جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
عوامل مؤثر در تبليغ وهابيّت(1)
-(8 Body) 
عوامل مؤثر در تبليغ وهابيّت(1)
Visitor 2874
Category: دنياي فن آوري

چکيده
 

هرچند دولت هاي استعماري در پيداييش فرقه وهابيت و همچنين استمرار و گسترش اين تفکر بسيار تاثير گذار بوده است امّا عواملي ديگري نيز وجود داشته است که در اين مو ضوع نقش مهم وحياتي را ايفا نموده است . موقعيت جغرافياي يکي از عوامل مهم و اساسي در گسترش انديشه و تفکر وهابيت به شمار مي آيد زيرا با پديدار شدن اين جريان در سر زمين وحي و نزديکي با حرمين شريفين ، مرکز اصلي جغرافياي جهان اسلام ، زمينه اي مناسبي را براي تبليغ و ترويج انديشه اي وهابيان فراهم کرده بود . منابع سرشار طبيعت و ثروت عظيم نفت سرزمين عربستان که بخشي عظيم آن صرف تلاش هايي براي تبليغ وهابيت در جهان اسلام و فراسوي ان مي شود از عوامل مهم وحياتي گسترش جريان وهابيت به حساب مي آيد که اگر اين دو عامل فوق نبود وهابيگري به صورت جنبش فرقه گرايانه کم اهميت و ناپايدار به تاريخ سپرده مي شد. امّا عواملي ديگري نيز مانند ضعف فرهنگي ، ديني و اقتصادي سر زمين خاستگاه وهابيت ،سر دادن شعار هاي جذاب و مذهبي ، اشتراک قومي و فرهنگي با کشور هاي منطقه ،عملکرد برخي مسلمانان نا آگاه و افراطي و... از ديگر عواملي است که مي توان در پيشرفت و گسترش جريان وهابيت نقش داشته باشند.
کليدوازگان: حرمين شريفين، عوامل، گسترش ،وهابيگري و برتانيا

مقدمه
 

طبيعي است که هر پديده اي نوظهوري بنام يک مکتب و يا مذهب براي پيشبرد اهداف و گرايش ديگران به سوي خويش سعي و تلاش مي ورزد و مي کوشد باهر ابزار و رسانه اي ندا و پيام خويش را به دنيا برساند و افرادي را به سويش جذب نمايد .هر چند ريشه اي انحرافي وهابيت به قرن هفتم وهشتم هجري به زمان احمد ابن تيميه و شاگردش ابن قيم جوزي و ابن عبدالهادي و بر بهاري مي رسد امّا وهابيگري بطور رسمي در قرن دوازدهم هجري با کمک استعمارگران به دست محمدابن عبدالوهاب به عنوان يک مذهب پديدار ومنتشر شد.حال مسئله اين است که جريان وهابيگري که در تاريخ کاملا طولاني و پربار انديشه اي اسلامي جايگاهي ندارد و از اصالتي عقلاني نيز بر کنار بوده است علاوه بر اين که با داعيه اي اسلام انحصاري با ساير فِرَق و مذاهب مسلمين نيز همسويي نداشته بلکه مخالفين را با القاب همچون مشرک ، کافر، بدعت گذارو.... نام مي برد چگونه توانست در کشور هاي اسلامي و فراسوي آن گسترش پيدا کنند و چه علل و عواملي در کار بوده است که از زمان آغاز وهابيگري تا امتداد عصر حاضر گراييش و جذب افراد داشته است تا جاي که بر مهمترين نقطه تاريخي و ارزشمند اسلام يعني سرزمين مقدس وحي مسلط گردد بطور که نه تنها بر سرزمين زر خيز عربستان استيلا يافته بلکه در بر خي کشور هاي اسلامي و فراتر از آن هم نفوذ داشته باشد.اين نوشتار بر آن است که در اين زمينه پژوهشي مختصري داشته باشد تا علل و عواملي که در پيشرفت اين جريان تاثير داشته اند را مورد کاوش قرار دهد .

