايد (به آنان برسانيد که) مي توانيد به روي زمين چهار ماه آزادانه گردش کنيد وبدانيد که شما خدارا عاجز نخواهيد کرد و خدا کافران را خوار خواهد نمود اين اعلامي است که از جانب خدا ورسول او به مردم در روز حج اکبر که خدا ورسول او از مشرکان بيزار هستند . اگر توبه کرديد براي شما نيکو ست واگر روي برگردانديد بدانيد که شما خدا را عاجز نخواهيد کرد وبه گروه کافر به عذاب درد ناک بشارت بده .حضرت علي (عليه السلام ) پس از قراعت اين آيات قطعنامه اي را که متضمن چهار مواد بود چنين ايراد نمود وفرمود : هان اي مشرکان :
1 - بت پرستان حق ندارند وارد خانه خدا شوند .
2 - طواف با بدن برهنه ممنوع است .
3 - بعد از اين هيچ بت پرستي در مراسم حج شرکت نخواهد کرد .
4 - کساني که با پيامبر پيمان عدم تعرض بسته اندو از اول به پيمان خود وفا دار بوده اند پيمان آنان محترم است وتا انقضاي وقت پيمان ، جان ومال شان محترم مي باشد ولي با مشرکان که با مسلمانان پيماني ندارند ويا عملاً پيمان شکني کرده اند از اين تاريخ ( دهم ذي الحجه ) چهار ماه مهلت داده مي شود که تکليف خود را با حکومت اسلامي روشن سازند يا بايد به گروه موحدان و يکتا پرستان بپيوندند و هر نوع مظاهر شرک و دوگانه پرستي را در هم کوبند و يا اينکه آماده جنگ گردند.(18)آيا عمل سياسي تر و دليل بهتري از اين پيدا مي شود که در بحبوحه فريضه عظيم حج که مشرک ومسلمان سر گرم طواف يا رمي جمره بودند ناگهان نماينده پيامبر(ص) روي نقطه بلندي قرار مي گيرد وچنين مسائل سياسي را بيان مي فرمايد؟ آيا پيامبر خدا و جانشين معصومش به اندازه وهابيون گرا نفهميده اند که دست به چنين عمل سياسي ميزنند؟ و يا وهابيت بايد مغز را شستشو داده و عينک تعصب را بردارند و منصفانه قضاوت نمايند که آيا فرضيه ي حج فقط در بُعد عبادي تمام و خلاصه مي شود يا مسئله اجتماعي و سياسي را نيز شامل مي شود؟ اگر مسائل سياسي و اجتماعي در آنجا جايگاه ندارد پس سوره برائت چه مي کند ؟ عمل امام معصوم و نماينده پيامبر چه مي کند؟ خطبه اي تاريخي حضرت پيامبر(ص) در مسجد الحرام و شعار کوبنده اي مسلمانان هنگام فتح مکه در مقابل ديدگان مشرکان چه مي کند؟.
نگارنده کتاب آيين وهابيت مي نويسد :
در سال 56 هجري شمسي با گروهي از حافظان خرد سال قرآن به منظور انجام عمره مفرده به زيارت خانه خدا مشرف شديم. در روز هاي ورود ما ، در رسانه هاي گروهي حمل? اسرائيل به جنوب لبنان براي قلع و قمع فلسطيني ها منعکس بود . روز جمعه براي شرکت در مسابقه ي قرائت قرآن در محل تحفيظ القرآن الکريم جنب حرم شريف حاضر شديم رياست جلسه را يکي از شخصيت ها بر عهده داشت جلسه به پايان رسيد سپس اذان نماز جمعه گفته شد و خطيب حرم برفراز منبر قرار گرفت ، من با خود گفتم الآن پيرامون حادثه اي روز سخن خواهد گفت ولي چيزي نگذشت که حُسن ظن من به سوء ظن تبديل شد و خطيب پيرامون آداب شرکت در مساجد و نماز جمعه سخن گفت و اينکه بايد نظافت پاها و دهان را رعايت نمود و کلمه اي از حوادث روز به سخن نياورد ! من به شخصيتي که کنار من نشسته بود و خود از اخوان المسلمين مصر بود که از «بد حادثه» مصر به سرزمين مکه پناهنده شده بود اعتراض کردم وگفتم :« آيا اين مطابق مقتضاي حال بود ؟ او چون مردي منصفي بود جز اظهار تأسف پاسخي نداشت .(19)
