شاد زيستن در فضاي خاکستري
-(11 Body)
|
شاد زيستن در فضاي خاکستري
Visitor
3045
Category:
دنياي فن آوري
همه روزه شاهد چهرههاي عبوس، اخم هاي درهم کشيده و قيافه هاي مضطرب در اطراف خود، کوچه و خيابان و حتي سازمانها و مراکز اداري هستيم و شادماني را به معناي کامل کلمه تنها در کودکان شاهد هستيم متأسفانه در همين رابطه، اين تصور غلط در ميان افراد جامعه شکل گرفته است که شادي جزو رفتارهاي جامعه پسند نيست و حتي در صورت شاد بودن، سعي مي کنيم خود را جدي و عبوس نشان دهيم. مثلاً در پاسخ «حال شما چطور است؟» به جاي تأکيد بر جنبه هاي مثبت و شاد زندگي مثل «سلامتم!» با جملات منفي «بدنيستيم» يا «اي مي گذرونيم» به طرف مقابل پاسخ مي دهيم. در جلسات و محافل دوستانه به جاي گفت وگو درباره موفقيت ها و جنبه هاي خوشايند زندگي، مشکلات و نگراني هاي خود را بزرگ کرده و آن را به ديگران منتقل مي کنيم و اين وضعيت در حالي است که در جامعه اي زندگي مي کنيم که معتقد است مومن گشاده روست و با لبخند خود به ديگران آرامش مي بخشد و افسردگي را به خود راه نمي دهد. در اين رهگذر و در کنار فشارهاي اجتماعي- اقتصادي، فرزندان ما به خصوص نوجوانان و جوانان آسيب پذير ترند و به نظر مي رسد چون الگوهاي رفتار شادمانه را در بزرگترها نديده اند با انتخاب الگوهايي بسيار متفاوت شادي را به شکل ديگر و در قالب يک هيجان طلبي و شايد بي اعتنايي و مقابله با ارزش هاي بزرگترها نشان داده روز به روز بيشتر با نسل قبل فاصله گرفته، شادماني را در مصنوعات جست وجو مي کنند. فيلم ها، برنامه هاي راديويي، تلويزيون، روزنامه و کتاب ها مملو از مضامين غمگنانه و احساس هاي منفي است. مطالب کتاب هاي روانشناسي قرن بيستم تقريباً دو برابر بيش از احساس خوشايند، به احساس هاي ناخوشايند پرداخته است. اين عدم توازن در سال هاي اخير بيشتر به چشم مي خورد. صدها کتاب وجود دارد که موضوع اصلي آنها فشارهاي رواني(استرس) و اضطراب است، در حالي که تعداد اندکي از آنها بر شادي و احساس خوشايند تأکيد و تمرکز دارند. از آنچه گذشت، اين سؤال به ذهن مي رسد که: آيا انسان داراي طبعي خودآزار است؟ آيا عوامل خاصي او را به سمت اين ناشادي مي کشاند؟ تعريف شادي چيست؟ تعريف دقيقي از شادي در دست نيست، قديمي ترين تعريف اين مفهوم از ارسطوست که سه نوع شادي را برمي شمرد؛ مردم عادي در پايين ترين سطح، پيرو اين نظريه هستند که «لذت» شادي آفرين است، در سطحي بالاتر، افراد طبقه متوسط، شادي را با «موفقيت و کاميابي» يکسان مي دانند. عالي ترين نوع شادي از نظر ارسطو شادي است که بر اثر زندگي انديشمندانه ايجاد مي شود. نشانههاي شادي شادي احساس دروني است که بيشتر از طريق علائم و نشانه هاي غيرکلامي، حالت چهره، وضع بدن، حرکات چشم و لب نمايان مي شود. قوانين متعدد فرهنگي، شيوه ابراز شادي را در هر موقعيت به فرد القاء مي کند. مثلاً يک فوتباليست براي ابراز شادي در زمين فوتبال ممکن است داد بزند، گريه کند يا برقصد، اما احساس برنده شدن در بازي تنيس ممکن است فقط دست زدن باشد. تنها چيزي که از قوانين فرهنگي بي تأثير است، لحن صداست و لحن، بهترين نشانه حالات احساسي فرد است که نشان مي دهد او شاد است يا تظاهر به شادي مي کند. براي اينکه بفهميم احساس ديگران چيست بايد بدانيم آيا همه شواهد موجود در پيام هايي که مي فرستد هماهنگند؟ نمايش شوق و هيجان در کلام و رفتار فرد چگونه است؟ چهره شاد اما سخنان مأيوس کننده نشانه تظاهر و عدم صداقت است. سخنان خوشايند کسي که از چهره اش شادي پيدا نيست نيز نشانه طعنه و نيشخند است. ماهيت روان شناختي شادي حس شادي ترکيبي از عواطف مثبت از جمله خوشحالي، هيجان و برانگيختگي حسي در صورتي است که عواطف منفي مانند احساس ملال، بي علاقگي و افسردگي در پايين ترين حد خود باشند. به بيان ديگر، شادي يعني بالا بودن ميزان عواطف مثبت همراه با پايين بودن عواطف منفي. چه چيزي تعيين کننده عواطف مثبت است؟ يافته هاي روانشناسان نشان مي دهد عواطف، با شخصيت فرد رابطه دارد. شخصيت يک ويژگي نسبتاً پايدار و با ثبات است که فردي را از ديگري متمايز مي کند. شخصيت اکثر افراد تا پايان سال هاي بلوغ به حالت نسبتاً ثابتي در مي آيد. در اين بين محيطي که فرد در آن رشد مي کند و ويژگي هاي سرشتي و ارثي در شکل گيري اين کيفيت مؤثرند. روانشناسان در مورد وزن و اهميت اين دو عامل اختلاف نظر دارند، گروهي عوامل سرشتي و ارثي را مهم دانسته، گروهي به عوامل محيطي اهميت بيشتري مي دهند و گروه سوم علاوه بر تعامل دو عامل مذکور عامل اراده فرد را مؤثر مي دانند. چه شخصيتهايي شادترند؟ مايکل آيزنک معتقد است: افراد برون گرا، مردم آميز و جمع گرا به دليل ويژگي هاي رفتاري خاص شان، چون ارتباط با دوستان، مشارکت و تماس هاي اجتماعي متعدد، داراي بيشترين عواطف مثبت هستند. عدم تمايل شخصيت هاي درون گرا به داشتن تماس اجتماعي، مانع دستيابي به عواطف مثبت شديد است. چگونه شادتر باشيد؟ اين انتظار که کسي بايد مرا شاد کند يا بايد اتفاقي بيفتد تا من شاد شوم، انتظار واقع بينانه اي نيست.خودتان بايد براي قرار گرفتن در مسير شادي برنامه ريزي کنيد. کاستن عواطف منفي مهمترين عامل ايجاد عواطف منفي، باورهاي غلط، غيرمنطقي و خود مخرب است. اصلاح افکار غيرمنطقي باعث کاهش يا ضعف عواطف منفي مي شود. برخي از باورهاي غيرمنطقي عبارتند از: «همه بايد با من مهربان باشند، چنانچه نباشند، من موجودي بي ارزشم» يا «همه بايد مرا تأييد کنند در غير اين صورت احساس ارزشمندي نخواهم کرد. تنها گذشته من تعيين کننده رفتارهاي فعلي من است و اگر چيزي در گذشته بر من تأثير گذاشته، اثرش هميشه باقي خواهد ماند. من بايد در تمام زمينه ها کاملاً با کفايت و شايسته باشم، در غير اين صورت فرد بي ارزشي هستم.» افرادي که بر اين اعتقادند، هميشه در زندگي شان با مشکل مواجهند، زيرا رسيدن به خشنودي براي آنها بسيار مشکل است.تخريب هاي شناختي شبيه به ارزيابي هاي غيرمنطقي هستند، نمونه اي از خطاهاي ذهن يا تحريفات شناختي که باعث ايجاد عواطف منفي مانند افسردگي و اضطراب مي شوند، بدين شرح است: انتزاع انتخابي يعني تمرکز بر يک مشکل ناراحت کننده، بدون شواهد کافي ممکن. پاسخ غيردوستانه از طرف شخصي که در تمام روز از او پاسخ هاي دوستانه اي دريافت کرده ايم، ما را تحت الشعاع قرار دهد و نتيجه بگيريم که يک چيز بد است، پس همه چيز بدتر است. تفکر همه يا هيچ تفکري سياه و سفيد است. «شما بايد يا دوست من باشيد يا دشمن من. کسي که به اعتقادات من معتقد نيست، آدم احمق و بي شعوري است.» مبالغه مثل «شما روز تولد مرا فراموش کرديد، پس مرا دوست نداريد.» شناسايي افکار و باورهاي منفي و ارزيابي و مقابله با آنها، عواطف منفي را کاهش مي دهد و آرامش روح را به ارمغان مي آورد. افزايش عواطف مثبت معمولاً عواطف منفي بويژه افسردگي با عدم تحرک همراه است. يکي از مهمترين راه هاي شاد زيستن، فعال بودن است. برنامه ريزي براي فعاليت هاي خوشايند مثل: ورزش، گردش، شرکت در جمع هاي دوستانه، پرداختن به امور اخلاقي و معنوي مي تواند بر فعاليت شما بيفزايد. فعاليت هاي خوشايند از جمله مؤثرترين شيوه هاي کاهش عواطف منفي و افزايش شادي است. همچنين اهداف و موفقيت ها، ميزان شادي ما را تحت تأثير قرار مي دهند. به عبارت ديگر، حرکت در راستاي اهداف، رضايت فرد را به همراه دارد. البته کسي که هدف دشواري را برگزيده، پس از اينکه متوجه شود اين هدف دست نايافتني است، دچار افسردگي مي شود. در تحقيقاتي ثابت شده است که اهداف کوتاه مدت در مقايسه با اهداف بلندمدت با شادي بيشتري همراهند. شما هم مي توانيد اهداف بلندمدت خود را به اهداف ميان مدت و کوتاه و قابل حصول با زمان بندي مشخص، تقسيم کنيد. برنامه ريزي شادي هيچ قانون طلايي در اين زمينه وجود ندارد، بلکه مجموعه اي از قوانين و دستورالعمل هاي کوچک مي تواند زندگي شما را شادتر کند. - در همه حال به خدا توکل کنيد و از او کمک بخواهيد و با او درد دل کنيد. - مهارت هاي اجتماعي خود را افزايش دهيد. برخي رفتارهاي مفيد عبارتند از: توجه به گفته هاي فرد مقابل، ترغيب و تشويق فرد مقابل به ابراز عقايد خود، مکث کردن در پايان صحبت و به بهترين وجه ظاهر شدن(شيک و تميز بودن) - فعال باشيد و فعاليت هاي روزمره لذت بخش را در برنامه خود بگنجانيد. - به زمان حال توجه کنيد. غصه گذشته را خوردن و نگران آينده بودن، مشکلي را حل نمي کند. - خودتان باشيد. نقش بازي کردن، عواطف منفي شما را زياد مي کند. - افکار غيرمنطقي و خطاهاي شناختي خود را شناسايي کنيد و به مقابله با آنها برخيزيد. - به افکار مثبت و خوش بينانه بيشتر توجه کنيد. منبع: ايران سهراب
|
|
|