1) تفرقه و پراکندگي مردم
 

يکي از عوامل نفوذ و پيشرفت وهابيت در سرزمين نجد وخاستگاه اصلي شان تشتت و پراکندگي آن سرزمين بود، مردم آنجا که که از از هرج ومرج وقتل و خشونت و پراکندگي به شدت خسته بودند و تشنه اي وحدت و آرامش و يکپارچگي بودند در چنين شرايطي وهابيت با شعار وحدت و انسجام مسلمين وارد شدند و مردم آن سر زمين براحتي پذيرا بودند . نگارنده کتاب جنبش هاي اسلامي معاصر در تاريخچه ورود وهابيت در سر زمين نجد مي نگارد: سرزمين نجد که مرکز پيدايش ونشر دعوت وهابيت درقرن 18 م./ 12ه است ناحيه اي وسيع از شبه جزيره عربستان به شمار مي آيد وقبل از نفوذ وهابيت ، جزو قلمرو امپراتوري عثماني به شما مي رفت. ترکهاي عثماني از قرن شانزدهم ميلادي با تصرف سر زمين هاي مانند حجاز ، عسير ، يمن، عراق وبعد ناحيه الحسابه سواحل خليج فارس رسيدند. در همان قرن کشور هاي بريتانيا ، هلند وپرتغال نيز شروع به ساختن پايگاه هايي در ساحل شرقي عربستان کردند. بلندي هاي نجد آن روز و مرکز آن يعني رياض جزو بيابانها محصور عربستان داخلي محسوب مي شد واز اين جهت براي کشور هاي خارجي مهاجم ، اين ناحيه بياباني وتسخير ناپذير ، دور افتاده وکم اهميت جلوه مي کرد. وقتي ترکان در قرن هفدهم توسط جنبش امامهاي زيدي در يمن اخراج گرديد ، در حجاز نيز ترکان فقط در ظاهر قدرت داشتند اما عملاً و در واقع سادات وشريفها بر آن حکومت مي کردند.سرزمين نجد به چند قسمت تقسيم شده بود ودرهر منطقه اي امير وحاکمي از اشراف ورؤساي قبايل قرار داشت اما به دليل وضعيت جغرافيايي وفرهنگي همواره با يکديگر در ستيز وجدال بودند. روابط اجتماعي حاکم بر شبه جزيره ونجد، بر نوعي «پدر سالاري» زندگي قبيله اي مبتني بود. از لحاظ شغلي مردم عمدتاً با گله داري، چادر نشيني وکشاورزي مرور ايام مي نمودند .اعراب بدوي وقبايل ،تحت نفوذ شيوخ وامراي خود، هميشه بر سر چراگاه با يکديگر در نزاع ومبارزه بودند. و اما در يک تقسيم مي توان نجديان به دو دست شهرنشين و بدوي تقسيم نمود اما اغلب آنها باديه نشين بودند و در هرج و مرج ،پراکندگي، جهل وخرافات ، فقر وفلاکت، زور وخشونت، قتل وغارت، تعدي وتجاوز،بريدگي وبيخبري از علم وصنعت ودنياي خارج ازديار خود به سر مي بردند بطور که شهرکها وروستاهاي عربستان ونجد نيز درمعرض حمله وغارت آنها قرار داشت. اين امر در از بين بردن ثبات اجتماعي جلو گيري از رشد وپيشرفت اقتصادي آنها مؤثر بود. ديگر از ويژگيهاي آن سر زمين اين بود که در آنجا قانون ومقرراتي حاکم نبود و در ابتداي قرن 18م ./12ه ، درسرزمين نجد وشبه جزيره ، سازمان دولتي واحدي وجود نداشت. بدويان وافراد قبايل تابع شيوخ وامراي خود بودند. در چنين وضعيتي جنبش وهابيت پا گرفت و باوجودبر خورد با برخي موانع، با کمک امراي سعودي واز طريق زور وخشونت ، رو به رشد وگسترش نهاد.درنتيجه مي توان گفت زمينه هاي داخلي آن سرزمين بويژه پراکندگي وتفرقه وتشتت سياسي، اجتماعي، مذهبي وقبله اي در عربستان داخلي و منطقه ي نجد موجب شد که مردم آنجا ، به شعار هاي وهابيت دل بندد و دعوت وهابيان به وحدت وانسجام را بپذيرند؛ زيرا بر خلاف ديگرمناطق شبه جزيره که در گير مبارزه با مهاجمان بودند، نجديان در درجه اول نيازمند ايجاد وحدت براي رفع ضعف و عقب ماندگي خود بودند.(1) از اين رو به تعبير يکي از نويسندگان روسي که مي گويد«در عربستان داخلي ، در نجد جنبش وحدت مجبور به مبارزه با مهاجمان نبود؛ مبارزه در آنجا فقط به خاطر يکپارچگي قبايل عرب ، به خاطر تمر کز امارات نشينهاي پراکندهء نجد براي اتحاد سر زمينهاي عربي در يک جامعه ي سياسي واحد نبود. اين مبارزه بر يک ايدئولوژي مذهبي که وهابيت نام داشت استوار بود».(2)يکي از چيزهاي که بر اين پراکندگي سياسي واجتماعي مردم سر زمين نجد کمک مي کرد ، وجود آيينها مختلف، اعتقادات ومراسم قبله اي محلي وخاص بود ؛ يعني با اينکه همگي آنها مسلمان بودند، اين تنوع در اعتقادات وآيينها باعث شده بود که گسيختگيها وپراکندگي هاي سياسي – اجتماعي بسياري در بين آنها به وجود آيد؛ تا آنجا که نويسنده روسي مذکور آن را از موانع جدي وحدت سياسي اعراب به شمار مي آورد.(3) نظير اين قضيه در افغانستان در زمان بدو ورود طالبان (که دست پرورده وهابيان بود) در افغانستان به خوبي تکرار شد و با همان شيوه شيخ محمد در سر زمين نجد، وارد شد و موفقيت بدست اورد زيرا در سال 1358که افغانستان توسط ارتش سرخ شوروي مورد اشغال قرار گرفت ، مردم افغانستان سالهاي متمادي با اين ارتش ابر قدرت متجاوز دست وپنجه نرم کردند ومقاومت بخرج دادند تا سر انجام نيروهاي متجاوز را شکست دادند و در سال 1367 آخرين سرباز شوروي از افغانستان خارج شد اما وقتي مجاهدين در سراسر افغانستان مستقر شدند بعد از مدتي بين مجاهدين به دليل اختلاف قومي ، مذهبي، مسائل سياسي و قدرت طلبي تشنگان قدرت از يکسو ، دخالت دولت هاي کشور هاي خارجي ونفوذ آنان در بين گروه ها از سوي ديگر، باعث شد که جنگ داخلي در افغانستان پديد آيد. مردم افغانستان که سالهاي زياد در مقابل دشمن مشترک وبيگانه از دين وطن و مردم خود دفاع نموده و صدها هزار شهيد دادند و با تمام توان مقاومت ورزيدند درحال که هنوز خستگي اين مقاومت ها بر تن و اندام شان باقي مانده بود بار ديگر قرباني جنگ هاي داخلي گرديد و تلخ ترين شرايط را تجربه مي کرد جنگ هاي قومي و مذهبي بيداد مي کرد رويارويي گروه هاي سياسي آرامش را از همه جا گرفته بود روحي? مردم از اين تنش ها خسته بود و نياز به وحدت و امنيت داشت در چنين شرايطي در سال 1373 گروه طالبان در قندهار ظهور پيدا کرد و با حمايت هاي خارجي و همکاري تروريسم بين المللي و شعار هاي فريبنده همچون تطبيق دستورات اسلام ، ايجاد امنيت در بين مردم و مخالفت با کشور هاي بيگانه و... به فاصله بسيار کوتاه پيشرفت چشمگيري داشته ودر سال 1375 قدرت را بدست گرفت.

