جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
7گام براي خالي شدن سکوها!
-(5 Body) 
7گام براي خالي شدن سکوها!
Visitor 3041
Category: دنياي فن آوري

يک تلاش دسته جمعي براي نزول چشمگير تعداد تماشاگران ايراني
 

هيچ کس نفهميد چه شد که آن هواداران پرشور ناگهان تصميم گرفتند فوتباليست هاي محبوب شان را در يک سطح مستطيل شکل سبز تنها بگذارند و حداکثر از پاي جعبه جادويي چشم به ساق هاي ميليوني آن ها بدوزند و فريادها را در گلو پس انداز کنند؟!چه اتفاقي افتاد که فوتبال پر هوادار ايران- همان فوتبالي که همواره به تماشاگران پرشمارش مي باليد. پز آن ها را مي داد و از تجمع صد هزار نفري شان اهرم فشاري مي ساخت براي پيروزي هاي ملي خانگي!..حالا بايد به دنبال يافتن راهکارهايي باشد تا تماشاگران را به ورزشگاه ها برگرداند؟شايد ادامه اين روند نزولي وحشتناک ما را به نقطه اي برساند که روزي مسخره اش مي کرديم. همان اتفاقي که هنوز هم در برخي از ليگ هاي عربي رخ مي دهد. يعني تعيين جوايز ارزنده (!)براي حاضران در استاديوم!اصلاً براي يک هوادار واقعي فوتبال، چه چيزي ارزنده تر از خود فوتبال است که مي تواند او را به استاديوم بکشاند؟
تماشاگري که روزي براي ديدن نبرد گلادياتورهاي مدرنش مدت ها در صف مي ايستاد، کتک مي خورد،خاکي مي شد. سختي مي کشيد و با بي امکاناتي محض مي ساخت و نهايتاً سکوها را مملو از جمعيت مي کرد،چرا امروز آنقدر به فوتبال ايراني بي اعتنايي مي کند که حتي حاضر نمي شود نيمي از آن رنج ها را نيز تحمل کند؟در اين رابطه بي ترديد عوامل اجتماعي و محيطي متعددي جود دارد که عبور از کنار آن ها براي کساني که مي خواهند ريشه اي و اصولي به ماجرا نگاه کنند، پسنديده نيست. بسياري از اين عوامل از حيطه ورزش و فوتبال خارج هستند. اما وجود غير قابل انکار آن ها بهانه خوبي براي ناديده گرفتن دلايل کاملاً فوتبالي اين اتفاق ناميمون نيست!!اگر قرار به شمردن تمام عللي که در اين ماجرا دخيل اند باشد مثنوي هفتاد من کاغذ مي شود که از حوصله ما و شما خارج است(قرار نيست که تمام نوروزتان را مشغول خواندن دلايل کم تماشاگر شدن فوتبال ايران باشيد!)اما مرور تعدادي از مهم ترين اين دلايل نيز«شايد»خالي از فايده نباشد

تعدد تفريحات
 

روزهايي که فوتبال ايراني در حضور تماشاگراني پرشمار برگزار مي شد، روزهاي کمبود تفريحات مردم بود. اگر کسي اهل تفريحات ناسالم نبود به جز فوتبال سرگرمي ديگري نداشت!فوتبالي که توسط عده اي قليل بازي و اجرا و توسط جماعتي کثير پيگيري و حمايت مي شد. البته حضور آن جماعت کثير، خود متضمن امتداد يافتن فعاليت آن عده قليلي بود که اگر چه از قبل توپ گرد، پول و سرمايه قابل توجهي به جيب نمي زدند اما در اين کشتزار، شهرت درو مي کردند و محبوبيت مي چيدند!اين معامله دو طرفه بود. يعني فوتباليست به تماشاگر مشغوليت و تفريح هديه مي کرد و تماشاگر هم در برابر او به او شهرت و محبوبيت مي داد. با اين حال هر دو سوي معامله همچنان در يک طبقه اجتماعي بودند و يکديگر را از آن خود مي دانستند! امروز اما، مردم جامعه ما-بالاخص در تهران و شهرهاي بزرگ - براي پرکردن وقت خود نيازي به آن نمي بينند که به مرداني که براي لگد زدن به توپ، در عرض چند سال به اندازه درآمد کل عمر پدران آن ها پول مي گيرند، محبت و عشق هديه کنند!دو طرف معامله حالا ديگر همديگر را از آن خود و در يک طبقه اجتماعي نمي بينند. فوتباليست پولدار شده و اين براي «حقيقتاً محبوب نبودن»کافي است! وقت جماعت کثير پاي تلويزيون و سينما و پلي استيشن و ماهواره و...پرمي شود و ديگر فوتبال ديدن يک نياز مبرم نيست!فوتبال را هم که مثل هر چيز ديگري مي شود از پاي کولر و شوفاژ تماشا کرد و ديگر زحمت اضافي نکشيد!حالا اگر صدا و سيما ضرري که بابت پخش مستقيم بازي هاي ليگ به فوتبال ايران وارد مي شود را پرداخت نمي کند و در آمد کلان حاصل از اين امر را به تنهايي به جيب مي زند که مردم مقصر نيستند! هستند؟