ج) کعبه قوام زندگي و مايه حيات است زيرا قرآن مجيد کعبه وبيت الله الحرام را بعنوان قوام زندگي يعني مايه ي حيات بشرت معرفي مي کند لذا مي فرمايد :« جعل اللهُ الکعبه البيت الحرام قياماً للناس»(20) خداوند کعبه را قوام ( حيات ) مردم قرار داده است .در اينجا کلمه« قيام» بايد مورد بررسي قرار گيرد تا معلوم گردد که قيام يعني چه و کعبه که مايه قوام انسانها شمرده شده چيست ؟قيام يعني قوام و مرادف «عِماد» و« سِناد» مي باشد يعني استوار کننده زندگي ومايه حيات انسانهاست چنانکه جريان خون در رگ ها باعث زندگي انسان مي شود و کعبه و بيت الحرام نيز مايه حيات انسانهاست همانطوري که خداي متعال کلمه ي« قيام» را در مورد مال و اقتصاد جامعه بکار برده است و مي فرمايد:« ولا توءتوا السفها ء اموالکم التي جعل الله لکم قياما»(21)هرگز اموال خود را که وسيله قوام و زندگي شما قرار داده است بدست سفيهان ندهيد .(22) يعني خداند مال و اقتصاد در جامعه را مايه حيات و قوام زندگي قرار داده است لذا نبايد آن را بدست سفيهان و کساني که بي جهت مصرف مي کنند قرارداد .اين آيه دو پيام دارد 1 نقش و اهميّت و اقتصاد در جامعه 2 استفاده بهينه کردن از آن و قرار ندادن آن را در دست کسانيکه اين منافع ملي و مهم را درست و به جا استفاده نمي کنند . همين پيام را از آيه «جعل الله الکعبة البيت الحرام قياما للناس» ميتوان دريافت نمود که پيام اول از اهميت خانه خدا حکايت دارد و پيام ديگر اينکه اين خانه اي که مايه قوام زندگي انسانهاست بايد درست استفاده شود و در معرض استفاده همه اي انسان هاي بيدار وزنده قرار گيرد و نبايد يک عده اي خاص از آن استفاده انحصاري نمود . براستي امروز تا چه حد استفاده از اين قوام زندگي وامر حياتي براي همه گان ميسر است آيا اينکه گروه وهابيت از آن براي ترويج عقايد شان استفاده شخصي و سوء مي کند با جمله قيامأ للناس منافات ندارد ؟آيا کافر ومشرک خوانده شدن ديگران از طرف وهابيت منافات با قيامأ للناس ندارد ؟آيا حمله کردن شرطه هاي وهابي و چماق بدست سعودي بجان مردم بجرم اداء تعظيم و احترام به قبور اوليا ء الهي و مکان هاي مقدس و تجديد خاطره هاي انسان هاي آزاده و الگو قرار دادن آنان ، با قيامأ للناس ميسازد ؟ آيا ممنوعيت ابراز انزجا و تنفر از طواغيت زمان ودشمن مکتب اسلام با جمله اي قيامأ للناس مي سازد؟ زماني مي تواند کعبه مايه قوام و زندگي انسانها قرار گيرد که همگان از آن استفاده مطلوب و حيات بخش نمايد نه اين که مورد استفاد? سفيهانه و يا انحصاري قرار گيرد.

پي‌نوشت‌ها:
 

اسد علي زاده ، اکبر،چالش هاي فکري و سياسي وهابيت ، ص126. 1.
سبحاني ،جعفر،آيين وهابت،ص344. 2.
محمدي ، منوچهر، بازتاب جهاني انقلاب اسلامي ،ص168. 3.
فؤاد ابراهيم ، شيعيان عربستان ،ص، 122 4.
همان ص173. 5.
همان ص178. 6.
بابا پور گل افشاني ، محمدمهدي،تحليلي بر انقلاب اسلامي ايران، ص214. 7.
شيعيان عربستان ،ص121. 8.
9. همان.
10.حج/27و28.
نهج البلاغه، کلمات قصار ش252. 11.
وسائل الشيعه،ج8،ص9 12.
همان 13.
وسائل الشيعه،ج8،ص14. 14.
شيرازي، ناصر، تفسير نمونه،ج14، صص،8079و81 15. مکارم
آيين وهابيت ص350. 16.
توبه/1-3. 17.
آيين وهابيت صص357و358. 18.
آيين وهابيت ص6. 19.
مايده/97. 20.
نساء /5 21.


ادامه دارد...
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image