2)ضعف فرهنگي ، ديني و اقتصادي سر زمين نجد
 

يكي از امور كه سبب شد مردم تحت تأثير دعوت محمدبن عبدالوهاب قرار گيرد و بستر رابراي گسترش تفكر او فراهم كرده بود ، وضعيت ضعف فرهنگي ، ديني و اقتصادي سر زمين نجد ( محيط اعلان دعوت محمد ابن عبدالوهاب ) بود . بر اساس گزارشهاي تاريخي ، ابن عبدالوهاب در سر زمين هاي که از وجود عالمان اسلام شناس و تفکر و مردماني که از فرهنگ غني اسلام بر خوردار بودند ، موفق نبود زيرا به محض اظهار عقيده ، دانشمندان اسلامي ، او را تکفير و تفسيق مي کردند و از شهر اخراج مي شد همانطور كه در اوائل از طرف استادش بنام« عبدالله بن عبداللطيف شافعي» وبرادرش« شيخ سليمان عبدالوهاب النجدي حنبلي» طرد و در ردّ او كتاب نوشتند .
اسدعليزاده مي گويد :
اما مردم عادي و بدوي نجد به سبب نبود دانشمندان اسلامي روشنگر، دعوت او را پذيرفتند . جهل فرهنگي و اعتقادي مردمان اين منطقه زبانزد تاريخ است اينان مردماني بدوي و نا آگاه از آموزه هاي حقيقي اسلام بودند که براي پذيرش هر سخن تاز? آمادگي داشتند بويژه اگر به مسئله دعوت ابن عبد الوهاب که همراه با متهم ساختن تمام مسلمانان به شرک و بت پرستي ، و حلال بودن ريختن خون مردم مسلمان و به غنيمت بردن ثروت آنان بود اعلام کرد اين سخن ، بدويان صحراگرد ساده انديش و گرسنه را براي غارت و چپاول اموال ديگر مسلمانان بر مي انگيخت . (4)
علي اصغر فقيهي در كتب وهابيان چنين مي گويد :
در زمان شيخ محمد سر زمين نجد نقط? دور افتاد? بود که محل رفت ديگران به آنجا بسيار اندک بود و از نجديان نيز بخارج کمتر سفر مي کرد . به عبارتي ساکنان نجد ، مردمي بودند که در حالت بساطت و سادگي و بي خبر از همه جا و همه چيز ، اذهان شان از آنچه در دنيا مي گذشت خالي وفکر شان از هر انديشه و عقيدتي جديد تهي بود . طبيعي است که مردمي اين چنين زيست مي بايست خيلي زود تحت تعليمات امثال شيخ محمد قرار بگيرند و با تعصب از آن دفاع کنند و حتي از بذل جان خود در راه آن دريغ نورزند . حال اگر فرض کنيم که دعوت وهابي گري در محيط ديگري غير از نجد و در شرايطي غير از شرائطي که در آن سر زمين حاکم بود اظهار مي شد ، آيا بازهم با چنين پيشرفت مواجه مي شد؟ و نظير آنچه در نجد نصيب آنها شد پيدا مي کرد ؟ به نظر مي رسد جواب منفي باشد زيرا برخي از دعوت کنندگان وهابي به شرحي که در اخر کتاب (وهابيان) ذکر خواهد شد ، دعوت وهابي گري را در چند نا حيه غير از نجد ، آغاز کردند و افراد مبرزي به نشر ان تفکر وانديشه ، همت گماشتند و و در برخي منطق مانند پنجاب هند ، ناشران دعوت ، با همان متد و روشي که شيخ محمد و اتباعش در نجد معمول مي داشتند دست به فعاليت زدند ، اما هيچ يک از اين کوشش ها به نتيج? مطلوب نرسيد(5)
آيت الله مكارم شيرازي در مقايسة بين موفقيت محمد ابن عبدالوهاب در سر زمين نجد و عدم موفقيت ابن تيميه در سرزمين شام ، مي نگارد : يكي از دليل عمدة آن اين بود كه دمشق وشام يكي از مراكز علوم اسلامي در آن زمان بود ، وعلماي بر جسته وحوزه هاي علميّه فراواني داشت ؛ آنها بصورت وسيع در برابر اشتباهات ابن تيميه به مقاومت بر خاستند ، وبا اين كه طرفداران قابل ملاحظة پيدا كرده بود ، نفوذ او را با دلائل منطقي در هم شكستند ، در حالي كه سر زمين نجد ازاين نظر در آن زمان بسيار فقير بود ، وشبهات سر سلسلة اين گروه با مقاومت چنداني رو برو نشد ودر ميان عوام گسترش يافت . در طول تاريخ هر منطقة زير پوشش علما ودانشمندان آگاه بوده است ، از اين آفات مصون مانده است (6)علي اصغر رضواني در اين مورد مقايسه فوق مي نگارد: «از آنجايي که افکار باطل ابن تيميه در منطق? شامات که مهد علم و دانش بود ، با انتقادات واعتراضات علماء و دانشمندن مذاهب مختلف مواجه گرديد و باعث انزواي ابن تيميه گشته ، افکار و عقايد وي در بوته فراموشي سپرده شد. ولي در قرن 12ه.ق. اين افکار در منطق? نجد که عاري از تمدن و فاقد فرهنگ بود ، مجدداً منتشر شد و پس از آن توسط قدرت سعودي و با پشتيباني قدرت هاي استعماري به ترويج آنها پرداخته شد».(7)
آيت الله جعفر سبحاني مي نگارد:
«دو چيز به انتشار دعوت محمد بن عبدالوهاب در ميان اعراب باديه نشين نجد کمک کرد: 1- حمايت سياسي نظامي آل سعود 2- دوري مردم نجد از تمدن و معارف و حقايق اسلامي ».(8) عليرضا كميلي در فصلنام? فرهنگ پويا ، موارد ذيل را عوامل مؤثردر جذب ونفوذ وهابيت بر مي شمارد :

الف- فقر و تبعيض
 

از عواملي که براي پيشرفت تبليغ وهابيت کمک کرد مي توان عامل فقر و رفتار تبعيض آميز را قلمداد کرد زيرا به تجربه نشان داده است که فقر و مشکلات مالي در برخي مناطق سني نشين و حتي شيعه نشين کشور، وهابي هاي پولدار را با توفيقاتي روبرو ساخته و از طرفي برخي کج سليقگي هاي فردي اِعمال شده و رفتار تبعيض آميز ميان سني و شيعه به نا رضايتي ها دامن زده است و زمينه گرايش به وهابي ها را (نه از باب علاقه که از باب اعتراض به وضع موجود ) فراهم کرده است .

ب- ضعف ايمان نسل جديد
 

بشر که غالبا سرو کاري با عالم فيزيک و ماده دارد باور داستن به امور غيب و متافيزيکي را مي توان با اعتقاد راسخ آموزه هاي متين ديني هضم کرد به طور که اگر اين باور با نيروي ايمان ساپورت نشود در معرض آسيب خواهد بود ، لذا وهابيت از همين اهرم استفاده کرده و سراغ افراد ضعيف الايمان و مدرنيزه شده غرب رفته و در دام خويش گرفتار مي نمايد زيرا آموزه هاي وهابيت از نظر غيب زدايي و نفي عوامل متا فيزيکي ، همگرايي جدي اي با فرهنگ الحادي غرب دارد و از همين منظر تاثير پذيرفتگان از فرهنگ مدرنيته و رسانه هاي غربي ( بويژه در نسل جوان) بخصوص از طريق اينترنت و دانشگاه ها را در همين راستا بتوان توضيح داد .

ج- نا آگاهي دين داران
 

يکي از روشها و ابزار هاي که وهابيت براي دست يافتن به اهداف شان استفاده مي کنند منحرف کردن دين داران نا آگاه و ساده لوح است البته ناداني و نا آگاهي ، همواره بزرگترين دستاويز انحرافات در همه جريان هاي مذهبي بوده و توانسته است در ميان دين باوران نا آگاهي که با بدنه علماء و نخبگان دين کمتر ارتباط داشتند اند . اثر بگذارد و با شستشوي مغزي و تحريک احساسات مذهبي آنها ، طرفداران و هواداران جان بر کفي براي خودشان تربيت کنند . افراطي هاي پاکستان و گروه ريگي و القاعده که جواناني خام وسطحي با دغدغه ديني اند ، نمونه خوبي براي اين مساله به شمار مي آيد .

د- رفتار هاي تفرقه آميز
 

وهابيت براي رسيدن به اهداف شان از وسيله تفرقه ميان تشيع و اهل سنت به خوبي استفاده مي کنند و برخي از گروه هاي اهل سنت که در طول سالهاي متمادي با شيعيان زندگي مسالمت اميز داشته اند تلاش مي کنند در مرحله اول بين شان تفرقه ايجاد کنند و بعد به سوي خود شان جذب نمايند .بر همين اساس برخي کساني که حرکت هاي افراطي و وحدت شکن دارند و دست به اعمال تفرقه آميز مي زنند در واقع گامي براي پيشرفت فرقه وهابيت بر داشته است .(9)