پروسه گران تماشاي فوتبال زنده
 

فدراسيون فوتبال هر ساله سعي مي کند درصدي بر مبلغ بليت هاي تماشاي فوتبال بيافزايد. اين کار با هدف جبران هزينه هاي کلان فوتبال انجام مي شود اما وقتي به ياد مي آوريم که تماشاگر وطني در کنار افزايش قيمت بليت، بايد ارتقاي بهاي ساير خدمات جانبي را هم به ناچار بپذيرد و دم نزند، مي فهميم که همين افزايش به ظاهر ساده چه بار سنگيني را به دوش وي وارد مي کند!؟ بنزين گران شده و ديگر حتي طي مسافت چند کيلومتري براي رسيدن به ورزشگاه هم اقتصادي نيست . حالا به اين امر اضافه کنيد قيمت بالاي اجناس و خوراکي هاي بي کيفيتي که در ورزشگاه ها قابل ابتياع هستند و البته قيمت گزاف بليت !فراموش نکنيد که تمام اين مبالغ در ازاي دريافت کالا يا خدمات بي کيفيت پرداخت مي شوند. وسايل نقليه، خوراکي ها و کالاهاي استاديومي و صد البته فوتبال ايراني همه و همه بي کيفيت هستند و مگر آدم عاقل پولش را از سر راه پيدا کرده که چنين آسان صرف هيچ و پوچش کند؟!

فوتبال بي کيفيت و بي ستاره
 

نزول چشمگير آمار تماشاگران ايراني بي شک به نزول فاحش فوتبال ما از نظر کمي و کيفي هم مرتبط است. آن زمان که ستاره هاي درخشان فوتبال ما در مستطيل سبز دلبري مي کردند، چشم هاي بيشتري به ساق هاي شان دوخته مي شد. اما حالا که قحط الرجال به فوتبال مان سرايت کرده،ديگر کمتر چشمي را مي توان يافت که اشتياقي به تماشا را در خود نهان کرده باشد!اين کاملا طبيعي است که فوتبال ايران در زمان سالاري اش در قاره کهن، هوادار بيشتري را به خود ببيند و در دوره افولش نيز با قهر تماشاگران از ورزشگاه ها مواجه شود. در اين رابطه کوچ فوري تک ستاره هاي ما به ليگ هاي ديگر هم مزيد برعلت است . ستاره زدايي از فوتبال ايران، به تعداد تماشاگران مان لطمه زيادي زده. براي مثال مسلماً تماشاي پرسپوليس با علي کريمي به مراتب جالب توجه تر از نظاره ارتش سرخ بدون جادوگر نامدارش است. همانگونه که آبي دوستان براي ديدن تيمشان همراه با فرهاد مجيدي اشتياق بيشتري دارند تا بدون داشتن او! وقتي فوتبال ايران ديگر سرور آسيا نيست، افتخارات سال هاي دور ديگر تکرار نشدني به نظر مي رسند و ستاره ها نيز از آسمان فوتبال کشورمان سفر کرده اند ، هوادار بيچاره به اميد ديدن چه چيز جذابي بايد رنج هاي استاديوم رفتن را به خود همواره کند؟

کم رونق شدن ليگ
 

ليگ وقتي جذاب است که کمتر تعطيل باشد و منظم . نمي توان ليگ را نيم بند برگزار کرد و از مردم توقع داشت که به همان شدت و حدت گذشته به آن توجه کنند. حکايت ، همان داستان معروف حرمت امامزاده و متولي اش است. وقتي فدراسيون و برنامه ريزان فوتبال ايران براي موضوع برنامه ريزي شان ، حرمت و ارزشي قائل نيستند و به هر بهانه کوچک و بزرگي آن را با تعطيلي هاي کوتاه، ميان و بلند مدت مواجه مي کنند يا نظم جدولي اش را برهم مي زنند، چرا توقع داريم که مردم براي فوتبال ارزش قائل شوند و براي تماشاي نمونه رنگ و رو رفته فوتبال ايران«پول»خرج کنند؟!و البته گاهي اوقات اين مسئولان و برنامه ريزان هستند که با برنامه ريزي هاي غلطشان زمينه را براي کم تماشاگرتر شدن مسابقات فراهم مي کنند.
تعيين روزهاي غير تعطيل براي برگزاري بازي تيم هاي پرهوادار يکي از مصاديق بارز کج سليقگي آقايان در اين امر است. اين کار دقيقاً مثل آن است که فدراسيوني از مردمش تقاضا کند که لطفا به استاديوم نياييد!