3 ) همکاري آل سعود
 

همکاري حاکمان وقت و تشنگان قدرت يکي ديگر از عوامل موفقيت وپيشرفت وهابيت بود که براي تداوم حکومت خوشان دست پيمان همکاري متقابل بسوي محمد ابن عبدالوهاب دراز کردند و همواره بر مفاد اين پيمان و معاهده تلاش مي کردند. حاکمان آل سعود از ابتداي دعوت دعوت محمد ابن عبدالوهاب تا هنوز پيوسته با وهابيت همکاري و در خدمت آنان قرار گرفته اند در کتاب «وهابيان را بهتر بشناسيم» آمده است : [....] با پدرش به شهر «حريمله» هجرت کرد ف و تا وفات پدر در آنجا ماند؛ در حال که پدر ش از او راضي نبود. از آنجا که محمد بن عبدالوهاب ، عقايد خرافي خود را که بر خلاف عامه مسلمانان بود و در حقيقت همان عقايد ابن تيميه بود منتشر مي ساخت ، بعد از فوت پدرش خواستند او را بکشند که به شهر «عيينه» فرار کرد .قرار شد امير شهر ، عثمان بن معمر ، اورا ياري کند تا بتواند افکار و عقايدش را در جزير? العرب منتشر سازد. و براي تأکيد اين ميثاق ، امير عيينه خواهرش جوهره را به نکاح محمد بن عبدالوهاب در آورد . لکن اين ميثاق و ازدواج دوام نياورد .به همين دليل از ترس اين که امير او را ترور کند به «درعيه» شهر مسيلم? کذاب ، فرار کرد. از همان موقع که در «عيينه» بود به کمک امير شهر در صدد اجراي عقايد وافکار خود برامد و قر زيد بن خطاب را خراب کرد و اين منجر به فتنه و آشوب شد . در «درعيه» نيز با محمد بن سعود-جدآل سعود- که امير آن شهر بود ، ملاقات کرد. قرار شد محمد بن سعود هم او را ياري کند ودر عوض ، او نيز حکومتش را تأييد نمايد. محمد بن سعود به جهت تأييد اين ميثاق ، يکي از دختران خود را به نکاح او در آورد . اولين کاري او اين بود که حکم به کفر و شرک و ترور امير «عيينه» داد و سپس آل سعود را براي حمله به «عيينه» تشويق کرد . در اثر آن حمله تعدادي زيادي کشته ، خانه هايشان غارت و ويران شد و به نواميس شان هم تجاوز نمودند.(10) در جاي ديگر آمده است که وقتي محمد بن عبدالوهاب به درعيه امد و با محمد بن سعود در ارتباط شد همان پيماني را که با امير عيينه بسته بود با محمد بن سعود نيز بست ولي همکاري محمد بن سعود با او به دو شرط منوط بود که براي شيخ محمد طرح کرد ؛ يکي اين که در قبال اين که ما ترا ياري کرديم و به کشور ها دست يافتيم ما را ترک نکني و در جاي ديگر سکنا نگزيني! و دوم اين که ما در شهر درعيه قانون ماليات گيري از ميوه هاي مردم در فصل رسيدن، داريم تو بايد متعهد شوي که اين قانون و درآمد اقتصادي ما را لغو نکرده و فرمان تحريم ماليات گيري را صادر ننمايي! و شيخ محمد نيز اين دو شرط را قبول نموده واظهار نمود که من ترا با ديگري به هيچ عنوان عوض نخواهم کرد و خدا در فتوحاتي که نصيب ماخواهد کرد ، غنايمي قرار خواهد داد که تو را از اين ماليات نا چيز بي نياز سازد .اين پيمان همکاري بين هر دو محمد بسته شد و ابن سعود از اين پيمان ومعاهده خوشحال بود. اين پيمان تاکنون در شعاع گسترده اي محفوظ مانده است. محمد بن عبدالوهاب بعد از اين معاهده به فعاليت خويش شروع کرد و به تمام رؤساي قبائل و مردم نجد نامه نوشت و آنها را به سوي پذيرش دعوت مذهب خود فرا خواند . برخي پيروي کردند وبرخي ديگر بي اعتنايي کردند و شيخ محمد با عنوان جهاد عليه کفر و شرک و بدعت گذاران، با همکاري ابن سعود ، لشکري تشکيل داد و عليه مسلمانان قيام کردند و به شهرها و روستاهاي مسلمان نشين يورش بردند و مردم را بخاک و خون کشيدند و تمام اموال ودارايي آنها را به عنوان غنايم جنگي به غارت بردند.(11)

4) سردادن شعار هاي مذهبي
 

از عوامل ديگر موفقيت وهابيان ، استفاده وهابيان از شعار هاي مذهبي بود که در جنگ با مخالفان به ويژه شيعه به کار مي گرفتند. آنها با شعارهاي همچون بدعت زدايي وجهاد با كافران ومشركان ، روحيه جهادي در بين مردم القا مي كردند وعوام الناس را پيرامون رهبران شان گرد مي آوردند وبا اين روش مرموزانه وخوارج گونه به تمام جنايات شان رنگ مذهبي مي دادند وآن را فريضه ديني پنداشته و به قصد قربت انجام مي دادند چنانکه طالبان وقتي سرهاي مخالفين شان را از بدن جدا مي کردند لااله الا الله مي گفتند .علي اصغر فقهي مي گويد : «شيخ محمد ، جنگ با مخالفان خود را که نام جهاد بر آن مي نهاد جزو اصول کارخويش قرار مي داد تا اتباع او به قبائل ونواحي ديگر حمله برند و پس از غلبه بر دشمنان ، اموال ايشان را تصاحب کنند و سرزمين شان را متصرف شوند . باديه نشينان که به اين امور عادت داشتند ، بدان روي آوردند ، بويژه که اغلب آنان با يکديگر دشمن بودند و هر قبيله براي حمله به قبل? ديگر آمادگي داشت ».(12)در کتاب چالش هاي فکري و سياسي وهابيت آمده است : شعار جهاد با کافران و مشرکان ، يکي از عوامل موفقيت آميز وهابيت بود محمد بن عبدالوهاب از اين حربه خوب به نفع خويش استفاده کرد زيرا اين حربه هميشه مورد توجه مسلمين قرار داشت و امتياز هاي زيادي را براي آنها داشت . در اين راستا تمامي اختلافات و در گيري ها رنگ مذهبي و اعتقادي به خود مي گيرد و در نتيجه مسلمين و پيروان فرقه هاي مختلف اسلامي ، با قصد قربت و فريضه ديني در اين در گيري ها و صحنه هاي نبرد حضور مي يابند و بر اين اساس ، با احساس رضايت از رفتار خود، غريزه اي معنوي خود را هم ارضامي نمايند(13) در حقيقت مي توان گفت وهابيت عقايد مردم را به بازي گرفت و از اين را منافع خود شان را تامين کرد. در واقع شعار هاي جذاب و از جمله تکفير ديگران يک وسيله اي بود براي وهابيت که با آن مال و زندگي مردم به راحتي مورد تجاوز و تصاحب قرار مي گرفت ، سر زمين شان اشغال و تصاحب مي شد چنان که فؤاد ابراهيم در کتاب «شيعيان عربستان» مي نگارد : مي توان گفت حکومت آل سعود بر اساس تکفير جوامع همسايه با هدف مشروعيت بخشيدن به تجاوز و تعرض به سر زمين شان ، اشغال مناطق آنان و مصادره اموال شان بنيان نهاده شده است ، گرايش به توسعه طلبي که از ارکان تفکيک نا پذير و ذاتي ايدئولوژي وهابي به شمار مي آيد و در نهايت يکي از ويژگي هاي رژيم سعودي را تشکيل مي دهد .تعبير متداول از سنت اسلامي حاکي از اين است که جنگ عليه مشرکان يک تکليف شرعي بوده است که بايد توسط مؤمنان و با اهداف اجراي شريعت خداوند و بنيان نهاده امت اسلامي به اجرا در آيد . اين اصل چنانچه در قالب ايدئولوژي وهابي به اجرا در آيد بر افروختن جنگ عليه تمام مسلماناني که ايمان شان نا خالص است را مجاز مي شمارد.(14)علي الوردي جامعه شناس عراقي مي گويد: حکم تکفيرديگران از عوامل پيشرفت وهابيت بود و با اين دستاويز مشروعيت جنگ با مخالفان خود را به دست مي آورد و با اين اميد که به اموال وغنايم دست يابند . وي معتقد است که اگر اين دستاويز مهم نبود ترغيب و کشاندن قبائل اعراب باديه نشين به پذيرش دعوت وهابي گري امکان پذير نبود بلکه قبول دعوت ، راه وهابيون را براي حمله و تجاوز به مناطق ديگران را گشود و مطابق با تعاليم ديني ، امکان انباشتن و تصرف در اموال وغنايم فراوان در روي زمين ، علاوه بر آنچه که در بهشت به آنان بشارت مي دادند را فراهم آورد .(15)
در کتاب شيعيان آمده است:
ايدئولژي وهابيت در مراحل آغازين آن به سوي باز آفريني قاطعانه الگوي امت اسلامي در قرن هفتم گرايش داشته است . اين ايدئولوژي رعب آور و جاه طلبانه بر مبناي يک جهان بيني محکم بنيان نهاده شده بود که بر اساس آن تمامي نا پاکي ها و اعمال شرورانه و اهريمنانه مسلمانان عصر حاضر با يد ريشه کن شده و اصول و معيار هاي اسلام واقعي، دقيقا همانگونه که توسط اجداد پرهيزگارِ مورد تأسي وهابيون از جمله امام احمد حنبل ، شيخ الاسلام ابن تيميه و شيخ ابن القائم الجوزيه درک ، تعبير و تفسير شده بود جا گزين گردد. اين ايدئولوژي از دو گرايش در هم تنيده تشکيل يافته است : نخست تکفير تقريبا تمامي مسلمانان غير وهابي ، صرف نظر از غير مسلمانان، که خود نمايان گر جهان بيني وهابيت است و دوم تغيير افراط گونه جهان از طريق اجراي مجموعه اي از تعارضات و تهاجمات با هدف احيا و بيداري امت اسلامي.(16) علي اصغر رضواني در کتاب «وهابيان را بهتر بشناسيم» مي نگارد: «پس از پيروزي بر «عيينه» به سر زمين هاي ديگر لشکر کشي کرده و به بهانه اي گسترش توحيد ونفي «بدعت»، «شرک» و مظاهر آن ، از ميان مسلمين به سر زمين نجد واطراف آن؛ مثل يمن و حجاز و نواحي سوريه وعراق ، حمله ور شدند، وهر شهري که عقايد آنان را قبول نمي کرد غارت کرده، افرادش را به خاک وخون مي کشيدند . پس از ورود به قري? «فصول» از حوالي احسا و عرضه کردن عقايد خود ، مردم با آنان بيعت نکردند ، در نتيجه سيصد نفر از مردان قريه را کشته، اموال وثروت آنان را به غارت بردند».(17)

5)استفاده ابزاري از حرميين شريفين
 

برخاستن دين مبين اسلام از شبه جزيره عربستان و قرار داشتن بيت الله الحرام در مکه ومراقد مطهره پيامبرگرامي اسلام و اولياي دين( عليهم السلام) در مدينه، عربستان را از نظر تاريخي در موقعيت ممتاز قرار داده است .در نظر بسياري از مسلمانان جهان به ويژه مسلمانان خارج از منطقه خليج فارس عربستان جلوه گاه اسلام واقعي است و وهابيون به عنوان پرده داران خانه کعبه و جانشينان پيامبر اسلام از آن بهره برداري مي کنند .
در طول سال ميليون ها زائر از سراسر کشورهاي اسلامي براي زيارت به اين اماکن متبرکه مي آيند وهابيون افزون بر اينکه سالانه ثروت هنگفتي ازين راه به دست مي آورند با ايفاي نقش ميزباني مسلمانان و نگهباني حرمين شريفين براي خود اعتبار و امتياز کسب مي کنند و از القاب مانند «خادم الحرميين» ، «متوليان حرمين شريفين» و...استفاده مي کنند وچنين مو قعيتي براي پيشبرد اهداف و تبليغ وهابيت موثر بوده است .
حاکمان سعودي با استفاده از نام بيت الله الحرام و فريضه حج کانون ها و مؤسسات متعددي را تشکيل داده و از اين طريق استفاده تبليغي مي نمايند ، آنان نام وزارت خانه مستقلي به نام « حج » تشکيل داده اند که وظيفه اساسي آن رسيدگي به مسايل حج و حجاج است وبايد همه علماء و دانشمندان وهابي ، آمادگي کامل براي بر گذاري مراسم داشته باشند و لزوماَ احکام و پرسش هاي شرعي حاجيان را بر طبق مذهب وهابيت پاسخ گويند و همچنين اداره حرمين شريفين ( مکه و مدينه ) از وظايف عمده وزارت حج وشئونات اسلامي است . اين وزارتخانه به طور منظم ، کتاب ها و مجلاتي را براي معرفي مکان هاي تاريخي و اعمال مذهبي مسلمانان طبق مذهب و هابيت چاپ و منتشر مي کند .درفصلنامة فرهنگ پويادرموردبعضي ازمؤسسات ونهاد هايي كه وهابيون ازآن هادر طول سال و بويژه درايام موسم حج ، براي تبليغ تفكر وهابيت استفاده مي كنند آمده است:گفتني است موسسات و نهادهاي متعددي مانند « مجلس الشوراي الدعوه و الارشاد » ، « المجلس الاعلي و الشئون الاسلامية » ، « رياسة شئون الحرم المکي و الحرم المدني » ، « دور الحج في نشرة الدعوة » ، « هيئة الامر با لمعروف و النهي عن المنکر » ، «الرسالة العالية لا دارة الهجره العلمية و االافتاء » ، « الجماعة الخيريه لتحفيظ القران االکريم » و « هيئة الکبار العلماء » زير نظر وزارت حج فعاليت مي کنند که هريک به سهم خود با برپايي جلسات ، سخنراني ها در داخل و خارج ، تاليف کتب و چاپ و نشريات و توزيع واهداي آنان به ويژه در ايام حج ( ماه هاي ذي القعده و ذي الحجه) به وظايف خويش عمل مي کنند .(18)
در کتاب تحليل نو بر عقايد وهابيان آمده است :
وهابيت براي پيش برد اهداف و زمامداري شان از امتيازات وفضايل تاريخي سرزمين حجاز استفاده ميکنند نظير اين که پيامبر اسلام(ص) ، در آن سرزمين مبعوث شده و آغاز اسلام ، در آن مکان بوده است . چون اسلام نخستين بار از مکّه و مدينه ، توسعه پيدا کرد و مدينه تا مدتي پس از پيامبر(ص) ، پايتخت اسلام و مرکز تصميم گيري و نصب و عزل خلفا بوده است ، امروز نيز مکه و مدينه بايد مرکز اسلام باشد . همچنين ، قرآن در سرزمين حجاز نازل شده و زبان مردم آن ديار را معيار بيان خود قرار داده و قبله گاه مسلمين ، مکّه معظمه و مشاهد مشرفه و امکن? مقدسه ، در آن جا واقع است . پادشاه اين کشور ، خادم الحرمين مي باشد و رژيمش امکانات تبليغاتي بيشتر در اختيار دارد .(19) علي محمدي آشناني درکتاب شناخت عربستان وجود مكه مكرمه ومدينه منوره را يكي از عوامل اهميت وجايگاه عربستان در نظام سياسي منطقه وجهان دانسته ومي گويد:طلوع خورشيد عالمتاب اسلا م و قرار گرفتن بيت الله و حرم نبوي در اين کشور نقش بسيار مهمي در اهميت يافتن عربستان در بين کشور هاي اسلامي و جهان ايفا نموده است . تمام مسلمانان جهان همه روزه پنج نوبيت هنگام راز ونياز به سوي پروردگار شان به سوي کعبه نماز مي گذارند و سالانه از اطراف و اکناف عالم براي انجام فرايض حج به آن سرزمين سفر مي کنند .توجه به توسع? اماکن مذهبي ورفاه حجاج ، چاپ ونشر گسترد? قرآن کريم وبر گزيدن لقب خادم الحرمين الشريفين از سوي رهبر کنوني اين کشور ، نشانگر نقش مهم عامل مذهبي در اهميت يافتن عربستان سعودي است .(20)