دسترسي آسان به فوتبال روز جهان
 

عصر ارتباطات، دهکده جهاني، پديده اعجاب انگيزي به نام ماهواره و چندين و چند عامل ديگر دست به دست هم داده اند تا هر علاقمند به فوتبالي بتواند با کمترين هزينه از تماشاي زنده بهترين و برترين فوتبال هاي جهان لذت ببرد! صدا و سيماي کشورمان هم براي جذب مخاطب بيشتر، سال هاست که با لطايف الجيل نسبت به پخش مستقيم ليگ هاي معتبر جهان اقدام مي کند. تماشاي فوتبال هاي مدرن و روز دنيا، خواسته يا ناخواسته، منطقي يا غير منطقي ، سطح توقع هواداران را بالا مي برد و فوتبال ايران- بالاخص در سطح فني امروزش!ديگر نمي تواند ارضا کننده باشد! کدام فوتبال دوستي را مي شناسيد که بعد از تماشاي ال کلاسيکوي 6گله، از تماشاي داربي هاي معمولا مساوي تبريزي، اصفهان ، شيراز و حتي تهران لذتي وافر ببرد؟!چه برسد که قرار باشد براي تماشاي فوتبال کم هيجان تر هزينه کند و فوتبال جالب تر را به رايگان در اختيار خود ببيند!!

برخورد نامناسب با تماشاگران و جو مسموم
 

تماشاگران ما، اگر چه گاهي«سرمايه هاي اصلي فوتبال ايران»لقب مي گيرند، اما در مرحله عمل با بدترين برخوردهاي ممکن مواجهند. امکانات نامناسب و ناکافي استاديوم ها را شايد بتوان به گونه اي تحمل کرد اما وقتي کار به جايي مي رسد که تماشاي يک بازي ملي،7کشته روي دست فوتبال ايران مي گذارد، ديگر کار و انتخاب بسيار سخت مي شود. از سوي ديگر استاديوم هاي ما در مقطع زماني فعلي تبديل به پاتوق هايي شده اند براي عده اي خاص! آن هايي که در گذشته اي نه چندان دور بوقچي و داد زن نام داشتند حالا پوست انداخته، با کلاس شده و ليدر نام گرفته اند و به واسطه اين نام پرطمطراق خودشان را موظف به رهبري تماشاگران هم مي دانند و حاصل چيزي نيست جز جو مسمومي که حضورش خانواده ها را از استاديوم رفتن فرزندان شان نگران مي کند! تماشاگر با فرهنگ فوتبال ما طبعاً بعد از ايجاد چنين جوي عطاي تماشاي زنده بازي ها را به لقاي آن مي بخشد تا خداي نکرده لاي ديگران بر نخورده و متهم به تماشاگرنما بودن نشود!

مشکلات باشگاهي
 

در کنار تمام مشکلاتي که به صورت عام فوتبال ايران را احاطه کرده اند، معضلات خاصي هم وجود دار ند که گريبان باشگاه ها را مي گيرند و هر چه هواداران باشگاهي بيشتر باشند، قطعاً دردسر آن ها هم بيشتر خواهد بود. مثلا هيچکدام از باشگاه هاي وطني به اندازه سرخابي ها با مشکلات مديريتي روبه رو نيستند. تعويض مکرر مدير و تغيير مداوم سيستم هاي مديريتي اين دو باشگاه ، هواداران را از آن ها نااميد کرده و اين يعني حضور کم تعدادتر در استاديوم ها!در سالي که پرسپوليس نتوانست راهي ليگ قهرمانان آسيا شود، آمارAFCحکايت از افت معنادار تعداد تماشاگران اين مسابقات داشت. وقتي نبودن سرخ ها مي تواند چنين تاثير شگرفي در تعداد تماشاگران قاره اي داشته باشد، چرا نبايد قبول کنيم که دور شدن سرخابي ها از کورس قهرماني هم مي تواند يکي از مهم ترين علل کاهش تماشاگران حاضر در استاديوم ها باشد؟!

عوامل کوچک اما مهم
 

در کنار تمام فاکتورهايي که برشمرديم بايد به عوامل کوچک هم اشاره کنيم. عواملي که اگر چه در ظاهر چندان مهم به نظر نمي رسند اما در عمل مي بينيم که تاثير کمي برمقوله مورد بحث ما ندارد. از جمله اين عوامل مي توانيم به عدم امکان تهيه بليت از راه دور، نزول فاحش جايگاه ارزشي برخي از مديران فوتبالي در ذهن تماشاگران، آلودگي سرما و يا گرماي هوا و...اشاره کنيم. آنچه که حائز اهميت مي نمايد امتداد يافتن تمام اين معضلات و عدم وجود چشم انداز مساعدي براي رفع آن هاست. نه فدراسيون فوتبال و نه سازمان تربيت بدني و نه ارگان ها و سازمان هاي زيربطي چون صدا و سيما و نيروي انتظامي برنامه چندان مشخصي براي حل اين مشکلات ندارند و اين يعني آن که همچنان بايد با سکوهاي خالي سر کنيم مگر آن که معجزه اي اتفاقي و يا تحولي ناگاه از راه برسد و فضاي دوست نداشتني استاديوم هاي مان را عوض کند! شايد بهار براي فوتبال ايران هم جوانه اميدي به همراه داشته باشد! کسي چه مي داند؟
منبع:تماشاگر شماره 47
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image