6)استفاده ازموسم حج
 

موسم حج يکي ديگر از ابزار هايي است که براي وهابيت در راستاي تبليغ وهابيگري تاثير گذار بوده است ، موسمي که در آن صد ها حاجي مسلمان از اطراف عالم جمع مي شوند مبلغان وهابيت با غنيمت شمردن اين گرد همايي مسلمانان از سراسر جهان در ايام حج ، نهايت تلاش خود را براي تبليغ وهابيت به کار مي گيرند و از اين موقعيّت به خوبي در نشر افکار خود سوء استفاده مي کنند .آنان مبلّغين زبان دان ر ابين حجاج مي فرستند، وبا بحث علمي واهداي انواع کتاب ودعوت به مراکز علمي شان – اگر از شخصيت هاي علمي باشند- به تبليغ مذهب خود مي پردازند . آنان حتّي در بين حجاج شيعه و بويژه ايرانيان کتاب هاي فارسي بر ضدّ شيعه را درتيراژبسيار بالا به طور مجاني توزيع مي کنند، کتاب هاي که اهداف آنان را بسيار مرموزانه دنبال مي کند و از اين جهت در صدد تثبيت عقاعد خود وتخريب عقايد شيعه ومذاهب ديگر اسلامي است.اما بايد دانست که عقايد پوچ وهابيان نه تنها به شيعيان تأثير نمي گذارد، بلکه ساير مذاهب اهل سنّت نيز از عقايد وعملکرد آنها بيزارند. نمون? شکست آنان را در ايجاد گروهاي انحرافي همچون طالبان و القاعده وفرجام آنان مي توان دريافت. علي اصغر رضواني مي نگارد:طبق اظهارات يکي از بزرگان ، در کشور تاجيکستان از سوي وهابي ها باغ بزرگي تهيه واز فرهنگيان جهت تدريس در محيط دانشگاه ومدارس اقدام به ثبت نام نموده وپس از يک دوره ي سه ماهه ، حدود 400نفر از برگزيدگان را به سوي عربستان برده ودر دانشگاه «الاسلاميّ?» مدين? منوره طي دوسال دور? آموزش مباني وهابيت وراه مبارزه با فرهنگ شيعه ،آنان را به شهر هاي مختلف تاجيکستان وديگر کشور هاي آسياي ميانه اعزام کرده اند . مشابه به اين کار در آذر بايجان شوروي نيز انجام گرفته وحتّي اسم کساني را که همنام ائمه(ع) بودند ، تغير داده وسپس آنان را براي ترويج افکار وهابيت به کشور مبدأ اعزام نموده اند.(21)وي مي افزايد: «فقط درايّام حجّ سال 1381 ،ده ميليون و685هزار جلد کتاب به 20 زبان زند? دنيا ، (غالباً بر ضدّ شيعه ) توسط دولت سعودي در ميان زائران خان? خدا، توزيع شده است يکي از روحانيون سر شناس شيعه در منطقه ي قطيف کشور سعودي، در شب12رجب سال جاري(1382) در مکّ? مکرّمه اظهار داشت:کتاب «للّه ثمّ للتاريخ» که ضد شيعه است رابا کاميون هاي بزرگ در منطق? قطيف واحساء در ميان شيعيان به رايگان توزيع کرده اند. ».(22)

7) حلال شمردن اموال مخالفين
 

وهابيت وقتي با شعار هاي ديني و جذاب بر مخالفين شان حمله مي کرد و با فرياد توحيد و مبارزه با مشرکين وبت پرستان هجوم آور مي شدند در عمل هم جاذبه اي دلفريب داشت زيرا وقتي که وهابيان در نجد و خارج از نجد (همچون حجاز ويمن و شام وعراق) وارد پيکار مي شدند ثروت هر شهري که با قهر و غلبه بر آن دست مي يافتند بر مهاجمين حلال بود و جزو غنايم به حساب مي آمد اگر مي توانستند آن را جزو متصرفات واملاک خود قرار مي دادند و در غير اين صورت به غنايمي که بدست آورده بودند اکتفا مي کردند.(23)

8) حمايت وپشتيباني قدرت هاي استکباري
 

از جمله عواملي که تأثير به سزايي در گسترش وتثبيت قدرت فکري وسياسي وهابيت داشته ، پشتباني کشورها ي استکباري و قدرتمندي مانند انگليس وآمريکاست . اين دو کشور استعماري در طول تاريخ پيوسته از وهابيت پشتتيباني کرده اند واين سياست همچنان با نفوذ شديد آمريکايي ها ادامه دارد ،چنانکه بر اساس تاريخ ، موضوع ارتباط محمد ابن عبدالوهاب با استعمارگران ، ونقش موثركه دولت برتانيا براي پديد آوردن تفكر وهابيت داشته است از اين ادعا حکايت دارد . دولت انگليس به منظور دستيابي به ذخاير زير زميني و ثروت هاي کشور هاي اسلامي ، جلو گيري از گسترش اسلام ناب ، گسستن وحدت امت اسلامي و تضعيف دولتهاي اسلامي به فرقه گرايي وفرقه سازي دست زد وجريان وهابيت را در بين ممالك اسلامي را اندازي كرد . اکبر اسدعلي زاده مي گويد :برتانيا با تمسک به نظري? بسيار خطر ناک و فتنه انگيز «مذهب عليه مذهب »، افرد روشن فکر مذهبي رابا حيله هاي گوناگون،به خود جذب وبا ديکته کردن سياست هاي خويش به انها ، اهدافش را عملي ساخت .در همين راستا محمد ابن عبدالوهاب نجدي را پرورش داد واورا به ابن سعود سپرد و با پشتيباني هاي فراوان از اين دو ، راه را براي گسترش انديشه هاي فرقه وهابيت هموار ساخت . بدين ترتيب ،کشور استعمارگر انگليس با طرح نقشه هاي حساب شده در پيدايش مذهب وهابي و گسترش وتثبيت اين طرز تفکر در ميان مسلمانان نقش مؤثري ايفا کرد .پس از تثبيت وهابيت به عنوان يک فرقه اسلامي مورد قبول غرب ، آمريکاي جنايتکار براي چپاول ثروت و منابع نفتي مناطق وهابي نشين ، پشتيباني خودرا از آنها اعلام کرد . سران وهابي نيز براي حفظ مو قعيت سياسي ، اجتماعي و اقتصادي شان به سوي آمريکا دست دراز کردند (24)در كتاب خاطرات مستر همفر(25) جاسوس كهنه‌كار انگليس در كشورهاي اسلامي مي‌خوانيم كه وي با دانستن زبان عربي و فارسي و تركي و گشت و گذار به تركيه و عراق و نجد در پي شخصي بوده كه بتواند او را وادار به ايجاد تفرقه در جهان اسلام كند تا پس از تثبيت حضور بريتانيا در هند به وسيله كمپاني هند شرقي، اين سوي دنياي اسلام يعني شبه جزيره العرب و اماكن مقدسه را نيز تحت سلطه داشته باشند. او مي‌نويسد كه من گمشده خود را در محمد بن عبدالوهاب يافتم زيرا پايبند نبودن او به ضوابط مذهبي و روح غرور و خودپسندي و تنفري كه از علماي عصر خود داشت و استقلال نظرش كه حتي به خلفاي چهارگانه (ابوبكر، عمر، عثمان و امام علي) اهميتي نمي‌داد و تنها به فهم خودش در قرآن و سنت اتكا مي‌كرد از بارزترين نقاط ضعفي بود كه مي‌توانستم از اين راه‌ها در او نفوذ كنم.همفر با همکاري زني كه او هم جاسوس انگليس بود و نام مستعار صفيه را داشت محمد بن عبدالوهاب را بر آن داشتند تا دعوي خود را آشكاركند و سرانجام آن شد كه پيروان او دست به تخريب اماكن مقدس اسلامي زدند.(26)وهابي‌گري به تحريك استعمار انگليس براي تفرقه انداختن در بين جامعه مسلمين از هر وسيله اي کمک گرفت در برخي کشور هاي اسلامي نويسندگاني را به خدمت مي گرفتند که با آثار و قلم شان براي گسترش تفکر وهابيت کار کنند تقريباً از جمله ايران نويسندگان مزدوري را گسيل داشتند که در بين مردم ترويج وهابيت کنند . در ايران پس از شهريور 1320 كه قواي اشغالگر انگليس وارد ايران شدند تني چند از روشنفكرنماهاي به‌اصطلاح اصلاح‌طلب دست به رواج افكار وهابي زدند كه از جمله شخصي به نام حكمي‌زاده بود. او جزوه‌اي به نام اسرار هزارساله نوشت و در آن گزيده افكار وهابي‌ها را به عنوان انديشه‌هاي خود و ايراد و اعتراض به عقايد هزارساله شيعيان منتشر ساخت كه امام خميني(ره) در همان ايام كتاب كشف‌الاسرار را در رد آن نوشت و منتشر ساخت و ديگري احمد كسروي بود كه در كتاب‌هاي خود از جمله كتاب شيعي‌گري به انتشار افكار وهابي‌ها پرداخت و مرحوم حاج سراج انصاري كتاب «شيعه چه مي‌گويد» را در رد آن نوشت.نقش استکبار در پرورش جريان وهابيت بسيار مهم و حياتي به حساب مي آيد زيرا چنانکه اشاره رفت برتانيا هم دراحداث و توليد تفکر وهابيت فعاليت داشته و اشخاص کار آزموده را بکار مي گرفته است و هم در بقا و استمرار آن از هيچ کمکي فرو گذار نکرده است . در کتاب جنبش هاي اسلامي معاصر مي نويسد: بعد از جنگ جهاني اول در حال که شريف حسين حدود هشت سال حکومت متزلزل و نا پايدار حجاز را اداره مي کرد ابن سعود امير نجد در کمين او نشسته بود و متظر فرصت بود و در همين حال که روابط حسنه اي با انگليسي ها داشت از طريق يک انگليسي متظاهر به اسلام از آنها مستمري دريافت مي کرد .بعد از آن که ابن سعود با کار گرداني اصلي صحنه يعني انگليستان ، درصد بر اندازي حکومت شريف حسين بر آمد و به حجاز وطايف و سپس مکه و مدينه حمله ور شد و تحت تصرف خود درآورد ، دولت انگليس پادشاهي ابن سعود را بر حجاز و سلطنت سعودي ها را بر نجد و حجاز طي پيمان جده در سال 1937/م اعلام به رسميت شناخت و در سال 1932/ م کشور عربستان سعودي به وجود آمد و منابع عظيم نفت شبه جزيره به شرکت هاي انگليسي و آمريکايي آمد .(27)
انگلستان در تثبيت حکومت سعودي ها و مذهب وهابي نقش به سزايي داشته است و مي توان گفت که بر تانياي آن زمان چنان در بين سعودي ها نفوذ داشته است که هر کجاي منطقه را که بر تانيايي ها مي خواستند سعودي ها داشته باشند تسليم مي کردند و هر کجا را که نمي خواستند به آنجا تسلط نداشتند .
همو در اين مورد مي نويسد :
«در دوره سوم انگلستان که در عين حمايت از دولت وهابي ابن سعود بايکپارچگي شبه جزيره عرستان مخالف بود . طبق سياست هميشگي خود هم دولت ابن سعود را تحت حمايت داشت و مانع سقوط آن مي شد و هم با قيام هاي داخلي قبايل و امير زادگان ديگر در عربستان داخلي در ارتباط بود و جاسوساني در ميا ن آن ها داشت . «کاپيتان ليچمن» يکي از جاسوسان انگليسي بود که با ابن سعود رابطه داشت و از او همايت مي کرد . به اين ترتيب ابن سعود تا مدتّي پس از جنگ جهاني اول نتوانسته بر امير نشين شمار چيره شود ولي با توافق بر تيانيا به کمک حکومت انگليسي هند توانست به قلمروهاي خود در شرق واقع در سواحل خليج فارس و نيز الحسا دست يابد . همزمان با جنگ جهاني اول که ترکيه عثماني هم پيمان آلمان شد آلمانها وارد منطقه شدند و در اين زمان انگليستان با واگذاري «الحسا» - که قبلا در دست عثماني بود- به ابن سعود – هم آنها را عليه ترکها و آلمان ها تقويت و تجهيز کرد و هم در مقابل اين حمايت ابن سعود را متحد و همراه خويش در جنگ کرد . دولت آل سعود نيز طي معاهده قطيف در دسامبر 1915/م به اين امر گردن نهاد ».(28)
حامد الگار استاد دانشگاه برکلي کاليفرنيا پيرامون روابط سعودي ها با دولتهاي استکباري مي گويد: اولين ارتباط بين آل سعود وبر تانيا در سال 1282/1865 قبل از جنگ جهاني اول اتفاق افتاد که با نزديک شدن جنگ جهاني کمک هاي اقتصادي و مالي دولت برتانيا به صورت فزاينده اي به جيب آل سعود سرازير مي شد . اما با شروع جنگ جهاني اين پيوند در حد کمال رسيد . در سال 1333/1915 برتانيايي ها با عبدالعزيز ابن سعود امير وقت سعودي قرار دادي را که معمولا با زير دستان شان که به نام «قرارداد دوستي وهمکاري » معروف بود منعقد کردند . در حقيقت مايه اصلي خريدن دوستي و همکاري بود و بر اساس همين قرار داد خريدن همکاري ها تا سال 1335/1917 اميران سعودي هر ماه پنج هزار پوند از اربابان شان در يافت مي کردند تا در مقابل به عنوان مزدور امپراتوري برتانيا ايفاي نقش نمايد . اما برتانيا نيز از باب رضايتمندي نيز مناسب دانست که مدال ولقبي به قهرمان وهابيگري اعطا کند (در همان زمان ها مدال واعطاي لقب ديگري هم به عبدالبهاء پسربهاء الله مبدع بهاييگري داد) در سال هاي بعد اين تشريفات ادامه يافت ؛ در سال 1354/1935 عبدالعزيز بن سعود شواليه فرق? باث(a knight of the order of the Bath) لقب گرفت . در سال 1407/1984 ملک فهد به هنگام ديدار با ملکه اليزابت عکسي گرفتند در حال که ملک فهد نشان برتانيا با نماد صليب را به گردن داشت .(29) هرچند برخي آورده است که سياست هاي فکري اوليه اي جريان وهابيت توسط کشور برتانيا تنظيم مي گرديد و بر محمد ابن عبدالوهاب ديکته مي شد و او هم در مقابل در يافت کمک هاي اقتصادي ونظامي تعهد اجراي آن را داده بود . در کتاب چالش هاي فکري وسياسي وهابيت آمده است :در سال 1143ه.ق. پس از باز گشت محمد بن عبدالوهاب به نجد، بر اساس يک موافقت نامه سرّي بين انگليس محمد ابن عبد الوهاب ، اجراي عملي دعوت جديدي آغاز مي شود. وظايفي را که شيخ محمد کم کم و با پشت گرمي نظامي ومالي استعمار بايد انجام مي داد ، به وي ابلاغ شد . اين وضايف عبارت بودند از :
1.تکفير مسلمانان و حلال کردن قتل آنان و غارت اموال شان و هتک ناموس و فروختن آنان در بازار برده فروشان و برده ساختن مدانشان و کنيز گرفتن زنان شان.
2.نا بود کردن «کعبه» به نام اين که جزو آثار بت پرستي است و مانع شدن مردم از حج و تحريک عشاير و قبائل به غارت قافله هاي حجاج و کشتن آنان.
3.کوشش براي ايجاد روح نا فرماني نسبت به خليفه عثماني ؛ تحريک مردم براي جنگيدن با او و تجهيز لشکر هايي براي اين منظور ؛ مبارزه با شريف هاي حجاز با تمام وسائل ممکن و کاستن از نفوذ آ نان.
4. ويران ساختن قبه ها و ضريح ها و اماکن مقدسه و مورد احترام مسلمانان در مکه ومدينه و ديگر سر زمين هاي اسلامي به نام مبارزه با آثار بت پرستي و شرک و اهانت به شخصيت پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله) و خلفاي او وبزرگان اسلام .
5. ايجاد هرج ومرج و آشوب ترور در شهر هاي اسلامي به هر اندازه که بتواند .
6.انتشار قرآني که کم وزياد هايي – براساس احاديثي که مورد تحريف قرآن رسيده است- در آن عملي شده باشد.(30)

پي‌نوشت‌ها:
 

1. موثقي ، احمد ، جنبشهاي اسلامي معاصر ازص143-145
2. همان به نقل از تاريخ عرب در قرون جديد؛77و78.
3..همان؛ ص78.
4. اسد علي زاده، اکبر،چالش هاي فکري و سياسي وهابيت ، ص 107 .
5.فقهي ، علي اصغر ، وهابيان ، ص235
6. مکارم شيرازي، ناصر،وهابيت بر سر دو راهي ،ص 80
7.رضواني ،علي اصغر،وهابيان را بهتر بشناسيم ، ص 26.
8.سبحاني ، جعفر ، وهابيت مباني فکري وکارنامه عملي ، ص39
9. كميلي ، عليرضا ، فرهنگ پويا ، فصلنامه فرهنگي –اجتماعي وسياسي ، ش 7 ، اسفند 1386
10.وهابيان را بهتربشناسيم،ص 25
11.چالش هاي فکري و سياسي وهابيت ، ص25.
12.فقيهي ، عاي اصغر، وهابيان ، ص234
13.چالش هاي فکري و سياسي وهابيت ،ص108
14.فؤاد ابراهيم ، شيعيان عربستان ، ص 26.
15.همان.
16.همان ،ص25.
17.وهابيان را بهتر بشناسيم، ص 25.
18.جعفري ، عباس،فرهنگ پويا ، فصلنامه فرهنگي –اجتماعي وسياسي ، ش 7 ، اسفند 1386
19.ابراهيمي ، محمد حسين ، تحليل نو بر عقايد وهابيان ، ص 107
20.محمدي آشناني، علي ،شناخت عربستان ، ص34.-
21.رضواني، علي اصغر -سلفي گري ، ص197
22.مجلّ? ميقات ، شمار? 43، ص 198 ، به نقل از روزان? عکاظ ، مورّخ 11/9/81
23.وهابيت مباني فکري وکارنامه عملي ، ص39
24.چالش هاي فکري و سياسي وهابيت ، ص110.
25.مستر همفر يک جاسوس انگليسي بود که در سال 1710ميلادي از وزارت مستعمرات برتانيا ماموريت يافت تا به کشور هاي اسلامي مانند مصر،عراق ، ايران، عربستان و ترکيه به همراه چند تن ديگر فرستاده شد تا نقاط بمنظور تفرقه ميان مسلمين نقاط ضعف و قوت مسلمين را شنسايي و براي کشور انگليستان جاسوسي نمايد. وي در مأموريت هاي مختلف براي اجراي برنامه هايش تلاش مي کرد تا سر انجام محمد ابن عبدالوهاب طعمه او مي شود و به عنوان يک فرد مسلمان او را ساخته و پرداخته و در ترويج تفکر فرقه وهابيت و اختلاف بين مسلمين نهايت تلاش وهمکاري را نمود و اهداف کشور انگليس را پياده نمود.
26.مستر همفر، خاطرات مسترهمفر ،ص54.
27.جنبشهاي اسلامي معاصر ،ص155.
28.همان ص153
29. الگار ، حامد ، وهابيگري، ترجمه احمد نمايي ،ص39.
30.چالش هاي فکري وسياسي وهابيت ، ص23.
 


ادامه دارد...
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image